پرسش وپاسخ

آيا از زمان حضرت آدم تاكنون براي امام حسين(ع)عزاداري شده؟
آنچه در متون روايي موجود است آنكه پيامبران نيز بر مصيبت حسين(ع)گريسته اند ما به برخي اشاره مي كنيم.

آيا از زمان حضرت آدم تاكنون براي امام حسين(ع)عزاداري شده و گزارشي مبني بر عزاداري انبياء الهي وارده شده است؟

آنچه در متون روايي موجود است آنكه پيامبران نيز بر مصيبت حسين(ع)گريسته اند ما به برخي اشاره مي كنيم.

حضرت نوح(ع):

هنگامي كه حضرت نوح(ع) بر كشتي سوار شد و روي زمين را گردش نمود و به زمين كربلا رسيد، زمين كربلا كشتي او را نگاه داشت. حضرت نوح از خطر غرق شدن ترسان شد و گفت: الهي طفت جميع الدنيا و ما اصابني فزع مثل ما اصابني في هذه الارض؛ پروردگارا، من جميع دنيا را گردش كردم و در هيچ موضعي نظير اين زمين خوفناك نديدم.

در اين موقع جبرئيل نازل شد و گفت: اينجا مكاني است كه سبط خاتم انبياء و فرزند خاتم اوصياء كشته خواهد شد.

نوح گفت: قاتل او كيست؟ جبرئيل گفت: قاتل او كسي است كه اهل هفت آسمان و زمين او را لعنت مي كنند.

پس، لعنت كرد او را نوح چهار مرتبه. پس كشتي حركت كرد تا كوهي ظاهر شد و بر آن قرار گرفت. (1)

حضرت ابراهيم(ع):

هنگامي كه گذر حضرت ابراهيم(ع) به كربلا افتاد و به قتلگاه امام حسين(ع) رسيد اسبش به رو درآمد. آن حضرت از بالاي اسب بر زمين افتاد، سرش شكست و خون جاري شد. زبان به استغفار گشود و گفت: پروردگارا، آيا از من گناهي صادر شده است؟ جبرئيل نازل شد و گفت: گناهي از تو سر نزده، بلكه در اين مكان سبط خاتم انبياء شهيد خواهد شد و خون تو به موافقت خون او جاري گرديد. حضرت ابراهيم گفت: قاتل او كه خواهد بود؟ گفت: آن كسي است كه اهل آسمانها و زمين او را لعنت خواهند كرد. (2)

حضرت موسي(ع):

روايت شده موقعي كه حضرت موسي(ع) با يوشع بن نون به زمين كربلا عبور كردند بند نعل حضرت موسي(ع) پاره شد و خاري به پاي آن بزرگوار خليد و خون جاري شد. گفت: پروردگارا، مگر چه گناهي از من صادر شده كه بدين كيفر گرفتار شدم؟ خطاب رسيد: خون حسين(ع) در اين موضع ريخته خواهد شد. خون تو نيز براي اين كه با خون آن حضرت موافقت كند جاري گرديد. موسي(ع) گفت: حسين كيست؟ خطاب رسيد: حسين سبط محمد مصطفي و فرزند علي مرتضي است. موسي گفت: كشنده آن حضرت كيست؟ وحي شد: كشنده او كسي است كه ماهيان دريا و وحوش صحرا و پرندگان هوا او را لعنت خواهند كرد. موسي(ع) هم بر يزيد لعنت كرد. (3)

حضرت سليمان(ع):

مروي است كه سليمان(ع) بر بساط خويش جاي داشت و در هوا عبور مي كرد. ناگاه روزي از زمين كربلا خواست درگذرد، باد بساط او را به دوران انداخت، چنان كه سليمان بيمناك شد تا مبادا او را به خاك افكند. در اين وقت باد از وزيدن بايستاد و بساط او به خاك در افتاد. فرمود: اي باد تو را چه افتاد كه ساكن گشتي؟ گفت: مقتل حسين بن علي اينجاست. سليمان گفت: كشنده او چه كسي است؟ گفت: لعين اهل سماوات و الارض، يزيد. پس سليمان دست برداشت و او را لعن فرستاد و به دعاي بد ياد كرد. در اين وقت جن و انس ايمن گشتند و باد وزيدن گرفت و بساط طريق سلامت سپرد. (4)

حضرت زكريا(ع):

مولايمان حضرت بقيه الله ارواحنا فداه در پاسخ سعدبن عبدالله در ضمن حديثي طولاني مي فرمايد: حضرت زكريا از پروردگارش درخواست نمود كه اسامي پنج تن را به او بياموزد. جبرئيل(ع) بر او نازل شد و آنها را به او آموخت. هر گاه كه زكريا اسم محمد(ص) و علي(ع) و فاطمه(س) و حسن(ع) را ميبرد اندوهش برطرف ميشد، ولي همين كه اسم حسين(ع) را مي برد بغض گلويش را مي فشرد و نفسش به شماره مي افتاد و گريه اش مي گرفت. روزي گفت: خداوندا، چه سرّي دارد كه هر گاه اسم چهار نفر از اينان را ميبرم غم و اندوهم برطرف مي شود و خاطرم تسكين مي يابد، ولي هنگام نام بردن از حسين(ع) اشكم جاري و آه و ناله ام بلند مي شود؟ خداوند متعال داستان حسين(ع) را به او خبر داد و فرمود: (كهيعص). كاف، اسم كربلا، هاء، هلاكت خاندان پيامبر(ص)، ياء، يزيد كه به حسين(ع) ظلم و ستم نمود، عين اشاره به عطش و تشنگي حسين(ع) و صاد صبر اوست. زكريا كه اين مطالب را شنيد، سه روز از مسجدش بيرون نرفت و دستور داد كسي بر او وارد نشود و شروع به گريه و زاري نمود و ذكر مصيبت او اين عبارت بود: خداوندا، آيا بهترين آفريدگانت به فرزندش مصيبت زده ميشود؟ آيا چنين مصيبتي بر آستانه آنان فرود مي آيد؟

حضرت عيسي(ع):

در خبر است كه عيسي(ع) را با حواريون گذر به اراضي كربلا افتاد، ناگاه شيري را نگريستند كه طريق را بر روندگان مسدود ساخته بود. شير به سوي عيسي(ع) پيش آمد و فرمود: نمي گذارم شما درگذريد الا آن كه يزيد را كه كشنده حسين(ع) است لعن كنيد. (5) البته گفتني است در اين زمينه روايات ديگري نيز مي باشد كه ميتوانند به بحارالانوار مرحوم شيخ محمدباقر مجلسي(ره)، جلد 44 و كتاب خصائص الحسينيه، مراجعه نمائيد.

پي نوشت ها:

1. علامه مجلسي، بحار الأنوار، بيروت - لبنان، ناشر دار إحياء التراث العربي سال چاپ 1403 - 1983 م، ج‏44، ص 243.

2. همان.

3. همان، ص 244.

4. همان.

5. همان.

راجع به زيارت كربلا توضيح كامل دهيد؟
امام صادق(ع) فرمود: زِيَارَةُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (ع) وَاجِبَةٌ عَلَي كُلِّ مَنْ يُقِرُّ لِلْحُسَيْنِ بِالْإِمَامَةِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏.

راجع به  زيارت كربلا توضيح كامل دهيد؟

توصيف فايده زيارت امام حسين (ع) در كربلا و نيز اثرات آن، در كلام معصومين سلام الله عليهم اجمعين با  توضيحي كامل بيان شده است. اثراتي كه هر كدام مي تواند توشه راهي كامل و حتي مستقل در اردوگاه دنيا، مخصوصا  براي عرضه به پيشگاه خداي متعال در آوردگاه قيامت باشد.

اين كه در احاديث صادره از معصوم(ع) سفارش مؤكدي به رفتن كربلا و زيارت حضرت شده است، بيشتر به دليل آشنا شدن مردم با ابعاد وسيع حادثه جانگدازكربلا، اما درس آموز است.

زائري كه به سرزمين كربلا قدم مي گذارد، مي داند كه در اين مكان مقدس، خاندان اباعبدالله و نيز خود حضرت در مظلومانه ترين حالت به شهادت رسيدند.

انتخاب چنين مرگي با آغوش باز، با هدف تسليم نشدن به دشمن، داراي پيام خاصي است كه بهتر توجه شعور و نيز عواطف پاك انساني را جلب مي كند و زاير كربلا متوجه اين نكته خواهد بود.

بي ترديد آنچه كه به تربت و قبر امام حسين قداست و كرامت بخشيده، خون حضرت و شهادت او است.

چه خوب بيان شده اين شعر پر احساس و پر معنا:

شهادت، خاك را بوييدني كرد،  شهادت سنگ را بوسيدني كرد.

و اما دريافت فضيلت ‏ها و ثواب‏هاي زيادي كه براي زيارت امام حسين در روايات ذكر شده، مشروط بر اين است كه گناه و فسق و آلودگي انسان در حدي نباشد(يعني انسان درگناه غرق نشود) كه مانع رسيدن فيض الهي شود.

ثواب زيارت كربلا در كلام امامان معصوم سلام الله عليهم اجمعين:

در اين جا فقط به گوشه اي از فايده هاي زيارت حضرت سيد الشهداء (ع) كه سفر به كربلا بهانه آن است، از زبان امامان معصوم سلام الله عليهم اجمعين در ضمن چند حديث مي پردازيم.

وجوب زيارت حضرت:   

1.امام صادق(ع) فرمود:

"زِيَارَةُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (ع) وَاجِبَةٌ عَلَي كُلِّ مَنْ يُقِرُّ لِلْحُسَيْنِ بِالْإِمَامَةِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏"(1)

زيارت امام حسين(ع) بر هر كسي كه به امامت حضرت معتقد است، از طرف خداي متعال واجب است.

