نکته‏

ممکن است کسى اشکال کند که این آیات مخصوص به موارد خاصى است و هیچ ربطى به عزاداریهاى یاد شده ندارد و ارتباط آن با آیات روشن نیست.
در پاسخ باید گفت: قرآن کتابى است که دستورات آن مخصوص یک عصر و زمان خاصى نیست، اگر در آغاز نزول موارد ویژه‏اى را نقل و بر موارد خاصى منطبق شده به معناى آن نیست که مخصوص آن عصر یا آن مردم مى‏باشد؛ از این رو علما گفته‏اند حکم آیات را نمى‏توان منحصر به همان مورد ذکر شده در آیه نمود و هر جا موضوع آن محقق شود حکم نیز مترتب مى‏گردد چنان که در بسیارى از احکام و موضوعاتى که پس از صدر اسلام پدید آمده، مراجعه به آیات قرآن، زمینه استدلال شده است؛ نظیر اثبات حجیت اجماع به آیه (و من یشاقق الرّسول من بعد ما تبیّن له الهدى و یتّبع غیر سبیل المؤمین) (18) . صرف نظر از این که، از آیه مورد اشاره مسأله اجماع را مى‏توان استنباط کرد یا نه، به طور یقین مى‏توان گفت در زمان نزول آیه مسأله‏اى به نام اجماع وجود نداشته است بلکه در زمانهاى بعدى به آن استدلال شده است. بر همین منوال مى‏توان نمونه‏هاى بسیارى را جستجو کرد که در آنها به آیاتى اینچنین استدلال شده است. در مسأله عزادارى نیز با توجه به ویژگیهایى که براى آن یادآورى شد به خوبى روشن مى‏شود که عزادارى تا آن حدى که با اصول کلى اسلام و دستورات صریح آن مخالف نباشد، از مصادیق روشن این آیات به شمار مى‏آید.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
(18) - نساء، آیه‏115.ج‏2.