اگر گناه و معصیت موجب از بین رفتن نعمت ها می شود ، وفور نعمت و سرسبزی فراوان در برخی ممالک غیر اسلامی و فاسد چه توجیهی دارد؟
نظام خلقت بر مبنای قانون اسباب و مسبّبات و علت و معلول بنا نهاده شده، بدون حساب و گُتره نیست. از طرف دیگر سنتهای ثابت و تغییرناپذیری از جانب خالق جهان بر جهان حاکم شده، مثلاً خداوند اراده کرده است که هر گاه قومی ایمان آوردند و صالح شدند، درهای برکت آسمان و زمین را بر روی آنان بگشاید:
«ولو أنّ أهل القرى آمنوا واتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والأرض؛(1) اگر اهل قریهها (امتها) ایمان میآوردند و تقوا پیشه میساختند، درهای برکت آسمان و زمین را بر آنان میگشودیم».
نیز سنت استدراج که هر گاه افراد یا امتی از هشدارهای خدا درس نگرفتند و مصیبتهای هشدار دهنده آنان را از غفلت درنیاورد، خداوند آنان را به خود وا میگذارد و نعمتهای فراوان مادی بر آنان میریزد اما همین که به اوج غرور و مستی رسیدند، ناگهان آنان را به تازیانه عذاب میگیرد:
«فلمّا نسوا ما ذکّروا به فتحنا علیهم أبواب کلّ شیء حتى إذا فرحوا بما اوتوا أخذناهم بغتة فإذا هم مبلسون؛(1) پس چون فراموش کردند آنچه را که بدان تذکر داده شدند، ما هم ابواب همه نعمتها را به سوی آنها گشودیم، تا بدانچه که بدانان داده شد، خوشحال شدند، پس ناگهان آنها را گرفتیم آنگاه خور گردیدند».
علتها و سببها منحصر در اسباب مادی نیست. اسباب معنوی نیز در جهان خلقت تأثیر گذارند، مثلاً دعا یک سبب معنوی است که سبب دفع بلا و جلب نعمتها میگردد. ایمان و تقوای عمومی (که در آیه پیش مطرح شده بود و سبب گشوده شدن نعمتهای آسمان و زمین میشود) از دیگر عوامل غیر مادی است.
سنتهای گوناگون خداوند در زندگی و جهان جاری است و همیشه اجرا میشود. قطعاً گناهان به تصریح قرآن و روایات سبب از بین رفتن نعمتها و پدید آمدن محرومیت و شامل شدن بلاها و مصیبتها میگردد:
«ما أصابکم من مصیبة فبما کسبت أیدیکم؛(2) آنچه از مصیبتها به شما میرسد، دستاورد اعمالتان است».
همچنان که بسیاری اوقات مصایب و بلاها برای امتحان است:
«ولنبونکم بشیءٍ من الخوف والجوع ونقص من الأموال والأنفس والثمرات؛(3) شما را میآزماییم با مواردی از خوف و گرسنگی و نقص مالی، جانی یا محصولی».
بنابر این با توجه به سنتهای متعدد و قضاهای متفاوت خداوند، نمیتوان گفت که وجود نعمت در یک منطقه مربوط به کدام سنت و قضای الهی است، یا آیا مورد استدراج و مکر الهی است که در حقیقت نعمت نیست، بلکه نقمت و عذاب است یا امتحان و ابتلا است تا معلوم شود که به شکر اقدام میکنند یا سرمستی مینمایند یا فراوانی حاصل از تقوای عمومی است. البته برای افراد هوشیار و آگاه ممکن است وجه روشن گردد.
همه نعمتها و نقمتها نتیجه و دستاور رفتار ما نیست، مثلاً منطقهای که کنار دریا قرار گرفته، به طور طبیعی آب و هوای معتدل دارد و سرسبز است و جلگههای آن حاصلخیز میباشد اما مناطق دور از دریا و هموار و گسترده معمولاً خشک و کویری و بیآب و علف میباشند و...
مطلب مهم دیگر این که نعمت و نقمت کدام است؟ آیا فراوانی محصول، سرسبزی محیط، اعتدال هوا، فرزندان فراوان و... همیشه نعمت هستند؟ اصولاً نعمت چیست؟
از دیدگاه توحیدی و از نگاه انسان خداباور، نعمت آن است که انسان را به بندگی خدا نزدیک کند و سبب تقرّب به درگاه الهی باشد.
هرچه انسان را خدایی کند، نعمت است و هرچه انسان را از خدا دور کند، نقمت.
مال و فرزند فراوان اگر انسان را به شکر و سپاس و خدمتگزاری خالصانه به خلق و تواضع و فروتنی و... سوق دهد، نعمت است اما اگر انسان را به خیرهسری، غرور، تکبّر، بهرهکشی و... سوق دهد، نقمت میباشد:
«ولا تعجبک أموالهم وأولادهم إنّما یرید الله أن یعذّبهم بها فی الدنیا وتزهق أنفسهم وهم کافرون؛(1) بسیاری اموال و اولاد آنان تو را به تعجب وا ندارد که خدا میخواهد با این مال و فرزند فراوان آنان را در دنیا عذاب کند و جانشان را به حال کفر بستاند».
حاصلخیزی و سرسبزی و باران زیاد مناطق اروپایی یا آسیای جنوب شرقی یا مناطق دیگر از زمین، علل جغرافیایی دارد و دستاورد تقوای عمومی نیست تا بگوییم مردم آنجا که کافرند یا فاسقند، چرا این همه نعمت دارند؟
حاصلخیزی و سرسبزی و باران زیاد اگر سبب رفاه و آسایش و آرامش و امنیت و خداگرایی شود، نعمت است اما اگر نتیجه آن رفاه، آسایش، آرامش و امنیت نباشد، نقمت است.
بسیاری اوقات در همان مناطق آرامش و آسایش و رفاه نیست، با آن که باران فراوان وجود دارد و محصول زیاد است.
نعمتهای خدا چهرههای مختلف دارد، همان گونه که نقمت هم؛
در مجموع با تأمل و دقت، درخواهیم یافت که رفاه، آسایش، آرامش و امنیت در جاهایی است که ایمان و تقوای عمومی حاکم است اما ناامنی، ناآرامی، بلاها و مصیبتها جاهایی چشمگیر است که ستم و بیتقوایی و بیعفتی نمود فراوان دارد.
پینوشتها:
1. اعراف (7) آیه 96.
2. انعام (6) آیه 44.
3. نساء (4) آیه 62.
4. بقره (2) آیه 155.
5. توبه (9) آیه 85.