چند سالی است در مورد دینم مطا لعه می کنم ولی با توجه به نظریات مختلف متفکران دچار وسواس فکری شده ام چه راه حلی ارایه می دهید؟

انسان موجودى داراى عقل و فکر است و بدین‏وسیله بایستى راه حق را بشناسد و به آن ملتزم گردد. در این مسیر،گروهى از مردم صرفا مقلداند؛ یعنى آن که در عقاید خود چون و چندى ندارند و به راحتى مسلکى را بر مى‏گزینند؛حال حق باشد یا باطل! گروهى دیگر اهل فکر و تحقیق‏اند. این گروه نیز برخى با پى‏گیرىِ راه دستیابى به حقیقت، به آن واصل مى‏گردند و گروهى نیز به دلایل مختلف، سرگردان و متحیّر در راه مى‏مانند؛ حال یا به انکار حقیقت و غیر قابل هدایت تبدیل مى‏شوند و یا آن که دست و پایى زده و راهى براى خویش پیدا مى‏کنند.
مسلما ارزش این گروه (اهل فکر)، با گروه اول برابر نیست. البته انحراف اینان نیز با آنان قابل مقایسه نیست. درمسیر دست‏ یابى به حقیقت و واقعیت، باید چند نکته را مد نظر قرار داد:
الف) ایمان و معرفت، متاع کم‏بهایى نیست که بتوان آن را به هر قیمتى به دست آورد؛ بلکه متاعى است که قیمت آن، تمام هستى و موجودیت آدمى است. بنابراین نباید تصور کرد که بدون زحمت، این گوهر گران‏ بها صید مى‏گردد وبه طور اتفاقى به دست مى‏آید.
امام هشتم(ع) فرمود: «خیرى در میان مردم، کمتر از یقین توزیع نشده است»،(1). امام صادق(ع) نیزفرمود: «خداوند آسایش و دلخوشى را در یقین و رضا قرار داده است و غم و اندوه را در شک و غضب»، (2).
حال چگونه باید این متاع را به چنگ آورد و از دغدغه‏ها رهایى یافت؟ مسلم است که نیاز به تلاش علمى و فکرى منظم و روش‏مند دارد تا فرد بتواند براى خود جهانى معنادار بسازد و در آن به «حیات طیّبه» دسترسى پیدا کند. در این مسیر، رهزنان بسیاراند و داعیه‏ها فراوان.
از نخستین روزهاى تاریخ بشر، این دغدغه‏ها وجود داشته و دارد؛ ولى باید دید در این وادى پر حیرت، که به فرموده قرآن: «همانند سرابى است در بیابان که تشنه، آن را آب مى‏پندارد، ولى وقتى به آن مى‏رسد چیزى نیست»(3) چه باید کرد؟
در دنیایى که هر روز ندایى از گوشه‏اى به گوش مى‏رسد و آدمى را به سوى خویش دعوت مى‏کند، چگونه باید راه را از چاه شناخت؟ روشن است که در این عرصه هر چه تلاش صورت گیرد کم است و این تلاش بهایى است که هر کس بایستى براى کسب معرفت بپردازد.
براى این منظور، باید گام به گام به تحکیم مبانى عقیدتى پرداخت و آن را استحکام بخشید تا دستگاه فکرى وسازمان آن، از ارتعاشات در امان بماند و دچار آسیب و صدمه نگردد.
اولین نقطه این حرکت، تفکر درباره «هستى جهان و هستى انسان» است. انسان کیست و جهان چیست؟ آیا حقیقت است یا خیال؟ اگر حقیقت است خالقى دارد یا نه؟ اگر دارد او چه صفات و خصوصیاتى باید داشته باشد؟ اگرآفریدگار جهان، خدایى عالم و حکیم است، چه فلسفه‏اى در کار او نهفته است؟ آیا جهان باطل و پوچ است یاهدف‏مند و با شعور؟ موقعیت انسان در این عرصه چیست؟ گرایش‏هاى بشر چه مى‏باشد؟ گرایش عظیم بشر به سوىموجودى مقتدر (خدا) به چه جهت است؟ سلسله پیامبران - که جملگى مدعى پیام‏آورى از خدا هستند - چه گفته‏اند؟ محتواى تعالیم آنان چیست؟
این عرصه‏ها نیازمند تفکر، تعمق، مطالعه و نتیجه‏گیرى است و مسلما راهى وجود دارد که آدمى، از تحیّر وسرگردانى نجات یابد و اندیشه او ثبت گردد؛ چنان که قرآن فرموده است: «خداوند مؤمنان را با گفتارى (عقیده) ثابت، در دنیاتثبیت خواهد کرد».(4)
برادر عزیز! هیچ راه روشنى جز راه پیامبران وجود ندارد و همه مدعیان این راه، طفلى بیش نیستند که با یافتن چندلفظ، هم خود را به بیراهه مى‏افکنند و هم دیگران را به تباهى مى‏کشانند.
