خستگی ، بی حوصله بودن، مال دوستی و مشغول به دنیا شدن ناشی از چیست؟

خستگی و بی حوصلگی علل مختلفی می تواند داشته باشد، که مهم ترین آن ها عبارتند از:
1 – افسردگی: یکی از آثار افسردگی ، بی حوصلگی و احساس خستگی است که در این صورت باید در رفع افسردگی اقدام عملی صورت گیرد. انسان افسرده، انگیزه ای برای فعالیت و تلاش نمی بیند و یأس و ناامیدی، قدرت حرکت و پویایی را از او سلب می کند.
2 – بی نظمی: در مواردی انسان به دلیل فقدان برنامه و بی نظمی دچار سردرگمی و بی حوصله گی می شود.
3 – یکنواخت کار کردن: عدم تنوع در زندگی و از تفریح و ورزش و برنامه های شادی بخش استفاده نکردن، موجب می شود انسان از کار خود لذت نبرد و احساس خستگی نماید.
4 – شکست های پی در پی: در مواردی انسان چون خود را شکست خورده می بیند، احساس خستگی می کند.
5 – سستی اراده: گاهی انسان ، با وجود این که طرح و برنامه و هدف دارد، به دلیل عدم اعتماد به نفس و تزلزل در اراده نمی تواند در راستای برنامه از قبل تعیین شدة خود قدمی بردارد و یا در بین راه احساس خستگی می کند و از ادامه باز می ماند. عدم توجه به توانایی ها و استعدادها، خود کم بینی و داشتن افکار منفی در ایجاد کم حوصلگی نقش مؤثر دارد.
اما دلبستگی به دنیا، به بینش انسان دربارة دنیا بر می گردد. کسی که زندگی را منحصر به دنیا بداند و به زندگی جاودانه آخرت معتقد نبا شد و به رابطه دنیا و آخرت که رابطة راه و مقصد یا وسیله و هدف است، توجه نکند، بیش از حد به دنیا دل می بندد اما اگر بفهمد دنیا جای ماندن نیست، بلکه ماهیت آن گذرا است ، دیگر به دنیا دل نمی بندد. قرآن مجید می فرماید: «آن ها تنها ظاهری از زندگی دنیا را می دانند و از آخرت غافل اند».(1)
حضرت امام جعفر صادق (ع) می فرماید: «اگر دنیا فانی است، پس دلبستگی و اعتماد به آن برای چیست؟»
البته گاهی انسان حقیقت دنیا را می شناسد، ولی غفلت می کند و برخلاف علم خود عمل می کند بنابراین غفلت از خود و این که برای چه آمده و به کجا می رود و غفلت از حقیقت دنیا که جز سرای گذرا و مجازی بیش نیست، انسان را وابسته دنیا و مشغول به آن می کند.
پی نوشت ها :
1 – روم (30) آیه 7.
2 – بحارالانوار، ج70، ص 88.