عزادارى در پرتو قرآن‏

پیش از پرداختن به بحث عزادارى از دیدگاه قرآن لازم است به این نکته اشاره کنیم که اگر براى یک عمل و رفتارى دلیلى بر نفى و اثبات آن وجود نداشته باشد، از نظر عقلى نبود دلیل به معناى آن نیست که آن عمل یا رفتار غیر مشروع است؛ چنان که از نظر شرع نیز روشن است که صرف نبودن استدلال، دلیل بر غیر مشروع بودن نیست و گرنه بایستى بسیارى از اعمال و رفتار مسلمانان را که در صدر اسلام نبوده و پس از آن پدید آمده غیر مشروع دانست. علماى اصول مى‏گویند اگر در موردى که حکمش روشن نیست و از جانب شرع دلیلى بر اثبات یا نفى آن نیامده اصل و قاعده برائت از حکم یا اصالة النفى به معناى استصحاب عدم حکم جارى مى‏شود؛ چنان که قاعده معروف قبح عقاب بلا بیان، و آیات نفى عذاب بدون حجت‏ (1)، این اصل را تأیید مى‏کند. بر پایى مجالس در ایام میلاد پیامبر اکرم (ص) و بزرگان دین، یا برپایى مجالس عزا بویژه در سالگشت شهداى کربلا از مواردى است که مى‏تواند مصداق این قاعده قرار گیرد. در عین حال ما درباره مراسم عزادارى به بررسى قرآن و سنت مى‏پردازیم تا اثبات یا نفى آن روشن شود.
شاید در اذهان بسیارى این پرسش پیدا شود که آیا قرآن کریم که خود جامع تمامى احکام و معارف و منبع شناخت دین مى‏باشد از عزادارى و سوگوارى سخن گفته است؟ و آیا در قرآن شاهد و قرینه‏اى بر اثبات یا نفى عزادارى و یا تقسیم آن به انواعى وجود دارد؟ در قرآن کریم آیاتى وجود دارد که مشروعیت بلکه رجحان عزادارى و اقسام آن را اثبات مى‏کند، در اینجا به چند نمونه اشاره مى‏کنیم:
1. عزادارى فریاد ستمدیدگان بر علیه ستمگران‏
«لا یحبّ اللّه الجهر بالسّوء من القول الّا من ظلم». (2)
خداوند متعال فریاد زدن به بدگویى را دوست ندارد جز براى کسانى که مورد ستم قرار گرفته‏اند.
در این آیه دو فراز وجود دارد؛ نخست مى‏فرماید: «لا یحب اللّه...» خداوند متعال بدگویى و افشاى عیوب دیگران را دوست ندارد؛ جز کسانى که به حقوقشان تجاوز شده است و این گونه افراد استثنا شده‏اند. دوم «الّا من ظلم»؛ این فراز هشدارى است به همه ستمگران که خداوند متعال نه تنها به مظلومان اجازه فریاد و افشاگرى داده بلکه چنین فریادى محبوب ذات اقدس الهى قرار گرفته است.
هر چند ظلم داراى اقسام و مراتبى است مانند ظلم به نفس، ظلم به یتیمان و... اما بزرگترین ظلم، آن است که به حقوقى که خداوند براى برخى از افراد قرار داده است تجاوز شود. به عبارت دیگر خداوند براى برخى از افراد حقى قرار داده و آن حق ولایت و امامت است؛ «انّما ولیکم اللّه و رسوله و الّذین آمنو الّذین یقیمون الصّلوة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون» (3)؛ به تحقیق سرپرست شما خدا و رسول و کسانى هستند که به خدا گرویده و نماز را بپا مى‏دارند و در حال رکوع زکات مى‏دهند.
روشن است که تعدى به حق خدادادى بزرگترین ظلم است زیرا سایر ظلمهاى فردى و تجاوزات اجتماعى از آن سرچشمه مى‏گیرد بنابراین ستیزه با حاکمیت ولى خدا، و سایر ارزشها ظلم و ستمى بزرگ و نارواست. بى‏تردید امام حسین (ع) یکى از کسانى است که خداوند متعال حق ولایت و حاکمیت براى ایشان قرار داده است و یزید و یزیدیان جزو طاغوت‏اند و غاصب حاکمیت الهى و لذا نباید مسلمانان اطاعت آنها را قبول کنند. از این رو مردم کوفه در نامه‏هاى خود اظهار داشتند که مإ؛""ّّ ولایت معاویه و یزید را نمى‏پذیریم و شما هر چه زودتر به سوى کوفه بشتابید. آن حضرت با همه مشکلات و موانع موجود، به دعوت آنان پاسخ مثبت داده و به سوى کوفه حرکت کردد امادشمنان اهل‏بیت با تمام امکانات خویش در برابر نهضت کربلا ایستادند و با شهادت آن حضرت خسارت و ظلم بزرگى بر پیکر امت اسلامى وارد ساختند به گونه‏اى که آثار شوم آن حادثه هنوز به چشم مى‏خورد.
آیا جامعه اسلامى در برابر چنین حادثه‏اى اندوهبار و غمناک که در آن فرزند نازنین پیامبر اکرم (ص) را به شهادت رساندند، باید دست روى دست گذاشته و سکوت نماید، یا وظیفه بسیار سنگینى بر دوش دارد؟ بر طبق آیه کریمه، باید فریاد برآورد و به افشاگرى و بدگویى آشکار و رسوایى ستمگران پرداخت و چهره کثیف و زشت آنان را روشن نمود و با زبان شعر و مدیحه سرایى و بیان مصایب و گردهماییهاى گسترده، برائت و بیزارى از دشمنان خدا را اعلان نمود. و به طور یقین فریادها و عزاداریهایى که در این راستا باشد از مصادیق «جهر من القول» است که خداوند متعال آن را دوست دارد و عزاداریهاى پیروان اهل بیت (ع) با این هدف مقدس انجام مى‏گیرد و بایستى از هر گونه عزادارى که برخلاف این هدف باشد جلوگیرى شود.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
(1) - (و ما کنّا معذّبین حتّى نبعث رسولاً)؛ هرگز ما بدون فرستادن رسولان و ابلاغ دستورات الهى کسى را عذاب نمی کنیم.
(2) - نساء، آیه 148.عذاب‏
(3) - مائده، آیه 55.