علت نفوذ تهاجم فرهنگى و راه هاى مبارزه با آن چیست ـ مخصوصاً براى جوانانى که در دانشگاه هامشغول هستند ـ؟

پس از پیروزى انقلاب اسلامى که در حقیقت پیروزى اسلام بر سردمداران کفر جهانى بود و به دنیانشان داد که دین مخصوصاً اسلام مى تواند به عنوان یک قدرت جهانى علیه زورمداران دنیا عرض اندام نماید و درمقابل قدرت ها بایستد, قدرتمندان سیاسى دنیا مخصوصاً غرب در صدد برآمدند در مقابل این فرهنگ بایستند یا آن را نابود کنند یا جلوى گسترش آن را بگیرند و یا آن را از کارایى بیاندازند. در هر مورد هجوم هایى بردند, که امروز نیزبا نوعى مشکل تر و برنده تر, تهاجم فرهنگى علیه انقلاب اسلامى در سطح جهان ادامه دارد.
امروز به اعتبارى مى توان گفت صاحبان قدرت هاى برتر نظامى و صنعتى , مغول هاى ضد فرهنگ عصر حاضر وصلیبیّون قرن اتم اند, اما به جاى شیههء اسب ها و برق شمشیرها و غبار سپاه , شیعهء بى امانى است که از حلقوم رادیو وتلویزیون ها بر مى آید و برق خیره کننده اى است که از چشم دوربین ها ساطع مى شود و غبار عالمگیرى است که از امواج ماهواره بر مى خیزد. ماهواره ها و دکل ها همهء نقاط زمین را هدف بمباران فرهنگى قرار داده و از این طریق تسلط خود را بر رگ و ریشه و مغز انسان ها وارد مى کنند. امروز صاحبان قدرت هاى برتر صنعتى و نظامى در قرن بیستم دجال هاى عصرند. از هر ناى آنان آوازى , همگان را شیفتهء خود کرده , چندان که گاه بسیارى از فرهنگ سازان رافریفتهء خود مى سازد. کسانى که در برابر ظواهر پر جذبهء غرب , خودباخته اند و فرنگ را با فرهنگ یکى دانسته اند,قدر و قیمت فرهنگ اسلام و ایران و اصولاً نقش و تأثیر آن در گذشته و حال را نمى دانند یا اگر اندکى بدانند,احساس حقارتشان در پیشگاه تمدّن صنعتى و تکنیکى غرب و گاه کینه توزى هایى که بعضاً نسبت به فرهنگ و سنن خود داشته و دارند, آنان را از پذیرش حقیقت باز مى دارد.
تهاجم فرهنگى به این معنا است که : دشمن مسلمانان مى خواهد منابع قدرت آنان را تحت سلطهء خویش قراردهد و از ما اذن و اجازه نمى طلبد و براى وصول به مقصود, حمله و هجوم را آغاز کرده است . هر هجوم و تهاجمى داراى شکل خاص و واجد ابزار ویژه اى است , هم چون ابزار نظامى , اقتصادى , سیاسى و فرهنگى که ابزار فرهنگى گاه به عنوان مقدمه , گاه متمّم و مکمّل به کار برده مى شود.
تهاجم فرهنگى یعنى دشمن ابزارهاى غیر نظامى و غیر اقتصادى و غیر سیاسى را به کار مى گیرد تا افکار و آراى مردم را براى پذیرش هجوم ناگهانى یا نفوذ تدریجى به منظور تصرف و تملّک منابع و منافع مادى و معنوى آنان مهیاکند.
راه هاى مبازره با تهاجم فرهنگى :
مبارزه با غرب زدگى و روشنفکرى غربى : جوانان باید بدانند در انقلاب مشروطیت و دیگر انقلاب ها بزرگ ترین ضربه اى که انقلاب ها و مردم خوردند, از روشنفکر مآبانى بود که دل در گرو غرب داشتند. آنان با نوشتن مقاله ها و تأسیس روزنامه ها و اهانت به علما و روحانیان و پایین آوردن اعتبار احکام اسلامى , بزرگ ترین ضربه رابر انقلاب مشروطیت و دیگر نهضت ها زدند.