البته اين واجب، واجب شرعي نيست،مفهوم چنين واجبي اخلاقي و به دليل اهميت زيارت و ثواب بالاي آن، براي زايران است. كه هر كسي توان رفتن به زيارت كربلا را دارد، سهل انگاري نكند و براي رفتن به چنين سفر معنوي عجله كند.

زايل شدن غم و اندوه:

و باز حضرت فرمود:

2."مَا أَتَي قَبْرَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) مَكْرُوبٌ قَطُّ إِلَّا فَرَّجَ اللَّهُ تَعَالَي كُرْبَتَهُ وَ قَضَي حَاجَتَهُ‏"(2)

شخص غم ديده و صاحب اندوهي نزد قبرسيد شهيدان نرفته است، مگرآنكه خداوند اندوهش را زایل و حاجاتش را بر آورده كرده است.

حضور در محضر خداي متعال:

3. امام رضا(ع) فرمود:

" مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)بِشَطِّ الْفُرَاتِ، كَانَ كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فَوْقَ عَرْشِهِ"‏(3)   

كسي كه قبر حضرت ابي عبد الله(ع) را كه كنار شط فرات است، زيارت كند،گويا كه خداي متعال را بالاي عرش زيارت كرده است.

بخشيده شدن گناهان:

4.امام كاظم(ع) فرمود:

" مَنْ أَتَي قَبْرَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَارِفاً بِحَقِّهِ، غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ"(4) 

كسي كه قبر ابي عبد الله(ع) را در حالي كه به حق و مقام حضرت شناخت و اعتراف دارد، زيارت كند، خداي متعال گناهان قبل و بعد او را(به دليل پاداش اين زيارت) مي آمرزد.

بدرقه ملائك بزرگ الهي:

5. امام صادق(ع) فرمود:

  مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ وَ هُوَ يُرِيدُ اللَّهَ عَزَّّوَجَلَّ، شَيَّعَهُ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ إِسْرَافِيلُ حَتَّي يَرِدَ إِلَي مَنْزِلِهِ"(5) 

كسي كه مزار امام حسين را زيارت كند، در حالي كه قصد تقرب الهي دارد ،تا زماني كه به منزلش برگردد، جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل او را مشايعت ميكنند. 

طولاني شدن عمر به دليل زيارت امام حسين(ع):

6.امام صادق(ع) فرمود:

" أن زيارة الحسين(ع) تزيد في العمر و الرزق و تركها ينقصهما"(6)  

زيارت حسين(ع) موجب طولاني شدن عمر و زياد شدن روزي و ترك آن موجب نقصان هر دو مي شود.

اشتياق ملائك به زيارت ابا عبد الله:

7.امام صادق(ع) در اين باره فرمود:

"لَيْسَ مَلَكٌ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، إِلَّا وَ هُمْ يَسْأَلُونَ اللَّهَ أَنْ يَأْذَنَ لَهُمْ فِي زِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ (ع) فَفَوْجٌ يَنْزِلُ وَ فَوْجٌ يَعْرُجُ‏"(7)

يعني: هيچ فرشته اي در آسمان و زمين وجود ندارد، جز آن كه از خداي متعال در مورد زيارت قبر سيد الشهداء سلام الله طلب اين بيانات از امامان معصوم سلام الله عليهم اجمعين، نشان دهنده اهميت بالاي زيارت حضرت سيد الشهدا(ع) است.

اين نكته را مجددا متذكر شويم كه ثواب زيارت و اثرات آن وقتي مترتب مي شود كه زائر، خالصانه و به قصد قربت قصد زيارت كند.

پي نوشت ها:

1. شيخ مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، قم، انتشارات كنگره شيخ مفيد، سال 1413 ه ق، چاپ اول، ج‏2، ص 134.

2. همان.

3. شعيري تاج الدين، جامع الأخبار، قم، انتشارات رضي، سال 1405 ه ق، چاپ اول، ص 24.

4. همان، ص 25.

5. مجلسي محمد باقر، بحارالانوار،تهران،انتشارات اسلاميه، چاپ مكرر، ج‏98، ص 18.

6. ابن قولويه، كامل الزيارات، نجف اشرف، انتشارات مرتضوي، سال 1356 ه ق، چاپ اول، ص 8.

7. جامع الأخبار پيشين، ص 27.

آيا با گسترش خارج از اعتدال عزاداری از فلسفه قيام عاشورافاصله نمیگیریم
زمان پيامبر(ص) و امامان(ع) در عزاي عزيزان به ويژه در شهادت حمزه سيد الشهدا و دیگر شهدا به سر و سينه مي زدند و گريه مي كردند و زنان بي تابي نشان مي دادند.

بسم الله النور

با عرض سلام و خسته نباشيد:

1-روايتي مبني بر صرف "سينه زني "نه عزاداري  در عزاداري سيد الشهدا هست ؟

2-آنچه كه بنده تحقيق كردم در روايات بر "عزاداري سيدالشهدا "  تاكيد شده است. ولي مصداق" سينه زني" را نديدم.سوالي كه مطرح است اينست كه : آيا با توجه به نبود مستدلات مبني بر اجر و ثواب صرف "سينه زني" درست است بگوييم از دونفري كه با توجه  در مجلس عزاداري حضور يافتند نفري كه در مجالس عزاداري لخت شود ومحكم تر به سينه بزند ثواب بيشتر و اجر بيشتر  مي برد تا نفري لباس بر تن دارد و به آرامي به سينه مي زند ؟

3-اينطور در تمامي هيئات باب شده است كه هركه لخت نمي شود و محكم به سينه نمي زند كم ارادت به اهل بيت مي باشد آيا اين معيار درستي است روايات يا احاديثي بر مبناي "سنجش اردت افراد به سيداشهدا با  محكم به سينه زدن يا لخت شدن در عزا" داريم ؟

4-آيا با گسترش بي رويه"خارج از اعتدال " اين افكار از فلسفه قيام عاشورا فاصله نمي گيريم؟

با تشكر از زحمات شما لطفا در صورت امكان تك تك پاسخ بفرماييد.

اجركم عندالله

در  زمان پيامبر(ص) و امامان(ع) در عزاي عزيزان به ويژه در شهادت حمزه سيد الشهدا و سپس در شهادت سالار شهيدان حسين بن علي(ع) و ساير شهيدان كربلا روضه مي خواندند و تا حدودي به سر و سينه مي زدند(شبيه سينه زني امروزي) و گريه مي كردند و زنان  بي تابي نشان مي دادند.

در دوره امامان(ع) از امام سجاد(ع) به بعد در مصيبت امام حسين(ع)  غالباً يك نفر مصيبت و مرثيه مي خواند و خود و ديگران گريه مي كردند. لكن به شكل مرسوم فعلي نبود كه هيئت سينه زني و يا زنجير زني برپا كنند. اما اين نحوه عزداري و سينه زني علاوه بر آن كه ضرري ندارد ـ البته اگر شؤون اسلامي رعايت شود ـ جزء شعائر الهي و نشان دهنده محبت افراد به اهل بيت مي باشد.

در زمان امام باقر (ع)، امام كاظم(ع)، امام سجاد(ع) نيز چنين بود. در مورد امام رضا (ع) نقل كرده اند كه حضرت از دعبل خزاعي درخواست  كرد مرثيه بخواند. در تاريخ معروف است كه حضرت به شعراء و جريان شهادت خود را نيز افزود.(1)

اما در صورت هاي عزاداري كه كم كم و به مرور زمان پيدا شد برخي از شيوه هاي عزاداري باعث توهين به مذهب مي شود( مانند قمه زني) كه مي بايست از آن دوري نمود. حتي اگر سينه زني و يا زنجير زني به گونه اي باشد كه به بدن آسيب برساند و باعث وهن شيعه گردد، شايسته شيعه نيست كه اين گونه عزاداري نمايد.

وجود شيوه هاي تازه عزاداري، موجب نمي شود كه به طور كلي مطرود باشد، بلكه بايد با معيارهاي ديني سنجيده شود، اگر خارج از چهار چوب اسلامي بوده و يا با معيار ديني همخواني نداشت، مورد رد و انكار قرار مي گيرد چنانچه موجب اذيت و آزار خود و يا ديگران گردد، كاري ناشايست است. وگرنه اشكال ندارد. چون موجب شور و هيجان بيش تر گشته و مصداق تعظيم شعائر الهي قرار مي گيرد.

عزاداري براي سالار شهيدان و بزرگداشت آن واقعه حزن انگيز و اظهار محبّت به خاندان عصمت و طهارت امري پسنديده و لازم است. به فرموده امام خميني (ره) عزاداري براي سيد مظلومان از افضل قربات است.(2)

البته اين نكته پاياني را بايد عرض كنيم كه در مجالس اهل بيت خصوصا سرور و سالار شهيدان اگر فقط به شور حسيني(سينه زني و زنجيرزني) و فقط  به لخت شدن در عزا و محكم زدن به سينه ها اكتفاء گردد و شعور حسيني و بيان وقائع عاشورا و اهداف و فلسفه قيام امام حسين (ع) مطرح نگردد به يقين از عاشورا فاصله گرفته مي شود و به مرور زمان تاثير منفي در جامعه گذاشته مي شود

البته نوعا سينه زدن ها ي محكم برگرفته از ناراحتي و حزن زياد است كه مورد پسند است.

پي نوشت ها:

 1.كامل الزيارات ،جعفر بن محمد بن قولويه، سال 1417ق، مؤسسة نشر الفقاهة، ص326؛ فرهنگ عاشورا، جواد محدثي، نشر معروف، ص252 و 312.

