خیلی ها از حقوق زن در دین اسلام و... شکایت میکنند و حقوق زنهای غرب را میپسندند .لطفا اطلاعاتی در مورد واقعیت های ....

پاسخ:
آنچه از دیگران نقل کردید ، غالبا به جهت عدم شناخت از شخصیت واقعی جایگاه زن در اسلام و حتی شناخت غلط از موقعیت زن در جامعه غرب است . بسیاری از زنان در جامعه غربی از موقعیت خود که به شعار آزادی زن و تساوی حقوق ، به صورت ابزار و کالایی برای سود و منفعت بیشتر سرمایه داران مورد استفاده قرار گیرند ، ناراحت اند . جالب است بدانیم که بیشتر آمار تازه مسلمانان را در جهان غرب ، زنان تشکیل می دهند که زنان تحصیل کرده در این میان بیشترین آمار را دارند.
آن چه در مورد مسائل زنانی که درغرب مطرح می شود و برخی نیز شیفته آن شده اند دو چیز است:
یکی آزادی زن‌ و دیگری«تساوی» او با مرد است‌ و همه‌ مسائل‌ دیگر فرع‌ این‌ دو مسأله‌ است».
شعار تساوی زن و مرد در ابتدا برای احقاق حقوق ابتدایی بود. حقوقی مانند استقلال اقتصادی ، حق رأی و مالکیت که سالیان دراز در جامعه اسلامی این حقوق به رسمیت شناخته شده بود ، اما کم کم مسئله تساوی حقوق به تمام موارد جریان یافت.
در همه‌ نهضتهای‌ اجتماعی‌ غرب‌ از قرن‌ هفدهم‌ تا قرن‌ حاضر محور اصلی‌ دو چیز بود: «آزادی» و «تساوی» و نظر به‌ اینکه‌ نهضت‌ حقوق‌ زن‌ در غرب‌ دنباله‌ سایر نهضتها بود و به علاوه‌ تاریخ‌ حقوق‌ زن‌ در اروپا از نظر آزادیها و برابریها فوق‌العاده‌ مرارت‌ بار بود، در این‌ مورد نیز چنین‌ بود.
پیشگامان‌ آن‌ نهضت، آزادی‌ و تساوی‌ را از حقوقی‌ می‌دانستند که‌ طبیعت‌ برای‌ انسان‌ قرار داده‌ و کسی‌ حق‌ ندارد آنها را از دیگری‌ و حتی‌ از خودش‌ سلب‌ کند و مرد و زن‌ را نیز در تمام‌ حقوق، صددرصد مشابه‌ یکدیگر می‌پنداشتند.
حال‌ آنکه‌ «نظام‌ حقوق‌ خانوادگی»، قانون‌ و منطق‌ خاص‌ خود را دارد و صرفاً‌ یک‌ اجتماع‌ طبیعی‌ نیست‌ بلکه‌ به‌ دلیل‌ تفاوتهایی‌ که‌ طبیعت‌ در زن‌ و مرد ایجاد کرده‌ و آفرینش‌ آنها را «نامشابه» قرار داده، خانواده‌ نیز با بقیه‌ اجتماعات‌ تفاوت‌هائی‌ دارد و یک‌ اجتماع‌ «طبیعی‌ - قراردادی» است.
وقتی‌ طبیعت، خلقت‌ زن‌ و مرد را دوگانه‌ و غیرمشابه‌ قرار داده‌ است، آیا حقوق‌ طبیعی‌ زن‌ و مرد می‌تواند صددرصد مشابه‌ باشد؟ یا آنکه‌ حقوق‌ زن‌ و مرد در مواردی، دو جنسی‌ است‌ و جنسیت‌ در برخی‌ حقوق‌ اثر می‌گذارد؟ علیرغم‌ پیشرفتهایی‌ که‌ علم‌ در این‌ زمینه‌ داشته‌ و تفاوتهای‌ طبیعی‌ و فطری‌ میان‌ مرد و زن‌ را بیش‌ از دوران‌ گذشته، شناخته‌ است، اما در نهضتهای‌ فمینیستی‌ غرب‌ از ضرورت‌ آزادی‌ و تساوی‌ زن‌ که‌ اصل‌ فطری‌ و طبیعی‌ می‌باشد، تشابه‌ و همانندی‌ مرد و زن‌ را که‌ خلاف‌ قانون‌ طبیعت‌ و فطرت‌ است، نتیجه‌ گرفته‌اند:«در این‌ نهضتها توجه‌ نشد که‌ مسائل‌ دیگری‌ هم‌ غیر از تساوی‌ و آزادی‌ هست‌ و تساوی‌ و آزادی، شرط‌ لازم‌اند نه‌ شرط‌ کافی.
تساوی‌ حقوق، یک‌ مطلب‌ است‌ و تشابه‌ حقوق، مطلب‌ دیگر.
