سوالات و شبهات موضوعي

محتوای حدیث معروف به «طیر مشوی» یا «پرنده بریان» به نوعی مربوط به بیان فضیلتی از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است که به بررسی آن در کتب اهل سنت می پردازیم.
حدیث «طیر مشوی» در فضیلت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در کتب اهل سنت

پرسش:
حدیث مشهور به «طیر مشوی» که به‌عنوان یکی از فضیلت‌های امام علی علیه‌السلام بیان می‌شود، آیا کتاب‌های معتبر اهل تسنن هم ذکرشده است؟
 

پاسخ:

حدیث طیر مشوی، حدیثی است که در آن پیامبر صلی‌الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه‌السلام را به‌عنوان بهترین خلق معرفی کرده‌اند. این حدیث در کتب زیادی از شیعه و اهل سنت وجود دارد. در ادامه به ذکر گزارشی از برخی کتب متقدم اهل سنت که به ذکر این حدیث پرداخته‌اند خواهد شد.

مصادر حدیث طیر مشوی در منابع اهل سنت:
حدیث طیر مشوی یا پرنده‌ی بریان یکی از روایات در فضیلت امیرالمؤمنین علیه‌السلام است. این حدیث در منابع متعددی از اهل سنت در قرن‌های گوناگون نقل‌شده است. البته متن این حدیث واحد نبوده و در به شکل‌ها و عبارات مختلفی در مصادر اهل سنت منعکس شده است. 
برای سهولت دسترسی و نشان دادن قدمت منبع ذکرشده، نام مصادر این حدیث بر اساس تاریخ وفات مؤلف تنظیم‌شده است. همچنین برای آشنایی بیشتر، نمونه‌هایی از متن حدیث و ترجمه‌ی آن در ذیل معرفی مصادر قرن 3 و 4 نقل‌شده است.

الف: منابع قرن سوم
کتاب‌هایی که در قرن سوم این حدیث را در بردارند به این شرح است:

1- فضائل الصحابه
ابن حنبل که بسیاری او را به کتاب مسندش می‌شناسند، از عالمان بزرگ اهل سنت است که متوفای سال 241 است. وی در کتاب فضائل الصحابه اقدام به نقل حدیث طیر مشوی نموده است. متن این حدیث در کتاب فضائل الصحابه چنین است: «حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، نا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ، نا یُونُسُ بْنُ أَرْقَمَ‌، قثنا مَطِیرُ بْنُ أَبِی خَالِدٍ، عَنْ ثَابِتٍ الْبَجَلِیِّ‌، عَنْ سَفِینَهَ‌، قَالَ‌: أَهْدَتِ امْرَأَهٌ مِنَ الْأَنْصَارِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ و َسَلَّمَ طَیْرَیْنِ بَیْنَ رَغِیفَیْنِ فَقَدَّمَتْ إِلَیْهِ الطَّیْرَیْنِ‌، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ و َسَلَّمَ‌: اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ و َ‌إِلَى رَسُولِکَ و َرَفَعَ صَوْتَهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ و َسَلَّمَ‌: مَنْ هَذَا؟ فَقَالَ‌: عَلِیٌّ‌، فَقَالَ‌: فَافْتَحْ‌ لَهُ فَفَتَحْتُ فَأَکَلَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ و َسَلَّمَ مِنَ الطَّیْرَیْنِ‌ حَتَّى فَنِیَا». (1) «سفینه» غلام رسول خدا صلی‌الله علیه و آله روایت کرده که گفت: زنى از انصار دو مرغ بریان وسط دو عدد نان، به پیامبر اکرم هدیه آورد و جلو او نهاد، رسول خدا گفت: خدایا محبوب‌ترین بندگانت را به من برسان همان موقع على علیه‌السلام آمد و صدایش را بلند کرد پیامبر فرمود: او کیست؟ گفتم: على است. فرمود: در را براى او بازکن، در را براى او باز کردم، با پیامبر باهم خوردند و تمام شد.

2- التاریخ الکبیر
کتاب تاریخ کبیر از کتب مهم اهل سنت است که توسط بخاری عالم بزرگ اهل سنت به رشته تحریر درآمده است. وی متوفای سال 256 است. به دلیل کتاب صحیح وی که مورد قبول همه اهل سنت است و همچنین قدمت وی، نقل کتاب التاریخ الکبیر بسیار پراهمیت است. او حدیث طیر مشوی را در دو جای کتاب خود نقل کرده است. 
متن روایات این کتاب چنین است: اسمعیل بن سلمان الازرق الکوفى سمع اباه و الشعبى و ابا عمر سمع منه وکیع و قال عبید اللّه بن موسى اخبرنا اسمعیل بن سلمان بن ابى المغیره الازرق عن انس: اهدى للنبى صلی‌الله علیه و سلم طائر فقال اللهم ائتنى بأحب خلقک، فجاء على. (2) انس بن مالک نقل می‌کند که: برای پیامبر صلی‌الله علیه و آله پرنده‌ای هدیه داده شد. ایشان فرمودند: خدایا محبوب‌ترین خلقت را برسان. پس علی علیه‌السلام آمد.
در بخش دیگر کتاب التاریخ الکبیر آمده است: احمد بن یزید بن ابراهیم ابوالحسن الحرانى، قال لى محمد بن یوسف حدثنا احمد قال ثنا زهیر قال ثنا عثمان الطویل عن انس بن مالک قال اهدى للنبى صلی‌الله علیه و سلم طائر کان یعجبه فقال اللهم ائتنى بأحب خلقک الیک یأکل هذا الطیر فاستأذن على فسمع کلامه فقال ادخل. (3) انس بن مالک نقل می‌کند که به پیامبر صلی‌الله علیه و آله پرنده‌ای هدیه داده شد که ایشان بسیار خوشش آمد. پس فرمود: خدایا محبوب‌ترین خلقت در نزدت را برای من بفرست تا از این پرنده بخورد. پس امیرالمؤمنین علیه‌السلام اجازه گرفت و پیامبر صلی‌الله علیه و آله صدای او را شنید و گفت داخل شو!

3- سنن الترمذی
ترمذی، عالم اهل سنت و متوفای 279 قمری است. حدیث طیر مشوی، یکی از احادیث این کتاب است. متن حدیث ترمذی چنین است: «حَدَّثَنَا سُفْیَانُ بْنُ وَکِیعٍ‌، حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى، عَنْ عِیسَى بْنِ عُمَرَ، عَنْ السُّدِّیِّ‌، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ‌: کَانَ عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ طَیْرٌ، فَقَالَ‌: «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ‌ یَأْکُلُ مَعِی هَذَا الطَّیْرَ» فَجَاءَ عَلِیٌّ‌ فَأَکَلَ مَعَهُ‌». (4) انس بن مالک نقل کرده که: در نزد پیامبر صلی‌الله علیه و آله پرنده‌ای (بریان) بود. پس عرضه داشت: خدایا محبوب‌ترین خلقت را برسان تا با هم این غذا را بخوریم. پس امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمد و با او هم‌غذا شد.

4- أنساب الأشراف
بلاذری عالم معروف و سرشناس اهل سنت (متوفای 279 قمری)، در کتاب أنساب الأشراف روایت طیر مشوی را روایت کرده است. متن روایت او چنین است: «المدائنی عن المثنى بن أبان، عن أنس قال: کنت مع النبی صلّى اللّه علیه و سلم فی حائط و بین یدیه طائر فقال: یا رب ائتنی بأحب الخلق إلی یأکل منه. (قال أنس): فجاء علی فأکل معه». (5) انس نقل می‌کند که: در حیاط منزل با پیامبر صلی‌الله علیه و آله بودم و جلویش پرنده‌ای (بریان) بود. پس گفت خدایا محبوب‌ترین خلقت را برسان تا از این غذا بخورد. پس امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمد و با هم خوردند.

