1. عزادارى در سوگ شهداى احد و حمزه سید الشهد

جنگ احد یکى از جنگهاى بسیار مهم عصر پیامبر (ص) است که پس از پیروزى اولیه در نهایت به شکست نسبى مسلمین انجامید و در آن حدود 70 کشته از سپاه اسلام بر جاى ماند و بر وجود نازنین پیامبر (ص) آسیب وارد شد. یکى از شهداى بزرگ این جنگ، حمزه عموى پیامبر (ص) سردار رشید، شجاع و جان برکف اسلام بود که پشتوانه نیرومندى براى آن حضرت به شمار مى‏رفت. آن جناب پس از شهادت، به دست هند به فجیع‏ترین وضع مثله شد. شهادت مجاهدان فداکار بویژه شهادت دردناک حضرت حمزه براى مسلمانان و پیامبر (ص) بسیار گران بود به طورى که زمانى که رسول گرامى اسلام پس از بازگشت به مدینه از کنار خانه انصار مى‏گذشتند، صداى نوحه و گریه زنان انصار را که بر شهداى خود مى‏گریستند شنیدند، چشمان مبارکشان پر از اشک شد، آنگاه فرمودند:... ولى عمویم حمزه گریه کننده ندارد؛ «فسمع بکاء النوائح على قتلاهم‏ فذرفت عینا رسول اللّه (ص) ثم قال: لکن حمزة لابواکى له» (3).
ابن مسعود مى‏گوید: «ما رأینا رسول اللّه (ص) باکیاً أشد من بکائه على حمزة وضعه فى القبلة ثم وقف على جنازته و انتحب نشق یقول: یا عم رسول اللّه! و اسداللّه! و اسد رسول اللّه! یا حمزة! یا فاعل الخیرات، یا حمزة! یا کاشف الکربات، یا ذاب، یا مانع عن وجه رسول اللّه»؛ (4) رسول خدا (ص) در شهادت حمزه به شدت گریست به گونه‏اى که مانند آن را از آن حضرت ندیده بودیم. جنازه او را در قبله نهاد، آنگاه ایستاد و با صداى بلند گریه سر داد تا این که بیهوش شد و پس از آن مى‏فرمود: اى عموى رسول خدا! اى شیر خدا و شیر رسول خدا! اى حمزه! اى بجا آورنده کارهاى خوب! اى‏حمزه! اى برطرف کننده سختیها از پیامبر، اى کسى که دشمن را از برابر رسول خدا دور کردى و وجود او را نگهدارى نمودى.
واقدى که از تاریخ نگاران صدر اسلام است مى‏نویسد: «پس از حادثه احد، صفیه خواهر حمزة، خدمت پیامبر (ص) آمد. گروهى از انصار بین او و رسول خدا (ص) فاصله انداختند. آن حضرت فرمود، اجازه دهید بیاید. آنگاه در نزد پیامبر (ص) نشست و هرگاه گریه مى‏کرد آن حضرت نیز گریه مى‏کردند، هرگاه با صداى بلند گریه مى‏کرد آن حضرت نیز با صداى بلند مى‏گریستند و هرگاه حضرت فاطمه گریه مى‏کرد آن حضرت نیز گریه مى‏کردند». (5)
تاریخ نگار معروف محمد بن جریر طبرى از شیوخ بنى سلمه روایت مى‏کند: «انه مرّ رسول اللّه (ص) بدار من دورالانصار من بنى عبدالأشهل و بنى ظفر فسمع البکاء و النوائح على قتلاهم فذرفت عینا رسول اللّه (ص) فبکى ثم قال: لکن حمزة لابواکى له. فلما رجع‏ سعد بن معاذ و أسید بن خضیر الى دار بنى عبداالاشهل أمر نساء هم أن ینخر منّ ثم یذهبن فیبکین على عم رسول اللّه (ص)؛ (6) پیامبر (ص) از کنار خانه دو گروه از انصار به نام بنى عبدالاشهل و بنى ظفر گذشتند که بر شهیدان احد گریه و عزادارى مى‏کردند. چشمان مبارکش پر از اشک شد و آنگاه فرمود: حمزه گریه کننده کافى ندارد. سعد بن معاذ و اسید بن خضیر که از یاران آن حضرت بودند در هنگام بازگشت به خانه‏اى از بنى عبدالاشهل دستور دادند زنان جلسه گریه و عزادارى را رها ساخته و به خانه حمزه بروند و براى عموى پیامبر (ص) گریه و عزادارى کنند.
