آیا این گفته حقیقت دارد که پیامبراکرم‌فرموده است ما 14000 سال قبل از خلقت حضرت آدم‌(ع) بوده‌ایم‌؟

پیامبر گرامی اسلام حضرت محمّد(ص)، اولین "صادر" و نخستین "وافد" است‌; یعنی ایشان‌، اولین فیضی است که از خداوند سبحان نشئت گرفته است‌. قال رسول‌الله‌: "اوّل ما خلق اللّه نوری‌; اولین چیزی که خداوند خلق فرمود "نور" من بود."(1) هم‌چنین ایشان‌، اولین کسی است که به لقأالله‌، بار می‌یابد. پیامبر(ص) می‌فرماید: "أنا أوّل وافد علی ربّی‌;(2) خداوند در عین این‌که خود را "نُورُ السَّمَـَوَ َت‌ِ وَالاْ ?َرْض‌;(3) خداوند نور آسمان‌ها و زمین است‌." می‌خواند، پیامبر را هم‌، سراج منیر معرفی می‌کند: "یَـََّأَیُّهَا النَّبِی‌ُّ إِنَّـآ أَرْسَلْنَـَکَ شَـَهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِیرًا * وَ دَاعِیًا إِلَی اللَّه‌ِ بِإِذْنِه‌ِی وَ سِرَاجًا مُّنِیرًا;(4 )ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارت‌دهنده و انذارکننده‌. و تو را دعوت‌کننده به سوی خدا به فرمان او قرار دادیم و چراغی روشنی‌بخش‌."
نور پیامبر(ص)، قبل از آفرینش آدم‌غ خلق شد. آن حضرت می‌فرماید: "من و علی نوری بودیم نزد خداوند; چهار هزار سال قبل از آفرینش آدم ـ و طبق برخی روایات چهارده هزار سال‌;(5) زمانی که خداوند، آدم‌غ را آفرید، این نور را در صلب او نهاد و آن را پیوسته از صلبی به صلبی انتقال داد، تا آن را در صلب عبدالمطلب نهاد; سپس آن را از صلب وی بیرون آورد و دو قسمت ساخت‌; بخشی از آن را در صلب عبدالله‌، پدر من قرار داد و قسمت دیگر آن را در صلب ابوطالب‌، پدر علی‌نهاد; نتیجه آن‌که علی از من است و من از علی هستم‌، گوشت او گوشت من و خون او خون من است‌، هر کس او را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته است‌، و هر کس او را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است‌."(6) آن‌چه از ظاهر روایات مذکور به دست می‌آید، این است که "وجود نوری‌" پیامبر(ص)، چهار هزار سال و یا چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم‌غ آفریده شده است‌; و چون "تقدم‌" را در قالب "سال‌" بیان نموده است‌، منظور تقدم زمانی می‌باشد.
------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت :
1-بحارالانوار، مجلسی‌، ج 15، ص 24.
2-اصول کافی‌، کلینی‌، ج 2، ص 600، ح 4، نشر دارالاضوأ، بیروت‌.
3-نور،35
4-احزاب‌،45و46
5-الامام علی‌، احمد رحمانی همدانی‌، ترجمه حسین استاد ولی‌، ص 94، نشر منیر.
6-خصال‌، شیخ صدوق‌;، ترجمة مدرس گیلانی‌، ص 271، نشر جاویدان‌.