اگر تمام انسان ها شخصیت دارند، چرا در زیارت عاشورا نه خود فعل بد را بلکه فاعل آن را مورد لعن قرار می دهیم؟
هر انسانی به حکم انسان بودن کرامت ذاتی دارد و از این جهت قابل احترام است اما کرامت احتیاج به حفظ و حراست دارد. اگر کسی با اختیار خود با عمل ناشایست و ظلم و جفا کرامت و شخصیت خویش را پاس نداشت، تقصیر کسی نیست، از این رو قرآن مجید بعضی از افراد را همانند حیوان یا بدتر از آن توصیف میکند، به دلیل آن که از گوهر گرانبهای خود یعنی عقل بهره نگرفتند و عمر خود را با غفلت سپری کردند، پس درهمان مرتبه حیوانی و ارضای غرایز حیوانی باقی ماندند. اگر در قرآن و یا روایات به افراد خاصی نفرین شده، دلیلش را باید در عملکرد آن افراد جویا شد.
در قرآن ظالمان(1)، پیمان شکنان(2)، کافران(3)، اذیت کنندگان خدا و رسول(4) و تهمت زنندگان به زنان پاکدامن(5)، منافقان(6) ، مشرکان و فرعونیان(7) لعن شدهاند.
در روایات، خورنده ربا، گواهی دهندگان و شاهدین ربا، مورد لعن قرار گرفتهاند(8). این گروه با کردار ناپسند خود، جامعه و نظام اسلامی را چه از نظر اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به خطر انداخته اند که نشان می دهد نفرین به امور مهم کلان و افراد خاص( که مرتکب خطاهای فاحش شدهاند) تعلق میگیرد، نه به امور غیر مهم و جزئی. افرادی مانند یزید و عمر سعد و شمر که در زیارت عاشورا لعن شده اند، ظلم و جنایتی مرتکب گردیده اند که سابقه نداشته و در آینده نیز به وقوع نخواهد پیوست. ظلمی که بر آسمان و زمین گران بود با این عمل شخصیت انسانی خود را زیر پا گذاشتند. امام علی(ع) شخصیت هر کس را متناسب با عملکرد او می داند و می فرماید: ارزش هر کس به عملی است که انتخاب کرده است. اگر نفس خود را حفظ کرد، رتبه خویش را بالابرده است و اگر به ابتذال کشیده شود او را کوچک کرده است.(9) از طرف دیگر حقیقت و روح دین حب و بغض است است. در متون دینی می خوانیم:« هل الدین الاالحب و هلالایمان الاالحب و البغض» آیا دین و ایمان چیزی غیر از حب و بغض است(10).
نفرین به قاتلان امام حسین(ع) در زیارت عاشورا تحکیم حب و بغض به خاطر خدا می باشد.
التبه نفرین غیر ازدشنام دادن و حرف زشت به زبان جاری کردن است. در آیات قرآن در حالی که مسئله لعن کافران وجود دارد(که به معنای دور بودن آنها از رحمت خداوند است) اما هیچ گاه توهین و دشنام نداده و به مومنان نیز توصیه کرده هیچ گاه سخن زشت و دشنام به کار نبرند.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
1. هود(11) آیه 18 .
2. مائده(5) آیه 13.
3. احزاب(33) آیه 64.
4. همان آیه 57.
5. نور(24) آیه 23.
6. توبه(9) آیه 68.
7. فتح(48) آیه 6 .
8. میزان الحکمه ج 8، ص 508.
9. غررالحکم ج 2، ص 77.
10. غررالحکم ج 2، ص 944.