2. استفتاءات امام، ج 2، ص28 ،كارهاي متفرقه، سوال  71.

خطبه حضرت زینب در كاخ ابن زیاد
اي اهل كوفه ،اي حيله گران ،اي مكاران،آيا گريه مي‏كنيد؟ گريه هاتان نيارامد و ناله‏هاتان فرو ننشيند.

متن كامل خطبه حضرت زینب در كاخ ابن زیاد چه بود؟ 

پرسشگر گرامی با سلام سپاس از ارتباط تان با این مركز

حضرت زینب در كوفه و در جمع مردم عزادار و قبل از ورود به كاخ شام خطبه خوانده است كه ترجمه سخنان ایشان به شرح زیر است:

ستايش سزاوار خداست و درود حق تعالي بر پدرم رسول خدا. اما بعد :

اي اهل كوفه ،اي حيله گران ،اي مكاران،

اي پيمان شكنان! آيا گريه مي‏كنيد؟ گريه هاتان نيارامد و ناله‏هاتان فرو ننشيند! همانا مثل شما مثل آن زني است كه تافته‏هاي خود را وا مي‏تابد. شما پيمان خويش را وسيله دغل بازي ساختيد. آيا چيزي جز لاف، خودبيني، گزاف، دروغ، تملق گويي كنيزان، و گوشه‏چشم نگري متكبرانه دشمنان، در شما هست؟

مَثَل شما مانند سبزه مزبله (كثافتگاه) است يا نقره و زيوري كه برگور نهند! هان! چه بد براي خود پيش آورديد! خدا بر شما خشم كرد و درعذاب ابد گرفتار شديد. بر كشته هاي ما گريه مي‏كنيد و زاري مي‏نماييد؟! آري به خدا! بايد گريه كنيد كه همان گريه سزاوار شماست.

بسيار بگرييد و كم بخنديد كه چنان آلوده و گرفتار ننگي عظيم هستيد كه هرگز نتوانيد آن را از خود دور كنيد و بشوييد! چگونه خون فرزند خاتم نبوت و معدن رسالت را از خود بزداييد كه آقاي جوانان بهشت و پايگاه و پناهگاه جمع شما بود؟ دردِ شما را درمان مي‏كرد و حافظ شما از پيشامدهاي بد و مرجع شما در اختلافات بود. چه بد باري براي قيامت خود به دوش گرفتيد. نابودي بر شما باد. تلاش تان بي نتيجه ماند و دست هاتان از كار افتاد و سرمايه را در معامله از دست داديد. قرين خشم خدا شديد و مُهرخواري و پستي بر جبين شما زده شد. واي بر شما اي اهل كوفه! مي دانيد كدام جگري از رسول خد را شكافتيد؟ كدام پرده نشيناني را از پرده بيرون كشيديد!؟ چه پرده حرمتي از او دريديد؟! چه خوني از او را ريختيد؟! جنايتي كرديد كه چه بسا آسمان‏ها از (عظمت اين مصيبت) فرو ريزد و زمين از هم بپاشد و كوه‏ها باخاك يكسان شود.

 رنج و تيرگي و سرگرداني و بي‏خودي و زشتي‏اي به ظرفيت زمين و آسمان به جا آورديد. آيا از اينكه آسمان خون ببارد تعجب مي‏كنيد؟ هر آينه عذاب و شكنجه آخرت ، خوار كننده تر و شكننده تر است و شما را ياوري نخواهد بود. مهلت الهي شما را خيره‏سر نكند، زيرا كه سرعت و سبقت شما، او را به عجله وانمي‏دارد و ترس از دست رفتن فرصت ندارد و بي شك در كمين ستمگران است.(1)

ایشان در وردو به كاخ مكالمه كوتاه و كوبنده ای با عبید الله داشته كه به شرح زیر است:

پس از ورود اهل بيت به مجلس ابن زياد، حضرت زينب عليها السلام با جامه‏اي كهنه و به‏ طور ناشناس، با وقار و عظمت، بدون اعتنا به حاكم و اطرافيان در گوشه‏اي از مجلس نشست. ابن زياد پرسيد: «كيستي؟» ولي جوابي نشنيد. ابن زياد سه بار سؤال خود را تكرار كرد، اما حضرت زينب عليها السلام به منظور تحقير او جواب نداد. سرانجام يكي از اطرافيان گفت:"او زينب، دختر علي ابن ابي طالب است."

ابن زياد كه از بي اعتنايي اين بانو خشمگين شده بود، گفت: «سپاس خدا را كه شما را رسوا نمود و اخبارتان را دروغ گردانيد.»

حضرت زينب جواب داد: «سپاس خدا را كه ما را به واسطه پيامبرش گرامي داشت . از آلودگي و پليدي، پاك ساخت. همانا گناهكار رسوا مي گردد و بدكار دروغ مي گويد، و او ما نيستيم.»

ابن زياد گفت: «كار خدا را با خاندان خويش چگونه ديدي؟»

حضرت زينب  فرمود: «جز نيكويي و خوبي نديدم. خداوند بر آن ها شهادت را مقدّر فرموده بود؛ پس آنان با شجاعت به قتلگاه خويش شتافتند. خداوند به زودي آن ها و تو را جمع خواهد كرد تا در پيشگاه او محاكمه شويد. پس خواهي ديد در آن روز، رستگاري از آن كيست؟ اي پسر مرجانه مادرت به عزايت بنشيند!»

ابن زياد خشمگين شد و گويا قصد كشتن آن بانو را داشت كه با وساطت عمرو بن حُرَيث از قصد خود برگشت و گفت:

خداوند دل مرا با كشته شدن برادر سركش و ديگر شورشيان و هواخواهان خاندانت آرامش بخشيد.

حضرت زينب  فرمود: «به خدا قسم كه بزرگ مرا كشتي . فرع و شاخه مرا قطع كردي . اصل و ريشه ام را از بن كندي. اگر شفاي دل تو در اين ها بود، پس شفا يافته‏اي.»

ابن زياد گفت: «او نيز چون پدرش قافيه پرداز است و مثل او به سجع سخن مي‏گويد.»

حضرت  پاسخ داد: «زن را با قافيه پردازي چه كار؟»(2)

پی نوشت ها:

1. امالی مفید، ص322.

2. نفس المهموم، ترجمه كمره ای،ص184.

همسرم به طور عجيبی از من اظهار تنفر کرد و قهر نمود
از او بخواهید همان گونه كه می پسندد، با بستگان شما رفتار كند و هرگز در رفت و آمد و تماس با بستگانتان او را مجبور نسازید.

مشکل با همسر

شرح : مدت 6 سال است که به خوبی با همسرم زندگی می کنم. 2 ماه پيش به طور عجيبی از من اظهار تنفر کرد و قهر نمود و دو هفته به خانه پدرش رفت. با مشاوری صحبت کردم و طی اين مدت، دو مرتبه دنبالش رفتم و او دوباره به خانه برگشت. طی این دو هفته، بهانه هایی می آورد که صحت نداشت، مثل این که: پول به من کم مي دهی و یا برایم لباس نمی خری. پدر و مادرش هم می دانستند که این حرف ها بهانه است؛ چون من در مسائل مالی خانه اصلاً سخت گيری نمی کنم. از دیگر حرف های او این بود که دیگر خانه مادر و خواهرت نمی روم و اگر آن ها هم بیایند، من نمی روم. گاهی نیز می گفت: آن ها هم نباید به خانه ما بیایند.

اکنون که یک ماه از این قضیه می گذرد، زندگی مان روال عادی دارد و حتی بهتر از گذشته است؛ اما در اين مدت يک بار هم درباره اين که چرا آن روز قهر کرد و اين حرف ها را مطرح نمود، سخنی به زبان نیاورده است. با رفت و آمد من به خانه مادر و خواهرم مخالفتی ندارد و حتی خودش بچه ها را برای این امر آماده می کند؛ اما احساس می کنم که دوست دارد مثل قبل با مادر و خواهرم رفت و آمد کند؛ اما از ابراز این مسئله، خجالت می کشد؛ زیرا پیش از این ماجرا، خیلی روابطش با خانواده من نزدیک بود و خیلی نسبت به آن ها اظهار علاقه می کرد؛ حتی پیشنهاد کمک مالی به آنان را به من می داد. برای رفع این مشکل و شیوه ایجاد ارتباطمان با بستگان و راضی کردن همسرم برای این موضوع، چکار باید کنم؟ آیا در مورد این که چرا آن روز قهر کرد و آن صحبت ها را مطرح نمود، چیزی از او بپرسم یا نه؟

با عرض سلام و تشكر از ارتباط تان با این مركز.

در پاسخ به سؤال شما مطالبی را در قالب نكات زیر تقدیم می داریم:

1. داشتن زندگی خوب، دلیل بر این نیست كه در زندگی شما مشكلی وجود نداشته است. چه بسا مشكلات و رویدادهایی در زندگی شما وجود داشته كه حل نشده باقی مانده اند و به مرور زمان به صورت عقده روانی درآمده و این گونه، بعد از گذشت 6 سال از زندگی مشترك، بروز كرده است.

2. معمولاً در اوایل زندگی، زوجین به دلیل نشان دادن عشق و علاقه و برای جلب رضایت یكدیگر، سعی بر موافق نشان دادن خود در برابر یكدیگر می كنند و از خودگذشتگی های افراطی دارند. همین امر، باعث می شود كه خواسته های درونی و عقاید باطنی خود را ابراز نكنند. ادامه این روند، باعث سركوب كردن عقاید خود و تشكیل عقده روانی و انباشته شدن آن ها می گردد. وقتی ظرفیت فرد پر گردید و دیگر تحمل این روند را از دست داد، به صورت انفجاری از خود واكنش نشان می دهد و رفتاری انجام می دهد كه قبلاً سابقه نداشته است.