5- مسند البزار
احمد بن عمر البزار از دیگر عالمان اهل سنت است که در کتاب مسندش روایت طیر مشوی نقل‌شده است. او متوفای سال ۲۹۲ است. متن حدیثی که در مسند او ذکرشده چنین است:
«حَدَّثنا أحمد بن عثمان بن حکیم، حَدَّثَنَا عُبَید اللّه بن موسى، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ سلمان الأزرق، عَن أَنَس بن مالک قَالَ‌: أهدی لرسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَیه و سلم أطیار فقسمها بین نسائه فأصاب کل امرأه منها ثلاثه فأصبح عند بعض نسائه صفیه، أو غیرها فأتته بهن فقال: اللّهم ائتنی بأحب خلقک إلیک یأکل معی من هذا فقلت: اللّهم اجعله رجلاً من الأنصار فجاء علی رحمه اللّه عَلَیْهِ فَقَالَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیه و سلم یا أنس انظر من على الباب فنظرت فإذا علی فقلت: أَنَّ‌ رَسُولَ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیه و سلم على حاجه. ثم جئت فقمت بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیه و سلم فقال: انظر من على الباب فنظرت فإذا علی حتى فعل ذلک ثلاثًا فدخل یمشی و أنا خلفه فَقَالَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیه و سلم: من حبسک رحمک اللّه‌؟ قال: هذا آخر ثلاث مرات یردنی أنس یزعم أنک على حاجه فَقَالَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیه و سلم: ما حملک على ما صنعت‌؟ قلت: یا رَسولَ اللّهِ سمعت دعاءک فاحببت أن یکون من قومی فَقَالَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیه و سلم: إن الرجل قد یحب قومه إن الرجل قد یحب قومه قالها ثلاثا». (6)
انس بن مالک نقل کرده که یکى براى رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله چند پرنده هدیه آورد. حضرت آن‌ها را بین زنانش تقسیم کرد و به هرکدام سه تا رسید. آن شب در خانه‌ صفیه یا همسر دیگرش بود. وقتی صبح شد عرضه داشت: بار خدایا بفرست کسى را که دوست‌ترین خلق تو باشد تا این مرغ را با من بخورد (انس نقل کرده که) من گفتم: بار خدایا مردى را از انصار را برای خوردن این مرغ بفرست، پس ناگاه علی علیه‌السلام بر در خانه آمد من گفتم رسول‌الله را حاجتى است، آن حضرت بازگشت تا سه نوبت آمد و من همین گفتم و بازگشت، بعد از آن آمد رسول‌الله فرمود که: اى انس در خانه را بگشاى، من گشودم پس آن حضرت به اندرون آمد آن حضرت فرمود که: چرا دیر آمدى اى على، گفت: سه نوبت آمدم و انس مرا بازگردانید که آن حضرت حاجتى دارد، فرمود که: اى انس چرا چنین کردى و چه چیز ترا بر این داشت که این حرکت کردى؟ گفت: دعاى ترا شنیدم و دوست داشتم که این مرد از قوم من باشد، آن حضرت دو بار فرمود که: مرد قوم خود را دوست مى‏دارد.

ب: منابع قرن چهارم
کتاب‌هایی که در قرن چهارم این حدیث را در بردارند به این شرح است:

6- سنن الکبری و خصائص امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب
نسائی از عالمانی است که برخی او را به دلیل نقل فضائل اهل‌بیت علیهم‌السلام، شیعه می‌دانند؛ اما مطابق نظر مشهور او از عالمان اهل سنت است. او متوفای 303 قمری است. در دو کتاب سنن الکبری (7) و خصائص (8) خود، به نقل حدیث طیر مشوی پرداخته است. 
متن این حدیث چنین است: «أَخْبَرَنِی زَکَرِیَّا بْنُ یَحْیَى قَالَ‌: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ قَالَ‌: حَدَّثَنَا مُسْهِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ‌، عَنْ عِیسَى بْنِ عُمَرَ عَنِ السُّدِّیِّ‌، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ‌: أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ کَانَ عِنْدَهُ طَائِرٌ، فَقَالَ‌: «اللهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ‌ یَأْکُلُ مَعِی مَنْ هَذَا الطَّیْرِ» فَجَاءَ أَبُو بَکْرٍ فَرَدَّهُ‌، وَ جَاءَ عُمَرُ فَرَدَّهُ‌، وَ جَاءَ عَلِیٌّ فَأَذِنَ لَهُ‌». انس بن مالک نقل کرده که: نزد پیامبر صلی‌الله علیه و آله پرنده‌ای (بریان) بود. پس فرمود: خدایا محبوب‌ترین خلقت را به من برسان تا با هم از این پرنده (بریان) بخوریم. پس ابوبکر آمد و او را رد کرد و سپس عمر آمد و او را رد کرد و بعدازآن امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمد. پس به او اجازه داد.

7- مسند أبی یعلی
کتاب مسند ابو یعلی از دیگر مصادر اولیه حدیث طیر مشوی است. او متوفای سال 307 است. متن روایت ابویعلی همانند سنن کبری است و لذا از نقل مجدد آن خودداری می‌شود. (9)

8- الشریعه
محمد بن حسین آجری از دیگر علمای اهل سنت است که در کتاب الشریعه او حدیث طیر مشوی نقل‌شده است. او متوفای سال 360 قمری است. متن حدیث آجری شیبه به متن مسند بزاز است، لذا از انعکاس دوباره آن خودداری می‌شود. (10)

9- طبقات المحدثین
طبقات المحدثین بأصبهان و الواردین علیها نام کتاب عالم اهل سنت (اب‍ن‌ ح‍ی‍ان‌) است. او درگذشته سال 369 قمری است. وی نیز به گزارش این روایت در کتاب خود پرداخته است. متن این حدیث همانند متن سنن ترمذی است. (11)

10- المؤتلف و المختلف
دارقطنی از علمای اهل سنت که متوفای ۳۸۵ قمری معرفی‌شده، در کتاب المؤتلف خود، این روایت را به‌صورت مختصر نقل کرده است: حمد بن محمد بن سعید، حدّثنا إبراهیم بن محمّد بن صدقه العامری، حدّثنا یغنم بن سالم بن قنبر، عن أنس بن مالک، عن النّبیّ صلی‌الله علیه و سلم بحدیث الطّیر فی فضیله علیّ‌: «اللّهمّ ائتنی بأحبّ خلقک إلیک یأکل معی الحدیث». (12) انس بن مالک از پیامبر صلی‌الله علیه و آله حدیث طیر را در فضیلت امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل کرده است: خدایا محبوب‌ترین خلقت را به من برسان تا (این مرغ بریان) را باهم بخوریم و حدیث ادامه دارد.

ج: قرن پنجم
کتاب‌هایی که در قرن پنجم این حدیث را در بردارند به این شرح است:

11- المستدرک علی الصحیحین
کتاب مهم دیگری که اقدام به نقل حدیث پرنده‌ی بریان‌کرده، کتاب المستدرک علی الصحیحین است. حاکم نیشابوری که متوفای 405 است، در این کتاب خود سعی کرده تا بر اساس شروط بخاری و مسلم، روایات اخذ نشده را در کتاب خود جمع‌آوری کند. بامطالعه کتاب او می‌توان به حدیث طیر نیز رسید.
او پس از نقل این حدیث می‌گوید: «هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحٌ عَلَى شَرْطِ الشَّیْخَیْنِ‌ و لَمْ یُخَرِّجَاهُ‌». (13) این حدیث صحیحی است که بر شرط کتاب بخاری و مسلم است و آن دو این حدیث را اخذ نکرده‌اند.

