فاطمه (س) از ولادت تا رحلت پدر

‏ولادت حضرت زهرا(س)
درباره سال ولادت فاطمه (س) نقلهای گوناگون و متضادی وجود دارد که در یک جمع بندی می توان تمامی آنها را به سه نقل نزدیک نمود.
1- سال پنجم قبل از بعثت
2- یک سال بعد از بعثت
3- پنج سال بعد از بعثت
عموم نویسندگان اهل سنت مانند ابن سعد کاتب واقدی در کتاب طبقات الکبری، بلاذری در کتاب انساب الاشراف، ابن اثیر در کتاب الکامل و...، تولد آن بزرگ بانوی اسلام را سال پنجم قبل از بعثت نوشته اند. (1)
عموم نویسندگان شیعی مانند کلینی در کتاب کافی، ابن شعهر آشوب در کتاب «مناقب»، علی بن عیسی اربیلی در «کشف الغعمه» علامه مجلسی در بحارالانوار و ... زمان تولد آن حضرت را سال پنجم بعثت نوشته اند و نیز روایتهای رسیده از اهل بیت پیامبر اسلام (ص) از طریق راویان شیعی، تولد آن حضرت را سال پنجم بعثت بیان داشته است. (2)
برخی از نویسندگان شیعی و سنی سال تولد آن حضرت را تا حدودی مقارن با سال بعثت پیامبر (ص) بیان داشته اند. (3)
سیوطی در درالمنثور می نویسد که حضرت زهرا (س) بعد از معراج متولد شد. (4)
حاکم نیشابوری در مستدرک می نویسد که حضرت زهرا(س) در سال اول بعثت متولد شد. (5)
شمس الدین ذهبی در روایتی از امام صادق (ع) نقل می کند که حضرت زهرا (س) در هنگام رحلت بیست و یک سال داشت. (6)
این سخن دلالت دارد که فاطمه (س) در سال اول یا دوم بعثت متولد شد.
یعقوبی در تاریخ خویش و شیخ طوسی در مصباح المتهجد می نویسد که آن حضرت در سال اول بعثت متولد شد. (7)
اما درباره ماه و روزتولد آن حضرت ، نویسندگان اسلامی به اتفاق به روز بیستم جمادی الثانی بیان داشته اند.
نام های حضرت زهرا(س)
از امام باقر (ع) روایت شده است که آن حضرت فرمودند:
«لَمِِّا وٌلدت فاطمة (س) اوحی الله الی ملکٍ فانطلق به لسان محمدٍ (ص) فسما ها فاطمة » آن گاه که حضرت فاطمه (س) تولد یافت فرشته ای از سوی خداوند عالم اسم این مولود را بر زبان پیامبر(ص) جاری ساخت و آن حضرت را فاطمه نام گزاری کرد. (8)
افزون بر نام فاطمه ، زهرا ، صدیقه ، طاهره، مرضیه، راضیه، مبارکه، بتول، محدثه، زکیه، نیز در زمره نامهای آن حضرت است. (9)
افزون بر این آن بزرگ بانوی اسلام را عذرا، ام الائمه ، ام الحسنین، ام النجباء، سیدة نساء العالمین، ام ابیها ، حوراء انسیه، حوراء آدمیه و زهره خوانده اند. (10)
ازدواج با علی (ع)
پیامبر اسلام (ص) حضرت زهرا (س) را به عقد علی (ع) در آورد. این در حالی بود که بسیاری از بزرگان قریش برای خواستگاری حضرت زهرا (س) به نزد پیامبر (ص) رفتند و خواسته خویش را با آن حضرت در میان گذاشتند، اما با پاسخ منفی مواجه شدند، روزی عبدالرحمان بن عوف به نزد پیامبر (ص) رفت و خواستگاری حضرت زهرا(س) را پیشنهاد نمود و عرض کرد که اگر حضرت فاطمه (س) را به عقد وی درآورده حاضر است ثروت فراوانی در راهش خرج کند و مهریه زیادی بپردازد. پیامبر (ص) بر آشفت و پاسخ منفی داد. (11)