3. به نظر می رسد همسر شما نیز این شیوه را داشته است كه این حالت یا از شدت محبت و علاقه همسرتان به شما بوده كه منجر به ابراز نكردن مخالف ها و درونی كردن باورهای خویش به جهت موافقت با نظر و عقاید شما بوده است و یا به این جهت بوده كه شما رفتاری را در زندگی مشترك پیش گرفته اید كه به همسرتان اجازه ابراز عقاید و تمایلات درونی او را نمی دهید. همچنین ممكن است هیچ گاه به نظر او اهمیّت نمی دادید. از این رو، همسر شما ترجیح می دهد كه نظرات و تمایلاتش را در درون خود نگه دارد؛ چون فایده ای بر مطرح كردن آن نمی بیند.

4. نكته مهم در زندگی شما این است كه همیشه طوری با همسرتان برخورد كنید كه او بتواند نظرات خود را درباره زندگی و بستگان شما آزادانه و با خیال راحت بیان كند؛ حتی اگر آن نظرات مخالف نظر شما باشد. اگر نظر مخالفی ابراز نمود، سعی كنید به هیچ عنوان واكنش تندی نشان ندهید؛ بلكه در یك فضای آرام به تحلیل وقایع پرداخته، با استدلال و منطق، نظر همسرتان را مورد بررسی قرار دهید و در موارد اشتباه، با همدلی و مشورت هم به اصلاح آن مبادرت ورزید.

5. فرصتی را برای گفتگوی دو نفره، در موضوعات مختلف در طول روز فراهم آورید. همسرتان را تشویق به اظهار نظر و گفتگو كنید. درباره مسائل زندگی هم به گفتگو بنشینید و با هم تصمیم بگیرید. این را بدانید كه بیشتر اختلافات و مشكلات زناشویی، با گفتگو حل می شود. پس به گفتگوی دو طرفه اهمیت دهید و یرای آن وقت صرف كنید.

6. ایرادی ندارد در موضوعاتی كه باعث اختلاف در زندگی شما گردیده است، با همسرتان صحبت كنید؛ البته باید توجه كنید كه شیوه گفتگو خیلی مهم است. سعی كنید بیشتر شنونده باشید تا گوینده. مهارت های ارتباطی و مهارت گوش دادن فعال را یاد بگیرید و در گفتگوهای خود اعمال كنید. در یك محیط آرام و بدون تنش، به پای گفتگو با همسرتان بنشینید. سعی كنید علت رفتارهای او را كشف كنید. با پی بردن به علت، راحت تر می توانید در پی اصلاح آن ها باشید.

درباره میزان رابطه و نیز كیفیت رابطه با بستگانتان، با هم صحبت كنید. سعی كنید به نظر و خواسته او در این باره اهمیت بدهید و به مقداری كه او تمایل دارد، بسنده كنید و بیش از آن انتظار نداشته باشید. هرگاه تمایل به زنگ زدن و رفت و آمد از خود نشان داد، شما هم استقبال كنید و هرگاه تمایل نشان نداد، فعلاً لازم نیست شما یادآوری و گوشزد كنید. این روند را ادامه دهید تا روابط كاملاً  به حالت عادی برگردد. بعد از آن می توانید هر از گاهی به عنوان پیشنهاد مسائلی را مطرح كنید؛ بدون این كه اجبار و اصراری داشته باشید. درباره اظهار پشیمانی هم لازم نیست آن را نزد بستگان شما ابراز كند، بلكه با ظرافت و خنده از كنار این قضیه بگذرد.

8. نكته اي كه بسيار اهميت دارد و بايد به آن توجه كنيد، اين است كه وقتي دو نفر با هم ازدواج كردند، ديگر «من» و «تو» وجود ندارد. هر دو يك زندگي دارند و بايد با هفكري همديگر اين زندگي مشترك را پر بار و زيبا و ثمربخش كنند. زن و مرد بايد فرديت را كنار بگذارند و همه رفتارهاي اجتماعي، اخلاقي، مذهبي علمي و شغلي خود را با زندگي مشترك خود، هماهنگ كنند. هيچ چيزي نبايد زندگي مشترك آن ها را تحت تأثیر خود قرار دهد.

نكته ديگري كه مهم است و بايد در زندگي مشترك رعايت شود، رفاقت، دوستي و صميميت زن و شوهر است. درست است كه زن و مرد هر كدام حقوقي دارند و اين حقوق بايد رعايت شود، ولي بايد توجه داشت كه زندگي زناشويي، يك اداره نيست كه افراد آن فقط ملزم به رعايت قوانين اداري هستند؛ بلكه زندگي بايد كانون محبت، صميميت و عشق باشد. آن گاه رعايت حقوق در چينن شرايطي، هم راحت تر انجام مي گيرد و هم از حالت خشك اداري خارج مي شود و رنگ عاطفي به خود مي گيرد.

مطلب ديگري كه توجه به آن، هم موجب جلب توجه همسر شما مي شود و هم از نظر روانشناختي تأثير مثبتي در محبوبيت شما نزد همسرتان دارد و اسلام نيز به آن توصيه فرموده است، مسئله اهمیت دادن به خواسته همسر و تقدم داشتن آن بر خواسته خود است. از او بخواهید همان گونه كه می پسندد، با بستگان شما رفتار كند و هرگز در رفت و آمد و تماس با بستگانتان او را مجبور نسازید. رعايت اين مسئله باعث جلب توجه همسرتان مي شود و روابط شما را بهبود می بخشد.

در پايان، توجه شما را به رعايت چند نكته كه باعث جلب توجه همسر و كاهش تنش در خانواده و استحكام زندگي می گردد، جلب مي كنيم:

- بكوشيد با ايجاد كانوني گرم و صميمي و با همدلي، همفكري، همكاري و مشورت با يكديگر درباره مسائل مختلف، ميان خود و اعضاي خانواده روابط سالم پديد آوريد.

- با يادگيري مهارت‏هاي ارتباطي نظير: فعالانه به حرف‏هاي يكديگر گوش كردن، احترام به نظرها و عقايد يكديگر، تشريك مساعي و مشورت كردن روابط خود را بهبود بخشيد.

- هنگام اختلاف نظر يا سوء تفاهم، به جاي سرزنش كردن يكديگر يا تفسير نادرست، به شناسايي مسئله و يافتن راه حل آن بپردازيد. در صورت لزوم، كمك و مشاوره افراد با تجربه و متخصص را جلب كنيد.

- براي رسيدن به امنيت رواني و عاطفي و تفاهم در روابط زناشويي، داشتن صداقت، پذيرش، سعه صدر، انصاف و اعتماد متقابل را اصل اول قرار دهيد.

- در صورت به وجود آمدن هر گونه سوء تفاهم و سوء برداشت، در نخستين فرصت ممكن به حل و فصل آن بپردازيد تا به فرآيندي مخرب و پيشرونده و عقدهای روانی تبديل نشود.

- به هر طريق ممكن، رفتارهاي مطلوب همسرتان را مورد توجه و تأييد قرار دهيد؛ به گونه‏اي كه همسرتان بفهمد برايش ارزش قائل هستيد.

- تشويق و تأييد و بيان نكات مثبت،‏ به طور آشكارا و در جمع باشد و تذكر نكات منفي و انتقاد، به طور محرمانه و در تنهايي صورت گيرد.

- براي خصوصيات و نيازمندي‏هاي همسرتان ارزش قائل شويد. در روابط كلامي، عاطفي، اقدام‏ها و تصميم‏گيري‏ها به افكار و خواسته‏هاي همسرتان توجه كنيد.

- اگر رفتار خاصي براي شما مبهم است، ساده‏ترين راه اين است كه از همسرتان هدف و علت آن رفتار را بپرسيد. با روش مسالمت‏آميز، صميمانه و خوش بينانه موضوع را روشن كنيد.

- تندخويي همسرتان را با سكوت پاسخ گوييد و در موقعيتي مناسب درباره مسئله مورد نظر به بحث و گفتگو بپردازيد.

- سعي كنيد در برنامه ريزي براي فعاليت‏هاي اجتماعي، اوقات فراغت، ديد و بازديدهاي خانوادگي و نظاير آن، به مشورت كردن با يكديگر بپردازيد و از يك جانبه نگري بپرهيزيد.

- در هر فرصتي كه پيش مي‏آيد، با همسرتان ارتباط كلامي و عاطفي برقرار كنيد. شايان ذكر است زن‏ها از صحبت كردن با همسرشان بيش‏تر لذت مي‏برند. بنابراين، مردان بايد فعالانه به سخنان همسرانشان گوش كنند و واكنش مناسب نشان دهند.

- هر از چند گاهي زوجين در فضايي محرمانه، محبت‏آميز و صميمانه به ارزيابي رفتار و روابط يكديگر بپردازند و از يكديگر بپرسند، چه بايد كرد تا روابطمان بهتر و با نشاط تر شود؟

- در روز يا در هفته، زمان مشخصي را براي گفتگو درباره مسائل و مشكلات و به اصطلاح درد دل كردن با همسرتان اختصاص دهيد.

- ارتباط زوجين بايد از هر گونه سوء ظن و حدس نادرست و غير واقع بينانه دور باشد. اگر موضوع و مسئله‏اي ذهن يكي از زوجين را به خود مشغول كرده است، بايد آن را به صراحت و صادقانه مطرح كند و درستي و نادرستي اش را با همسرش مورد بررسي قرار دهد.