12- مناقب علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام
کتاب مناقب علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام از کتاب‌هایی است که در آن 
به ذکر فضائل امیرالمؤمنین علیه‌السلام پرداخته‌شده است. این کتاب متعلق به ابن مردویه از علماء اهل سنت و متوفای 410 قمری است. در این کتاب در بخش «الفصل العاشر حدیث الطیر» به ذکر نقل‌های مختلف این حدیث و طرق آن پرداخته است و جمعاً 8 طریق و سند برای این حدیث ذکر کرده است. (14)
علاوه بر این، ابن مردویه در حدیث منا شده نیز این فضیلت از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل شده است. (15) حدیث منا شده، حدیثی است که در آن امیرالمؤمنین علیه‌السلام در روز شوری، (روزی که عمر بن خطاب در آستانه‌ی مرگ قرار گرفت) برای افضلیت خود بیان کرده است و دیگران را بر افضلیت خود قسم داده است.

13- حلیه الأولیاء و طبقات الأصفیاء
کتاب حلیه الأولیاء از دیگر مصادری است که به نقل حدیث طیر مشوی پرداخته است. (16) اب‍ون‍ع‍ی‍م‌ اص‍ف‍ه‍ان‍ی‌ مؤلف این کتاب متوفای ۴۳۰ قمری است.

14- المعجم الاوسط
کتاب المعجم الاوسط، از دیگر منابعی است که حدیث طیر در آن نقل‌شده است. (17) سلیمان بن احمد طبرانی متوفای 430 قمری است.

15- فضائل الخلفاء الأربعه و غیرهم
کتاب فضائل الخلفا، منبع دیگری است که حدیث طیر در آن نقل شده است. در این کتاب حدیث طیر مشوی با عنوان «ذِکْرُ فَضِیلَهٍ أُخْرَى لِامیرالمؤمنین عَلِیٍّ‌، رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ‌، لَمْ یُشْرِکْهُ فِیهَا أَحَد»، بیان‌شده است. (18) این کتاب تألیف ابونعیم اصفهانی، از علمای اهل سنت است که در سال 430 قمری وفات یافته است.

16- تاریخ بغداد
کتاب خطیب بغدادی با عنوان تاریخ بغداد از دیگر منابعی است که حدیث طیر مشوی را نقل نموده است. (19) خطیب بغدادی متوفای سال 463 است.

17- المناقب لإبن المغازلی
از مهم‌ترین منابعی که در اهل سنت به ذکر حدیث طیر مشوی پرداخته، کتاب المناقب لإبن المغازلی است. ابن مغازلی متوفای 483 قمری است.
 در این کتاب در بخش «حدیث الطائر و طرقه» به جمع‌آوری اسناد و طرق مختلف این حدیث پرداخته است. در این باب مجموعاً 23 نقل گوناگون و همچنین طریق به این حدیث ذکر کرده است. (20)

د: سایر منابع
علاوه بر منابع بیان‌شده، مصادر دیگری مانند تاریخ مدینه الدمشق، (21) المناقب الخوارزمی، (22) أسد الغابه، (23) البدایه و النهایه (24) و ... منابع فراوان دیگری به ذکر این حدیث پرداخته‌اند که به سبب فراوانی این مصادر، نام همه‌ی آن‌ها بیان نمی‌شود.

نتیجه:
حدیث طیر مشوی روایتی در فضیلت امیرالمؤمنین علیه‌السلام است. در این حدیث پیامبر صلی‌الله علیه و آله امیرالمؤمنین علیه‌السلام را بهترین و محبوب‌ترین خلق در نزد خداوند متعال معرفی می‌کنند. این حدیث در کتاب‌های مهمی همچون فضائل الصحابه، التاریخ الکبیر، سنن الترمذی، أنساب الأشراف، مسند البزاز، سنن کبری، خصائص امیرالمؤمنین علیه‌السلام، مسند أبی یعلی، الشریعه، طبقات المحدثین، المؤتلف و المختلف، المستدرک علی الصحیحین، مناقب علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام، حلیه الأولیاء، المعجم الأوسط، فضائل الخلفاء الأربعه، تاریخ بغداد، المناقب لإبن المغازلی و منابعی دیگر نقل‌شده است. این تعدد منابع در قرون مختلف می‌تواند نشانه‌ای بر فضیلت امیرالمؤمنین علیه‌السلام و اثبات آن در کتاب‌های اهل سنت باشد.

پی‌نوشت‌ها:
1. ابن حنبل، احمد بن محمد، فضائل الصحابه، محقق: عباس، وصی الله بن محمد، مصر: دار ابن الجوزی، ۱۴۳۰ ق، ج 2، ص 691، ح 945.
2. بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، لبنان: دارالکتب العلمیه، بی‌تا، ج 1، ص 3، ح 1488.
3. همان، ج 1، ص 358، ح 1132.
4. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، محقق: شاکر، احمد محمد، مصر: دارالحدیث، ۱۴۱۹ ق، ج 5، ص 454، ح 3721.
5. بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الأشراف، محقق: محمودی، محمدباقر، مصر: دار المعارف، بی‌تا، ج 2، ص 142، ح 141.
6. بزار، احمد بن عمر، مسند البزار، محقق: زین الله، محفوظ الرحمن، عربستان: مکتبه العلوم و الحکم، ۱۴۳۰ ق، ج 14، ص 80، ح 7547.
7. نسائی، احمد بن علی، السنن الکبری، محقق: بنداری، عبد الغفار سلیمان، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۱ ق، ح 5، ص 107، ح 8399.
8. نسائی، احمد بن علی، خصائص امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب، بیروت: المکتبه العصریه، 1424 ق، ص 24، ح 10.
9. ابو یعلی، احمد بن علی، مسند أبی یعلی الموصلی، محقق: سلیم اسد، حسین، بیروت: دارالمأمون للتراث، 1410 ق، ج 7، ص 105، ح 4052.
10. آجری، محمد بن حسین، الشریعه، محقق: سیف النصر، ولید بن محمد نبیه، بیجا: مؤسسه قرطبه، 1417 ق، عبدالله بن محمد، طبقات المحدثین بأصبهان و الواردین علیها، محقق: بلوشی، عبد ا ج 3، ص 202، ح 961.
11. ابو الشیخ الغفور عبدالحق حسین، بیروت: مؤسسه الرساله، 1412 ق، ج 3، ص 453، ح 613.
12. دارقطنی، علی بن عمر، المؤتلف و المختلف، محقق: ابن عبدالقادر، موفق بن عبدالله، بیروت: دارالمغرب الإسلامی، 1406 ق، ج 4، ص 2233.
13. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، محقق: مرکز البحوث و تقنیه المعلومات دارالتاصیل، بیروت: دارالتاصیل، 1435 ق، ج ۵، ص ۳۳۷، ح 4708.
14. ابن‌مردویه، احمد بن موسی، مناقب علی بن أبی طالب علیه‌السلام، محقق: حرزالدین، عبدالرزاق محمدحسین، قم: مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، 1383 ش، ص 139، ح 166.
15. همان، ص 128، ح 161 و ص 131، ح 162.
16. ابونعیم، احمد بن عبدالله، حلیه الأولیاء و طبقات الأصفیاء، مصر: دار أم القری، بی‌تا، ج 6، ص 339.
17. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، محقق: ابو معاذ، طارق بن عوض الله، مصر: دارالحرمین للطباعه و النشر و التوزیع، 1415 ق، ج 6، ص 89، ح 5886.
18. ابونعیم، احمد بن عبدالله، فضائل الخلفاء الأربعه و غیرهم، محقق: مدینه: دارالبخاری، 1417 ق، عقیل، صالح بن محمد، ص 65، ح 50.
19. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، محقق: عطا، مصطفی عبدالقادر، لبنان: دارالکتب العلمیه، 1417 ق، ج 9، ص 375.
20. ابن مغازلی، علی بن محمد، المناقب لإبن المغازلی، محقق: بهبودی، محمدباقر، لبنان: دارالأضواء، 1424 ق، ص 163، ح 189 تا 212.
21. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه الدمشق، محقق: شیری، علی، بیروت: دارالفکر، 1415 ق، ج 42، ص 244 تا 258.
22. اخطب خوارزم، موفق بن احمد، المناقب الخوارزمی، محقق: 
محمودی، مالک، قم: جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه بقم. مؤسسه النشر الإسلامی، 1411 ق، ص 77 ح 60.
23. ابن اثیر، علی بن محمد، أسدالغابه، بیروت: دارالفکر، 1409 ق، ج 3، ص 308.
24. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت: دارالفکر، بی‌تا، ج 7، ص 355.

