چرا خداوند در قرآن فرمود: هر کسی را بخواهم هدایت میکنم،یعنی بین بندگان تبعیض قائل شده است؟
هدایت و اضلال الهی بر دو قسم است:
ابتدایی و جزایی (پاداش و کیفری).
هدایت ابتدایی از اوصاف حضرت حق میباشد، همان طور که میفرماید: "ما راه را به او (انسان) نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس!" خداوند با فرستادگان پیامبران و با در اختیار گذاشتن چراغ عقل برای هدایت انسانی راه راست و مسیر صحیح را به انسان نشان میدهد (1) و به اصطلاح "ارائه طریق" میکند.
اضلال ابتدایی (گمراه کردن بندگان از ابتدا ) نمیتواند در حق خداوند صحیح باشد، بدین معنا که خدا با وضع قوانین باطل و عدم بیان حقیقت و رها کردن آدمی به حال خود، زمینه گمراهی انسان در طول حیاتش را فراهم سازد.
اضلال ابتدایی از خدا نفی میگردد و خدا انسان را در مسیر سعادت راهنمایی کرده و راه خوشبختی و کمال را به او نشان داده است (هدایت ابتدایی).
اما قسم دوم از هدایت و ضلالت که آیات مورد سؤال از آن جمله میباشد، هدایت جزایی (پاداش و کیفری) است.
هدایت پاداشی آن است که بنده بعد از هدایت ابتدایی که از خداوند دریافت کرد، خود با حُسن اختیار، حق را پذیرفته و به آن عمل کرده و ضمن ایمان به خدا، در مسیر بندگی قدم بردارد.
در مورد این شخص خدا هدایتی ویژه با نام "هدایت پاداشی" دارد که به معنای رساندن به هدف و مقصد نهایی میباشد، و این همان هدایتی است که شما ترجمه آیاتش را ذکر نمودهاید "یهدی من یشاء" پس در حقیقت بنده با ایمان خود زمینه این نوع هدایت را با اعمال صالح فراهم میسازد.
با این توضیح منافاتی بین این نحوه از هدایت الهی و عدل الهی یافت نمیشود. خدا میفرماید: "کسی که اهل تقوا و پرهیزگاری باشد و جزای نیک (الهی) را تصدیق کند، ما او را در مسیر آسانی قرار میدهیم". (2 ) بنابراین هدایت در اینجا ، هدایت خاص است برای کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام می دهند ، اما انسان های کافر و منکر حقیقت از چنین هدایتی محرومند واین معنای هدایت و ضلالت الهی است.
اضلال کیفری آن است که انسان بعد از هدایت ابتدایی الهی و فرستادن کتب آسمانی و پیامبران و امامان، باز کفر ورزیده و در راه الهی قدم برندارد و به حق رهنمون نشود. در این صورت با اضلال کیفری الهی از این شخص سلب توفیق شده و رحمت خاص الهی که ویژه صالحان است، از او منع میشود و این دقیقاً معنای "یضلّ من یشاء" میباشد. خدا میفرماید: "اما آن کس که بخل ورزد و بی نیازی طلبد و پاداش (نیک) الهی را انکار کند، به زودی او را در مسیر دشواری قرار میدهیم". (3)
در حقیقت این اشخاص با اختیار خود زمینه شقاوت را فراهم ساختهاند. (4)
بعضی از مفسران در توضیح این موضوع گفتهاند: همیشه اعمال و کردار انسان، نتایج و ثمرات و بازتاب خاصی دارد، از جمله این که اگر عمل نیک باشد، نتیجه آن، روشنبینی و توفیق و هدایت بیشتر به سوی خدا و انجام اعمال بهتر است. اگر دنبال زشتیها برود، تاریکی و تیرگی قلبش افزون میگردد و به سوی گناه بیشتر سوق داده میشود و گاه به سرحد انکار خدا میرسد.
خدا میفرماید: "و ما یضلُّ به الا الفاسقین؛ خداوند گمراه نمیکند جز افراد فاسق و بد کردار را" (5)
بنابراین انتخاب راه خوب یا بد از اول در اختیار ما است. به عبارت دیگر، هدایت الهی در این آیات، قراردادن راه سعادت و خوشبختی و کمال در مسیر کسانی است که به دنبال هدایتاند و ضلالت، آماده کردن راه گمراهی و باز بودن آن از طرف خداوند، برای کسانی که به دنبال ضلالت اند و چون هر آنچه در مُلک خدا جریان دارد، به اراده خداوند است، پس ضلالت و هدایت کسانی که راه هدایت و ضلالت را انتخاب نمودهاند، به اراده خداوند تحقق مییابد.
اگر بخواهیم کمی بیشتر این آیه را باز کنیم فهم این آیه مبتنی بر شناخت دقیق اقسام هدایت و ضلالت شرایط هر یک و گونههای تعلق مشیت و اراده حکیمانه الهی است.
در قرآن مجید از چهار نوع هدایت سخن رفته است:
1)هدایت تکوینی عام: و آن همان نظام و مکانیسمی است که خداوند موجودات را طبق آن آفریده به طوری که تمام هستی هماهنگ و منسجم به سوی غایتی در حرکت و تکاپویند. " ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی " (6).
دربرابر این گونه هدایت هیچ گونه ضلالتی وجود ندارد.
2)هدایت تکوینی اولی خاص: و آن هدایت همه انسانها از طریق عقل و فطرت به سمت یک سری از حقایق واصول و ارزشهاست که از آن جهت به "حجت باطن" تعبیر شده است. چنین هدایتی چند خصوصیت دارد:
الف) منحصر به انسانها است.
ب ) در میان انسانها عمومی و استثنا ناپذیر است.
