چرا اجازه پدر در ازدواج دختر شرط است، ولی اجازه مادر شرط نیست، در حالی که بعضی مادران عاقلتر و فهیمترند؟
پدر سرپرست خانواده است، و معمولاً در تصمیمگیریها مردها کمتر تابع احساسات میشوند؛ از طرفی نسبت به خواستگار دخترشان بیشتر میتوانند اطلاعات کسب کنند و تحقیق و بررسی نمایند؛ در ضمن با روحیات مردان که خواستگاران هستند بهتر آشنایی دارند. بنابر این مقدم داشتن نظر پدران برای دختران سودمندتر است. از سوی دیگر پدران با مادران مشورت میکنند و نقطه نظرات آنان را مدنظر قرار میدهند و با استفاده از تمام نظریات اعضای خانواده و فامیلهای نزدیک، پاسخ مثبت یا منفی به خواستگار میدهند. از این رو بیشتر (بعضی اجازه پدر را شرط نمیدانند) مراجع معظم تقلید میفرمایند: دختری که به حد بلوغ رسیده و رشیده است، یعنی مصلحت خود را تشخیص میدهد، اگر بخواهد شوهر کند چنانچه باکره باشد، باید (و به نظر بعض بنابر احتیاط) از پدر خود اجازه بگیرد، ولی اگر همسر مناسبی برای دختر پیدا شود و پدر مخالفت کند، اجازه او شرط نیست.(1)
در هر صورت مسئله اجازه و اذن پدر در ازدواج دختر باکره به معنای نفی نظرات مادر یا برادران و بزرگترهای دیگر نیست و قابل جمع است. اگر در خانوادهای پدر و مادر با هم تفاهم داشته باشند، همیشه و در تمامی مورد از نظریات یکدیگر استفاده میکنند و با هماهنگی یکدیگر کارهای مهم (از جمله ازدواج دخترشان) را به سامان میرسانند. در صورتی که مادر دارای عقل و فهم قابل توجهی باشد، وقتی که با پدر همراه باشد، کامل کننده یکدیگر خواهد بود. اگر در موردی پدر از نظر فکری و عقلی، کوته فکر باشد و نظر او قابل توجه نباشد و به ضرر دختر تمام شود، اعتباری نخواهد داشت.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
پینوشتها:
1ـ توضیح المسائل مراجع، ج 1، مسئله 2376 و ذیل آن.