درخت یکی از آفریده‌های شگفت‌انگیز خداوند است که دقت در آن، قدرت لایزال الهی را به تصویر می‌کشد. اسلام کاشت درخت قابل محصول را نوعی صدقه معرفی می‌کند.
توصیه اهل بیت علیهم السلام به درختکاری

پرسش:
آیا معصومان علیهم‌السلام سفارشی در مورد درخت‌کاری و یا سفارشی در ترویج فرهنگ درختکاری دارند؟
 

پاسخ:
بر همگان پوشیده نیست که از احتیاجات اولیه زندگی بشریت، نیاز او به درخت است. تولید اکسیژن، بهره‌برداری از چوب و میوه فقط گوشه‌ای از احتیاج انسان‌ها به درخت است. به همین جهت همگان باید به این موضوع، حساس بوده و در ارتقا این فرهنگ کوشا باشند. توجه به درخت و ترویج درختکاری از موضوعاتی است که در اسلام نیز وجود داشته و اهل‌بیت علیهم‌السلام در ضمن احادیثی به کاشت درخت سفارش نموده‌اند. در ادامه برخی روایاتی که بیانگر این موضوع هستند ارائه خواهند شد:

1. توصیه اهل‌بیت علیهم‌السلام به کاشتن درخت
معصومان علیهم‌السلام به موضوع درخت‌کاری اهمیت داده و در احادیثی به کاشتن درخت توصیه نموده‌اند. در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام چنین نقل‌شده است: «سَأَلَهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَسْمَعُ قَوْماً یَقُولُونَ إِنَّ الزِّرَاعَهَ مَکْرُوهَهٌ فَقَالَ لَهُ ازْرَعُوا وَ اغْرِسُوا فَلَا وَ اللَّهِ مَا عَمِلَ النَّاسُ عَمَلًا أَحَلَّ وَ لَا أَطْیَبَ مِنْه؛ (1)   مردی از امام علیه‌السلام پرسید فدایت شوم، شنیده‌ام که برخی می‌گویند کشاورزی کاری مکروه است.»
امام علیه‌السلام در پاسخ به او فرمودند: «زراعت کنید و درخت بکارید؛ به خدا سوگند که مردم شغلى حلال‌تر و پاکیزه‌تر از آن پیشه نکرده‌اند.»
این موضوع آن‌قدر مهم است که پیامبر صلی‌الله علیه و آله می‌فرمایند: «هر وقت عمر جهان به آخر رسیده و قیامت بخواهد بر پا شود و در دست یکی از شما نهال درختی باشد چنانچه به‌قدر کاشتن آن فرصت باشد، باید آن را بکارد و از فرصت باقیمانده استفاده نماید.» (2)  
یا در روایات دیگری کاشت درخت حتی پس از خروج دجال نیز توصیه‌شده است. (3)   در حدیثی دیگر امام صادق علیه‌السلام درخت را خلقتی برای انسان‌ها دانسته و افراد را مکلف به درخت‌کاری می‌داند: «خُلِقَ لَهُ الشَّجَرُ فَکُلِّفَ غَرْسَهَا وَ سَقْیَهَا وَ الْقِیَامَ عَلَیْهَا؛ (4)  درخت براى او (انسان) آفریده شده است و او مکلّف است که آن را در زمین بنشاند و آب دهد و به آن رسیدگى کند.»
بنابراین نه‌تنها کاشت درخت، بلکه رسیدگی، آبیاری و مواظبت بر آن نیز در سخن اهل‌بیت علیهم‌السلام دارای اهمیت است.

2. تعریف و تمجید از درخت و طبیعت
از دیگر سخنان اهل‌بیت علیهم‌السلام در راستای فرهنگ درختکاری، تمجید ایشان از باغ و درخت است. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در حدیثی می‌فرمایند که: «بهترین مال، درختان و زراعت پربار است.» (5)    همچنین در حدیثی دیگر از پیامبر بزرگوار اسلام روایت‌شده که بهترین ثروت، درخت خرمایی هست که محکم در خاک قرار دارد. (6)   
در روایات دیگری نیز نگاه به طبیعت سبز و آب روان موجب جلای چشم و برطرف شدن خستگی دانسته شده است. (7)  امام صادق علیه‌السلام در سخنی دیگر می‌فرمایند: «نگریستن به گل‌های رنگارنگ و درختان سرسبز و خرم، چنان لذتی به آدمی می‌بخشد که هیچ لذتی را با آن برابر نمی‌توان کرد.» (8)   نکته‌ی قابل‌توجه این‌که شاید در نگاه اول سخنان بیان‌شده توصیه‌ای ویژه در موضوع درختکاری محسوب نشود، ولی این احادیث می‌تواند انگیزه‌بخش مردم و کشاورزان در کاشت درخت و نگه‌داری از آن باشد و لذا دارای اهمیت است.

3. بیان فضیلت برای درختکاری و مذمت از بین بردن درختان
در برخی روایات، معصومان علیهم‌السلام فضیلت‌هایی برای غرس کننده درخت بیان کرده‌اند. این احادیث می‌تواند نشان‌دهنده‌ی نگاه مثبت اسلام به فرهنگ درخت‌داری و درخت‌کاری باشد. در برخی از این روایات درختکاری صدقه‌ی جاریه دانسته شده (9)   و درختکاری شغلی حلال و پاکیزه (10)  و محبوب الهی (11)   برشمرده شده است. همچنین احادیثی در مورد فضیلت آبیاری و نگهداری از درخت وجود دارد. (12)   
علاوه بر موارد بیان شده، ایشان سخنانی در مذمت قطع بی‌رویه درختان و از بین بردن آن‌ها نیز دارند. (13)   
این روایات زیاد هستند و ارائه همه آن‌ها در این نوشتار ممکن نیست. این سخنان امامان معصوم علیهم‌السلام می‌تواند در گسترش فرهنگ درخت‌کاری بسیار راهگشا و انگیزه‌بخش باشد.

