اقسام عزادارى
امروزه عزادارى در میان مسلمانان و بویژه شیعیان به شیوههاى مختلفى برگزار مىگردد که برخى از آنها عبارتاند از:
1. برگزارى و برپایى جلسات و اجتماعاتى به نام عزادارى، روضه خوانى و یا سال گشت. در این اجتماعات چند مطلب اساسى که در واقع در برگیرنده اهداف برپایى این جلسات است به چشم مىخورد.
الف) سخنرانى پیرامون معارف اسلام اعم از اعتقادات، اخلاق، احکام و سیره و روش پیامبر اکرم (ص)، اهل بیت (ع) و صحابه بزرگوار آن حضرت؛ در این سخنرانیها هر گوینده و خطیبى به تناسب مخاطبان خود حقایقى را در این موارد بیان مىکند.
ب) بیان وقایع و حوداث تلخى که از طرف دشمنان بر بزرگان دین بویژه خاندان پیامبر اکرم (ص) وارد شده و تبیین این مطلب که خودکامگان و ستمگران نگذاشتند بشریت بویژه مسلمانان راه کمال را طى نمایند.
ج) بیان شجاعتها، استقامتها و ایثارگرىهاى خاندان پیامبر (ص) که در سراسر زندگى آنان متبلور است. بیان این فضایل، شیوهاى است براى ارایه الگو به انسانهاى آینده و همه عصرها و نسلها تا در برابر ستم و ستمگران ساکت ننشینند و با اقتدا به این بزرگواران، روش و راه آنان را سرمشق قرار دهند.
د) رثا یا مرثیه که به معناى گریستن برمرده همراه بابرشمردن نیکیهاى او و خواندن اشعار و مدیحهسرایى همراه باناراحتى، گریه و ترحم است - به طور معمول این اشعار حقایقى از مظلومیت و نیکیهاى شهیدان را در برابر دارد.
پیامبر اکرم (ص) پس از شهادت حضرت حمزه کنار جنازه وى حاضر شد و همراه اظهار تأسف و ناراحتى فرمود: «یا حمزه یا فاعل الخیرات، یا مانع یا ذاب عن وجه رسول اللّه»؛ اى انجام دهنده کارهاى نیک، اى برطرف کننده غمها و ناراحتى از پیامبر اسلام. تفصیل این مطلب در بخش سیره خواهد آمد.
2. سیاه پوشیدن و سیاهپوش کردن؛ هدف از این رفتار اعلام همدردى، اظهار ناراحتى و حزن در مصایب اهل بیت (ع) و بزرگان دین است و از سوى دیگر این اعمال نشانه تنفر از مخالفان اسلام و اعلام موضع و جهتگیرى در برابر آنهاست و نشاندهنده این که سیاهپوش کنندگان در کدام جبهه قرار دارند؛ آیا در جبهه توحید و سردمداران آن، یا در جبهه شرک، طاغوت و...؟
3. حرکت هیأتها و گروههاى عزادار همراه با پرچم و علم در خیابانها، کوچه ها و...؛
4. سینه زنى و زنجیرزنى همراه با سنج؛ هدف از این حرکت دسته جمعى منظم، اعلام آمادگى و طرفداراى از شهیدان بویژه شهیدان کربلا و استمرار راه آنان است. سینهزنى و زنجیرزنى صرفاً د رحد اعلام ناراحتى از مصایب وارده بر اهل بیت (ع) است نه در حد اضرار بر بدن زیرا اضرار بر بدن از نظر شرعى جایز نیست و لذا اگر کسى در این مراسم و یا در جاهاى دیگر ضرر قابل توجهى به خود بزند به طور مثال خود را ناقص العضو نماید به طور مسلم فعل او حرام است؛ اما به ضررهاى جزیى مانند سرخ شدن بدن، در عرف جامعه، چون براى اظهار ناراحتى است عنوان اضرار صدق نمىکند.