درباره ازدواج حضرت زهرا (س) با علی (ع) عموم نویسندگان اهل سنت آن را با عظمت یاد کرده اند از جمله خواستگاری حضرت زهرا(س) به نزد رسول خدا(ص) رفت و تقاضای خویش را ابراز داشت، حضرت در پاسخ فرمود،: ای ابوبکر من در امر ازدواج حضرت زهرا (س) منتظر فرمان خداوند هستم. دیگر بار عمر برای خواستگاری آن بانو به حضور پیامبر (ص) مشرف شد و خواسته خویش را با پیامبر (ص) در میان گذاشت و پیامبر (ص) در پاسخ به وی فرمود: من منتظر قضای الهی هستم . علی (ع) برای خواسته خویش را ابراز داشت، پیامبر (ص) این را با دخترش در میان گذاشت و ازدواج بین این دو رخ داد. (12)
پیامبر (ص) درباره این ازدواج به علی (ع) و فاطمه (س) فرمود: عقد ازدواج شما دو نفر در آسمان منعقد شده است. (13)
در روایت آمده است که پیامبر (ص) فرمود: «لولا علیَُ لم یکن لفاطمة کفوٌ ، اگر علی (ع) نبود برای فاطمه (س) همتا و همسری وجود نداشت. (14)
پیامبر (ص) در جریان ازدواج بین حضرت زهرا (س) و علی (ع) آداب ویژه ای را از خود نشان داد که حکایت از اهمیت و عظمت این ازدواج و علاقه و عاطفه ویژه پیامبر (ص) نسبت به این زن و شوهر داشت.
بعد از گذشت چند روز از ازدواج این دو، پیامبر(ص) به خانه آنان پا نهاد و از علی (ع) پرسید: «کیف وجدت اهلک؟ زهرا (س) را چگونه یافتی؟ حضرت در پاسخ بیان داشت:
نعم العون علی طاعة الله ، بهترین یاور و پشتیبان در فرمانبرداری از خداوند است. و سپس از فاطمه (س) درباره علی (ع) پرسید، فاطمه (س) بیان داشت که علی خوب شوهری است . آن گاه حضرت درباره این دو دعا کرد و گفت: «اللهم اجمع شملهما و الف بین قلوبهما و اجعلهما و ذریتهما من ورثه جنة النعیم و ...» (15)
در چند هفته نخستین این زندگی مشترک، علی (ع) و زهرا(س) در یک منزل استیجاری که تا اندازه ای از خانه پیامبر (ص) فاصله داشت، زندگی می کردند و بعد به جهت شدت علاقه پیامبر به این دو، حضرت آنان را در جوار خویش قرار داد و حارثه بن نعمان خانه خویش را در اختیار آنان گذاشت. (16)
فرزندان حضرت زهرا (س)
از حاصل این ازدواج مبارک، حضرت زهرا (س) چهار فرزند به نامهای حسن، حسین، زینب و ام کلثوم را به جهانیان عرضه داشت. (17)
و نیز آن حضرت فرزند دیگری به نام محسن داشت که بر اثر مشکلات و صدماتی که بر وی وارد شد، سقط گردید. (18)
در زندگی مشترک با علی (ع)
این دو اسوه انسانیت به مدت نه سال با کمال صمیمیت و مهربانی با هم زندگی کردند و در شدت تنگدستی، صبر و قناعت را پیشه خود ساختند.