از نوشته هاى جلال آل احمد چنین بر مى آید که : روشنفکر ایرانى وارث بدآموزى هاى صدر مشروطه بدآموزى هاى روشنفکران قرن هیجده و نوزده فرنگ است . مخالفت و ضدیّت با مذهب و روحانیت میراثى است از این جمله. اینان غالباً در دعواى میان روحانیت و حکومت , طرف حکومت را گرفته اند و آخرین بار در قضیهء 15خرداد42; از قضیهء تحریم تنباکو بگیر تا کشتار بى رحمانهء 15خرداد. در تمام صدسالهء اخیر روشنفکر ایرانى , مردد میان حکومت و مردم و نومید از بى خبرى عوام و خسته از تحجّر برخى روحانیون , در آخرین دقایق , طرف حکومت راگرفته است .
روشنفکر مآبان همیشه عقدهء نداشتن تأثیر در جامعه و در میان اکثر مردم , آنان را آزار و اذیت و وادار کرده دست به قلم بزنند و با نوشتن و ایجاد شبهه و تردید, دل ها را خالى کنند و به آرزوى دور و دراز دامن بزند.
روشنفکر غرب زده چون دید در حضور مذهب و علماى دین , کارى از او ساخته و حرفى از او شنیده نیست ,ناچار لامذهبى اش تحریک شد و احکام اسلامى را که بر پایهء قرآن و سنّت نهاده شده است , مورد شک و تردید قرارداد.
اینان به یک جا وابسته نیستند; یک دسته به فرهنگ فرانسه و دستهء دیگر انگلیس , دستهء دیگر امریکا یا به آلمان دل بسته و شیفتهء فرهنگ آنان هستند.
بهایى گرى , فراماسونرى , کسروى بازى , زردشتى بازى , فردوسى بازى , احزاب , مطبوعات , مجامع ادبى وهنرى , کلوپ هاى بولینک و سونادار و جمع کنندهء تفنّن و سیاست و معامله و امثال این ها را مى توان پاتوق این گونه روشنفکران دانست . ضدیّت با مذهب و ملیّت و بیگانگى با محیط بومى , از خصایص روشنفکران غرب زده است .(1)
در تهاجم حساس و سرنوشت ساز فرهنگى , سراغ گروهى از روشنفکران رفتند; آنان که تا حدودى تمایل مذهبى داشتند و مى توانستند در این طرح حساب شده , استعمارگران را کمک کنند و آگاهانه یا ناآگاهانه مجرى سیاست قدرت ها باشند. استعمارگران ابتدا تعدادى از روشنفکران مزدور را به کار گرفته , حرکت را آغاز کردند,سپس بسیارى از روشنفکران مذهبى بدون توجه به نقشه هاى شیطانىِ ابر قدرت ها, تنها با احساس مسئولیت برخواسته از داورى هاى شخصى در برابر کاستى هاى موجود در جامعهء اسلامى , به این حرکت شیطانى حساب شده دامن زدند و طرح هاى استعمارى زیادى را به کار گرفتند, مانند:
1 سیاست مذهب علیه مذهب ;
2 سیاست دین سازى ;
3 سیاست ایجاد جنگ بین علم و دین ;
4 سیاست تحقق تفکر التقاطى اختلاط اصول اسلام با دیگر مکاتب مادى و غربى ;
5 سیاست براندازى دین .
از بُعد سیاست ایجاد تضاد و جنگ بین علم و دین , با روش هاى فرهنگى و علمى بسیار ظریف و حساب شده ,به محافل دانشگاهى و فرهنگى , تئورى ها و فرضیه هاى علمى مکاتب غربى و شرقى را به دروس دانشگاهى راه دادند و توسط برخى اساتید روشنفکر, به این طرح و نقشهء شیطانى دامن زدند که : علم روز مخالف مذهب و مذهب مخالف علم است ! تا بتوانند بر ضد مذهب و روحانیت , دانشجویان را بسیج نمایند.
سیاست تفکر التقاطى توسط روشنفکران مذهبى , به عنوان اسلام و مذهبى نو, متناسب با مکاتب شرق و غرب که هم غربى و هم مسلمان باشیم , هم مذهب بماند و هم غرب پسندانه باشد, هم به مذهبى ها بگویند با شماییم و هم به روى غرب و شرق لبخند بزنند.