5. نذورات، خیرات، سیر کردن گرسنگان و غذا دادن در ایام عزا؛ بدون شک نذر و خیرات کردن در مجالس عزادارى اگر به قصد قربت و براى خداوند متعال باشد و ثواب آن را به پیامبر (ص)، ائمه (ع) و شهیدان هدیه نمایند نه تنها مطلوب بلکه مستحب است چنان که سیر کردن مردم بویژه گرسنگان و نیازمندان در ایام عزا پسندیده و راجح است و آثار ارزشمندى در جامعه اسلامى دارد.
6. گریه کردن و گریاندن؛ گریستن گاهى به علت بروز حوادث و مصایب جانسوز است که انسان بر اساس طبع بشرى از آن متأثر مىگرد و گاه در اثر تجسم و یادآورى ملالها و مصیبتهاى گذشته است؛ به عبارت دیگر گریه گاه بدون مقدمه و گاه با مقدمه و همراه با برپایى مجالس عزا و استماع سخنان گویندهاى که این مصایب را وصف مىکند پدید مىآید. نوع نخست آن مورد بحث ما نیست زیرا حکم آن روشن است اما آنچه مورد بحث است گریهاى است که همراه مقدمات و براساس انگیزهها و اهداف خاصى حاصل مىشود. لازم به یادآورى است که نوع دوم گریه را مىتوان با عزادارى مرادف دانست و به عبارت دیگر یکى از مصادیق عزادارى را این نوع گریه قرار داد. در اینجا مناسب است پیش از بیان حکم آن به انگیزهها و انواع گریه اشاره کنیم. به طور کلى گریه را مىتوان به چهار نوع تقسیم نمود.
الف) گریهاى که انگیزه عقیدتى دارد؛
انسان مؤمن بر این باور است که همواره در محضر خدا قرار دارد و تمام اعمال و رفتار او ضبط شده و روز قیامت خوبیها و زشتیهاى کردار و رفتار او نمایان مىگردد. توجه به گذشته تاریک و گناه آلود، مسلمان معتقد را به گریه وا مىدارد تا آثار شوم گناه را از دل بزداید و خود را متحول سازد. انسانهاى کمال یافته و معصومان نیز از خوف و خشیّت الهى همواره اشک خوف مىریختند. این گریه نشانه ایمان کامل است.
امام سجاد (ع) فرمود: محبوبترین قطره در پیشگاه خداوند متعال، قطره اشکى است که مخلصانه در تاریکى شب و از ترس خدا ریخته شود. (15)
ب) گریهاى که از علاقه طبیعى انسان به خود سرچشمه مىگیرد و خاستگاه آن عواطف و احساسات است؛
خداوند متعال در وجود بشر قلب را نهاده که در رویارویى با حوادث و مصایب جانسوز دگرگون مىشود، تکان مىخورد، مىسوزد و اشک را از چشمان سرازیر مىکند. انسان در زیانهاى مالى و جانى و از دست دادن عزیزانى که به آنها انس و الفت پیدا کرده است، اندوهگین شده و دچار ناراحتیهاى روحى و روانى مىشود اما گریه و گریستن عقدههاى درونى را برطرف کرده و به انسان آرامش مىبخشد؛ از این رو در علم اخلاق از این ویژگى قلب و رقت و نرمى آن تمجید شده است چرا که نشانه قلب زنده آن است که از عواطف و احساسات سازندهاى سرشار باشد.
ج) گریهاى که از فضیلتطلبى و کمال خواهى سرچشمه مىگیرد؛
انسان در فقدان معلم، استاد و مربى اخلاق، بلکه بالاتر، در ارتحال پیامبر (ص) یا امام (ع) اشک مىریزد و عزادارى مىکند. انگیزه این نوع گریه آن است که با مرگ پیشواى خود احساس مىکند از راه کمال و رشد بازمانده و مرشد و راهنماى بزرگى را از دست داده که بدون او دستیابى به کمالات بالاتر برایش دشوار است. پس از وفات رسول خدا (ص) خلیفه اول و دوم به زیارت امایمن آمدند پس از حضور آنان امایمن گریه کرد، خلیفه دوم گفت: چرا گریه مىکنى؟ براى رسول خدا که در پیشگاه خداوند قرار دارد گریه معنا ندارد! امایمن پاسخ داد: گریه من براى از دست دادن پیامبر نیست بلکه گریه من به خاطر آن است که دست ما از اخبار آسمان و وحى کوتاه شده است. (16) از این رو این نوع گریه از نوع اول ارزش بالاترى دارد. در این نوع گریه، در واقع گریه کننده بر خود مىگرید.