روایت شده است که سلمان فارسی- رضی الله عنه – روزی به خانه دختر پیامبر گرامی (ص) رفت و دید که آن حضرت چادری که چند جایش پینه خورده بود، برسرداشت. سلمان از این وضع زندگی دختر رسول خدا (ص) در شگفت شد و این شگفتی خویش را برای حضرت زهرا (س) بیان داشت. حضرت به نزد پدر بزرگوارش پیامبر (ص) رفت و عرضه داشت که پدر جان سلمان، از این چادر وصله دار من شگفت زده شده، به خدا سوگند پنج سال است که من درخانه علی بسر می برم تنها پوست گوسفندی داریم که روزها شترمان را بر آن علف می خورانیم و شب روی آن می خوابیم. (19)
ابن سعد کاتب واقدی در این باره می نویسد که علی (ع) می فرمود: روزی که حضرت زهرا (س) را به همسری برگزیدم فرش ما پوست گوسفندی بود که بر آن می خوابیدیم و روز شتر آبکش خود را بر آن علف می خورانیدیم و جز این شتر خدمتگزاری نداشتیم. (20)
و نیز وی درباره زندگی این دو ، می نویسد که حضرت زهرا(س) به جهت مشکلات زندگی روزی به نزد رسول خدا(ص) رفت و سلام گفت، اما به جهت حیای حضرت از بیان خواسته خویش منصرف شد. دیگر بار با علی (ع) نزد رسول خدا (ص) رفتند و علی (ع) گفت: «والله یا رسول الله لقد سنوت حتی اشتکیت صدری. به خدا سوگند ای رسول خدا بر اثر آب کشیدن اثرش بر سینه ام باقی مانده است. » . و حضرت زهرا (س) گفت : «قد طحنت حتی مجلت یدای، آن قدر سنگ آسیاب را چرخانده ام که دستم پینه زده است، » حضرت کلماتی را برای گشایش آنان تعلیم داد و فرمود که ده تسبیح (سبحان الله ) ، ده تحمید (الحمدلله ) و ده تکبیر (الله اکبر) بعد از هر نمازی بگویید و نیز در هنگام خواب سی و سه تسبیح و سی و سه تحمید و سی و چهار تکبیر بگویید، که این اذکار در رفع مشکلات زندگی شما تاثیر دارد. (21)
جابربن عبدالله انصاری می گوید: روزی پیامبر (ص) بر فاطمه (س) وارد شد و فرمود: دختر جانم چگونه ای؟ حضرت عرض کرد: بیمارم و آن چه بیشتر ناراحتم می کند این است که گرسنگی بر من غالب آمده است و غذایی هم برای خوردن نداریم . حضرت فرمود آیا نمیخوای سیده زنان جهان شوی؟ عرض کرد که ای پدر! پس مریم چه مقامی دارد؟ فرمود: مریم سیده زنان زمان خود بود و تو سیده زنان جهان خویش، بدان به خدا سوگند تو را به همسری که در آورده ام که او سید دنیا و آخرت است. (22)
در روایتی از امام باقر (ع) آمده است که حضرت علی(ع) روزی از حضرت زهرا(س) پرسید: آیا چیزی خوردنی در نزد تو موجود است؟ گفت: سوگند به آن که حق تو را بزرگ شمرده است . سه روز است که چیزی در بساط نداریم . حضرت گفت : چرا به من خبر ندادی؟ در پاسخ گفت: رسول خدا(ص) مرا نهی کرده است از این که از تو چیزی بخواهم و فرمود که از پسر عمویت چیزی مخواه (23) شاید تهیه آن برایش ممکن نباشد شرمنده گردد. (24)
سخنی از علی (ع) درباره نحوه زندگی بین خود و فاطمه (س)
علی (ع) فرمود: فوالله ما اغضبتها ولا اکرهتها علی امر حتی قبضها الله عزوجل الیه ولا اغضبتنی ولا عصت لی امراً و لقد کنت انظر الیها فیکشف عین الهموم الاحزان.
سوگند به خدا هیچ گوه و هیچ وقت زهرا(س) را خشمگین نساختم و وی را به کاری مجبور نکردم تا آن که خداوند روحش را به سوی خود قبض نمود. و او نیز هیچ گاه مرا ناراحت نکرد و از من نافرمانی ننمود و من هر زمان به او نگاه می کردم، همه اندوهها و رنجهایم برطرف می شد. (25)
حضرت زهرا (س) و آیه تطهیر
نافع بن ابی حمرا می گوید که من به مدت هشت ماه پیامبر اسلام (ص) را می دیدم که چون برای ادای نماز صبح بیرون می رفت از درخانه فاطمه زهرا (س) عبور می کرد و می فرمود که سلام و رحمت و برکات خدا بر شما اهل بیت باد. هنگام نماز رسیده است و سپس این آیه را قرائت می کرد، انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً" (26)
برخی از فعالیتهای اجتماعی حضرت زهرا (س)
زهرای اطهر در دوره مکه وبعد از رحلت مادر گرامیش خدیجه کبری یارو یاور پیامبر (ص) بود پدر را در برابر ناملایمات و آزارهای مشرکان قریش یاری می کرد. در این دوره که هنوز در سنین کودکی و یا نوجوانی بود به اندازه ای به یاری پدر شتافت که لقب ام ابیها را به خود اختصاص داد . دختر نقش مادری را برای پدر ایفا نمود.
