چرا بزرگان عقیده دارند عشق واقعی در جوانی است، نه نوجوانی ؟
دوران نوجوانی که از یازده سالگی شروع میشود و تا هیجده یا بیست سالگی ادامه مییابد، دوران تغییر و تحول جسمی، روحی، اجتماعی و عاطفی است، تغییرات رفتاری، گسستگی از خانواده، تمایل به رابطه با گروههای همسن، نگرش به محیط و افراد، دگرگونی عقیده، گرایش به غیر همجنس و آرمانگرایی از ویژگیهای این دوره است، از این رو گفتهاند: دوران بلوغ و نوجوانی دوران آزمون و خطا» و دوره «بیثباتی، تحولگرایی، هویتیابی و تشخص طلبی» است؛ دورانی که معمولا هیجان و عواطف با بیشترین شدت ظاهر میشود اما با بالا رفتن سن، از شدت آن کاسته میگردد این هیجانات باعث میشود که نوجوان از یک سو به کارهای عجیب، غیر معقول و گاه خارقالعادهای دست زند و از دیگر سو در دوستی و دشمنی راه زیادهروی پیش گیرد(1).
از این رو گفتهاند «عشق نوجوان زودگذر» است، زیرا صفات اخلاقی،از جمله دوستی و دشمنی ـ با گذشت زمان و تکرار در انسان ریشهدار شده و به صورت ویژگی دائمی فرد در میآید.(2) بنابر این هرچه سن بالاتر رود هم تجربه بشتر میشود، هم احساسات (که در حد افراطی است) تعدیل میشود و هم تفکر عقلانی و تقویت میشود. همه این مجموعه موجب میشود که عشق واقعبینانهتر باشد.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پینوشتها:
1ـ دوران شکفتگی، از ص 22 تا 2؛ پیوندهای دوستی در سالهای نوجوانی، صفحه 160 تا 136 مراجعه شود.
2ـ البته در عشق حقیقی، چون گاهی ممکن است نخست برق جذبه و عنایت الهی، عاشق را بگیرد و دگرگونش نماید و به اصطلاح عشق اوّل از معشوق سر زند، سن نوجوانی، جوانی یا کهنسالی مطرح نیست.