چرا در قرآن به بعضى از انبیا نسبت گناه داده شده است؟
گناه و عصیان بر دو گونه است:
گناه مطلق و نسبى
منظور از گناه مطلق، گناهانى است که از هر کس صادر شود، گناه محسوب مى شود، مانند خوردن اموال حرام و ظلم و زنا و دروغ اما گناه نسبى با توجه به مقام و شخصیت اشخاص، عمل نامطلوب محسوب مى شود. انبیا با آن مقام والاى ایمان و معرفت، هرگاه کارى از آنها سر زند که با آن درجه سازگارى ندارد، از آن تعبیر به عصیان مى شود، در حالى که همین عمل از دیگرى عین اطاعت است. گاهى از این معنى به عنوان ترک اَوْلى تعبیر مى شود. منظور از آن عملى است که ترکش از انجامش بهتر است. تمام تعبیراتى که درباره گناه انبیا در آیات و روایات دیده مى شود، ممکن است اشاره به همین معنى باشد.(1)
پس گناه مفهوم وسیعى دارد که حتى گاهى ترک مستحبات و ترک اولى را شامل مى شود اما دلیل آن که از این لفظ استفاده شده، همان است که امام على(ع) در پاسخ به این سؤال فرمود: "ذکر لغزشهاى انبیا و آن چه را خداوند در کتابش تبیین کرده، از روشنترین دلائل حکمت خداوند و قدرت ظاهر او است، زیرا مى دانست معجزات و دلائل انبیا چنان در دل امتها بزرگ مى آید که بعضى معتقد به الوهیت و خدایى انبیا مى شوند، همان گونه که مسیحیان درباره عیسى بن مریم گفتند. از این رو خداوند این لغزشها را مى شمارد تا همه بدانند آنها کمالات و صفات الهى را دارا نبودند".(2)
نکته دیگر: هرگز پیامبران امر مولوى (واجب الإطاعه) پروردگار را ترک نکردند، بلکه در موارد اوامر ارشادى ترک شده است و ترک اوامر ارشادى، معصیت و نافرمانى نیست. اگر طبیب به بیمارش دستور دهد فلان دارو رإ؛ ّّ بخور و از فلان غذا پرهیز کن، هرگاه بیمار با دستور طبیب مخالفت کند، تنها به خود ضرر زده، زیرا ارشاد و راهنمایى او را نادیده گرفته، ولى هتک احترام به طبیب نشده است.
خوردن از درخت ممنوعه از این قبیل مى تواند باشد.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------
پى نوشتها:
1. مکارم شیرازى، پیام قرآن، ج 7، ص 107.
2. همان، ص 109.