ابن هشام می نویسد: روزی مردی از قریش بر سر رسول خدا(ص) خاک ریخت. آن حضرت با سرو لباس خاک آلود، وارد منزل شد. فاطمه (س) به استقبال پدر دوید و با دیدن وضع پدر ، اشک در چشمانش حلقه زد. خاک را از سر و صورت و لباس پدر پاک می کرد و می گریست . پیامبر (ص) به او فرمود: دخترم گریه نکن خداوند پشتیبان پدر توست. (27)
روزی دختر رسول خدا (ص) وارد مسجد الحرام شد، مشرکان را دید که برای کشتن پیامبر (ص) نقشه می کشند به سرعت و با چشمان اشکبار به خانه برگشت و پدر را از توطئه آنان آگاه ساخت. (28)
و نیز نوشته اند که پیامبر(ص) در مسجد الحرام در سجده بود. ناگهان مشرکی جسارت کرد و بچه دان شتری را بر پشت پدر انداخت که فاطمه (س) آمد و آن را از روی کمر پدر برداشت و سپس آبی آورد و بدن پدر را شستشو داد. (29)
پرستاری در جنگ احد
واقدی و بلاذری می نویسد: در جریان جنگ احد به زهرا(س) خبر رسید که به پدرش رسول خدا(ص) آسیبی رسیده است. سنگی از سوی دشمن به چهره او خورده است و صورتش را زخمی وخونین ساخته است. حضرت با دسته ای از زنان (و به قولی با چهارده زن دیگر) آماده شدند تا برای مداوای زخمیان به جبهه رزم بروند، آب و خوردنی و وسایل امدادی را بر پشت خود نهادند و به رزمگاه احد رفتند.
حضرت زهرا (س) جراحت پدر را شست و شو داد و آن را مداوا نمود و دیگر زنان نیز به نوبت خود از این طریق به یاری سپاهیان اسلام شتافتند. (30)
در جریات حفر خندق
از علی (ع) روایت شده است که فرمود ما در خدمت رسول اکرم(ص) فرمود: این قطعه نان چیست؟ فاطمه (س) گفت: «قرض نانی را برای حسن و حسین (ع) پختم، این قطعه را به خدمت شما آوردم» پیغمبر اکرم (ص) تقدیم کرد. رسول خدا (ص) فرمود: این قطعه نان چیست؟ فاطمه (س) گفت: «قرص نانی را برای حسن و حسین (ع) پختم، این قطعه را به خدمت شما آوردم» پیغمبر اکرم (ص) فرمود: این اولین غذایی است که پس از سه روز به پدرت رسیده است. (31)
در اطراف مدینه در جریان حفر خندق برخی به جهت عبادت برای خود مسجد بنا کردند که امروزه از این مساجد به نام «مساجد سبعه» به یادگار مانده است . یکی از این مساجد هفتگانه به نام مسجد حضرت زهرا(س) است که این یادگار حضور آن حضرت در روزهای سخت محاصره و نبرد خندق است.
مشکلات حضرت زهرا (س) در خانه پدر
از هنگامی که در دوره مدینه عایشه به خانه پیامبر (ص) پانهاد تا پایان زندگی کوتاهش همواره با برخوردهای نامناسب عایشه روبرو بود. این دشمنی به قدری در عایشه ریشه دوانده بود که حتی بعد از رحلت دختر رسول اکرم (ص) همه زنان پیامبر (ص) در ماتم وی شرکت کردند اما عایشه به بهانه ای از شرکت دراین جلسه عزای دختر پیامبر (ص) خودداری کرد. (32)
عایشه با سخنان نیش دار نسبت به دختر رسول خدا(ص) برخورد می کرد.