4. سفارش اهل‌بیت علیهم‌السلام درباره کار بر روی زمین
از دیگر سخنان اهل‌بیت علیهم‌السلام، سفارش‌های ایشان در مورد کار بر روی زمین است. این توصیه‌ها هم مستقیم به درخت‌کاری مرتبط نیستند ولی کار و تلاش بر روی زمین‌ها می‌تواند به‌وسیله درختکاری نیز محقق شود. لذا این روایات نیز می‌توانند به‌نوعی مشوقی برای فرهنگ درختکاری محسوب شوند. امام صادق علیه‌السلام در حدیثی می‌فرمایند: «إِنَّ الرَّجُلَ خُلِقَ مِنَ الْأَرْضِ وَ إِنَّمَا هِمَّتُهُ فِی الْأَرْضِ؛ (14)   همانا مرد از زمین خلق شده و همتش نیز بر کار روی زمین است.»
در حدیثی دیگر از پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمودند: «اُطلُبُو الرِّزقَ فِی خَبایَا الأرضِ؛ (15)  رزق و روزی خود را از ژرفای زمین جستجو کنید.»
روایات در خصوص کار بر روی زمین منحصر در موارد بیان‌شده نیست و احادیث دیگری نیز در این زمینه وجود دارد. علاوه بر این، برخی احادیث بیانگر نهی از کم‌کاری در عرصه تلاش بر روی زمین هستند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در روایتی چنین بیان می‌کنند: هر که باوجود داشتن آب‌وخاک نیازمند باشد، خدا [از رحمت خود] دورش می‌گرداند. (16)  
همچنین برخی احادیث اشاره به نهی از فروش زمین دارد. مطابق این روایات افراد باید همواره در زمین‌های خود به کار و تلاش بپردازند و تا حد امکان از فروش آن‌ها خودداری به عمل‌آورند. این احادیث نیز می‌تواند انگیزه‌بخش افراد برای نفروختن زمین‌های حاصلخیز و در عوض کار و تلاش بر روی آن‌ها باشد. یکی از فعالیت‌هایی که افراد در این زمین‌ها انجام می‌دهند، درخت‌کاری است.
امام صادق علیه‌السلام در حدیثی می‌فرمایند: «کسى که بستان را مى‌خرد بهره‌مند و کسى که آن را مى‌فروشد مالش بى‌برکت مى‌شود.» (17)  
همچنین ایشان در روایتی دیگر فرمودند: «در تورات نوشته شده است که هرکس زمین یا چاه آب خود را بفروشد و با بهایى که از آن مى‌گیرد زمین یا آبى نخرد، پولى که گرفته است بى‌برکت مى‌شود. » (18) 
البته باید دانست که نهی از نفروختن زمین، به‌صورت مطلق نیست بلکه در احادیثی فروش زمین کشاورزی به‌شرط خرید زمینی مثل همان زمین و یا ملکی بهتر، جایز شمرده شده است. (19)  

نتیجه:
یکی از نیازهای بشر، احتیاج او به درخت است. این موضوع در اسلام نیز مهم بوده و احادیثی در توصیه به درختکاری وجود دارند. در این احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام به کاشت و نگهداری از درخت سفارش نموده‌اند. همچنین، ایشان در روایاتی به تعریف و تمجید از درخت و طبیعت نیز پرداخته‌اند. در کنار این، برخی احادیث بیانگر فضیلت درختکاری و مذمت از بین بردن درخت هستند. 
این احادیث می‌تواند مشوق افراد در درختکاری باشد. همچنین روایاتی درباره کار و تلاش بر روی زمین و نهی از فروش زمین‌های کشاورزی دارد. این احادیث اگرچه به‌صورت مستقیم به درختکاری مرتبط نیست، اما می‌تواند در ترویج فرهنگ درخت‌داری و درختکاری مؤثر باشد.

پی نوشت:
1  . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی،  ج‏5، ص 260، ح 3.
2  . پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلی‌الله علیه و آله)، ص 267، ح 567.
3  . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 260، ح 3.
4  .  مفضل بن عمر، توحید المفضل، ص 86.
5  . ابن‌بابویه، محمد بن على‏، معانی الأخبار، ص 292، ح 1.
6  . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 261، ح 6.
7  . ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، ص 409.
8  . مفضل بن عمر، توحید المفضل، ص 154.
9  . ابن‌بابویه، محمد بن على‏، الأمالی، ص 169، ح 2.
10  . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 260، ح 3.
11  . طوسى، محمد بن الحسن‏، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج‏6، ص 384، ح 1138.
12  . عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج‏2، ص 86، ح 44.
13  . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 29، ح 8.
14  . ابن‌بابویه، محمد بن على‏‏، علل الشرائع، ج‏2، ص 498، ح 1.
15  . قضاعی، محمد بن سلامه، شرح فارسى شهاب الأخبار (کلمات قصار پیامبر خاتم ص)، ص 317.
16  . حمیرى، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، ص 115، ح 404.
17  . کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 92، ح 4.
18  . همان، ج‏5، ص 91، ح 3.
19  . همان، ج‏5، ص 92، ح 6.
 

توبه و استغفار در درگاه الهی رمز نزول برکات و نعمت های الهی است که آثار و برکات آن به وفور در آیات و روایات ما بیان شده است.
آثار و برکات استغفار

پرسش:
از نظر روایات، آثار و برکات دنیایی توبه و استغفار چیست؟
 

پاسخ:

استغفار و توبه یکی از اعمالی است که در احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام بر آن سفارش زیادی گردیده و حتی آثاری نیز برای آن بیان‌شده است. 
برخی از این آثار مانند پاک شدن گناهان و رضایت الهی از بندگان، از آثار معنوی این عمل است؛ اما در کنار این، آثاری و برکات دنیایی نیز برای این کار در منابع اسلامی نقل‌شده است. در ادامه به برخی از این آثار دنیایی اشاره خواهد شد.

1- زیاد شدن رزق و روزی
از آثار مهم توبه و استغفار، زیاد شدن روزی و رزق است. این موضوع تا جایی اهمیت دارد که احادیث فراوانی در مورد آن از اهل‌بیت علیهم ‌السلام بیان ‌شده است. 
پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرموده‌اند: «أَکْثِرُوا الِاسْتِغْفَارَ فَإِنَّهُ یَجْلِبُ الرِّزْقَ». (1) بسیار طلب آمرزش کنید؛ زیرا این کار، روزى را جلب می‌کند.
در روایتی دیگر از ایشان نیز چنین آمده است: «مَنِ اسْتَبْطَأَ الرِّزْقَ فَلْیَسْتَغْفِرِ اللَّه‏». (2) هر کس روزى او کم شده باید استغفار کند.
امیرالمؤمنین علیه‌السلام نیز درباره ارتباط توبه و جاری شدن رزق و روزی و برکات خداوند در زندگی انسان در ضمن حدیثی فرموده‌اند: و خداوند سبحان توبه و استغفار را سبب فراوانى روزى و رحمت بر خلق قرار داد و فرمود: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهارا»- از خداوند آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است. بعد از توبه شما، باران آسمان را فراوان بر شما ببارد؛ و شما را به اموال و فرزندان مدد دهد. پس رحمت خدا بر کسى که از توبه استقبال کند و از گناهانش پوزش خواهد و پیش از فرارسیدن مرگ به اعمال شایسته بپردازد. (3)

2- برطرف شدن مشکلات
در برخی روایات اشاره شده که استغفار و طلب توبه می‌تواند در برطرف شدن مشکلات افراد تأثیرگذار باشد. 
در حدیثی چنین آمده است: پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله فرمودند: هرگاه روزی‌ات تنگ و در کارهایت گره و مشکلی دیدى، حاجتت را به نزد خداوند عز و جل ببر و نماز آمرزش‌خواهى را ترک نکن. این نماز دو رکعت است: نماز را آغاز مى‌کنى و سوره حمد و «قدر» را یک‌بار در هر رکعت مى‌خوانى. سپس، بعد از قرائت سوره‌ها، پانزده مرتبه «استغفرالله» مى‌گویى. آنگاه به رکوع مى‌روى و باز، ده مرتبه آن را مثل نماز جعفر طیار می‌گویی. إن‌شاءاللّه خداوند تمام گرفتارى‌هاى تو را برطرف مى‌کند. (4)
در روایتی دیگر نیز درباره رفع مشکلات با توبه و استغفار چنین نقل‌شده است: راوی می‌گوید: در مدینه، مردى داشتیم که به او «ابو قَمْقام» مى‌گفتند و آدم محروم و بدبختى بود. خدمت امام کاظم علیه‌السلام آمد و از محرومیت و بدبختى خود به ایشان، شکایت کرد و گفت که دست به هر کارى مى‌زند، گرفتارى‌اش برطرف نمى‌شود. 
امام علیه‌السلام به او فرمود: در پایان دعاى نماز صبحت، ده مرتبه بگو: «سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِیمِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْأَلُهُ مِنْ فَضْلِه»‏ - پاک خداى بزرگ! از خدا آمرزش مى‌طلبم و از فضل او درخواست مى‌کنم. ابو قمقام گفت: من بر این امر، مداومت ورزیدم و به خدا سوگند، طولى نکشید که عدّه‌اى از بادیه نزدم آمدند و به من خبر دادند که مردى از قومم مُرده و جز من، وارثى براى او شناخته‌نشده است و من رفتم و میراث او را گرفتم و بى‌نیاز شدم. (5)
علاوه بر موارد بیان‌شده، در حدیثی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله نیز طلب مغفرت، باعث نجات از مشکلات دانسته شده است.«عَلَیْکَ بِالاسْتِغْفَارِ فَإِنَّهُ الْمَنْجَاهُ». (6)پیوسته استغفار و طلب آمرزش را کار خود قرار بده، زیرا چنین ‏عملی راه نجات (از بدبختى) است.
در حدیثی دیگر نیز بیان‌شده که: محمد بن ریان می‌گوید به امام هادى علیه‌السلام نامه نوشتم و درخواست کردم که دعایى براى سختى‌ها و بلایا و گرفتارى‌ها و برآورده شدن حوایج دنیا و آخرت، به من بیاموزد و به من، عنایت خاص ورزَد، چنان‌که پدرانش به دوستانشان عنایت ویژه داشتند. امام علیه‌السلام به من نوشت:  «آمرزش‌خواهى (استغفار) را ترک نکن». (7)