- از خطاهاي يكديگر سريعاً بگذريد. خطاهاي همديگر را تحمل كنيد و هرگز خطاي يكديگر را در حضور ديگران، فرزاندن، آشنايان و یا والدين يكديگر بازگو نكنيد.

- از رفتارهاي مطلوب همسرتان تشكر كرده، او را تشويق كنيد و انگيزه تكرار آن رفتار را بيش‏تر سازيد.

موفق باشید

این موضوع خیلی منوآزار میده، حالا چه کنم؟
این مایه مباهات است كه شما بدین اندازه نسبت به مسائل دینی و امور مذهبی توجه دارید و دوست دارید كه همسرتان در كنار انجام بقیه فرائض به فریضه صبح نیز اهتمام ورزد

با سلام

 ده ماهه که  باپسرخالم ازدواج کرده ام اون اعتقادات مذهبی محکمی داره اما مشکلی که ازهمون اول زندگیمون داریم اینه که همسرم برای  نمازصبح خیلی دیر پا میشه حتی پیش میادکه صبحهابارهاوبارهابیدارش میکنم اماتوجهی نداره ودربعضی مواقع نمازش قضا میشه!این موضوع  خیلی منوآزار میده آخه من خودم خیلی به نمازاول وقت حساس ومعتقدم مخصوصا نمازصبح،اماحالاجه کنم؟

!بارهاوبارهادراین رابطه باهمسرم صحبت کردم ولی فایده ای نداشته،خودشم ازاین موضوع نگرانه ولی نمیدونم چرا این مسئله رو حل نمیکنه

!دراین رابطه  بامادرش هم صحبت کردم (آخه اون دردوران مجردیشم همینطوربوده) امابازهم تغییری رخ نداده

همسرم خیلی عاشقمه وحاضرنیست کوجکترین ناراحتی منوببینه ومیدونه که این مسئله چقدر منواذیت میکنه اما کاری براحلش نمیکنه هروقت که درموردنگرانیم باهاش صحبت میکنم تا یکی دوروز

...بهتربرانمازپا میشه ولی ازاون به بعدباز روزازنوو

ببینیدمن قبل ازدواج ازاین مسئله بااطلاع بودم ولی تصورمیکردم باحضورمن این مسئله حل میشه یعنی با درکنارش بودن اونو عوض میکنه!دردوران نامزدیمون که جدااز هم بودیم من هرروز صبح باهاش تماس میگرفتم وایشون خیلی زود بیدارمیشدونمازشومیخوند براهمین منم خیلی به آینده امیدوار شدم ولی الان که کنارشم نمیدونم چرا اینطوری رفتار میکنه؟

من واقعا ازاین موضوع نگرانم ومیترسم که باعث بروز مشکلات بزرگتری بشه،آخه ما صبحها معمولا سر نمازدعوا میکنیم خوب شماتصورکنین40تا45دقیقه بالاسر همسرتون التماس کنین امااون توجهی نکنه وحتی غر هم بزنه وبدرفتاری کنه چه حالی بهتون دست میده؟خوب مسلما اعصاب آدم بهم میریزه.

لطفا راهنماییم کنین که بایدچیکارکنم؟

خواهشا نگین به روانشناس یامرکز مشاوره مراجعه کنین چون شهر ما کوچیکه وچنین امکاناتی نداره

قبلا ازهمکاری صمیمانه شما کمال تشکررادارم

با سلام و سپاس ازاینكه مركز ما را برای پاسخ و راهنمایی برگزیده اید، پرسشگر گرامی این مایه مباهات است كه شما بدین اندازه نسبت به مسائل دینی و امور مذهبی توجه دارید و دوست دارید كه همسرتان در كنار انجام بقیه ی فرائض به این فریضه نیز هنگام صبح هم اهتمام بیشتری داشته باشد . آنطور كه شما همسرتان را معرفی كردید و من متوجه شدم ایشان خودشان فرد با ایمانی است و نمازهای دیگرشان را اول وقت می خوانند و مسئله اصلی بیدار شدن برای نماز صبح است كه باعث اذیت و ناراحتی شما شده است.

خانواده درمانگران جمله ای قابل تامل در مورد طرح ایجاد تغییر در روحیات و روش توسط همسران دارند، آنها می گویند كه «پروژه ی تغییر در همسری توسط همسر دیگر یك پروژه ی از پیش شكست خورده است». باوری كه ما قبل ازدواج داریم ویا بعد از ازدواج پیدا می كنیم و فكر می كنیم می توانیم همسرمان را تغییر دهیم ازجمله باورهای غیرمنطقی شایعی است كه متاسفانه در بسیاری از افراد رواج دارد و وقتی تغییر رخ نمیدهد باعث سرشكستگی و ناامیدی در ما می شود و احیانا شما هم این باور را در مورد همسرتان پی گیری كرده اید و حالا این احساس ناامیدی در شما بوجود آمده، به نظر می رسد مشغولیت دائمی شما در مورد نماز اول وقت شوهرتان به نوعی وسواس فكری برای شما تبدیل شده، خواهر گرامی همان خداوندی كه خواندن نماز اول وقت را به بنده هایش سفارش كرده از هنگام اذان صبح تا هنگام طلوع آفتاب به ما برای نماز وقت داده و هر زمانی كه شما در این مدت زمانی نماز بخوانید نمازتان صحیح است وخداوند آن را قبول می كند. پس مسئله واجب خواندن نماز صبح است در این بازه زمانی نه خواندن نماز در هنگام اذان. و نیز در رساله های علمیه مَراجع عظام تقلید می خوانیم كه اگر شخصی سفارش نكند كه او را برای نماز صبح بیدار كنند، بیدار كردن او لازم نیست.

پرسشگر گرامی شما باید این مسئله را بپذیرید كه تنها فردی كه ما قادر به تغییر آن هستیم فقط و فقط خودمان هستیم. وقتی كه فقط روی خودمان حساب باز كنیم، با اتكا به خود روی اتفاقات كنترل بیشتری خواهیم داشت. شما سعی كنید یك مدت به این مسئله حساسیت نشان ندهید و به قولی به همسرتان گیر ندهید حتی اگر این موضوع خیلی برای شما سخت باشد و یا حتی تا چند وقت، بعد از نماز خودتان، خوابتان نبرد ولی با این حال بگذارید ایشان هر زمانی كه خودشان برمی خیزند نمازشان را بخوانند. غُرزدن، گله كردن، سرزنش، انتقاد از عادات بسیار مضری است كه روابط بین همسران را به شدت تخریب می كند و طرف مقابل را در كار غلطی كه انجام می دهد تثبیت مینماید، مخصوصا اگر این مسائل جلوی دیگران مطرح گردد نتیجه بسیار مخربی در پی خواهد داشت. به یاد داشته باشید شما نباید دیگر این مسئله را جلوی مادر ایشان و یا هر فرد دیگری بازگو كنید. بیاد داشته باشید مسائلی كه جنبه بین زوجی دارند چه كوچك چه بزرگ را هرگز و هرگز در بیرون از خانه نقل نكنید مگر اینكه توافق بر سر طرح آن نزد كسی مثل مشاور، و.... بوجود آید. اما بر عكس آن، تشویق وتشكر از رفتارهای مطلوب و مثبت همسر مخصوصا در حضور جمع تاثیر به سزایی در تكرار و استمرار آن رفتار را دارد و انگیزه تكرار آن رفتار مطلوب را بیشتر می كند.

شما می گویید ایشان فردی است كه اعتقادات محكمی دارد، شما را بسیار دوست دارد و عاشق شماست و نمیتواند كوچكترین ناراحتی شما را ببیند اینها موضوعات بسیار با ارزشی هستند اینها همان نیمه پر لیوان هستند كه شما آنها را نمی بینید و فقط چشم به سر خالی آن دوخته اید. در حالی كه شما می توانید با تكیه بر این نقاط مثبت راه را برای تقید بیشتر ایشان به نماز صبح هموار نمایید، هرگز آن حدیث زیبا و روانشناختی قرآن كریم را از یاد نبرید كه می فرماید با اعمال خود دعوتگر مردم به كارهای نیك باشید لذا اگر عمل شما نیكو گردد و زبانتان برای شوهرتان آزار دهنده نباشد، مشكل فوق نیز بدون جبهه گیری شوهرتان حل خواهد شد.

و نهایتا اینكه هر كسی مسئول اعمال خودش است و باید جوابگوی اعمالش در روز قیامت باشد. شما دارید تمام تلاشتان را می كنید و دیگر بیشتر از این برایتان مقدور نیست. همانطور كه خداوند رحمان در قرآن كریم می فرماید " ولا تزر وازره وزر أخری " هیچ كس بار یا گناه دیگری را به دوش نمیكشد. شما هم به خاطر نماز نخواندن ایشان مواخذه نمی گردید. پس سعی كنید این مسئله را بیش ازین بزرگ نكنید و به دیگر زمینه های زندگیتان نكشانید، تا گرما و صمیمیتی كه اكنون بین تان حاكم است به روابط سرد بدل نگردد.

  من بخاطر ارادت زیادی كه به انسانهای مذهبی دارم زیرا آنها را دوستان خوب و با ارزش خدا در روی زمین می دانم، در پایان سخن، هدیه ای با عنوان «پنج مهارت ارتباطی بین زوجی» به شما و همسر گرامی تان كه از خوبان روزگار هستید تقدیم می دارم و امیدوارم كه با بكار گیری آنها زندگی را برای خودتان شیرینتر و پیمانتان را استواتر:

1:به جای «تو و شما» جملات خود را با من شروع كنید. مثلا نگویید كه تو چرا دیر به خانه آمدی ، بلكه بگویید من از دیر آمدن تو بسیار نگران شدم، و یا مثلا نگویید كه چرا شما برای نماز صبح دیر از خواب برمی خیزید و به جای آن بگویید كه: من دوست داشتم برای نماز صبح با هم بلند شویم تا بیشتر مورد لطف الهی قرار گیریم و یا دوست داشتم نماز جماعت را پشت سر شما بخوانم. دلیل این قانون آنست كه وقتی شخصیت و ذات افراد را مورد سرزنش قرار می دهید آنها بطور اتوماتیك در مقابل شما موضع می گیرند و گوش به سخن شما نمی دهند اگر چه این سخن منطقی باشد.

