ماجرای گاو بنی اسرائیل و بهانه های بنی اسرائیل چه بود؟

یك نفر از بنی اسرائیل به طرز مرموزی كشته می شود، در حالی كه قاتل به هیچوجه معلوم نیست.
آنچنان كه از تواریخ و تفاسیر استفاده می شود انگیزه قاتل را مسأله مال و یا مسأله ازدواج دانسته اند.
بعضی معتقدند یكی از ثروتمندان بنی اسرائیل كه ثروتی فراوان داشت و وارثی جز پسر عموی خود نداشت، عمر طولانی كرد، پسر عمو هر چه انتظار كشید عموی پیرش از دنیا برود و اموال او را از طریق ارث تصاحب كند، ممكن نشد، لذا تصمیم گرفت او را از پای درآورد.
بالاخره پنهانی او را كشت و جسدش را در میان جادّه انداخت، سپس بنای ناله و فریاد را گذاشت!
بعضی دیگر گفته اند كه انگیزه قتل این بوده است كه قاتل از عموی خویش تقاضای ازدواج با دخترش را نمود به او پاسخ رد داده شد و دختر را با جوانی از پاكان و نیكان بنی اسرائیل همسر دادند،پسر عموی شكست خورده دست به كشتن پدر دختر زد.
به هر حال در میان قبائل و اسباط بنی اسرائیل نزاع درگیر می شود، هر یك آن را به طایفه و افراد قبیله دیگر نسبت می دهد و خویش را تبرئه می كند، داوری را برای فصل خصومت نزدحضرت موسی(ع) می برند و حلّ مشكل را از او خواستار می شوند، و چون از طرق عادی حل این قضیه ممكن نبود، و از طرفی ادامه این كشمكش ممكن بود منجر به فتنه عظیمی در میان بنی اسرائیل گردد، موسی با استمداد از لطف پروردگار از طریق اعجازآمیزی به حل این مشكل می پردازد.

قرآن دراین زمینه می گوید «به خاطر بیاورید هنگامی را كه موسی به قوم خود گفت خداوند به شما دستور می دهد ماده گاوی را سر ببرید». بقره/67. و قطعه ای از بدن آن را به مقتولی كه قاتل او شناخته نشده بزنید تا زنده شود و قاتل خویش را معرفی كند.

آنها از روی تعجب «گفتند آیا ما را به مسخره گرفته ای»؟!.

«موسی در پاسخ آنان گفت به خدا پناه می برم كه از جاهلان باشم». بقره/67.

یعنی استهزاء نمودن و مسخره كردن كار افراد نادان و جاهل است، و پیامبر خدا هرگز چنین نیست.
پس از آنكه آنها اطمینان پیدا كردند استهزائی در كار نیست و مسأله جدی می باشد «گفتند اكنون كه چنین است از پروردگارت بخواه برای ما مشخص كند كه این ماده گاو چگونه مادّه گاوی باشد»؟!. بقره/68.

موسی(ع) در پاسخ آنها گفت خداوند می فرماید باید ماده گاوی باشد كه نه پیر و از كار افتاده و نه بكر و جوان، بلكه میان این دو باشد» بقره/68. و برای اینكه آنها بیش از این مسأله را كش ندهند، و با بهانه تراشی فرمان خدا را به تأخیر نیندازند در پایان سخن خود اضافه كرد «آنچه به شما دستور داده شده است هر چه زودتر انجام دهید»! بقره/68.

ولی باز آنها دست از پرگوئی و لجاجت برنداشتند و «گفتند از پروردگارت بخواه كه برای ما روشن كند كه رنگ آن باید چگونه باشد»؟! بقره/69.

موسی(ع) در پاسخ «گفت خدا می فرماید گاوی باشد زرد یكدست كه رنگ آن بینندگان را شاد و مسرور سازد».

خلاصه این گاو باید كاملاً خوش رنگ و درخشنده باشد، آنچنان زیبا كه بینندگان را به اعجاب وا دارد.

و عجیب این است كه باز هم به این مقدار اكتفاء نكردند و هر بار با بهانه جوئی كار خود را مشكلتر ساخته، و دایره وجود چنان گاوی را تنگتر نمودند.

باز «گفتند از پروردگارت بخواه برای ما روشن كند این چگونه گاوی باید باشد»؟ (از نظر نوع كار كردن). چرا كه این گاو برای ما مبهم شده و اگر خدا بخواهد ما هدایت خواهیم شد»!.

مجدداً «موسی گفت خدا می فرماید گاوی باشد كه نه برای شخم زدن، رام شده، و نه برای زراعت آبكشی كند. و از هر عیبی بركنار باشد. و حتی هیچگونه رنگ دیگری در آن نباشد».

در اینجا كه گویا سؤال دیگری برای مطرح كردن نداشتند «گفتند حالا حق مطلب را ادا كردی»!.

سپس گاوی را با همان خصوصیات با هر زحمتی بود به دست آوردند «و آن را سر بریدند، ولی مایل نبودند این كار را انجام دهند، سپس گفتیم قسمتی از گاو را به مقتول بزنید». (تا زنده شود و قاتل خود را معرفی كند). بقره/69 تا 73.

بنی اسرائیل به جستجوی گاوی با همین مشخصات پرداتختند سرانجام آن را پیدا كردند و ذبح كرده دم آن را به مقتول زدند او زنده شد و قاتل خود را كه پسر عموی وی بود معرّفی كرد.