اگر هدف انسان کشته شدن و مظلومیت و اسارت اهل و عیال باشد؛ القاى نفس در تهلکه است که عقلاً و شرعاً بر حسب آیه کریمه ...

اگر هدف انسان کشته شدن و مظلومیت و اسارت اهل و عیال باشد؛ القاى نفس در تهلکه است که عقلاً و شرعاً بر حسب آیه کریمه «و لاتلقوا بایدیکم الى التهلکة» بقره (2)، آیه 195.، جایز نیست؛ پس چگونه امام(ع) براى شهادت و کشته شدن بیرون شد و مقدمات آن را با اختیار خود فراهم ساخت؟
پاسخ :
1. خود را در معرض نابودى قرار دادن یا القاى نفس در تهلکه یکى از موضوعاتى است که به حسب اختلاف احوال و عناوین، گاه موضوع حکم تحریمى و گاه موضوع حکم الزامى و وجوبى مى‏شود و این‏طور نیست که مطلقاً القاى نفس در تهلکه حرام باشد؛ بلکه گاهى هم واجب است، و اگر فرضاً این آیه عموم داشته باشد، با ادلّه دیگر تخصیص مى‏خورد.
اگر اسلام در معرض نابودى باشد و نجات آن متوقف بر القاى نفس در تهلکه باشد، آیا باز هم القاى نفس در تهلکه جایز نیست؟
آیا عقلاً و شرعاً کسى که براى حفظ جان خود اسلام را در تهلکه بگذارد، مسؤول نیست؟ آیا این مورد از دفاع و جهاد، اولى‏ به فداکارى و وجوب نیست؟
فلسفه جهاد و دفاع، دعوت به توحید و آزاد کردن بشر از پرستش غیرخدا و حفظ اسلام و نجات دین از نابودى و یا حفظ کشور اسلام از تسلط اجانب است که طبق احکام جهاد و دفاع - با یقین به کشته شدن و افتادن نفوس بسیار در تهلکه - واجب است.
اگر دفاع از سنگر و مرزى، متوقّف بر کشته شدن جمعى از لشکر بود و براى حفظ مملکت اسلام، دفاع از آن ضرورت داشت؛ باید با تحمل تلفات سنگین، به دفاع پرداخت و این القاى در تهلکه جایز؛ بلکه واجب است.
2. این حکم (حرمت القاى نفس در تهلکه)، حکم ارشادى و تأیید حکم عقل به قبح «القاى در تهلکه» است و بدیهى است که استنکار عقل در موردى است که مصلحت مهم‏تر در بین نباشد؛ ولى اگر حفظ مصلحت بزرگ‏ترى توقف بر آن یافت، عقل به جواز و گاه به لزوم و حسن القا، حکم مى‏کند.
3. هلاک و تهلکه به چند نحو متصور است که از آن جمله، نابودى و ضایع و بیهوده شدن است و ممکن است مراد از تهلکه در آیه شریفه، این قسم هلاکت باشد و این در موردى است که در القاى در تهلکه، مقصد صحیح شرعى و عقلى نباشد؛ اما اگر مقصد صحیح شرعى - مثل حفظ دین و اداى تکلیف و دفاع از احکام - در نظر باشد، فداکارى و جانبازى، القاى در تهلکه و فنا نیست.
کسى که در راه خدا و براى حفظ دین و مصالح عموم کشته شود، ضایع و باطل نشده؛ بلکه باقى و ثابت‏تر گردیده است. پس در زمینه تحصیل مصلحت یا دفع مفسده‏اى که از نظر شرعى مهم‏تر از حفظ جان باشد، بذل جان و تن دادن به مرگ و شهادت، القاى در تهلکه نیست؛ نظیر صرف مال که اگر انسان آن را دور بریزد اسراف است؛ ولى اگر براى حفظ آبرو و شرافت یا استفاده بیشتر بدهد، بجا و مشروع است.
4. صبر و استقامت در میدان جهاد و دفاع از دین، بخصوص در مواردى که پشت کردن به جنگ سبب تزلزل و شکست سپاه اسلام و غلبه کافران شود و فداکارى موجب تشویق مجاهدان گردد - با علم به شهادت - ممدوح، بلکه واجب است و هیچ کس این‏گونه مردانگى و ثبات قدم و استقامت را، القاى نفس در تهلکه نشمرده است؛ بلکه همیشه - بخصوص در صدر اسلام - یکى از افتخارات بزرگ و سربلندى‏هاى سربازان، پرچم‏داران و فرماندهان بوده است؛ مانند استقامت تاریخى و جانبازى و فداکارى جناب جعفر طیار(ع) در جنگ موته. این جانبازى و مجاهدت اقدام به شهادت درک سعادت و رستگارى و تقرب به خداوند متعال است؛ نه خودکشى و القاى نفس در هلاکت.
5. آیه کریمه اگر چه دلالت بر حرمت القاى نفس در تهلکه دارد؛ اما چون متعلَّق نهى عنوان «القا در تهلکه» است و مثل تعلق نهى به موضوعات خارجى (مانند شرب خمر یا قمار) نیست، تحقق مصداق و فرد آن، دائرمدار تحقق عنوان مذکور است. ممکن است یک اقدام و عملى در حالى و یا نسبت به شخصى، القا در تهلکه باشد و در حالى دیگر یا نسبت به شخصى دیگر، نباشد.
پس از بیان این مقدمات، گفتنى است که:
یکم. امام از تمام امّت اعلم به احکام و معصوم از خطا و اشتباه است و آنچه از او صادر شود، طبق فرمان الهى و تکلیف شرعى مى‏باشد.
دوّم. بنى‏امیه حضرت اباعبدالله(ع) را به شهادت مى‏رساندند؛ خواه به سوى عراق مى‏رفت یا در مکه مى‏ماند. آن حضرت در این مورد تمام مصالح را ملاحظه کرد و هر کس با دقّت برنامه قیام آن حضرت را ملاحظه کند، مى‏فهمد که امام براى آنکه شهادت و مظلومیتش حداکثر فایده را براى بقاى اسلام و احیاى دین داشته باشد، تمام دقایق و نکات را مراعات کرد.
سوّم. هدف امام حسین(ع) از قیام و امتناع از بیعت و تسلیم نشدن و تحمل آن مصایب عظیم، نجات دین بود و این هدفى بود که ارزش داشت آن حضرت براى حصول آن، جان خود و جوانان و اصحابش را فدا کند. از این جهت شهادت را اختیار کرد و از آن مصیبت‏هاى بزرگ استقبال نمود.
مقصود اصلى امام حسین(ع)، امتثال امر خدا و حفظ دین و حمایت از حق و کشیدن خط بطلان بر حکومت بنى‏امیه و افکار و هدف‏هاى آنها بود و مقدمه رسیدن به این مقصود، تسلیم نشدن و استقامت تا سر حد شهادت و آن همه حادثه بود. بنابراین استقامت در راه عقیده و حفظ دین، باعث سربلندى و افتخار است و موضوع آن از القاى نفس در تهلکه خارج مى‏باشد.