 2 تا جایی كه امكان دارد از كلمات «همیشه و هرگز» استفاده نكنید. مثل اینكه میگویید: «هیچوقت دست به سیاه و سفید نمیزنی» و یا «همیشه غیر منطقی عمل می كنی» زیرا از یك سو واژههای «هرگز و همیشه» بیش از اندازه قدرتمند هستند و بیآنكه لازم باشد طرف مقابل را به موضع گیری در مقابل شما وادار می سازند، و از سویی بسیار ضعیف هستند، زیرا طرف مقابل می تواند به راحتی آنها را به چالش كشیده و بطلان آنها را آشكار سازد و در مقام تكذیب آن دلیل بیاورد، البته مردم وقتی از این كلمات استفاده میكنند، میخواهند بگویند از این موضوع به شدت ناراحت هستند و بیشتر قصد تاكید دارند و میخواهند مطمئن شوند كه طرف مقابلشان متوجه موضوع شده است. ولی نمیدانند كسی كه فقط دو سه بار اشتباهی را مرتكب شده است چقدر از این موضوع ناراحت میشود.

3 رشتهكلام همسرتان را پاره نكنید. در هنگام صحبت كردن بگذارید همسرتان حرفش را كاملا بزند. زمانیكه صحبتش را قطع میكنید وی را عصبانی میكنید و به او این احساس را میدهید كه كسی به حرف شما گوش نمیكند و برای آن ارزشی قائل نیست. و از آنجائیكه اجازه ندادهاید جملهاش تمام شود، ممكن است نتیجهگیری شتاب زده و غیر واقعی بكنید. ممكن است هر چقدر تلاش كنید نتوانید این رفتار خود را كنترل نمائید در این شرایط بهتر است بگویید «نوبت صحبت به من هم بده زیرا به نظر میرسد حرفهای غیر منصفانه میزنی ولی خوب ادامه بده» و یا اینكه بگویید «میدانم نباید صحبت را قطع كنم ولی میخواهم بدانی غیر منصفانه قضاوت میكنی» در این شرایط گوینده به اندازه ی كافی اعتراض خود را بیان میكند و احساس خود را نیز مطرح میسازد و در موقعیتی قرار میگیرد كه بتواند پایان سخن همسرش را بشنود. در عین حال اعتراض به اندازه ی كافی كوتاه است و طرف مقابل را عصبانی نمیكند و میتواند به حرف زدن ادامه دهد.

4 حرف همسرتان را به زبان خود تان خلاصه كنید و برای او بازگویی نمایید تا او و شما بدانید كه مسئله را خوب متوجه شده اید زیرا بسیاری از مشكلات زناشویی ریشه در سوء تفاهم دارد یعنی شوهر یك چیز می گوید و زن چیز دیگری از آن برداشت می كند. یكی از متخصصین مهارتهای ارتباطی میگوید وقتی همسرتان سعی دارد احساسش را با شما در میان بگذارد سعی كنید سخن او را با عبارات خود خلاصه كنید تا بدانید منظور او را فهمیدهاید و بعد از او سوال كنید آیا درست میگویم. در این شرایط هر دو به حرفهای یكدیگر گوش فرا میدهید. سعی كنیم از این قانون سود ببریم و بپذیریم كه گوش دادن به حرفهای همسر از اهمیت ویژهای برخوردار است.

 5:از ذهن خوانی پرهیز كنید. ذهن خوانی یكی از خطاهای ارتباطی است، یعنی شما برداشتهای خود را به شوهرتان نسبت میدهید، و تصور میكنید او اینطوری فكر میكنند، این احساسی را دارد و چه میخواهد بگوید و یا چه بكند. ذهن خوانی میتواند كاملا تحریك كننده و خشم برانگیز باشد عباراتی از قبیل:«تو میخواستی مرا مجازات كنی» «تو دوستان مرا نمیپسندی»«تو از مسئولیت فرار میكنی»میخواستی كاری بكنی كه من احساس گناه بكنم»عباراتی از این قبیل میتواند مانع گفتگوی منطقی شود. اشخاص دوست ندارند كه دیگران درباره ی احساسات و علائق آنها به حدس و گمان متوسل شوند، به خصوص حدس اشتباه، آنها را به شدت ناراحت میكند و در مقابل گفتمان منطقی دیواری بلند ایجاد می نماید و این اتفاقی است كه اغلب روی میدهد. ذهن خوانی ممكن است یك بیان ناقص باشد كه از آن برای پی بردن به همه ی مطالب استفاده كنید. توجه داشته باشید كه گاه «ذهن خوانی» مبین ترس شماست كه به شكل اظهارنظر درباره ی احساسات و انگیزههای دیگران متجلی میشود. پس طبق توصیه خانواده درمانگران« آدم زند وكیل و وصی نمی خواهد لذا دلیل و تفسیركارها، و سخنان همسرتان را از خودش بپرسید و از حدس زدن و انتساب قطعی این حدس غلط و یا ناقص به همسرتان جلو گیری كنید.

6- اكثر اختلافات زناشویی ریشه در توقعات نابجای زن و شوهر از همدیگر دارد، طوری كه برخی خانواده درمانگران دعوای زناشویی را جنگ توقعات می دانند لذا سعی كنید در زندگی هیچ توقعی از همدیگر نداشته باشید و كارهایی را كه برای همسرتان می كنید را به حساب خدا بگذارید و پاداش كارتان را از او طلب كنید. كمترین اثر این كار اینست كه در مقابل محبتی كه طرف مقابل در حق شما میكند از او سپاسگذاری گرمی می كنید و این موجب گرمتر شدن كانون زندگی تان می گردد در حالی كه اگر توقعی باشید در مقابل محبت طرف مقابل به جای سپاسگذاری، ناراحت می شوید و با خود می گویید« تازه وظیفه اش را انجام داده آنهم بطور ناقص!»

 در آخر كلام با توجه به روحیه مذهبی والایتان مطالعه یك كتاب بسیار مفیدی را به شما توصیه می كنم كه می تواند در هرچه پر بار شدن و شیرین تر شدن زندگی شما نقش آفرین باشد. كتاب تحكیم خانواده/آیت الله محمدی ری شهری/ انتشارات دارالحدیث؛ آقای ری شهری در این كتاب مجموعه ای جالب از آیات و روایات را كه در مورد خانواده و روش سلوك زوجین با همدیگر و مسائل ارتباطی بین زوجی است را جمع آوری كرده است.

مي ترسم كسي منو دعا يا جادو كرده باشه؟
مهم ترين و كارآمدترين راه كار براي ازدواج شما، چيزي جز خسته نشدن شما از خواستگاري نيست.

 جواني هستم 28 ساله كه در حد خود اعتقاد دارم چند وقتي هست مي خوام ازدواج كنم. ولي كسي را پيدا نمي كنم يا اگر هم پيدا مي شه بنا به شرايطي كه يا خود دختر نمي خواد يا من خوشم نمي آید. البته خانواده در فكرش هستند و هميشه پدر و مادرم برام دعا مي كنند حالا مي ترسم كسي منو دعا يا جادو كرده باشه؟ لطفا مرا راهنمايي كنيد با تشكر

1. با توجه به جنسيت شما و وفور دختران دم بخت، مشكل شما زياد هم جدي نيست و دير يا زود به اين مهم دست خواهيد يافت. بسياري از مردان متأهل امروز شرايط مشابه شما را تجربه كرده اند؛ ولي چه بسا آن ها به جاي بزرگ نمايي مشكل، صرفاً به خواستگاري خود ادامه داده اند. شايد تعجب كنيد، ولي به نظر من مهم ترين و كارآمدترين راه كار براي ازدواج شما، چيزي جز خسته نشدن شما از خواستگاري نيست.

2. توصيه مي شود با نيم نگاهي به پرونده خواستگاري هاي خود، به شناسايي عوامل ظاهري و بعضاً باطني جواب رد دختران بپردازيد؛ به عنوان مثال، شايد عوامل ظاهري مانند نوع پوشش آرايش يا حتي اموري مانند كمی درآمد، نداشتن مسكن مناسب و... یا عیوبی مانند دندان هاي نامرتب، چاقي و لاغری بیش از حد...، به جواب رد ايشان انجاميده است. بهتر است در صورت وجود اين عيوب ظاهري، در حد امكان به رفع آن ها بپردازيد.

عوامل باطني نيز مانند سابقه برخي گناهان، عدم رضايت والدين و... مي تواند در امر ازدواج فرد اخلال نمايد. بي شك، اين گونه عوامل باطني بايد از طريق توبه و يا اموري مانند رد مظالم جبران گردد.

3. متأسفانه، در جامعه نسبتاً مذهبي ما ديواري كوتاه تر از سحر و جادو پيدا نمي شود و هر كسي در امري به ويژه در امر ازدواج ناكام مي گردد، سريع به گمانه زني در زمينه وجود طلسم و جادو مي پردازد. بي شك، كليت اين مسائل مورد قبول اسلام است، ولي اين گونه نيست كه هر گونه ناكامي در امر همسر گزيني، ريشه در امور ماورايي داشته باشد. قطعاً با يك نيم نگاه سطحي و گذرا به جامعه می توان حدس زد كه چه عوامل عادي و... باعث افزايش سطح توقعات دختران و پسران و پيچيدگي امر ازدواج شده است.