3- برطرف شدن اندوه و غم
از دیگر آثار طلب غفران، برطرف شدن همّ و اندوه است. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در این زمینه می‌فرمایند: «مَنْ کَثُرَتْ هُمُومُهُ فَعَلَیْهِ بِالاسْتِغْفَار». (8) هر کس غم‌هایش بسیار شد، به آمرزش‌خواهى رو آورد.
در روایتی دیگر نیز رفع غصه و غم از ثمرات استغفار دانسته شده است: کسی که زیاد استغفار بگوید و از خدا عذرخواهی کند، خداوند از هر غصّه‌ای برایش گشایشی قرار دهد و از هر تنگنایی راه فراری پیش پایش گذارد و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد. (9)

4- جاری شدن برکات آسمانی
فایده دیگر استغفار، جاری شدن برکات آسمانی (مانند باران) برای انسان‌ها است. در آیه 52 سوره هود آمده است: ﴿ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً﴾. از خدای خود آمرزش طلبید و به درگاه او توبه کنید تا از آسمان بر شما رحمت فراوان نازل گرداند.
در بخشی از آیه 3 این سوره نیز چنین بیان‌شده است: ﴿وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُمْ مَتاعاً حَسَناً إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى وَ یُؤْتِ کُلَّ ذی فَضْلٍ فَضْلَهُ﴾. استغفارکنید و از پروردگار خویش آمرزش بطلبید، سپس به‌سوی او بازگردید تا شما را تا مدّت معین (که برای عمرتان قرار داده از نعمت‌های این جهان) به‌خوبی بهره‌مند سازد.
بنابراین توبه و طلب مغفرت الهی درب رحمت را بر زندگی انسان‌ها بازکرده و زندگی آن‌ها را مملو از برکت می‌سازد.

5- دفع بلا و عذاب
اثر دیگر فواید گفتن استغفار، دفع بلا و عذاب از زندگی بندگان است.  افرادی که در زندگی دچار گناه و معصیت می‌شوند، زمینه ابتلا به عذاب خود را فراهم می‌آورند و استغفار می‌تواند این بلایا و عذاب‌ها را از آن‌ها دور کند. 
در آیه 33 سوره انفال خداوند متعال فرموده‌اند: ﴿ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ وَ مَا کَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾. ولی خدا تا تو (پیغمبر رحمت) در میان آن‌ها هستی آنان را عذاب نخواهد کرد و نیز مادامی‌که به درگاه خدا توبه و استغفار کنند باز خدا آن‌ها را عذاب نکند.
در این زمینه روایتی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله بیان‌شده است: «ادْفَعُوا أَبْوَابَ الْبَلَایَا بِالاسْتِغْفَارِ». (10) درب‌های بلاها و گرفتاری‌ها را به کمک استغفار ببندید.
در حدیثی دیگر در این موضوع نیز چنین بیان‌شده است: زمانی که خداوند اهل شهر و دیاری را ببیند که در گناهان زیاده‌روی کرده‌اند، ولی سه نفر از مؤمنان در میان آنان هستند، خداوند ـ که جلالتش بزرگ و نام‌هایش مقدّس است ـ اهل آن منطقه را چنین ندا می‌کند: ای اهل نافرمانی من، اگر در میان شما برادران مؤمنتان نبودند که به یکدیگر در راه جلال من اظهار محبت کنند، با نمازشان زمین و مساجد مرا آباد سازند و در سحرگاهان از ترس من استغفار گفته و طلب آمرزش کنند، حتماً عذابم را بر شما نازل می‌کردم و مرا باکی نبود. (11)
با توجه به این احادیث می‌توان نتیجه گرفت نزول بلایا و عذاب نیز از دیگر مشکلات و گرفتاری‌هایی است که می‌توان به‌وسیله طلب بخشش از خداوند متعال رفع شود.

6- استجابت دعا
مطابق روایات استغفار می‌تواند در استجابت دعا نیز تأثیرگذار باشد. اگرچه به‌ظاهر استجابت دعا امری معنوی است ولی وقتی دعا برای امور مادی باشد، کاملاً به آثار دنیوی مرتبط می‌گردد. در موضوع نقش توبه و طلب مغفرت از خداوند بر استجابت دعا حدیثی از امام صادق علیه‌السلام بیان‌شده است:
نقل است که شخصى گفت: از امام صادق علیه‌السلام پرسیدم: دو آیه در قرآن هست که من هیچ‌گاه نتیجه‏اى از عمل به آن‌ها نگرفته‏ام؟ حضرت پرسید: کدام آیه‏ها؟ گفتم: یکى آیه: ﴿ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ﴾؛ بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را؛ که هر چه خدا را مى‏خوانم و دعا مى‏کنم نتیجه‏اى نمى‏گیرم؟ امام علیه‌السلام فرمودند: به خدا افترا نبند، مگر خدا خلف وعده مى‏کند؟! گفتم: نه پرسید: پس چرا دعایت به اجابت نمى‏رسد؟! گفتم: نمى‏دانم، فرمود: هر کس اوامر الهى را اطاعت کند و شرایط دعا را عملى سازد، حتماً دعایش به اجابت مى‏رسد. پرسیدم: شرایط آن چیست؟ 
فرمودند: این است که نعمت‌های خدا را در نظر بگیرى و سپاس آن‌ها را به‌جای آرى و بر پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم صلوات بفرستى و سپس گناهان خود را یادآورى کنى و طلب آمرزش نمایى ... . (12)

7- فرزند دار شدن
برکت دیگری که مطابق روایات برای استغفار ذکرشده است، موضوع فرزند آوری است. احادیث زیادی در موضوع تأثیر استغفار بر فرزند آوری از ائمه معصومین علیهم‌السلام نقل‌شده است. 
در حدیثی درباره این موضوع چنین نقل‌شده است: «شَکَا الْأَبْرَشُ الْکَلْبِیُّ إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام أَنَّهُ لَا یُولَدُ لَهُ فَقَالَ لَهُ عَلِّمْنِی شَیْئاً قَالَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ فِی کُلِّ یَوْمٍ أَوْ فِی کُلِّ لَیْلَهٍ مِائَهَ مَرَّهٍ فَإِنَّ اللَّهَ یَقُولُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً إِلَى قَوْلِهِ- وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ». (13) ابْرَش کلبى به امام باقر علیه‌السلام شِکوه کرد که بچه‌دار نمى‌شود و گفت: به من، دعایى بیاموز. فرمود: در هرروز و هر شب، صد مرتبه از خدا آمرزش بخواه؛ زیرا خداوند مى‌فرماید: «از پروردگارتان، آمرزش بخواهید که او آمرزنده است» تا: «و شما را با اموال و فرزندان، یارى رساند».
در حدیثی دیگر درباره ارتباط استغفار با فرزند آوری چنین روایت‌شده است: امام حسن علیه‌السلام بر معاویه وارد شد و چون از نزد او بیرون آمد، یکى از پرده‌داران معاویه، دنبال ایشان آمد و گفت: من، مردى ثروتمندم؛ امّا بچه‌دار نمى‌شوم. به من چیزى بیاموز؛ بلکه خداوند، مرا فرزندى روزى کند. فرمود: «بر تو باد آمرزش‌خواهى». (14)

8- سایر برکات
علاوه بر موارد بیان‌شده، در احادیث آثار مادی دیگری نیز برای توبه و استغفار به درگاه الهی بیان‌شده است. تبیین همه این موارد در این پاسخ ممکن نیست. به‌عنوان نمونه، زیادشدن علم (15)، تسویه شدن بدهی‌ها (16) رهایی از هلاکت (17) و رفع ناامیدی (18) را می‌توان از این آثار برشمرد.