بخاری نقل می کند که عایشه به حضرت زهرا (س) نسبت بی تقوایی و وحشی می داد و به شدید ترین وجهی بروی خرده می گرفت!! (33)
علامه مجلسی از امام صادق (ع) نقل می کند که روزی رسول خدا (ص) وارد منزل شد. ناگهان دید که عایشه رودرروی حضرت زهرا (س) فریاد می زند و می گوید: والله یا بنت خدیجه ما ترین الا ان لامک علینا فضلا وای فضل کان لها علینا ما هی الا کبعضنا،به خدا سوگند ای دختر خدیجه تو مادرت را برما برتری می دهی، او چه فضیلتی بر ما دارد. او همانند ما بود نه برتر از ما، فاطمه (س) این سخن را از عایشه شنید و هنگامی که پیامبر(ص) را دید گریست. (34)
ابن ابی الحدید درباره برخورد بین عایشه و حضرت زهرا (س) می نویسد که فاطمه (س) را دلی پر از دست عایشه بود زیرا که زنان مدینه به نزد او می رفتند وسخنان نیش دار عایشه را به او می رساندند.
فاطمه عزیز رسول خدا (ص) بود، رسول خدا دخترش را بیش از آن چه مردم انتظار داشتند عزیز و گرامی می داشت و خیلی بیشتر از آن اندازه که مردان به دختران خود توجه و علاقه نشان می دادند، به او توجه و محبت می کرد،به طوری که چنین به نظر می آمد که از حدود دوستی و مهر پدر فرزندی بسیار پا فراتر نهاده بود.
پیغمبر خدا در مجالس خاص و عام و در مواقع مختلف بارها گفته بود که
فاطمه بانوی دو جهان است
او همتای مریم دختر عمران است
فاطمه (س) به روز رستاخیز چون در محشر عبور کند، منادی از جانب عرش بانک برآورد که چشمان خویش را به زیر اندازید که فاطمه دختر محمد از میان شما می گذرد. اینها همه احادیث درستی است که جای هیچ گونه شک و تردیدی در صحت و درستی آن نیست.
و نیز عقد ازدواج فاطمه (س) وعلی (ع) که در این باره پیامبر (ص) فرمود که ازدواج دخترش فاطمه (س) با علی(ع) به اذن خداوند بود، بعد از آن که خداوند در آسمانها و به گواهی فرشتگان مقرب حضرت زهرا (س) را به عقد علی (ع) در آورد، فاطمه را به همسری علی برگزیدم.
رسول خدا (ص) چه بسیار فرمود که آن چه فاطمه را رنج دهد مرا آزار خواهد داد. و آن چه او را خشمگین کند مرا به خشم می آورد. او پاره تن من است، از نگرانی او من ناراحت و مضطرب می شوم.
