فلسطین متعلق به مسلمانان نیست، چون پنجاه سال پیش زمین‌های خود را مگر به یهودیان فروختند، پس چرا حالا آن‌ها را درخواست می کنند؟

برخی از فلسطینیان در آغاز بر خلاف قانون شرع و بی اطلاع از نقشة صهیونیسم، به یهودیان زمین فروختند و در این توطئه، دولت انگلستان دست داشت، ولی اکثر سرزمین فلسطین را یهودیان نه از راه قانونی بلکه از راه غصب و آواره گی مردم فلسطین تصاحب کردند.
توضیح: نقشه و برنامة یهودیان پس از به راه انداختن جنبش صهیونیستی به رهبری «تئودور هرتسل» در سال 1896 م. این بود که در قدم نخست یهودیان زمین‌های فلسطینیان را تصاحب کنند. «هرتسل» در سال 1901 م. با سلطان عبدالحمید خلیفة عثمانی صحبت کرد و در برابر پیشنهاد اعطای پول و کمک‌های اقتصادی به دولت عثمانی، خواهان آباد کردن و تملک اراضی موات در فلسطین شد؛ پادشاه این پیشنهاد را نپذیرفت. صهیونیست‌ها در هنگامی که دولت عثمانی بر فلسطین سلطه داشت، نتوانستند در این مورد موفقیتی کسب نمایند . جنگ جهانی اوّل پیش آمد و دولت عثمانی به دُوَل محور پیوست اما انگلستان جزء متفقین بود. سرانجام دولت‌های متفقین پیروز شدند و دول محور شکست خوردند، در این وقت انگلستان بر بسیاری از قلمرو حکومت عثمانی از جمله فلسطین مسلط شد و آن را تحت قیمومیت خویش در آورد، و زمینه برای اجرای نقشه‌های صهیونیست‌ها فراهم شد. در این راستا وزیر خارجه وقت انگلستان «بالفور» با صدور اعلامیه ای تأسیس دولت یهود در فلسطین را به یهودیان وعده داد، سپس پروژة تصاحب زمین‌های فلسطینیان و آواره کردن آنان را به اجرا در آورد.
دولت انگلستان برای یهودی کردن فلسطین قدم‌هایی برداشت، از جمله:
1ـ مقدمات تصاحب 000/20 هکتار از اراضی «مرج بن عامر» را فراهم نموده و راهکار قانونی آن را هم درست کرد که در نتیجة‌ آن 900 خانوار فلسطینی که در 22 دهکده زندگی می کردند، همه را آواره نمود.
2ـ امور اجرایی و مسئولیت‌ها در فلسطین را به یهودیان متعصب و صهیونیست انگلستان واگذار کرد. آنان با انواع حیله‌ها و شیطنت‌ها می کوشیدند یهودیان را بر این دیار مسلط سازند . در این فرایند، در تصمیمات اجرایی،‌ تدوین و تنظیم قوانین و آیین نامه‌ها به یهودی کردن سرزمین‌ها معطوف می شد.
3ـ دولت برای تضعیف کشاورزان فلسطین، صادرات محصولات کشاورزی را ممنوع کرد، تا بخش کشاورزی متحمل زیان و خسارت گردد و مردم به فروش زمین‌های کشاورزی به یهودیان ناچار شوند.
با نقشه‌های مشترک یهودیان و دولت انگلستان، زمین‌های بیشتری نصیب یهودیان شد، بدین شرح که اینان در سال 1918 م. دو و نیم درصد از اراضی فلسطین را مالک شده بودند،(1) امّا با نقشه‌های یاد شده این رقم در سال 1930 م. به 14% افزایش پیدا کرد.(2)
انگلستان در سال 1936 م. نقشه ای کشید و فلسطین را به سه بخش یهودی نشین، عرب نشین و منطقة بین المللی تقسیم کرد. در سهمیه ای که برای یهود مشخص کرد، اکثر اهالی یعنی سه چهارم آن را عرب‌ها تشکیل داده بودند و اکثر اراضی، یعنی چهار پنجم آن در دست عرب‌ها بود. نیز در این نقشه آمده است: عرب‌هایی که در قسمت یهودی نشین هستند (که تعداد آنان به 000/325 تن می رسد) با یهودی‌هایی که در قسمت عرب نشین زندگی می کنند (که تعداد آنان تنها به 1250 تن می رسند) مبادله شوند.
