فلسفة این که بعد از فوت پیامبر، مردم نمیتوانند با زنان پیامبر ازدواج کنند چیست؟ مدرک آن کدام است؟
با آرزوی موفقیت برای جنابعالی فلسفة حرمت ازدواج با زنان پیامبر بعد از فوت ایشان از آیة شش سورة احزاب استفاده میشود:
" النبیّ اولی بالمؤمنین من أنفسهم و أزواجه أمهاتهم؛ پیامبر نسبت به مؤمنان از خود آنها اولی و سزاوارتر است و همسران او مادران مؤمنان محسوب میشوند."
در این آیه "اولیت پیامبر(ص) نسبت به مؤمنان" و "بودن زنان پیامبر(ص) به منزلة مادر" مؤمنان ذکر شده است.
این دو حکم اهمیت و شرافت پیامبر را به مسلمانان بیان میکند. در این آیه اولویت پیامبر(ص) را نسبت به مسلمانان به طور مطلق ذکر کرده و مفهومش این است که در کلیة اختیاراتی که انسان نسبت به خویشتن دارد، پیامبر(ص) از او اولیو برتر است. باید گفت پیامبر اسلام هم در مسائل اجتماعی و هم فردی و خصوصی، هم در مسائل مربوط به حکومت و قضاوت و دعوت، از هر انسانی نسبت به خودش اولی است و اراده و خناست او مقدم بر اراده و خواست وی میباشد.
حکم دوم در زمینة همسران پیامبر است که به منزلة مادر برای همة مؤمنان محسوب میشوند. البته مادر معنوی و روحانی، همان گونه که پیامبر پدر معنوی و روحانی است.
این ارتباط و پیوند معنوی تنها تأثیرش، حفظ احترام و حرمت ازدواج با زنان پیامبر بود. در آیة 53 همین سوره میفرماید: " و ما کان لکم أن توذوا رسولالله و لا أن تنکحوا أزواجه من بعده أبداً انّ ذلکم کان عند الله عظیماً ؛ حق ندارید رسول خدا را آزار دهید و هرگز همسران او را بعد از او به همسری خود در آورید. این کار نزد خدا سنگین و بزرگ است."
بنابراین جعل چنین حکمی (حرمت ازدواج با زنان پیامبر) برای احترام به پیامر است، وگرنه از نظر ارث و هم چنین سایر محرمات نسبی و سببی کمترین اثری ندارد؛ یعنی مسلمانان حق داشتند با دختران پیامبر ازدواج کنند، در حالی که هیچ کس با دختر مادر خود نمیتواند ازدواجکند، نیز محرمیت و نگاه کردن به همسران پیامبر برای هیچ کس جز محارم آنها مجاز نبود.1[1]
علامة طباطبایی فرمود: این که زنان پیامبر(ص) مادران امتند، حکمی است شرعی و مخصوص به آن حضرت و معنایش این است همان طور که احترام مادر بر هر مسلمان واجب میباشد و ازدواج با او حرام است، احترام همسران رسول خدابر همه آنان واجب و ازدواج با آنان بر همه حرام است.
پس تشبیه همسران رسول خدا به مادران، تشبیه در بعضی آثار مادری است، نه همة آنها."[2]در تفاسیر دیگر و نیز تفاسیر اهل سنت مانند المراغی و فخر رازی همین مطلب آمده است.
[1]تفسیر نمونه، ج 17، ص 204.
[2]المیزان، ج 16، ذیل آیةمذکور.