چرا پیامبر اکرم در میان معجزات خود روی قرآن تکیه میکرد و چرا این معجزه در میان معجزات دیگر او درخشندگی خاصی دارد؟
پاسخ سؤال خود را باید در اوضاع و شرایط پیامبران و آورندگان معجزهها جستجو نمود زیرا شرایط محیط هر پیامبری ایجاب می کرد که با معجزه خاصی مجهز گردد و در صحنه مبارزه با حربه مخصوصی وارد کار شود. توضیح اینکه: شناسایی معجزه از آن کسانی است که معجزه مدعی نبوت با فن و رشته تخصصی آنان در ظاهر، مربوط باشد زیرا دانشمندان هر فن به خصوصیات و رموز و ریزهکاریهای آن، احاطه کامل و آشنایی صحیحی دارند و بر اثر این تشخیص، از دیگر کسان زودتر ایمان آورده و به تصدیق مدعی نبوت برمیخیزند. ولی درهای شک و تردید پیوسته به روی افراد غیر متخصص باز است آنان مادامی که به اصول فنی که معجزه به آن شباهت دارد مسلط نباشند هرگز نمیتوانند به طور مستقیم حق را از باطل، اعجاز را از سحر و جادو و صنعت را از معجزه تشخیص دهند. در زمان حضرت موسی، «جادوگری» به اوج قدرت رسیده بود و جادوگر میان مصریان فراوان بود از این جهت خداوند نبوت حضرت موسی (ع) را با عصا و ید بیضا همراه ساخت تا جادوگران که به حدود و خصوصیات جادو و تفاوت آن با معجزه بیش از دیگران آگاهی داشتند، در این باره بیندیشند و داوری کنند که معجزات نه گانه موسی از حدود جادو بیرون بوده و در پایهای است که از مرز قدرت و نیروی بشری خارج میباشدواگر تمام متخصصان فن جادو دانش وبینش خود را روی هم گردآورند، نمیتوانند به مقابله و معارضه ان برخیزند بنابراین برهان نبوت موسی از سنخ جادو نمیباشد و حقیقتی جز جادو دارد. از این جهت جادوگران بدون اینکه از خشم و تهدید فرعون بترسند ایمان خود را به رسالت موسی اعلام داشتند.
در زمان حضرت مسیح طب یونانی رواج داشت و پزشکان زمان وی در کشور یونان و مستعمرات آن، مانند سوریه و فلسطین طبابتهای شگفتانگیزی انجام میدادند از این جهت اراده حکیمانه خدا بر این تعلق گرفت که برهان رسالت حضرت مسیح را چیزی قرار دهد که از نظر ظاهر شبیه فن رایج آن عصر باشد و برای همین جهت رسالت و دعوت او را با کارهای شفگت انگیزی مانند طبابت بیماران صعب العلاج، همراه ساخت که دانشمندان و متخصصان فن پزشکی آن عصر، قضاوت کنند که کارهای او از حدود توانایی بشر بیرون است و ارتباطی با فن پزشکی ندارد بلکه او در این کار از نیروی مافوق طبیعت مدد میگیرد.
عرب جاهلی در فن فصاحت و بلاغت در انشای خطبههای فصیح و بلیغ و سرودن اشعار نغز و شیرین، بر ملل دیگر برتری داشت در فنون ادب به عالیترین درجه رسیده بود و برای مسابقه در فن و شعر و خطابه محافلی ترتیب میدادند و در هر سال گویندگان و شعرای آنان در بازارهای معینی برای ایراد سخن و شعر فصیح و بلیغ دور هم گرد میآمدند و برندگان مسابقه از طرف جامعه عرب مورد تقدیر و تشویق قرار میگرفت. عنایت آنان به موضوع شعر فصیح و بلیغ به حدی رسیده بود که از میان اشعار دوران جاهلیت هفت قصیده را از بهترین اشعار عرب انتخاب نمود و آنها را با آب طلا روی پارچه کتانی نوشته و به دیوار کعبه آویخته بودند. یکی از این مسابقات در مراسم حج در بازار عکاظ انجام میگرفت و یگانه داور مسابقه نابغه «ذبیانی» بود که برای او خیمه سرخ رنگی از چرم میزدند و شعرای عرب از نقاط مختلف عربستان در ان نقطه گرد میآمدند واشعاری را که در طول سال سروده بودند در حضور او و گروهی از مردم میخواندند.
از این جهت مشیت حکیمانه الهی بر این تعلق گرفت که پیامبر خود را با سلاحی مجهز سازد که آنان خود را در آن موضوع سرآمد روزگار میدانستند تا در پرتو تفکر، در بلاغت قرآن، شیرینی بیان، و جذبه و کشش آیات خدا، اذعان نمایند که این نوع سخن گفتن از حدود توانایی بشر بیرون بوده و امکان چنین سخن گفتن جز با استمداد از نیروی غیبی برای کسی میسر نیست.
امتیاز دیگر قرآن از سایر معجزات پیامبر اسلام این بود که عرب جاهلی به هیچ وجه نمیتوانست در اعجاز قرآن شک و تردید نمایند. آنان بر اثر نداشتن اطلاعات صحیح از علوم طبیعی و اسرار جهان آفرینش، دیگر معجزات پیامبر را به علل مرموزی که سادهترین آنها سحر و جادو بود نسبت میدانند. و چنین قلمداد میکردند که تمام کارهای محمد (ص) سحر و جادو است و نمیتواند دلیل بر ارتباط وی با جهان غیب گردد حتی در موضوع شق القمر که شاهکار معجزات پیامبر گرامی (ص) پس از قرآن بود، آن را یک نوع چشم بندی و جادو تلقی کردند با دیدن چنین آیت آشکار گفتند: «سحرنا ابن أبی کبیشه» ما را فرزند «ابی کبیشه» یعنی حضرت محمد سحر کرد. قرآن مجید گفتار آنان را درباره شق القمر چنین نقل میکند: «و إِن یَروا آیة یعُرضوا وَ یَقولوا سیحُر مُستَمر»(مجمع البیان/5/18) (هرگاه نشانه و معجزهای مشاهده نمایند میگویند این همان جادویی است که پیوسته با آن روبرو هستیم). برای یک چنین امت درس نخوانده که قدرت تشخیص معجزه را از غیر آن ندارد آوردن چنین معجزات چندان سودی نداشت زیرا آنان بر اثر نداشتن معلومات کافی نمیتوانستند فعالیتهای خارق العادهای را که اثر مستقیم علم و صنعت است از خارق العادههایی که اثر مستقیم استمداد از نیروی غیبی است، تمیز دهند. اما هرگز در بلاغت خارق العاده قرآن تردید نمیکردند زیرا به فنون و شعب آن احاطه کامل داشتند و از رموز و اسرار آن آگاه بودند و بلاغت خارق العادهای را که از توانایی بشر بیرون است از دیگر بلاغتها و شیرین سخن گفتنها که شیوه بلیغ آنان بود، به خوبی تمیز میدادند.