تفاوت عصمتِ قبل و بعد از نبوّت
تفاوت عصمتِ قبل و بعد از نبوّت
ش14) اگر پیامبران و امامان معصومند و هیچ گاه مرتکب گناه نمى شوند، دلیل آن همه گریه و استغفارشان چیست؟
گریه و استغفار پیامبران و امامان همواره شگفتى پیروانشان را برانگیخته و یکى از فضایل والاى آنان به شمار آمده است. چنان که اندیشمندى یهودى، یحیى بن زکریا را با این ویژگى مى ستاید که (کان یبکى من غیر ذنب)(125)
و امیر مؤمنان على(علیه السلام) در پاسخ مى فرماید:
«آرى، یحیى چنان بود. ولى محمد(صلى الله علیه وآله) به درجاتى بالاتر از آن دست یافت. یحیى بن زکریا در زمانى مى زیست که نه جاهلیّتى وجود داشت و نه بتى در کار بود، ولى به محمّد(صلى الله علیه وآله)در سنّ کودکى و در میان بت پرستان و حزب شیطان، حکم الهى و فهم و آگاهى داده شد و هرگز گرایشى به بت ها در او پدید نیامد... آن حضرت نیز بدون آن که جرم و گناهى از او سر زده باشد از خشیت خدا چندان مى گریست که جایگاه نمازش مرطوب مى گشت.»(126) نیازى نیست که در این جا از چگونگى گریه هاى معصومان و ناله هاى شبانه آنان بیش از این سخن بگوییم، زیرا
مادح خورشید مدّاح خود است که دو چشمم روشن و نامرمد است(127)
آن چه باید بیشتر بدان بپردازیم این است که همین مسأله برخى را به تأمل درباره عصمت معصومان واداشته و گاه بهانه اى براى انکار آن به دست داده است.
براى نمونه، سخن یکى از نویسندگان معاصر را هر چند سخن تازه اى نیست از نظر مى گذرانیم :
(باید) درکى معقول تر از عصمت به میان آید و پذیرفته شود که انسانى بى گناه وجود ندارد. همه با ابلیس درگیرند. همه محدودیّت و کاستى دارند و تعهّدشان در این حدّ است که مدام بخواهند به صورتى نسبى پیش بروند و خود را تعالى بدهند انبیا(علیهم السلام) هم همواره در چالش اخلاقى و معنوى بودند و مى کوشیدند. پیغمبر ما به گفته خود هر روز صد مرتبه توبه و استغفار مى کرد: (انه لَیُغان على قلبى و انى لاستغفر الله کل یوم مأة مرة) و بر اساس صریح آیات، گناهانى داشت که نیازمند آمرزش آن ها بود، آن همه راز و نیاز پر سوز و گداز از پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و على بن ابى طالب(علیه السلام) و على بن الحسین(علیه السلام) که از گناهانشان مى نالیدند، ادا و اطوار و نمایش براى دیگران نبود، واقعاً احساس گناه مى کرده اند و در کار خود سازى و سلوک بوده اند. پس مردمان هم طبیعى است که گناه بکنند، گناه در طرح خلقت آدمى مندرج است و زندگى انسان در این سیاره، هرگز بدون گناه قابل تصوّر نیست. بنابراین، این همه مقدس مآبى و زهد فروشى نیز لازم نیست.
به تعبیر حافظ
جایى که برق عصیان بر آدم صفى زد بر ما چگونه زیبد دعوى بى گناهى(128) این جملات آکنده از سخنان حقى است که از آن، معناى باطلى قصد شده و به نتیجه اى نا میمون انجامیده است. ما نیز مى پذیریم که «همه با ابلیس درگیرند»، اما بر این باوریم که معصومان در این درگیرى همواره پیروز میدان بوده اند. اگر پیامبر اکرم از اسلام آوردن شیطان خود سخن مى گوید،(129) این نه بدان معنا است که شیطان از وسوسه نمودن آن حضرت دست برداشته، بلکه به معناى آن است که هیچ گاه به کام دل خود نرسیده است. آرى، معصومان «همواره در چالش اخلاقى و معنوى بودند» اما به توفیق الهى هیچگاه نلغزیدند.
(و ان کادوا لیفتنونک عن الذى اوحینا الیک لتفترى علینا غیره و اذاً لا تخذوک خلیلا و لو لا ان ثبّتنک لقد کدت ترکن الیهم شیئاً قلیلا)(130) «و چیزى نمانده بود که تو را از آن چه به سوى تو وحى کردیم گمراه کنند تا غیر از آن را بر ما ببندى و در آن صورت تو را به دوستى خود بگیرند. و اگر تو را استوار نمى داشتیم قطعاً نزدیک بود کمى به سوى آنان متمایل شوى.»(131) این نکته نیز قابل پذیرش است که «آن همه راز و نیاز پر سوز و گداز... ادا و اطوار و نمایش براى دیگران نبوده، واقعاً احساس گناه مى کرده اند.» اندیشمند بزرگ شیعه، مرحوم اربلى (متوفاى 692 هـ ق) یکى از کسانى است که بر این حقیقت تأکید ورزیده و به گفته خود، با تأمل در آن و با عنایات امام موسى بن جعفر(علیه السلام) به نتایج ارزشمندى دست یافته است.(132) گناهى که معصومان راه گریزى از آن ندارند و براى جبران آن ناله سر مى دهند. آلودگى به محرّمات الهى نیست. بلکه هر که در آن درگه مقرّب تر است، معیار دقیق ترى را براى سنجش تخلّفات خود در نظر مى گیرد و چیزى را گناه مى شمارد که دیگران به سادگى از کنار آن مى گذرند. با مثالى ساده به روشنى مطلب مى افزاییم: بسیارند کسانى که از قضا شدن نماز واجب شان اندوهى به خود راه نمى دهند و کم نبوده اند تقوا پیشه گانى که از به جا نیاوردن نمازى مستحبّى ناله سر داده اند و این زنجیره همچنان ادامه دارد و هیچگاه پایان نمى پذیرد. هر چه بر معرفت و محبّت رهرو راه خدا افزوده گردد، بار سنگین ترى بر دوش خود احساس مى کند و بیش از پیش بر کوتاهى خود در انجام وظیفه ـ آنچنان که شایسته پروردگار است ـ پى مى برد.(133)
سخن را با کلامى از مرحوم اربلى که از زاویه اى دیگر بر احساس گناه معصومان نظر انداخته است، پایان مى دهیم :
پیامبران و امامان ـ که سلام خدا بر آنان باد ـ همواره در یاد خدا به سر مى برند و در بالاترین مراتب قرب الهى ره مى سپردند و پیوسته در این اندیشه بودند که مبادا لحظه اى از یاد او غافل گردند. پس هر گاه اندکى از این مرتبه والا فروتر مى آمدند و از سر نیاز به امورى همچون خوردن و آشامیدن، روابط زناشویى و یا حلّ و فصل مسائل اجتماعى روى مى آوردند، این را گناهى بزرگ براى خویش مى شمردند. استغفار و توبه آنان نیز از چنین اعمالى بوده که خوددارى از آن ها شایسته محبّان و مقرّبان درگاه الهى است. بر این اساس است که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: (حسنات الابرار سیئات المقربین) چه بسا اعمالى که براى نیکان، پسندیده و براى مقرّبان، ناپسند است.(134)