اینان نمى دانستند اگر علماى دین و روحانیت و فقهاى شیعه را که سنگربانان اسلام و انقلاب و کشورند, تضعیف کنند و به انزوا بکشانند, دشمن سود خواهد برد.
برخى از روشنفکران با تز اصالت خرد و اندیشه و بعضى با تز جدایى دین از سیاست و برخى با عقیده قداست روحانیت به این که در کارهاى مملکت دخالت نکنند یا بازسازى دین و یا هر چه علما از دین مى فهمند, برداشت هاى خودشان و غیر از دین است و یا دین و شریعت , معرفت بشرى است و هر روز در حال تغییر و دگرگونى است ; پس مى توان با توجه به ضرورت هاى زمان , شریعت را قبض و بسط نمود و مطابق فرهنگ روز, شریعت اسلامى را بازسازى کرد و دین نه تنها افیون ملت ها, بلکه دولت ها است ودوران دین سپرى شده و مبازره و ایجاد بدبینى با احکام اسلامى , از قبیل لایحهء قصاص , انسانى نیست , هم جنس گرایى و خودارضایى جنسى (آنانیسم ) یک ضرورت براى نسل جوان است و آن چه در رساله هاى عملیه آمده , مبناى علمى ندارد ومبازره با شخصیت هاى سیاسى و علمى روحانى و مشوّه جلوه دادن آنان در سطح گسترده , از فعالیت هاى روشنفکران مذهبى و غیر مذهبى است که خطر بزرگى براى انقلاب و امنیت و استقلال کشور است .
اگر روشنفکران به وحى و قرآن و اصول مسلّم اسلام و معیارهاى روشن اجتهاد, آگاهى داشته باشند و دست ازهوى و خود پرستى و غرور بردارند و به دانشمندان و فقها و عالمان متدین ارج بنهند و متوجه توطئه هاى دشمنان باشند و به مرزهاى اسلام و تشیع یورش نبرند و احزاب و گرایش هاى سیاسى , وحدت و هم دلى و تقواى الهى راحفظ کنند, خواهند توانست در برابر دشمن , سدّى محکم و براى اسلام و کشورشان مفید باشند و استقلال کشور را که ثمرهء خون هزاران شهید مظلوم و فداکار و زحمات طاقت فرساى علماى دین از سال ها قبل تا کنون بوده , محافظت کنند.(2)
البته راه هاى دیگرى نیز براى مبارزهء با تهاجم فرهنگى هست , از جمله :
1 رسیدگى مسئولان به خواسته هاى فطرى و طبیعى جوانان و زمینه سازى ازدواج آنان .
2 جلوگیرى از ورود فیلم ها و عکس هاى مستهجن و نوارهاى مهیج , همان طور که مبارزه با مواد مخدّر یک امرمعقول و پسندیده است .
3 ایجاد شغل .
4 توجه جوانان به اشتغال , حتى شغل هاى مشکل و سخت و بى توجهى به شغل هاى کاذب و غیر مفید.
5 توجه و امعان نظر در کلمات امام راحل (ره ) و عنایت به وصیّت هاى ایشان و تبعیت از منویّات رهبر معظم انقلاب . امام (ره ) فرمود: پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت آسیبى نرسد.
6 حفظ تقوا با مطالعهء کتاب هاى اخلاقى قرائت قرآن , مناجات , رفتن به مساجد و اجتماعات , مطالعهء کتاب هاى روایى از قبیل اصول کافى , تحف العقول و دیگر کتب مفید.
7 مطالعهء تاریخ انقلاب ها و علل شکست آن ها و عوامل تسلط بیگانگان .
8 پرهیز از خواندن نوشته هاى افراد سیاسى و روشنفکر مآبى که مورد تأیید دشمنان اند.
پی نوشت ها:
1.جلال رفیع , فرهنگ و مهاجم ـ فرهنگ مولّد, ص 192به بعد, با تلخیص و تصرف .
2.محمد دشتى , مذهبى روشنفکرى , با تلخیص و تصرف .