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
برادر عزیز! سر و صدا بسیار است و داعیه‏ها فراوان؛ روشن‏ترین توصیه‏اى که مى‏توانیم به شما داشته باشیم، همان است که رسول خدا(ص) فرمود: «وقتى فتنه‏ها همانند پاره‏هاى تاریک شب، شما را فرا گرفت بر شما باد به قرآن... همانا قرآن برترین راهنما براى ارائه بهترین راه است».(5)
بنابراین در گام اول پرسش‏هایتان را در نظر داشته باشید وانگهى با تدبّر در قرآن، به سیر بپردازید. اگر فهم متن قرآن براى شما دشوار شد، از ترجمه‏هاى خوب آن بهره ببرید و اگر در جایى، از ترجمه نیز چیزى عاید شما شد، به کتاب‏هاى تفسیر مراجعه کنید.
نکته دیگر آن است که برای دینداری لازم نیست انسان تمام دید گاههای متفکران را بررسی نماید.چه بسا در این راه انسان بیش تر دچار تحیر می شود . بررسی نظریات کانت وراسل وغیره از فیلسوفان غرب برای همة افراد ضرورتی ندارد.زیرا تحقیق ویژه ای است که نیاز به مقدمات و استاد دارد. از این رو در حوزه و در دانشگاه این مسایل به صورت تخصصی به عنوان کلام جدید مطرح می شود .
نکته دیگر آنکه اصولا با توجه به وضعیتی که در آن قرار دارید ، باید قدری بین نظریات و آراء صرفا نظری با آنچه در مقام عمل و کردار و رفتارها انجام می دهید ، فاصله بیندازید. واقعیت های زندگی که با آنها روبرو هستیم با آنچه در دیدگاههای فیلسوفان بیان شده ، بعضا بسیار متفاوت است . تحیر و سرگردانی نظری و فکری را در حیطه رفتارها و عمل وارد نکنید. بحث های نظری را آن قدر جدی تلقی نکنید که آرامش فکری و روانی و رفتاری تان را مورد تهدید و آسیب قرار دهد؛ زیرا آراء و نظرات فلسفی هیچ گاه حد پایان نداشته و بسیار گسترده است و شما هیچ گاه به انتهای آن نخواهید رسید ، پس وابسته کردن آرامش روح و روان و ایمان و باور به بحث ها و آراء فلسفی و نظری و به نتیجه قطعی در آن رسیدن ، خردمندانه نیست.
چه بسیار کسانی که از آنها نام برده اید مانند راسل و... در مقام عمل یا اصلا موفق نبودند یا به گونه ای دیگر عمل می کردند.
مانند آنچه از زندگی نیچه نقل شده است.
در ضمن توجه داشته باشید که نقد بسیاری از این متفکران متوجه فلسفه مدرسی غرب یا نوع نگرش مسیحیت به موضوع خداشناسی بوده است که با روش های فلسفی در جهان اسلام بعضا متفاوت بوده است . بخشی از این مسئله در علل گرایش به مادیگرایی استاد مطهری بیان شده است.
نگاه به اهداف و نتیجه هایی که در سخنان اندیشمندان مادی و الهی نیز وجود دارد ، می تواند در این برهه به شما کمک نماید. واقعیت آن است که نوشته های اندیشمندان مادی هیچ افق روشنی و نتیجه رضایت بخش برای انسان و معنا داری زندگی ترسیم نمی کنند و چیزی به جز حیرت و سرگردانی و یا احیانا پوچی و بی هدفی و سرگشتی برای انسان به ارمغان نمی آورند.
البته در حا ل حاضر برای مدتی به خود استراحت دهید تا به آرامش برسید. چیزی که اکنون به آن احتیاج دارید ، یک نوع ثبات روانی و درونی است تا در سایه آن بتوانید به ثبات فکری و معرفتی نیز دست یابید.
در صورت تصمیم برای مطالعه علمی و فلسفی، این مرکز می تواند راهنمایی هایی در اختیار تان قرار دهد تا با مطالعه روشمند و منسجم و با یاری الهی بتوانید موفق باشید .
نگران دینداری خود نباشید و ارتباط خویش را با ما ادامه دهید. امیدواریم موفق و کامیاب باشید.
پی نوشت ها:
1- بحارالانوار 7 ج 2، ص 51
2- همان، ج 2، ص 57
3- نور آیه 39
4- ابراهیم آیه 27
5- بحار الانوار ج 74 ص 179