ج ) ذاتی و درون است.
د ) در برابر آن هیچ گونه ضلالتی نیست. یعنی خداوند هیچ کس را با فطرت خداگریز و عقلی گمراه کننده نیافریده است.
3)هدایت تشریعی عام: این گونه هدایت مخصوص انسانها و طایفه جن میباشد، زیرا تشریع و قانون گذاری در ظرف اختیار و توان کنشهای انتخابی و گزینش موضوعیت دارد و بدون آن بی معناست.
چنین هدایتی نیز از نظرقرآن در ظرف خود فراگیر و همگانی است. یعنی خداوند پیامبران را برای همه انسانها فرستاده و کتاب آسمانی خودرا برای جمیع بشر نازل فرموده است." ولکل قوم هاد "( 7) " انا ارسلناک کافه للناس8).
در برابر این گونه هدایت نیز هیچ ضلالتی نیست، زیرا ضلالت تشریعی به این معناست که - نعوذ بالله -خداوند پیامبرانی را هم برای گمراه سازی برخی از مردم مبعوث سازد و معارف و احکام و قوانین گمراه کنندهای برآنان نازل فرماید در حالی که خداوند هرگز چنین نمیکند و از او جز سخن حق نازل نمیگردد " حقیق علی ان لااقول علی اللّه الا الحق"(9).
در اینجا چند نکته مهم وجود دارد:
الف) اولاً خداوند به عنوان هادی و شارع خواستار هدایت همه انسانها میباشد و از همینرو، دین حق را برای همگان نازل کرده است.
ب ) اراده الهی در این زمینه این است که انسانها با اختیار خود راه درست را برگزینند نه به صورت جبری وگرنه میتوانست همه را جبرا به راه راست کشاند و نیازی هم به بعثت و رسالت نبود. از این رو فرمود: "انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا" (10).
ج ) انسانها در برابر هدایت تشریعی عام - با توجه به اختیاری که دارند - دوگونه موضع اتخاذ میکنند:
برخی در برابر آن راه تسلیم و انقیاد پیش میگیرند و برخی به سرپیچی وطغیان میپردازند.
دقیقا از همینجاست که به مرحله بعد و نوع دیگری از هدایت می رسیم.
4) هدایت تکوینی پاداشی(ثانوی):این هدایت مخصوص مؤمنان است، یعنی کسانی که با اختیار خویش دربرابر هدایت رسولان الهی و نورافشانیهای عقل و فطرت تسلیم گشتند خداوند باب هدایت دیگری برتر ازهدایتهای قسم پیشین میگشاید.
به عبارت دیگر چون آنان با اختیار خود از هدایتهای مراتب پیشین استفاده کردند لذا این نوع هدایت را پاداشی و ثانوی (یعنی مترتب برپذیرش هدایتهای اولی) مینامند.
فرق اساسی این هدایت با مراتب قبلی آن است که وجه غالب آنها جنبه راهنمایی "ارائهالطریق" داشت ، ولی این مرتبه افزون بر آن خاصیت راهبردی و "ایصال الی المطلوب" نیز دارد.
در برابر این نوع، هدایت ضلالتی نیز هست که از آن تعبیر به "اضلال کیفری" میشود، یعنی همان طور که پذیرش هدایتهای نخستین تکوینا شرایط و قابلیت راهیابی به مراتب و مدارج بالاتری را در انسان ایجاد میکند ، مخالفت و سرپیچی در برابر حقایق الهی و هدایتهای او رفته رفته دید حق بین را ازانسان میستاند و کسی که کرارا با علم و عمد و آگاهی با حق بستیزد رفته رفته گویی در برابر حق و نورافشانیهای الهی کرو کور و لال میشود:" لهم اعین لایبصرون بها و لهم اذان لایسمعون بها"(11) و به جایی میرسند که"نرود میخ آهنین در سنگ".
در واقعاین همان اثر تکوینی حق ستیزی و حق گریزی عامدانه و اختیاری آنان است ولی چنین مکانیسم و تأثیر تکوینی بر اساس نظام آفرینش الهی است.
بنابراین گمراهی فقط در این مرحله است و آن از یکسو به خود شخص وابسته است. زیرا او با اختیار خود با حق ستیز کرده و از سوی دیگری نیز به خدا استناد دارد ولی نه به این معنا که از اول او گمراهش کرد ، بلکه چون تعمدا راه خلاف را برگزید و بر آن پای فشرد همان را ملکه او ساخت:" فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا "(12).
مانند کسی که رهسپار جائی است و به پیش شخص دانائی می رود تا راه را به او نشان داد. راهنما به او آدرس می دهد که باید ابتدا به فلان نقطه برود و چون به آن نقطه رسید ، راهنمای دیگری قرار دارد که مسیر بعدی را تا رسیدن به مقصود بیان می کند. و شرط راهنمائی دوم هم رسیدن به مقصد اول است.
در این مثال روشن است که وقتی شخص به آن نقطه اولی رسید ، راهنمائی را برای نقطه بعدی تا رسیدن به مقصد خواهد گرفت و اگر به آن نقطه اول نرسیده باشد ، از راهنمائی ثانوی محروم می ماند و این همان هدایت و اضلال ثانوی الهی است.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
پینوشتها:
1.سوره انسان (76) آیه 3
2. سوره لیل، (92) 5 و 7
3. همان8 و 10
4.آیت الله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج 2، ص 520
5.سوره بقره آیه 26
6.سوره طه آیه 50
7.سوره رعد آیه 7
8.سوره سبا آیه 28
9.سوره اعراف آیه 105
10.سوره انسان آیه 3
11.سوره اعراف آیه 179
12.سوره بقره آیه 10