آگر شیطان برانسان سجده می کرد، دیگر انسان گمراه نمی شد؟ در آن صورت فلسفه خلقت چه می شد؟
کلمه »شیطان« در فرهنگ قرآنی، به معنای عام هر موجود دور شده از خیر و متمرد و طاغی و... به کار رفته است.{P - قاموس تهران، ج 4، ص 33 و تفسیر نمونه، ج 1، ص 182. P}
چنان که کلمه ابلیس نیز نام یکی از جنّیان است که در برابر دستور الهی مبنی بر سجده بر آدم(ع)، از آن خودداری کرد؛ بنابراین ابلیس تنها یکی از مصادیق شیطان است.
اگر ابلیس از فرمان الهی سرپیچی نمیکرد، باز عوامل گمراهی و انحراف انسان وجود داشت، چون انسانها جهت رسیدن به کمال و شکوفایی استعدادهای خویش ناچار از مجاهدت و مبارزه با موانع تکاملی میباشند که بزرگترین آنها، نفس امّاره انسانی است که به عنوان شیطان درونی دائماً انسان را مورد القاءات و وسوسههای خویش قرار میدهد. بنابراین خارج شدن ابلیس به عنوان یکی از دشمنان بیرونی انسان، هیچ گاه مانع فعّالیّت شیاطین دیگر که در رأس آنان نفس امّاره است نخواهد بود.
از طرفی دیگر، علاوه بر ابلیس، شیاطین زیادی وجود دارند که به شکلهای گوناگون بر ضلالت انسان تلاش میکنند. از جمله آنان مردان و زنان گمراهی هستند که سعی در گمراهی دیگران نموده و آنان را از مسیر هدایت و حقیقت باز میدارند. در فرهنگ قرآنی به تمامی اینان، شیطان گفته میشود.
و نیز از منظر قرآن شیاطینی از طایفه جنّ وجود دارند که آنان نیز در گمراه نمودن انسانها نقش دارند، چنان که در سوره »ناس« از پیامبر خواسته شده که از شرّ شیاطین انسی و جنّی به خداوند پناه برد: »مِنْ شَرِّ الوَسْواسِ الخَنّاسِ... مِنَ الجِنَّةِ وَ النّاسِ«
باید دانست که وجود شیاطین - در مصادیق متنوعش - در نظام کلی عالم هستی، حکایت از حکمت الهی میکند چون عالم دنیا، میدان امتحان و آزمایش بندگان الهی بوده که از طریق موفقیّت در آن به مدارج و مقامات عالیه خواهند رسید - بدیهی است لازمه نیل به چنین مرتبهای، عبور کردن از موانع سخت و طوفانهای سهمگین خواهد بود.
نتیجه آن که در فرض تمرّد ننمودن شیطان نیز در برابر فرمان الهی، موانع و شیاطین دیگر نقش شیطان را در حدّ وسیعتری اجرا خواهند کرد.