در هر صورت، توصيه مي شود به يك باز نگري همه جانبه در پيشينه خود بپردازيد و عوامل ظاهري و باطني احتمالي اين به اصلاح ناكامي را جويا شويد به احتمال قريب به يقين، تنها عامل ناكامي شما در ازدواج نيز همان شرايط عادي و غير ماورايي جامعه ما ست.

صبر پيشه سازيد و به جاي منحرف ساختن ذهن خود به امور بسيار بعيد، صرفاً به بهينه سازي شرايط خود بپردازيد.

توكل و توسل و نذر شما قطعاً هر مانع احتمالي از جمله سحر و جادو را از سر راه ازدواج شما بر خواهد شد؛ چرا كه هيچ سحر و جادويي را ياراي ايستادگي در برابر قدرت دعا و توكل و توسل شما برادر ارجمند نيست.

راحع به علل مشكلم و راه هاي درمانش توضيح جامعي بديد .
به صورت كلي اين حالتي كه شما داريد مي تواند در اثر عزت نفس و اعتماد به نفس پايين، و هم چنين اضطراب اجتماعي بالا باشد.

من نمي تونم راجع به احساسات و مشكلاتم با ديگران ( اعضاي خانواده،دوستان و ..) حرف بزنم .خواهش ميكنم راحع به علل مشكلم و راه هاي درمانش توضيح جامعي بديد

بهتر بود كه در زمينه اين مشكلتان، بيشتر توضيح مي داديد، بايد مشخص شود كه اين حالت به چه خاطر است؟ مثلا به خاطر اين است كه آنها را امين در صحبت هايتان نمي دانيد، يا اينكه يك حالت اضطراب و تشويش و نگراني دروني داريد؟ به صورت كلي اين حالتي كه شما داريد مي تواند در اثر عزت نفس و اعتماد به نفس پايين، و هم چنين اضطراب اجتماعي بالا باشد.

اختلال اضطراب اجتماعي (social anxiety disorder) يا هراس اجتماعي نوعي اضطراب است كه با ترس و اضطراب شديد در موقعيتهاي اجتماعي شناخته ميشود و حداقل بخشي از فعاليتهاي روزمره شخص را مختل مي كند. اضطراب اجتماعي يك اختلال بسيار ناتوان كننده است كه مي تواند بسياري از جنبههاي زندگي فرد را مختل كند. در موارد شديد اضطراب اجتماعي مي تواند كيفيت زندگي فرد را تا حد نازلي كاهش دهد. بعضي از مبتلايان ممكن است هفتهها از خانه خارج نشوند يا از بسياري موقعيتهاي اجتماعي مانند موقعيتهاي شغلي و تحصيلي خود صرفنظر كنند.

اضطراب اجتماعي مي تواند از نوع خاص يا specific (زماني كه فقط برخي موقعيتهاي اجتماعي خاص موجب اضطراب مي شود. مثل سخنراني در حضور جمع) يا از نوع فراگير(Generalized) باشد. اضطراب اجتماعي فراگير عموما شامل نوعي نگراني شديد، مزمن و پايدار ميشود كه فرد از قضاوت ديگران در مورد ظاهر يا رفتارش و يا خجالت كشيدن و تحقير شدن در حضور ديگران دارد. در حالي كه شخص مبتلا معمولاً متوجه غيرمنطقي بودن يا زياده روي در اين احساس ترس و نگراني ميشود ولي غلبه كردن بر اين ترس برايش بسيار سخت است. علائم جسمي كه معمولاً همراه اضطراب اجتماعي هستند شامل سرخ شدن، تعريق زياد، لرزش، تپش قلب، احساس دل آشوب و لكنت زبان مي شود.

براي درمان بايد توجه داشته باشيد كه احتمالا سالها طول كشيده تا به موقعيت كنوني برسيد، بنابراين تصور اينكه همه چيز يك شبه و در طي يك نامه تغيير خواهد كرد عقلاني نخواهد بود. چه بسا ممكن است حل اين مشكل  چندين ماه به طول بيانجامد، ولي اگر كسي همت گمارد ميتواند با قاطعيت آن را محقق سازد. اصلاح اين حالت به تمرين و مداومت دارد تا آرامش  به تدريج جايگزين اين حالت هاي اضطرابي شود.

براي درمان اين اضطراب شما نكات زير را به شما توصيه مي كنيم، ولي اگر بتوانيد به يك روان شناس به صورت حضوري مراجعه كنيد، خيلي سريع تر درمان مي شويد.

-  ترس از طرد شدن، ويژگي مشترك بسياري از افراد است. ميزان كم اين ترس، چيز مطلوبي است، زيرا باعث مي شود تا افراد، كارهايشان را درست انجام دهند، اما ميزان زيادتر آن، موجب اختلال مي شود و دردسر ساز است. يكي از دلايلي كه طرد شدن در نظر افراد خيلي دشوار به نظر مي رسد، اين است كه افراد، در بيشتر مواقع، طرد شدن را نشانه ضعف، شكست يا بي لياقتي خودشان تصور مي كنند. اما بايد به ياد داشته باشيد كه اين طرز فكر  درست نيست. اگر در يك جمعي، كار شما زياد مورد توجه واقع نشد، بايد بدانيد كه اين الزاما به معناي ناتواني شما نيست، بلكه عوامل ديگري نيز وجود دارند كه اصلا به شما ربطي ندارند. اين را بدانيد كه افرادي هم كه كارشان را كاملا درست انجام مي دهند،گاهي اوقات مورد پذيرش جمع واقع نمي شوند.

- تمركز بر نتيجه تعاملات اجتماعي ( پذيرش يا عدم پذيرش توسط جمع ) نداشته باشيد، بلكه خود را آماده اين كنيد كه شايد كارتان يا حرفتان خيلي مورد توجه واقع نشود. اما اين اشكالي ندارد. مثلا شايد فكر مي كنيد كه اگر احساسات يا مشكلاتتان را با كسي در ميان بگذاريد او اين طور فكر مي كند كه شما چه آدم بدي هستيد كه چنين احساسات يا مشكلاتي داريد، در صورتي كه اين طور نيست كه احساسات و مشكلات شما يك چيز خاصي باشد كه ديگران ندارند، و هم چنين اين طور نيست كه ديگران چنين قضاوتي بكنند، و البته اگر چنين قضاوتي هم بكنند مهم نيست، چون آنها ملاك درستي يا عدم درستي نيستند.

ــ نحوه تفكر خود را تغيير دهيد، با افكار منفي خود مبارزه كنيد، شما بايد باورها، تفسيرها و پيش بيني هاي  خودتان از برخورد با ديگران و حرف زدن با آنها را تغيير دهيد، براي مثال به خودبگوييد: اينطور نيست كه افراد، انتظار كار يا

-  مواجه شدن با وضعيت هاي اضطراب آور: در درمان اين اختلال بايد بيماران به طور منظم آموزش ببينند تا به جاي فرار و اجتناب از موقعيت هاي به وجود آورنده ناراحتي، با اين اختلال رودررو شوند و رفتار واقع بينانه از خود نشان دهند.  رفتارهاي اجتنابي و فرار از موقعيت هاي اضطراب زا باعث افت شديد در كيفيت زندگي فرد ميشود و باعث بدتر شدن و پيشرفت اين اختلال مي گردد، لذا مبتلايان بايد از رفتارهاي اجتنابي بطور جدي پرهيز كنند. مثلا شما بايد به تدريج به بيان احساسات و مشكلاتتان با افراد اطرافتان بپردازيد، يعني ولو اينكه سختتان است ولي اين كار را ترك نكنيد، چون شما را ناتوان تر مي كند. اگر به بيان احساساتتان ولو به صورت ناقص بپردازيد به تدريج اين حالت ترس و اضطرابتان از بين مي رود.

- توقف تلاش براي كامل بودن: ويژگي محوري اضطراب اجتماعي، ترس از ارزيابي منفي ديگران است. افراد داراي اضطراب اجتماعي، براي اينكه ارزيابي ديگران مثبت باشد، به دنبال اين هستند كه در همه زمينه ها كامل باشند. اين تلاش غير عادي براي كامل بودن باعث مي شود كه همين كه مقداري ضعف و عدم موفقيت در خود مشاهده كنند دچار اضطراب شوند. اين افراد بايد با افكار كمال گرايانه خود مبارزه كنند. اين كار را ميتوان در دو عرصه انجام داد:  تغيير انتظارات غير واقعگرايانه از خودتان، و هم چنين تغيير اداراك تحريف شده خودتان، مبني بر اين كه اگر كامل نباشيد شما را سرزنش خواهند كرد. تمرين كنيد افكار خود منتقدانه از خودتان را جانشين افكار حمايت كنندهتري از خودتان سازيد. مثلا به خودتان بگوييد: " وقتي كسي مرتكب اشتباهي ميشود، اكثرا ميتوانند از عهده اشتباه خود برآيند "،" چقدر خوب بود اگر اوضاع به نحو ديگري پيش ميرفت، ولي هنوز كه دنيا به آخر نرسيده،" هيچ كس كامل نيست، من هم همين طور."  به عبارت ديگر تفكر همه يا هيچ  و تفكر صفر و صد را بايد كنار گذاشت.  توقع نمره صد داشتن در همه زمينه ها معقول نيست، بين صفر تا صد، نمره هاي ديگري هم وجود دارند كه خوب هستند. تفكر همه يا هيچ مثل اينكه: " من بايد تاثير خوبي بر همه افراد داشته باشم" يا اينكه " من در صحبت هايم بايد به موفقيت كامل دست پيدا كنم" .