اینها و مانند این ها باعث ناراحتی و حسادت عایشه گردید. (35)
و نیز علامه مجلسی در این باره می نویسد: پیامبر (ص) بر حضرت زهرا (س) وارد شد و ا و را پریشان دید فرمود: چرا ناراحتی؟ عرض کرد عایشه بر مادرم خدیجه فخر می فروشد که من دوشیزه بودم و به عقد رسول خدا(ص) در آمدم در حالی که مادرت خدیجه سالخورده و شوهر دیده بود، رسول خدا(ص) فرمود : ان بطن امک کان للامامة و عاءٌ ، همانا رحم مادر تو ظرف تربیت امامت بوده است. (36)
انفاق گردن بند
امام سجاد، علی بن الحسین (ع) فرمود: اسماء بنت عمیس به من گفت: من در خدمت جده ات حضرت زهرا (س) بودم و در گردن او قلاده ای از طلا بود که امیر مومنان (ع) آن را از سهم غنیمت جنگی خویش خریده بود. رسول خدا (ص) بر او وارد شد و فرمود: ای فاطمه ! گفتار مردم که تو دختر محمدی تو را فریب ندهد، در حالی که لباس جباران در تن داشته باشی. (یعنی مبادا از این که دختر پیامبر هستی بر خود بنازی و لباسهای گران قیمت بر تن کنی) حضرت فاطمه (س) با شنیدن این سخن آن قلاده را برید و فروخت و از بهای آن برده ای خرید و آزادش کرد. پیامبر (ص) از این کار دخترش شادمان شد. (37)
در روایتی دیگر از علی (ع) نقل شده است که فرمود: حضرت زهرا (س) به مجرد این که دانست پیامبر (ص) از این که دخترش گردن بند را به گردنش آویخته است، خرسند نیست آن را برید و از گردنش در آورد و به فقیر انفاق نمود. و بعد پیامبر (ص) فرمود: اشتد غضب الله و غضبی علی من اهرق دمی و آذانی فی عترتی ، آن که خون مرا بریزد و با آزردن عترتم مرا بیازارد، مورد غضب سخت خداوند و من قرار می گیرد. (38)
چند نقل نادرست
1- خواستگاری از دختر ابوجهل
برخی از نویسندگان اهل سنت همانند مسلم و بخاری می نویسند که علی (ع) به خواستگاری جویریه ، دختر ابوجهل رفت و این سخن به گوش پیامبر (ص) رسید و حضرت ناراحت شد و گفت که دختر من با دختر دشمن خدا در یک خانه جمع نمی شود، فاطمه پاره تن من است و اذیت و آزار به او اذیت و آزار به من است.
در این باره نوشته اند که مسوربن مخرمه می گوید: علی (ع) از دختر ابوجهل خواستگاری کرد. فاطمه (س) شنید و نزد پیامبر (ص) رفت و گفت که کسان تو می پندارند که تو جانب دختر خود را رعایت نمی کنی، علی از دختر ابوجهل خواستگاری کرده است.
رسول خدا (ص) برخاست و به مسجد آمد و گفت که من دختر خود را به ابوالعاص بن ربیع دادم . او با من به راستی رفتار کرد. فاطمه پاره تن من است آنچه او را ناخوش آید دوست نمی دارم به خدا سوگند دختر رسول خدا با دختر دشمن خدا در نزدیک کسی جمع نخواهد شد. با این موضع گیری پیامبر (ص) ، علی خواستگاری دختر ابوجهل را ترک کرد. (39)
نقد
این گونه گزارشهای تاریخی به دلایل زیادی نادرست است. باتوجه به شخصیت ، علی (ع) ، فاطمه (س) و پیامبر(س) و پیامبر اسلام (ص) ، نمی توان این نقل را حتی در صورتی که راویان مورد اعتمادی داشته باشد، پذیرفت . اینک در نقد این گونه گزارشها از چند جهت به طور مختصر مطالبی را بیان می داریم.
الف: ناقل این روایت مسور بن مخرمه است. نویسندگان تاریخ اسلام از جمله ابن حجر در کتاب تهذیب التهذیب ، تولد وی را در سال دوم هجرت ذکر می کند. (40) و در سال هشتم هجری وی در حالی که شش ساله بود با پدرش به مدینه آمد و هنگام رحلت رسول خدا (ص) هشت ساله بود.
مسوربن مخرمه در نقل این داستان می گوید من این را در حالی که بالغ و یاعاقل بودم از پیامبر (ص) شنیدم باتوجه به سن وی و نقل این جمله از او، طبیعی است که این خبر ساختگی است . چون که وی در زمان رسول خدا (ص) طفل بود و نمی توانست این روایت را نقل کند.
دربرخی از گزارشها این داستان از قول سویدبن غفله نقل شده است که این هم نادرست است چرا که سویدبن غفله صحابی نبود و پیامبر (ص) را ملاقات نکرد. (41)
و در روایتی دیگر ابی ملیکه و او از عبدالله بن زبیر این داستان را نقل کرده است که این دو از دشمنان علی (ع) بودند و بر ضد علی (ع) فراوان روایات ساختند. این سخن بر اهل تحقیق پوشیده نیست.