د) اندوه و گریه بر مظلوم؛
نوع دیگر گریه، گریه بر مظلوم است به خاطر ظلم و ستمى که بر او وارد شده مانند گریه رسول خدا (ص) بر على (ع) و حسین بن على (ع) پیش از شهادت آنان و مثل گریه و عزادارى مسلمانان در شهادتهاى ائمه دین که به صورت مظلومانه به شهادت رسیدند.
ه) گریه و عزادارى سیاسى؛
امام خمینى مىفرماید: «زنده نگه داشتن عاشورا یک مسأله بسیار مهم سیاسى - عبادى است. عزادارى کردن براى شهیدى که همه چیز را در راه اسلام داده، یک مسأله سیاسى است، یک مسألهاى است که در پیشبرد انقلاب اثر بسزا دارد. ما از این اجتماعات استفاده مىکنیم. ما از آن اللّه اکبرها، ملت ما از آن الله اکبرها استفاده کرد، آن اللّه اکبرها را باید حفظ بکنیم، باید به این مظاهر، شعایر و امورى که در اسلام به آن سفارش شده فکر کنید که اینها یک مسأله سطحى نبوده است که مىخواستند جمع بشوند و گریه کنند، خیر. ما ملت گریه سیاسى هستیم. ما ملتى هستیم که با همین اشکها سیل جریان مىدهیم و سدهایى را که در مقابل اسلام ایستاده است خرد مىکنیم». (17)
از این دید، گریه زبان گویاى فردى است که مورد تجاوز و ستم قرار گرفته باشد. در زمانى که با جباران به وسیله نیروى نظامى نمىتوان مقابله کرد و حتى نمىگذارد سخنى گفته شود؛ تنها سلاح گریه است که نفرت و خشم را نشان مىدهد و با این گریه است که اظهار تنفر و بیزارى از ستم و ستمگرى آشکار مىشود. این گریهاى است که مردم را نسبت به ستمگران بیدار مىکند. شاهد این شیوه را در زندگى امام زین العابدین (ع) مىتوان دید. آن حضرت بیست سال در حال ماتم و گریه بود و این حزن و گریه امام تأثیر فراوانى در بیدارى مردم داشت؛ چرا که با زبان رفتار از عظمت قیام عاشورا و شدت ظلمى که بر اهل بیت پیامبر (ص) رفته بود حکایت مىکرد و از تبلیغات دروغین نیز پرده بر مىداشت. در اینجا شایسته است به سخنى از شهید مطهرى اشاره کنیم. ایشان درباره فلسفه گریه برشهید چنین مىنویسد: «شهادت از نظر اسلام از جنبه فردى، یعنى براى شخص شهید یک موفقیت است بلکه بزرگترین موفقیت و آرزوست. امام حسین فرمود: جدم به من فرمود که تو درجهاى نزد خدا دارى که جز با شهادت به آن درجه نایل نخواهى شد. پس شهادت امام حسین براى خود او یک ارتقاست، عالىترین حد تکامل است. اگر مرگ به صورت شهادت باشد واقعاً یک موفقیت است، براى شهید جشن و شادمانى دارد؛ لذا سید بن طاووس مىگوید: اگر نبود دستور عزادارى که به ما رسیده است من روز شهادت ائمه را جشن مىگرفتم. از این جنبه ما به مسیحیت حق مىدهیم به نام شهادت مسیح که مىپندارند شهید شده براى مسیح جشن بگیرند. اسلام هم در کمال صراحت شهادت را موفقیت شهید مىداند نه چیز دیگر. اما از نظر اسلام آن طرف سکه را هم باید خواند. شهادت را از نظر اجتماعى یعنى از آن نظر که به جامعه تعلق دارد نیز باید سنجید، عکس العملى که جامعه در مورد شهید نشان مىدهد صرفاً به خود شهید تعلق ندارد یعنى صرفاً ناظر به این جهت نیست که براى شخص شهید موفقیت یا شکستى رخ داده است.
