بعضى از نویسندگان نوشته اند: شریعت صامت است، ما به حرفش می آوریم: آیا این نظر اساسى دارد ؟
در هنگام مواجهه با هر متنى سه چیز وجود دارد: مؤلف، مفسر و متن.
در گذشته می گفتند: متن ابزاری براى فهم مراد مؤلف است. یعنى از طریق متن مفسر می تواند مراد مؤلف را به دست آورد، یعنى متن ناطق است، با ما سخن می گوید، مراد مؤلف را به ما می فهماند؛ ولی امروزه برخى می گویند: نمى توان مراد مؤلف را از متن به دست آورد، چون که مؤلف در یک سلسله محدودیت هاى زمانی، مکانى و موقعیتى قرار دارد که متن، بازگو کننده آن محدودیت ها نیست. پس متن نمى تواند مراد جدى متکلم را در اختیار مخاطب قرار دهد. پس متن صامت است، این مخاطب است که با انتظارات و سؤالاتى که دارد متن را به حرف وا می دارد.
به نظر می رسد که سخن اوّل درست است یعنى متن ناطق است، نه صامت.
چرا که اولاً: نویسندگان در روند نگارش در پى این هستند که با خوانندگان کتاب سخن بگویند؛ متن را ابزارى براى سخن گفتن خود می دانند و خوانندگان هم با همین برداشت، به سراغ متن می روند تا نظر متکلم و مؤلّف را به دست آورند. بادقت در این سخن بطلان این نظر که متن صامت است، روشن می شود.
ثانیاً : با نگاه به خود قرآن و نهج البلاغه ودیگر متون دینی، روشن می شود که متن ناطق است. قرآن در معرفى خویش می گوید: این کتاب بهترین سخن است. این کتاب شما را هدایت می کند و امثال این عبارات . از این تعبیر ها روشن می شود که قرآن ناطق است نه صامت.
شایان ذکر است در برخی از روایات،امامان به عنوان بیانگران و مفسران قرآن معرفی شده اند،چنان که امام علی (ع)«قرآن ناطق» نامیده شده است ، که مقصود تبیین وتفسیر بطن و آیات متشابه قرآن توسط امامان است.