ب: درمحتوای این داستان مطالبی است که نمی توان آن را پذیرفت در این نقل آمده است که پیامبر گفت: ابوالعاص بن ربیع به من راست گفت. مفهوم این سخت این است که علی (العیاذ بالله) به من دروغ گفته است. در صورتی که هیچ گونه گفتگویی باعلی (ع) در این باره بیان نشده بود و کسی هم در این باره چیزی ذکر نکرده است.
ج: در هنگام این حادثه نقل شده ، دشمن خدا ابوجهل، کشته شده بود( وی در جنگ بدر در سال دوم هجری کشته شد) در حالی که ظاهر این داستان می رساند که ابوجهل در این هنگام زنده بود و پیامبر (ص) نسبت به وی موضع گیری منفی داشت و این مطلب را مسوربن مخرمه نقل می کند در این صورت این گونه موضعگیری پیامبر (ص) در برابر ابوجهل که پنج یا شش سال قبل از این کشته شده بود، با سیره آن حضرت بعید به نظر می رسد.
د: اگر این نقل درست باشد یعنی پیامبر (ص) در برابر این خواستگاری در مسجد و درحضور اصحابش سخن گفته بود می بایست به صورت متعدد بلکه در حد متواتر از طریق اصحاب آن حضرت نقل شده باشد نه تنها به وسیله مسوربن مخرمه طفل و کم سن و سال و یا به وسیله سوید بن غفله که وی از زمره صحابی نیست، نقل گردد. این خود دلیل خوبی بر ساختگی این خبر است.
ه : در طول زندگی مشترک بین علی (ع) و حضرت زهرا (س) چرا علی (ع) به جز از دختر ابی جهل، به خواستگاری دختری نرفت؟! اگر آن حضرت در این دوره دنبال ازدواج بود، چرا این ازدواج و خواستگاری منحصر به دختر ابوجهل شد؟! دقت در این امور به پژوهشگر امکان می دهد که تا بیشتر به نادرستی آن پی ببرد.
همان گونه که پیامبر اسلام (ص) تا زمانی که خدیجه زنده بود، آن حضرت همسر دیگری برنگزید، علی (ع) هم تا هنگامی که حضرت زهرا(س) زنده بود به دنبال همسر دیگری نرفت. در روایتی از امام صادق (ع) آمده است که تاهنگامی که فاطمه (س) زنده بود، زن دیگری برای علی (ع) جایز نبود. (42)
ز: خود حضرت علی (ع) درباره زندگی مشترک خود زهرا (س) می فرماید: فوالله ما اغضبتها ولا اکرهتها علی امر حتی قبضها الله عزوجل ...، به خدا سوگند هیچ گاه چیزی که مایه ناخشنودی زهرا(س) بود فراهم نکردم... (43)
طعن سه جانبه
دروغ پردازان ، در این داستان سازی به گونه ای کوشیده اند که شخصیت سه چهره درخشان اسلام، پیامبر اسلام (ص)، حضرت زهرا (س) و علی (ع) را خراب کنند. هم شخصیت پیامبر اسلام (ص)را از زیر سووال ببرند و هم شخصیت علی (ع) و فاطمه (س) را چرا که پیامبری که تعدد زوجات را پذیرفته بود، اما برای دخترش این حق را از علی (ع) سلب نمود. و طعن بر علی (ع) است چرا که فاطمه (س) را غضبناک کرد.
