دختر و پسر جوان چگونه با خواندن یک خطبه عقد محرم یکدیگر می‌شوند، مگر این خطبه و صیغه چه شأن و منزلتی دارد؟

: اصولاً شرع و قانون در صدد ضابطه¬مند کردن رفتارهای فردی و اجتماعی هستند و اعتبارات در این زمینه سنگ بنای وضع قوانین و پیاده کردن آن است. در تمامی نظام ها، حقوق بر اساس یک یا چند کلمه و یا یک مهر و امضا بر قرار می‌گردد؛ بنابراین این مسئله اختصاص به صیغه عقد ندارد. اصلاً آیا فاصله بین کفر و مسلمانی در ظاهر جز چند کلمه شهادتین است؟ بنابراین نقش کلمات را اندک نشمارید. صیغه ازدواج یک نوع عقد است، با همه مشخصات عقدهای دیگر که حتی در ضمن آن می‌توان شروطی را قرار داد. قانون نیز از آن حمایت می‌کند. آیا این مسئله با زنا که یک نوع رابطه بی ضابطه و بدون هیچ معیاری است، برابر است؟
کلمات که حکایت از نیّات دارند، نقشی اساسی در همه روابط فردی و اجتماعی ایفا می‌کنند. پذیرش زوجیت به واسطه عقد در حقیقت الزام طرفین به رعایت احکام و ضوابط شرعی و اعلام وفاداری به آن است و این کم چیزی نیست.
بنابر این آنچه اساس زندگی مشترک است، توافق طرفین است که از هماهنگی خواست‏های دو طرف حاصل میشود. الفاظ بیان کننده این خواست‌ها هستند که به طور مشخص و معیّن آن را تأمین می‌کنند.
هرگاه دو نفر همدیگر را برای زندگی مشترک انتخاب کنند تا با عشق و علاقه در کنار هم زندگی نمایند، پیمان استوار و هماهنگی آمیخته با الزام و پایبندی رخ میدهد که از آن به تعهد یاد میکنند. منظور از عقد این است که این پیمان و توافق استوار بماند و یک سری آثاری حقوقی ایجاد بنماید، نه صرفا یک وعده دوستانه باشد. بلکه برای آغاز زندگی مشترک باید عهدی استوار بست؛ عهدی که به مقتضای آن بتوان حتی حمایت قانون و دادگاه را جلب کرد. این اراده باطنی و خواست واقعی آنان امری درونی و نفسانی است و به تنهایی اثر در جهان حقوق ندارد. برای این که توافق دو اراده ظاهر شود، به ناچار باید اعلان شود تا نیت درونی آنان روشن گردد و هنگام بروز اختلاف، بر اساس آن حکم شود و صیغه عقد همان اعلان است.
خلاصه این که پیمان زناشویی به عقد و تعهدی برای تشکیل خانواده و التزام به عشق و وفاداری بدان میباشد لکن آیا همه کسانی که مدعی عشق و وفاداری هستند، به راستی عاشقند؟ اگر کسی در مقطعی از زمان عاشق باشد چه دلیلی وجود دارد که تا پایان عمر و یا در ادامه زندگی نیز بدان پایبند بماند. مهم‏تر از همه، آیا در زندگی زن و شوهر فقط دوست داشتن آنها نسبت به یکدیگر کافی است یا یک سلسله تعهدات و حقوق و وظایفی برای این نهاد برخاسته از عشق، ضروری است؟
برای بیان این تعهدات و نیز امکان حمایت قانونی از آن در صورتی که یکی از طرفین عمدا یا ناخواسته قصور ورزد یا تخلف کند باید این عشق و وفاداری و انتخاب آگاهانه در قالب واژه‏ها (که وسیله بیان اراده است) اعلان شوند. واژه‏ها بیانگر اراده واقعی طرفین است که با توجه به نوع عقد متفاوتند لذا برای استحکام بخشیدن به این تعهدات طبق آنچه که ذکر شد و بر اساس آیات و روایات بایستی صیغه عقد گرچه به زبانی غیر از زبان عربی خوانده شود و اگر اجرا نشود و همینطور با هم زناشویی داشته باشند زناکار محسوب خواهند شد. البته این امری است اعتباری که در هر سیستم حقوقی، شکل و قالب خاصی دارد. در شرع مقدس اسلام، پذیرش زوجیت و اعلام انتخاب دو طرف برای زندگی مشترک، با عقد ازدواج صورت میگیرد. عربی بودن آن نیز، به لحاظ نظم اجتماعی خاصی است گرچه اگر نتوانستند به عربی بخوانند می توانند به زبانی غیر از آن بگویند. اصولاً باید توجه داشت که عقد ازدواج، آثار مهم حقوقی دارد و مانند عقد بیع یا برخی عقود دیگر نیست که حتی معاملاتی (بده و بستان) و به صورت ساده صورت بگیرد. از این رو برای نفوذ حقوقی و شرعی آن برخی محدودیت‏ها یا تشریفات خاصی لحاظ شده است و بدون این تشریفات، نفوذ شرعی و حقوقی نداشته، التزامی نیز به بار نمیآورد.
دوم: برای ترتب آثار شرعی و حقوقی تصمیم به ازدواج کافی نیست. طرفین تا از طریق عقد ازدواج معتبر دائم یا موقت، با یکدیگر پیوند برقرار نکنند، نسبت به همدیگر نامحرمند. این امر تنها مختص پیوند زناشویی نیست، بلکه اگر قصد خرید منزلی را هم داشته باشند قبل از خرید آن منزل و قبل از وقوع معامله آثار خرید و فروش از جمله تخلیه مسکن و... صورت نمیگیرد. این مسأله درباره‏ پیوند زناشویی به لحاظ ویژگیهای خود تأکید و تشدید شده، چون شرافت و حیثیت انسانی، به مراتب ارزشمندتر است و با مال مادی قابل قیاس نیست.