هیچ وجدانی نمی پذیرد که 325000 عرب تنها به ازای 1250 تن، یعنی کمتر از نیم درصد آن مبادله شوند.(3) این یعنی ظلم فاحش بر ملت فلسطین و غصب سرزمین آنان. نیز در این تبادل، زمین‌های عرب‌ها در منطقة یهودی پیشنهادی انگلستان بیش از سه برابر زمین‌های یهودیان در همین منطقه بود؛ یعنی 500/385 هکتار اراضی مسلمانان و 000/114 هکتار اراضی یهودیان. بااین همه زمین مسلمانان می بایست در برابر 9200 هکتار زمین یهودیان در منطقة غربی نشین مبادله گردد.(4)
سیاست ظالمانه انگلستان بر ضد ملت فلسطین به قدری شدید بود که وزیر مستعمرات انگلستان در 24 نوامبر 1938 در مجلس عوام انگلستان به آن اعتراف نمود و گفت:
«عرب‌ها از قرن‌ها قبل در این سرزمین سیادت داشته و آن جا زندگی می کرده اند و در موقع صدور وعده «بالفور» موافقت این صاحبخانه‌هاجلب نشده است ... راستی اگر من هم یک نفر عرب باشم، از این هجوم و حشت بار یهود به فلسطین، ارکان وجودم می لرزد.» (5)
حال با همة ظلمی که به فلسطینیان روا داشته شد، و طبق نقشة انگلستان می بایست دو دولت عربی و یهودی در آن جا تشکیل شود اما یهودیان همه را تصاحب نمودند. حتی بخش عرب نشین را از آنِ خود دانستند و برخی نغمة سرزمین نیل تا فرات را می‌سرایند.
با توضیحی که داده شد، معلوم شد اسرائیلی‌هامتجاوز وغاصب هستند که با خرید 10% از زمین فلسطین، آنان را از 90% باقی مانده محروم کردند و از خانه و کاشانة خود راندند. فلسطینیان و مسلمانان صاحبخانه اند و وظیفه دارند با متجاوز بجنگند و آنها رااز دیارشان بیرون کنند.
خرید چند در صد زمین نمی تواند برای یهود مجوّزی برای تشکیل دولت باشد. اگر زمین را خریدند، خانه و کشور راکه نخریده بودند!‌ مشروعیت نظام حاکم تنها به داشتن املاک نیست، بلکه یکی از معیارها اکثریت جمعیت است؛ آن هم به طور طبیعی، نه با آواره کردن صاحبان اصلی و مهاجرت یهودیان. صاحبان اصلی این سرزمین را فلسطینیان تشکیل می دهند و با توجه به معیار خِرَد و عُرف بین‌الملل آنان می بایست بر سرزمین خویش حاکم باشند. اکثر اینان مسلمان هستند، همان گونه که به مدت هزارسال در کنار این اکثر، دو اقلیت یهود و مسیحیت زندگی مسالمت آمیزی داشته اند، باز هم می توانند زندگی مسالمت آمیز داشته باشند. امّا آنچه که اتفاق افتاده است، با هیچ منطقی سازگار نیست و همة وجدان‌های بیدار آن را نمی پذیرد.
پی‌نوشت‌ها:
1. سامی الجندی، فاجعه فلسطین، ترجمه کمال قارصی، ص 61.
2. اکرم زعیتر، سرگذشت فلسطین، ترجمه اکبر‌هاشمی رفسنجانی، ص 169.
3. همان،‌ ص 205.
4. همان، ص 220.
5. همان، 227.