طعن بر حضرت زهرا(س) است چرا که مقررات پدرش را برخود نپسندید. (44)
هدف از این گونه نسبتهای ناروا، ضربه زدن به اسلام جدا کردن مردم از پیامبر (ص) و عترت آن حضرت و تلاش در راستای سیاست معاویه بود. که وی بعد از اعضای صلح نامه در عام الجماعه برای کارگزاران خویش فرمانی را صادر کرد که از جمله آن این بود که هر فضیلتی که درباره ابوتراب، علی (ع) نقل شده است نقیض آن را بسازید و در بین مردم پخش کنید. (45)
2- ابوتراب و نزاع خانوادگی
سیره نویسان از ابوهریره نقل می کنند که وی گفت:
رسول خدا (ص) نماز صبح را با ما برگزار کرد. سپس با چهره ای گرفته برخاست و ما نیز با او برخاستیم و به خانه فاطمه (س) رفتیم. رسول خدا (ص) علی (ع) را دید که در پیش در به خواب رفته است . حضرت نشست و خاک را از پشت علی(ع) پاک کرد و فرمود: ای ابوتراب برخیزید سپس دستش را گرفت و داخل منزل فاطمه (ع) شدند . ما اندکی درنگ کردیم، آنگاه شنیدیم که با صدای بلند می خندند
پیغمبر خدا با چهره گشاده بیرون آمد، ما عرض کردیم ای رسول خدا (ص) با چهره اندوهناک وارد شدید و با صورت خندان بازگشتید. فرمود چگونه اظهار خوشحالی نکنم که میان دو تن از محبوب ترین مردم روی زمین در نزد خودم را اصلاح نمودم. (46)
نقد
شیخ صدوق در کتاب علل الشرایع بعد از ذکر این روایت از ابوهریره می نویسد: این خبر ابو هریره مورد اعتماد نیست، چرا که بین علی (ع) و حضرت زهرا(س) اختلافی که موجب بشود تا پیامبر(ص) بین این دو اصلاح کند اتفاق نمی افتد چون که علی (ع) سیدالوصیین و حضرت زهرا(س) سیدة نساء العالمین است و این دو در اخلاق حسنه به پیامبر (ص) تأسی نموده اند. (47)
------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشتها
1- الاصابه ، ابن حجر 8/ ص 158 ، طبقات ، ابن سعد 198 ، تذکرة الخواص ، ابن جوزی / 275
2- کافی ، کلینی 1/ 458
3- سیر اعلام النبلا: ، ذهبی ، 2 ص 199 ، استیعاب 4 ص 1893
4- درالمنثور 5 ص 218
5- مستدرک 3 ص 161
6- ذیل مستدرک 3 ص 162
7- تاریخ یعقوبی / ، مصباح المتهجد/
8- کافی 1/ 46
9- بحار 43/10
10- همان
11- مناقب ابن شهر آشوب 3، ص 345
12- طبقات الکبری 8 ص 19
13- مناقب ابن شهر آشوب 3، ص 345
14- بحار 43، ص 145
15- همان ص 117
16- طبقات الکبری 8، ص 22
17- همان ص 26
18- همان و دیگر منابع
19- بحار الانوار 88 به نقل از زندگانی فاطمه (س) ، شهیدی ص 84
20- طبقات الکبری 8/22
21- همان ص 25
22- بحارالانوار 43 ، ص 37
23- همان ص 31
24- تفسیر برهان 2، ص 412
25- بحارالانوار 43، ص 134
26- کشف الغمه، علی بن عیسی اربلی 1 ص457
27- سیره ابن هشام 2 ص 58 به نقل از منزلت زن، ص 21و 22
28- مناقب ابن شهر آشوب 1، ص 71 به نقل از منزلت زن ص 22
29- منزلت زن ص 61
30- المغازی واقدی 1 ص 249 ، انساب الاشراف بالاذری به نقل از زندگانی فاطمه زهرا(س) شهید، ص 78
31- بحار الانوار16 ، ص 225
32- نقش عایشه درتاریخ اسلام
33- صحیح بخاری ج 76، ص 102 و 103
34- بحار 16 ، ص 3
35- نهج البلاغه ابن ابی الحدید 9، ص 193
36- بحارالانوار43 ، ص 26
37- بحارالانوار 43، ص 26
38- همان ص 22
39- صحیح بخاری 4ص 213- 210 ، صحیح مسلم 7 ص 141
40- تهذیب التهذیب 1، ص 151
41- سیر اعلام النبلاء ، ذهبی ج 4، ص 70
42- بحار 43 ، ص 16
43- همان ص 134
44- به کتاب دایره المعارف اسلامی شیعی اثر علامه سید حسن امین ج 2 ، ص 10 مراجعه شود
45- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 11 ، ص 46
46- بحارالانوار 43، ص 146
47- فاطمه الزهرا بهجة قلب المصطفی ، ص 505.