رابطه شهید با جامعهاش دو رابطه است؛ یکى رابطهاش با مردمى که اگر زنده و باقى بود از وجودش بهرهمند مىشدند و فعلاً از فیض وجودش محروم ماندهاند و دیگر رابطهاش با کسانى که زمینه فساد و تباهى را فراهم کردهاند. بدیهى است که از نظر پیروان شهید که از فیض بهرهمندى از حیات او بىبهره ماندهاند، شهادت شهید تأثرآور است. آن که بر شهادت شهید اظهار تأثرى مىکند، در حقیقت به نوعى، بر خود مىگیرد و ناله مىکند؛ اما از نظر زمینهاى که به شهادت شهید در آن زمینه صورت مىگیرد شهادت یک امر مطلوب است به علت وجود یک جریان نامطلوب، از این جهت مانند یک عمل جراحى موفقیتآمیز است که مطلوب است.
درسى که از جنبه اجتماعى، مردم باید از شهادت شهید بگیرند این است که اولاً نگذارند آن چنان زمینه هایى پیدا شود، و افراد جامعه از تبدیل شدن به امثال آن جنایتکاران خوددارى کنند، همچنان که مىبینیم نام یزید و این زیاد و امثال آنها به صورتى درآمده که هر کس در مکتب عزادارى واقعى امام حسین (ع) تربیت شده باشد از کوچکترین تشبه به آنها در عمل ابا دارد.
درس دیگرى که باید جامعه بگیرد این است که به هر حال باز هم در جامعه زمینههایى که شهادت را ایجاب مىکند پیدا مىشود، از این نظر باید عمل قهرمانانه شهید از آن جهت که به او تعلق دارد و یک عمل آگاهانه و انتخاب شده است و به او تحمیل نشده است بازگو شود و احساسات مردم شکل و رنگ احساس آن شهید را بگیرد. اینجاست که مىگوییم گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگى با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت در موج اوست. اینجاست که باید ببینیم آیا جشن و شادمانى و پایکوبى و احیاناً هرزگى و شرابخوارى، آن چنان که در جشنهاى مذهبى مسیحیان دیده مىشود هم شکلى و هم رنگى و هم احساسى مىآورد یا گریه؟ معمولاً درباره گریه اشتباه مىکنند، خیال مىکنند گریه همیشه معلول نوعى درد و ناراحتى است و خود گریه امرى نامطلوب است. راز بقاى امام حسین (ع) این است که نهضتش از طرفى منطقى است و از ناحیه منطق حمایت مىشود و از طرف دیگر در عمق احساسات و عواطف راه یافته است. ائمه اطهار که به گریه بر امام حسین سخت توصیه کردهاند حکیمانهترین دستورها را دادهاند. این گریه هاست که نهضت امام حسین (ع) را در اعماق جان مردم فرو مىکند. روشن است که اگر مانند مسیحیان جشن مىگرفتند نهضت امام حسین به انحراف کشیده مىشد. شاید بدین جهت بزرگان دین دستور عزادارى و گریه داده اند». (18)
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
(15) - بحارالانوار، مجلسى، ج90، ص329، باب فضل البکاء.
(16) - دلائل النبوة، بیهقى، ج7، ص266، باب ماجاء فى عظم مصیبته. تفصیل این روایت در بحثهاى آینده
(17) - صحیفه نور، ج13، ص154.
(18) - قیام و انقلاب مهدى (عج) به ضمیمه شهید، مرتضى مطهرى ،صص 125-121.