ابن عبدالبر مى‏گوید: «سخن پیامبر لکن حمزه لابواکى له - به گونه‏اى تأثیر گذاشت که از آن پس هیچ خانمى بر مرده خود گریه نمى‏کرد جز آنکه در آغاز براى حمزه و آنگاه بر عزیز خود گریه مى‏کرد». (7)
ابن هشام - از سیره نویسان مشهور مى‏نویسد: «پس از حادثه احد، شعراى فراوانى براى شهیدان بویژه سالار شهیدان حمزه، مرثیه سرودند»؛
1. حسّان بن ثابت که از شعراى مشهور عصر پیامبر (ص) است، مى‏گوید:
أظلمت الأرض لفقدانه‏و اسّود نورالقمر الناصل‏صلى علیه اللّه فى جنةعالیة مکرمة الداخلکّنا نرى حمزة حرزاً لنافى کّل أمرنا بنا نازل‏(8)
از فقدان حمزه زمین تاریک شد و نور ماه در حالى که بیرون از ابر بود سیاه شد. خداوند متعال او را بهشتى عالى و بزرگ جاى داد و بر او درود فرستاد. حمزه کسى بود که در سختى و بلا پناهگاه ما بود.
2. کعب بن مالک در حالى که گریه مى‏کرد، چنین گفت:
صفیة قومى و لا تعجزىو ابکى الناس على حمزةو لا تسأمى أن تطیلى البکاءعلى أسد اللّه فى الهزّة(9)
صفیه!- خواهر حمزه به پاخیز و هرگز عاجز نشو و مردم را بر مصیبت حمزه بگریان و هرگز ملول و خسته مباش از طولانى شدن گریه بر شیر خدا.
3. عبد اللّه بن رواحه نیز در حالى که بر حمزه گریه مى‏کرد چنین سرود.
بکت عینى و حّق لها بکاءهاو ما یغنى البکاء و لا العویل‏ (10)
4. از ضرار بن خطاب نیز چنین نقل شده که مى‏گفت:
قتلى کرام بنوا النجّار و سطهمو مصعب من قنانا حوله قصدحمزة القرم مصروع تطیف بهثکلى و قد حّز منه الأنف و الکبدتبکى علیهم نساء لا بعول لهامن کل سالبة اثوابها قدد (11)
کشتگان گرامى و ارجمندى که در میان آنان بنى نجار قرار دارند و بالاتر از همه آنها جگرش را بریده‏اند و زنان عزیز از دست داده گرد پیکرش مى‏چرخند. زنان شوى مرده که لباس سیاه پوشیده و جامه‏هاى خویش را چاک داده‏اند، برکشته‏ها زارى مى‏کنند.
5. صفیه خواهر حمزه مى‏گوید:
فو اللّه لا أنساک ما هبّت الصبابکاء و حزناً محضرى و مسیرى‏على أسداللّه الذّى کان مدرهایذود عن الاسلام کل کفور(12)
سوگند به خدا تا زمانى که بادهاى شرقى بوزد تو را فراموش نخواهم کرد. در سفر و حضر بر شیر خدا که همواره شر هر کافرى را از اسلام دفع مى‏کرد، گریه خواهم کرد.
برخى دیگر از صحابه و بزرگان صدر اسلام در این زمینه اشعار فراوانى سروده‏اند. (13)
از این رخداد به خوبى مسأله عزادارى و گریه، و چگونگى آن در صدر اسلام نمایان است و نشان مى‏دهد هیچ گونه منعى در مورد آن از جانب پیامبر (ص) صورت نگرفته و بلکه آن حضرت بر گریه و عزادارى براى عمویشان حمزه تشویق مى‏نموده‏اند. آیا اگر براى اقامه عزاداریها هیچ دلیلى جز سنت و روش پیامبر (ص) و اصحاب درباره سیدنا حمزه نبود ما را کفایت نمى‏کرد؟
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
(3) - سیرة الحلبیه، حلبى،ج‏2، ص‏260 «حوادث جنگ احد، شهادت حضرت حمزه»؛ مسند، بهامشة منتخب‏
(4) - سیرة الحلبیة، حلبى، ج‏2، ص‏60 «حوادث جنگ احد».کنز
(5) - مغازى، واقدى، ج‏1، ص‏317-315؛ استیعاب، ابن البّر و اسدالغابه، ابن اثیر «شرح زندگانى حمزه».
(6) - تاریخ طبرى، طبرى، ج‏2، ص‏27، حوادث سنه سوم هجرى، غزوه احد.
(7) - الاستیعاب، عبد اللّه محمد بن عبدالبر قرطبى، ج‏1، ص‏426 و مسند، احمد، ج‏2، ص‏40 با این مضمون‏
(8) - سیرة النبویة، ابن هشام، ج‏3،ص‏159.«قال‏
(9) - همان، ص‏166.
(10) - همان، ص‏171.
(11) - همان، ص‏173.
(12) - همان، ص‏167.
(13) - براى آگاهى بیشتر ر.ک: به سیره ابن هشام و حلبى.