نتیجه:
مطابق روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام، استغفار علاوه بر آثار معنوی، دارای برکات مادی نیز هست. زیادشدن رزق و روزی و برطرف شدن مشکلات از این موارد است. در کنار این، توبه و طلب بخشش از خداوند متعال می‌تواند باعث از بین رفتن غم و اندوه شود و برکات آسمانی را بر انسان‌ها نازل کند. استغفار همچنین در دفع بلایا و عذاب نیز مفید است. 
مطابق احادیث، طلب بخشش در استجابت دعا نقش داشته و همچنین می‌تواند در موضوع فرزند آوری نیز مؤثر باشد. علاوه بر این برکات مادی دیگری نیز برای استغفار وجود دارد.

پی‌نوشت‌ها:
1. کراجکى، محمد بن على‏، کنز الفوائد، محقق / مصحح: نعمه، عبدالله، قم: دارالذخائر، 1410 ق‏، ج‏2، ص 197.
2. خزاز رازى، على بن محمد، کفایه الأثر فی النص على الأئمه الإثنی عشر، محقق / مصحح: حسینى کوه کمری، عبداللطیف‏، قم: بیدار، 1401 ق، ص 299.
3. شریف الرضی، محمد بن حسین‏، نهج¬البلاغه، محقق / مصحح: صالح، صبحی‏، قم: هجرت‏، 1414 ق‏، ص 199.
4. طبرسى، حسن بن فضل‏، مکارم الأخلاق، محقق / مصحح: ندارد، قم: الشریف الرضى‏، 1412 ق‏، ص 328.
5. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏5، ص 315، ح 46.
6. راوندى کاشانى، فضل‌الله بن على‏، النوادر (للراوندی)، محقق / مصحح: صادقى اردستانى، احمد، قم: دارالکتاب‏، بی‌تا، ص 5.
7. قطب‌الدین راوندى، سعید بن هبه الله‏، الدعوات (للراوندی)، محقق / مصحح: ندارد، قم: انتشارات مدرسه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف، 1407 ق‏، ص 49، ح 120.
8. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏8، ص 93، ح 65.
9. حلوانى، حسین بن محمد بن حسن بن نصر، نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، محقق / مصحح: مدرسه الإمام المهدی عجل الله تعالى فرجه الشریف‏، قم: مدرسه الإمام المهدی عجل الله تعالى فرجه الشریف‏، 1408 ق‏، ص 10.
10. نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، 1408 ق، ج‏5، ص 318، ح 5980.
11. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، علل الشرائع، محقق / مصحح: ندارد، قم: 
کتاب‌فروشی داورى‏، 1385 ش‏، ج‏1، ص 246، ح 1.
12. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏2، ص 486، ح 8.
13. همان، ج‏6، ص 8، ح 4.
14. طبرسى، حسن بن فضل‏، مکارم الأخلاق، همان، ص 226.
15. کفعمى، ابراهیم بن على عاملى‏، المصباح للکفعمی (جنه الأمان الواقیه)، محقق / مصحح: ندارد، قم: دارالرضی (زاهدی)، 1405 ق، ص 63.
16. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏5، ص 317، ح 51.
17. قطب‌الدین راوندى، سعید بن هبه الله‏، الدعوات (للراوندی)، همان، ص 31.
18. شریف الرضی، محمد بن حسین‏، نهج‌البلاغه، همان، ص 482.
 

روز عرفه به دلیل شرافت، عظمت و تأثیرش در تطهیر انسان، روز مهم و عید به‌حساب می‌آید.
عید بودن روز عرفه

 پرسش: 

آیا روز عرفه در روایات عید نامیده شده است؟

مقدمه:

روز عرفه، نهم ذی‌الحجه، یعنی یک روز قبل از عید قربان است. بر اساس روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام، این روز بسیار پُرفضیلت است. ادعیه و مناجات ویژه‌ای نیز از معصومان علیهم‌السلام برای این روز نقل‌شده است. (1) استغفار، دعا و نیایش، قرائت دعای عرفه و زیارت امام حسین علیه‌السلام ازجمله آداب مستحبی برای این روز است. در برخی روایات، از این روز تعبیر به «عید» شده است که در نوشتار حاضر به این احادیث اشاره خواهد شد.

1. عظمت روز عرفه در روایات

ائمه علیهم‌السلام احترام خاصی برای این روز قائل بودند و ضمن بزرگداشت این روز، سائلان را به هیچ وجه دست‌خالی رد نمی‌کردند همچنان که در مورد امام باقر علیه‌السلام گفته‌اند: چون روز عرفه فرامی‌رسید امام علیه‌السلام هیچ سائلى را ردّ نمى‏کرد. (2)

همچنین بر اساس روایات، روز عرفه، یک روز ویژه برای دعا و نیایش، بخشش گناهان و استجابت دعا معرفی‌شده است. امام صادق علیه‌السلام فرمودند: مَنْ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ إِلَی قَابِلٍ إِلَّا أَنْ یَشْهَدَ عَرَفَهَ؛ (3) کسی که در ماه رمضان آمرزیده نشود آمرزیده نگردد تا سال آینده مگر آنکه در عرفه حاضر شود.

2. عید بودن روز عرفه

در برخی از روایات از این روز به‌عنوان روز «عید» نام‌ برده شده است. شخصی به نام «فُرَاتِ بْنِ أَحْنَفَ» می‌گوید: به امام صادق علیه‌السلام عرض کردم فدایت شوم «لِلْمُسْلِمِینَ عِیدٌ أَفْضَلُ مِنَ الْفِطْرِ وَ الْأَضْحَى وَ یَوْمِ الْجُمُعَهِ وَ یَوْمِ عَرَفَهَ قَالَ فَقَالَ لِی نَعَمْ أَفْضَلُهَا وَ أَعْظَمُهَا وَ أَشْرَفُهَا عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَهً وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَکْمَلَ اللَّهُ فِیهِ الدِّینَ وَ أَنْزَلَ عَلَى نَبِیِّهِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً...». (4)

آیا مسلمانان عیدی برتر از عید فطر و قربان و یا جمعه و «روز عرفه» دارند؟ امام به من فرمود: بله برترین و بزرگ‌ترین و شریف‌ترین اعیاد ازنظر منزلت نزد خداوند همان روزی است که دین کامل و این آیه را نازل فرمود: «امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به‌عنوان دین برای شما پسندیدم».

در این روایت وقتی راوی از «روز عرفه» به عید تعبیر می‌کند، امام صادق علیه‌السلام آن را رد نمی‌کند، بلکه فقط عید غدیر را برتر از آن می‌داند. در اصطلاح علوم حدیث وقتی امام معصوم در برابر گفتار و رفتار دیگران سکوت می‌کند از آن به «تقریر معصوم» یاد می‌کنند و تقریر معصوم در کنار قول و فعل معصوم زیرمجموعه سنت قرار می‌گیرد.