برابری‌ حقوق‌ زن‌ و مرد از نظر ارزشهای‌ مادی‌ و معنوی، یک‌ چیز است‌ و همانندی‌ و همشکلی‌ و همسانی، چیز دیگر.
در این‌ نهضت‌ عمداً‌ یا سهواً‌ «تساوی» به‌ جای‌ «تشابه» به‌ کار رفت‌ و «برابری» با «همانندی»، یکی‌ شمرده‌ شد، «کیفیت» تحت‌الشعاع‌ «کمیت» قرار گرفت‌ و انسان‌ بودن‌ زن، موجب‌ فراموشی‌ «زن» بودن‌ وی‌ گردید»..
این‌ نگرش‌ سطحی‌ موجب‌ شد برخی‌ مشکلات‌ زن‌ حل‌ شود اما مشکلات‌ جدیدی‌ پدید آمد:«بدبختیهای‌ قدیم‌ غالباً‌ معلول‌ این‌ جهت‌ بود که‌ انسان‌ بودن‌ «زن» به‌ فراموشی‌ سپرده‌ شده‌ بود و بدبختیهای‌ جدید، از آن‌ است‌ که‌ عمداً‌ یا سهواً‌ زن‌ بودن‌ «زن» و موقعیت‌ طبیعی‌ و فطری‌اش، رسالتش، مدارش، تقاضاهای‌ غریزی‌اش، استعدادهای‌ ویژه‌اش‌ به‌ فراموشی‌ سپرده‌ شده‌ است».
اگر جامعه‌ و هر یک‌ از زن‌ و مرد بخواهند سعادتمند باشند باید در مسیر طبیعی‌ و فطری‌ خود حرکت‌ کنند و بدانند که‌ هر تلاشی‌ برخلاف‌ طبیعت، محکوم‌ به‌ شکست‌ می‌باشد:«شرط‌ اصلی‌ سعادت‌ هر یک‌ از زن‌ و مرد و در حقیقت‌ جامعه‌ بشری، این‌ است‌ که‌ دو جنس، هر یک‌ در مدار خویش‌ حرکت‌ کنند.
آزادی‌ و برابری، آنگاه‌ سود می‌بخشد که‌ هیچ‌ کدام‌ از مدار طبیعی‌ و مسیر فطری‌ خویش‌ خارج‌ نگردند.
آنچه‌ در آن‌ جامعه‌ ناراحتی‌ آفریده‌ است، قیام‌ بر ضد‌ فرمان‌ طبیعت‌ است‌ نه‌ چیز دیگر».
در واقع از نظر اسلام زن و مرد ، دو موجودی هستند که با توجه به تفاوت هایی که دارند ، مکمل یکدیگر و پوشاننده نیازها و نقص های هم هستند. بر اساس این تعریف زن و مرد به یکدیگر نیاز داشته و مهر و محبت و جذب میان آن دو برقرار می شود . در این حال سعی در بر پایی نظام خانواده و حفظ بنیان و استحکام آن دارند. اما هنگامی که این دو جنس کاملا یکسان هم پنداشته شود ، با صرف نظر که خلاف طبیعت آفرینش ، دیگر نیاز واقعی و حقیقی بین این دو نخواهد بود و هر کدام می تواند مستقل از هم یا حتی رقیب یکدیگر باشند که هر کدام سعی بر دریافت حق بیشتر برای خود باشد.
برای توضیح بیشتر به منابع ذیل مراجعه کنید:
1) کتاب نقد ، حقوق زن ، شماره 12 و 36
1) نظام حقوق زن در اسلام، مرتضی مطهری؛
2) زن در اسلام و جاهلیت، یحیی نوری
3) شخصیت و حقوق زن در اسلام، مجموعه مقالات برگزیده ششمین جشنواره پژوهشی شیخ طوسی
4) جهان در عصر بعثت، هاشمی رفسنجانی و شهید باهنر
5) تاریخ سیاسی اسلام، دکتر حسن ابراهیم حسنی، ترجمه ابوالقاسم پاینده
6) تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج11
7) تمدن اسلام و عرب، گوستاولوبون
8) زن در ایران باستان،‌هدایت الله علوی
9) زنان هنجا مشی، ماریا برانسیوس، ترجمه هایده مشایخ
10) شخصیت زن از دیدگاه قرآن،‌هادی دوست محمدی
11) زن در قرآن مجید، فاطمه استاد ملک
12) زن از منظر اسلام، فریده مصطفوی (خمینی) و فاطمه جعفری
13) شخصیت و حقوق زن در اسلام، مهدی مهریزی
14) منزلت زن، واحد خواهران دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
15) مسایل زنان بین سنت‌های کهن و جدید، محمد غزالی، ترجمه مجید احمدی