چرا حر بن یزید ریاحی در کربلا با این که فرمانده سپاه بود و به تنهایى به امام علیه السلام پیوست و از نیرویش استفاده نکرد؟
حر بسیار با شخصیت و از بزرگ ترین سرداران سپاه دشمن بود, به حدّى که نامزد امیرى کلّ سپاه کربلا بود. اگر مى پرسیدند بعد از عمر بن سعد شخصیت دوم در این لشکر کیست , به طور حتم به حر اشاره مى کردند.براى شخصیت داشتن او همین بس که اولین فرماندهى است که با هزار سوار مأمور دستگیرى امام علیه السلام و بردن حضرت نزد عبیدالله بن زیاد است .(1)
به علاوه انسان سلیم النفسى بود که قلباً به خاندان نبوّت ارادت داشت . گفته اند: وقتى از دار الأمارهء کوفه بامأموریت بستن راه بر امام علیه السلام بیرون آمد, ندایى آمد که : اى حر! مژده باد تو را به بهشت !(2)
روشن است که چنین شخصیتى با آن مأموریت فوق العاده و مهمّ و نجابت خانوادگى هرگز از دید تیزبین جاسوسان عبیدالله در امان نخواهد بود و همه حرکاتش تحت نظر جاسوسان ابن مرجانه است . چنان که مى نویسندوقتى حضرت به نینوا رسید, سوار مسلّحى از جانب کوفه رسید. به مجرد رسیده به حر و همراهانش سلام کرد و به حسین و یارانش توجهى نکرد. وى نامه اى از جانب عبیدالله به این مضمون به حر داد:
اى حر! حسن را در بیابان بدون آب و فرود آور و کار را بر او تنگ بگیر. به قاصد گفته ام : از تو جدا نشود تا خبرانجام فرمانم را بیاورد.(3)
ثانیاً: معلوم نبود که سپاه حر در صورت پیوستن او به امام علیه السلام از وى اطاعت مى کردند, بلکه به احتمال زیاد علناًبا او مخالفت مى نمودند.
ثالثاً: تا روز عاشورا باور نمى کرد که عمر بن سعد با امام بجنگد. وقتى فهمید مى خواهند با حسین بجنگند, به بهانهء آب دادن اسب خویش , از اردوگاه عمر سعد جدا شد و به کاروان حسین و جبههء حق پیوست .
این در وقتى بود که اختیار سپاهیانش در دستش نبود; وانگهى فرصتى براى صحبت کردن و آماده نمودن آن هاى براى پیوستن به امام نبود.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
1) مجموعه آثار, ج 1 علیه السلام شهید مطهرى , ص 25 .
2) محدثى , فرهنگ عاشورا, ص 144 .
3) نظرى منفرد, قصه کربلا, ص 28 .