ـ  دارو درماني: براي بسياري از افراد دارو درماني براي كمك به پائين آوردن سطح اضطراب ضروري است. دارو درماني اغلب موجب مي شود تا افراد بهتر به درمان رفتاري - شناختي جواب دهند. براي درمان دارويي بايد به روان پزشك مراجعه كنيد.

 در زمينه درمان اضطراب اجتماعي و عزت نفس و اعتماد نفس پايين، نكات زيادي را مي توان متذكر شد؛ اما در قالب يك نامه ذكر همه آنها امكان پذير نيست. شما مي توانيد به كتابهايي كه در زمينه اضطراب و اضطراب اجتماعي و اعتماد به نفس نوشته شده اند مراجعه كنيد. اما بهترين كاري كه مي توانيد انجام بدهيد اين است كه به يك روان شناس مراجعه كنيد. اگر فكر مي كنيد كه منظورتان را درست دريافت نكرده ايم بار ديگر با ما مكاتبه كنيد و در مورد مشكلتان و روحيه خودتان بيشتر توضيح بدهيد

من تک دختر هستم و فكر می كنم كه همیشه تنها هستم . چه كنم؟
واقعا قابل تحسین است كه شما هیچ محبت و رابطه ای را جایگزین صمیمیت خانوادگی و ارتباط همدلانه با اعضای خانواده تان نمی دانید.

من تك دختر هستم و در خانه دو برادر دیگر هم دارم . درخانه احساس می كنم كسی به من توجه ندارد و در خانه با مادر و پدرم هم ارتباط نزدیكی ندارم و فكر می كنم كه همیشه تنها هستم . چه كنم؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز در راستای پاسخ به شما باید عرض نمایم كه:

  باید به خاطر این توجه و اهمیتی كه برای وجود روابط صمیمانه در خانه و بین اعضای خانواده قائل هستید به شما تبریك گفت. واقعا قابل تحسین است كه شما هیچ محبت و رابطه ای را جایگزین صمیمیت خانوادگی و ارتباط همدلانه با اعضای خانواده تان نمی دانید. این درك عمیق شما به احتمال زیاد نشئت گرفته از آموزه هایی ست كه در خانواده تان دریافت كرده اید. هر چند سایرین شاید چندان اهل ابراز و نمایش احساساتشان به یكدیگر نباشند. اما شما به عنوان تنها دختر خانواده همچون گلی شاداب و عطر افشان می توانید به سهم خود در جهت نزدیك كردن خانواده تان به همدیگر و برقراری رابطه محبت آمیز با تك تك آنها گام موثری بردارید كه البته این كار احتیاج به یادگرفتن و یاد دادن مهارتهای ارتباطی، تلاش خستگی ناپذیر و اندكی صبر و حوصله دارد. چرا كه اگر سبك رفتار در خانه شما مبتنی بر عدم ابراز عواطف و حفظ فاصله باشد در ابتدا برای آنها پذیرش تغییر شاید سخت بنماید. اما محبت و توجه شهدی ست كه در كام همه انسانها شیرینی خاصی دارد كه نمی توان به راحتی از آن صرف نظر كرد. پس در ابتدا از خودتان شروع كنید! با آموختن مهارتهای ارتباطی در كارگاههای مشاوره ای كه قطعا در اصفهان به وفور یافت می شود و یا كتابهایی كه به همین منظور نوشته شده، قدرت مانور خود را ایجاد تغییر ارتباطی در خانواده ی بالا ببرید. به پدر و مادر و برادرانتان توجه بیشتری بنمایید، ابراز محبت واقعی و بیقید و شرط و نه نمایشی و سطحی، می تواند راه شما را برای تسخیر قلبهای آنان هموار سازد، در مواقع مناسب سعی كنید محبت قلبی خودت را به آنها نشان دهید، اكر در این راه شكیبایی بخرج دهید كم كم خواهید دید كه چگونه رفته رفته روابطتان شكل دیگری به خود میگیرد. لیوانی شربت خنك با لبخندی پر محبت برای كسی كه خسته و از راه رسیده یا هدیه ای كوچك اما از سر توجه در مناسبت های كوچك و بزرگ عادات قشنگی هستند كه اگر با چند كلمه محبت آمیز توام شوند قلبها را مانند آهنربا به یكدیگر نزدیك خواهد كرد.

   فراموش نكن كه تغییر احتیاج به زمان دارد و توقع داشتن از كسی كه نسبت به او خوبی می كنید، آفت محبت است! اگر واقعا خواهان ارتباطی صمیمانه هستید، باید بدون چشم داشت محبتتان را ارزانی عزیزانت كنید و این همان است كه در روانشناسی به آن محبت بی قید و شرط گفته می شود. ضمنا اولین پاداش محبت متعلق به كسی ست كه آن را هدیه كرده چرا كه او صاحب اصلی عشق و دوست داشتن در درون خود است و با تقسیم و تقدیم آن به دیگری قبل از هر چیز خود را شكوفا كرده. اول از محبت كردن و عشق ورزیدن لذت ببر و بعد خواهی دید كه چگونه دنیا روی دیگرش را به تو نمایان خواهد كرد.

آیا اعمالی وجود دارند كه معادل اجر شهید میدان جنگ را داشته باشند؟
جهاد با نفس و شیطان و دشمن درونی، "جهاد اكبر" و سالك و رهرو توحیدی شدن و در میدان جهاد با نفس و شیطان به شهادت رسیدن ارزشی بالاتر دارد

حیف كه نه توفیق شهادت و نه امكان شهادت برای من وجود دارد. آیا اعمالی وجود دارند كه معادل اجر شهید میدان جنگ را داشته باشند؟

جنگ در راه خدا و كشته شدن در میدان جنگ فضیلتی بسیار بزرگ است؛ اما با این همه ، جنگ و جهاد با دشمنان ظاهری و خارجی دین، "جهاد اصغر" است و جهاد با نفس و شیطان و دشمن درونی، "جهاد اكبر" و سالك و رهرو توحیدی شدن و در میدان جهاد با نفس و شیطان به شهادت رسیدن ارزشی بالاتر دارد و این میدان و این جهاد همیشگی است و تعطیل شدنی نمی باشد.

رسول خدا در باره اكبر و دائمی بودن این جهاد مقدس خطاب به قومی كه پیروزمندانه از جبهه جنگ با دشمن ظاهری باز می گشتند، فرمود:

مرحبا بقوم قضوا الجهاد الأصغر وبقي الجهاد الأكبر ، قيل : يا رسول الله و ما الجهاد الأكبر ؟ قال : جهاد النفس ؛ (1) آفرین ! به قومی كه جهاد كوچك تر را انجام دادند و جهاد بزرگ ترشان همچنان باقی است. عرض كردند: ای رسول خدا ! جهاد بزرگ تر كدام است؟ فرمود: جهاد با هوا و هوس و خواهش دل و شیطان».

اگر ما به توحید و نبوت و امامت و معاد ایمان آوریم و در صراط بندگی بوده و از محرمات دوری جسته و به واجبات عمل كرده و در صدد كسب رضای خدا بوده و از موجبات خشم خدا دوری بجوییم، در حال جهاد هستیم و اگر در این زمان و در این حال بمیریم ، شهید به حساب آمده و اجر شهید نصیبمان می شود. به روایات زیر در این زمینه توجه كنید:

«ما من شيعتنا إلّا صدّيق، شهيد. قيل: أنّي يكون ذلك و عامّتهم يموتون علي فرشهم ؟! فقال: أما تتلو كتاب اللّه في الحديد" وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ" الآية. قال: لو كان الشّهداء كما يقولون، كان الشّهداء قليلا ؛ (2) امام حسین فرمود: شیعیان ما "صدیق" یا "شهید" هستند. عرض كردند : چگونه ممكن است در حالی كه غالب شیعیان در بسترشان از دنیا می روند؟ امام فرمود:

 مگر كلام خدا در سوره حدید را نخوانده ای كه می فرماید: "وَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ ؛ كساني كه به خدا و رسولانش ايمان آوردند، آنها صدّيقين و شهدا نزد پروردگارشانند " ؟

بعد امام ادامه داد اگر شهیدان فقط كشته شدگان در میدان قتال با دشمن خارجی باشند كه بسیار كم خواهند بود».

«عن منهال القصاب، قال: قلت لأبي عبد الله (عليه السلام): ادع الله لي بالشهادة؟ فقال: «إن المؤمن لشهيد حيث مات، أو ما سمعت قول الله في كتابه: وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ ؛ (3) منهال قصاب گوید: به امام صادق عرض كردم: دعا كنید شهادت روزی من شود. امام فرمود: مؤمن (اگر در حال ایمان و عمل صالح بمیرد) هر جا بمیرد ، شهید است» .

بنا بر این جهاد با نفس از قتال با دشمن خارجی سخت تر و ارزشمند تر است و قتال با دشمن خارجی هم زمانی ارزشمند است كه از مصداق های جهاد با نفس باشد یعنی برای كسب رضای خدا و با اخلاص و برای از بین بردن دشمنان خدا و دین خدا و بندگان خدا باشد.

پی نوشت ها:

1. كليني ، كافي ، پنجم، تهران ، دارالكتب العلمیه، 1363 ه. ق، ، ج 5 ، ص 12. در نقل امالی صدوق،ص553 "بقی علیهم الجهاد ..." دارد.

2. فیض كاشانی، اصفی ، قم ، دفتر تبلیغات اسلامی ، 1418 ق، ج2 ، ص 1267.

3. بحرانی ،البرهان ، تهران ، بنیاد بعثت ، 1416 ق، ج 5  ، ص 290.

صفحه‌ها