کسی را دوست داشتم،‌ ولی ازدواج کرد، نمی‌دانم چه کار کنم که او را فراموش کنم.

همه انسان ها نیازمند به محبت هستند و این نیاز در زنان و دختران به جهت رقیق تر بودن حس عاطفه و احساس در آنها بیشتر است . به همین خاطر چون با انسان دیگر و به خصوص با جنس مخالف آشنا شوند ، احساس کشش و نیاز به او می کنند. در عین حال انسان ها در درون خود از نیروی عقل و خرد نیز برخوردار هستند و این موجب می شود که در برخورد با دیگران و به خصوص با جنس مخالف چارچوب هایی برای خود قرار دهد و با احتیاط و دور اندیشی عمل نماید. احساسات و عواطف اگر از حد و اندازه خود بگذرد خطر آفرین خواهد بود و به همین خاطرانسان باید آن را تعدیل نماید. از نظر اسلام دوستی ها و علاقه نیز چارچوب خاصی دارد که اگر از آن چارچوب خارج شود، پیامدهای ناگواری دارد که از جملة آن ، ضربة روحی و مشکلات عاطفی پس از قطع دوستی است. البته طبیعت دوران بلوغ، عامل مؤثری در شکل گیری دوستی های افراطی است. شروع این دوستی حدود 12 و 13 سالگی و دوام آن حداکثر تا 18 سالگی است. پس از آن، احساسات فرو می نشیند و به اصطلاح تصفیه می گردد،(1)
برای رهایی از وابستگی و فراموش کردن «سوژه» به نکات زیر توجه داشته باشید:
1ـ ازدواج عاملی است که به نیازهای عاطفی شما پاسخ مثبت می دهد و به طور طبیعی او را فراموش خواهید کرد.
2ـ یکی دیگر از شیوه های برخورد، جایگزین کردن یک رشته فعالیت های ذوقی، هنری، فکری و عملی است تا بتواند فکرتان را از او منصرف نماید.
3ـ به فعالیت های ورزشی اهمیّت دهید، چون این نوع فعالیت ها، دریچه ای برای خروج فشارهای ناشی از تراکم انرژی انباشتة شما محسوب می شود.
4ـ به یاد داشته باشید که بیشتر دوستی ها چنین است. دوست به همکلاسی ، یا علاقه مندی به پسر که پس از مدتی با علل و عوامل مختلف قطع می شود و هر کسی به سراغ کار و زندگی و خوشبختی خود می رود ؛ پس با این مسئله به صورت طبیعی برخورد نمایید.
5ـ اوقات فراغت را با کارهای متنوع پر کنید تا کم تر به او فکر کنید.
با ایجاد اشتغال فکری و ذهنی یا بدنی و فیزیکی از بیکاری اجتناب کنید. با مشغول ساختن خویش به مطالعه کتابهای درسی و غیر درسی ، یا مطالعه کتابهای ادبی(شعرو داستان) همچنین با حفظ آیات قرآن یا اشعار مفید، ذهن خود را از آن «سوژه» منحرف سازید. شرکت در مجامع عمومی نظیر کلاسهای علمی و آموزشی، دینی و مذهبی، هنری و ادبی، راهکارهای مفیدی هستند برای فراموشی تدریجی آن سوژه.
6ـ طریق مهم فراموشی آن پسر ، جایگزین کردن عشق حقیقی (که عشق به خدا است) به جای عشق مجازی می باشد. جز خدا هیچ موجودی قابلیت معشوق بودن را ندارد. معشوق مجازی (غیر خدا) هر کس باشد، خالی از عیب و نقص نیست. پس باید عاشق کسی شد که فنا ناپذیر و ابدی و صاحب همة کمالات است، او پروردگار است‌، پس‌« آنچه که نپاید دلبستگی را نشاید».
اگر انسان عشق به خدا داشته باشد، دیگر گمشده ای ندارد و دچار اضطراب و نگرانی نخواهد شد، چون احساس می کند تکیه گاه مطمئنی دارد. رابطة خود را با خدا زیاد کنید و با دعاها و عبادت ها و تلاوت قرآن با خدا ارتباط داشته باشید تا احساس آرامش کنید.
7- از تنهایی پر هیز کنید.
شیطان در تنهایی بسیاری افراد به خصوص جوانان، همدم آنان است و با حضور فعال و وسوسه انگیز خویش در ذهن و خیالشان آنان را اسیر و گرفتار دام خویش می‌سازد، از این رو باید از هر گونه تنهایی، در هنگام خوابیدن، درس خواندن و مطالعه کردن، در جایی ماندن و قدم زدن و به طور کلی هر گونه تنهایی دوری کنید.
8- از حق تعالی و اولیای الهی استمداد بطلبید.
یکی از موثرترین راهها یاری جستن از حق تعالی و درخواست فروتنانه و عاجزانه از او و توسل به اولیای الهی علیه السلام به خصوص توسل و ارتباط قلبی با حضرت بقیه ا...(ارواحنا فداه) است که می توانی این مشکل و هر مشکل دیگری را با آن حل کنی.
9- خدا را یاد کنید.
در برخی روایات برای رفع وسواس ذهنی و فکری ، ذکر هایی وارد شده که برای مورد شما نیز می تواند موثر باشد.
مردی نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از وسوسه شیطان شکایت کرد که ذهن او را به امری مشغول می‌سازد. حضرت فرمود: مکرر بگو: « توکلت علی الحی الذی لایموت، والحمدلله الذی لم یتخذ ولداً، ولم یکن له شریک فی الملک، و لم یکن له ولیٌ من الذل و کبره تکبیراً» آن مرد پس از مدتی خدمت پیامبر(ص) رسید و عرض کرد: به دستور شما عمل کردم، خداوند وسوسه مرا برطرف کرد. (2)
10- تجزیه و تحلیل کارکردها:
دادگاهی در درون خویش تشکیل دهید و با خود به استدلال و تجزیه و تحلیل عملکردهای خویش بپردازید. از خویش بپرسید:! آیا به خداوندی که هر لحظه با تو است و در کنار تو و آفریننده تمام زیبایی هاست و هیچ نقص و کمبودی ندارد، این گونه عاشق شده ای؟ او که خالق تو است و به تو همه نعمت ها را ارزانی داشته و هیچ لحظه‌ای از تو غایب نیست و هیچ نقص و رنجوری بر او عارض نمی‌شود..
پی نوشت ها:
1. دکتر محمد رضا شرفی، دنیای نوجوان، ص 131.
2. میزان الحکمه ج4 ص3526