شیخ طوسی نیز روایتی را در این موضوع چنین نقل می‌کند که از امام صادق علیه‌السلام در مورد روزه، روز عرفه سؤال ‌شد، حضرت فرمودند: عِیدٌ مِنْ أَعْیَادِ الْمُسْلِمِینَ، وَ یَوْمُ دُعَاءٍ وَ مَسْأَلَهٍ؛ (5) این روز، عیدی از اعیاد مسلمین است و روز دعا و درخواست است.

در این روایت، امام صادق علیه‌السلام به‌صراحت از این روز تعبیر به «عید» می‌کند.

مرحوم سید بن طاووس در فضیلت روز عرفه می‌گوید:

روز عرفه یکى از برترین عیدها براى بندگان است، هرچند به‌عنوان روز عید معروف نیست؛ زیرا گفته شد که این روز، روز فرخنده‌اى است که خداوند بندگان را در آن به ستایش و ثناگویى خود فراخوانده و به آن‌ها نوید جود و بخشش عمومى و برآوردن وعده‌ها و آمرزش گناهان و پنهان داشتن عیب‌ها و برطرف ساختن ناراحتى‌ها داده و به روی آورندگان به خود، اذن ورود و به روى برگردانندگان اجازه‌ى درخواست داده است؛ شایسته است که عظمت ارزش آن شناخته شود و هراندازه که بنده توان دارد، به ستایش و سپاسگزارى از خداوند بپردازد. (6)

3. عید در فرهنگ اسلامی

واژه «عید» یک‌بار در قرآن کریم آمده است. وقتی حواریون از حضرت عیسی علیه‌السلام درخواست مائده کردند، حضرت چنین دعا کرد «اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَیْنَا مَائدَهً مِّنَ السَّمَاءِ تَکُونُ لَنَا عِیدًا لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آیَهً مِنْکَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّازِقینَ؛ (7) خدایا! اى پروردگار ما! براى ما از آسمان سفره‏اى پر از غذا نازل کن تا عیدى باشد براى اهل زمان ما و نسل آینده ما و نشانه‏اى از سوى تو؛ و ما را روزی‌بخش که تو بهترین روزى دهندگانى».

آیت‌الله مکارم شیرازی در تفسیر این آیه می‌گوید: «به‌روزهایی که مشکلات از قوم و جمعیتى برطرف مى‏شود و به پیروزی‏ها و راحتی‌های نخستین بازگشت می‌کنند، عید گفته مى‏شود و در اعیاد اسلامى به مناسبت اینکه در پرتو اطاعت یک ماه مبارک رمضان و یا انجام فریضه بزرگ حج، صفا و پاکى فطرى نخستین به روح و جان بازمی‌گردد و آلودگی‌ها که برخلاف فطرت است، از میان مى‏رود، عید گفته‌شده است و ازآنجاکه روز نزول مائده روز بازگشت به پیروزى و پاکى و ایمان به خدا بوده است حضرت مسیح علیه‌السلام آن را «عید» نامیده است و اگر در روایتى که از امام علی علیه‌السلام نقل‌شده «کُلُّ یَوْمٍ لَا یُعْصَى اللَّهُ فِیهِ فَهُوَ یَوْمُ عِیدٍ» (8) یعنی هر روز که در آن معصیت خدا نشود روز عید است، نیز اشاره به همین موضوع است، زیرا روز ترک گناه روز پیروزى و پاکى و بازگشت به فطرت نخستین است. (9)

بنابراین چه‌بسا علت این‌که روز عرفه «عید» معرفی‌شده از همین جهت باشد چون در آن روز، حق‌تعالی، بندگان خود را به عبادت و اطاعت خویش فراخوانده و سفره گسترده جود و احسان خود را براى ایشان گسترانیده و ایشان را به آمرزش گناهان و پوشانیدن عیب‌هایشان وعده فرموده است.

امام سجاد علیه‌السلام در وصف این روز می‌فرماید:

اللَّهُمَّ هَذَا یَوْمُ عَرَفَهَ یَوْمٌ شَرَّفْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَهُ، نَشَرْتَ فِیهِ رَحْمَتَکَ، وَ مَنَنْتَ فِیهِ بِعَفْوِکَ، وَ أَجْزَلْتَ فِیهِ عَطِیَّتَکَ، وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَى عِبَادِکَ؛ (10) خدایا! این روز، روز عرفه است؛ روزی که آن را شرافت و کرامت و عظمت دادی؛ سفره رحمتت را در آن گستردی و در آن به بخششت بر بندگان منّت نهادی و عطایت را در آن بزرگ کردی و به‌وسیله آن بر بندگانت تفضّل و احسان فرمودی.

بنابراین بر اساس آموزه‌های اسلام، مفهوم حقیقی عید یعنی روزی که در آن معصیت خداوند صورت نگیرد و انسان در آن روز به وظیفه خود و تطهیر نفس و تصفیه جان خود بپردازد. روز عرفه به دلیل شرافت، عظمت و تأثیرش در تطهیر انسان، روز مهم و عید به‌حساب می‌آید. همچنان که روز جمعه به دلیل دارا بودن این ویژگی بر اساس روایات، عید مسلمانان به‌حساب می‌آید. (11)

نتیجه:

نهم ذی‌حجه را ‏روز عَرَفه گویند. روز عرفه یکی از روزهای باعظمت در دین مقدس اسلام هست و به همین دلیل روز مهمی بر مسلمانان و ازجمله شیعیان است. اعمال مختلفی همچون غسل، نماز و دعا برای این روز ذکرشده است. عظمت و شرافت روز عرفه سبب شده است که ائمه علیهم‌السلام نیز احترام خاصی برای آن قائل شوند و مردم را به بزرگداشتش فراخوانند و در برخی از روایات از آن به «عید مسلمین» تعبیر کنند.

پی‌نوشت‌ها:

1. رجوع کنید: سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنه، تهران: دارالکتب الإسلامیه‏، چاپ دوم، 1409 ق، ج‏1، ص 392.

2. ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)‏‏، من لا یحضره الفقیه‏، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات، چاپ دوم، 1413 ق، ج‏2، ص 211.

3. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق/مصحح، غفاری، علی‌اکبر، آخوندی، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج‏4، ص 66.

4. فرات کوفى ابوالقاسم فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفى، تحقیق: محمدکاظم محمودى، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1410 ق، ص 118.

5. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی‏، قم: دارالثقافه، چاپ اول، 1414 ق، ص 667.

6. سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنه، تهران: دارالکتب الإسلامیه‏، چاپ دوم، 1409 ق، ج‏1، ص 330.

7. سوره مائده، آیه 114.

8. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه، مصحح: صبحی صالح‏، قم: هجرت‏، چاپ اول، 1414 ق‏، ص 551، حکمت 428.

9. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه‏، تهران: دارالکتب الإسلامیه، چاپ دهم، 1371 ش، ج‏5، ص 131.

10. على بن الحسین، امام چهارم علیه‌السلام، الصحیفه السجادیه، قم: دفتر نشر الهادى‏، چاپ اول، 1376 ش، ص 220.

11. رجوع کنید: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، همان، ج‏1، ص 480.

 

روایت صحیح و مستندی پیرامون شرف الشمس وجود ندارد و برخی از خواص و آثاری که برای آن بیان می‌شود، مربوط به سنگی است که روی آن حکاکی شده است.

پرسش:

آیا شرف الشمس استناد روایی دارد و خواص ذکرشده برای آن معتبر و بر اساس روایات است؟

مقدمه

در باور عمومی، «شرف الشمس» انگشتری با نگین عقیق زردرنگی است که با نیت‌های مختلفی مورداستفاده مردم، قرار می‌گیرد. برخی آن را حرز می‌دانند و برای محافظت از بدی‌ها و بلاها، به کار می‌گیرند. بعضی به نیت گشایش، خواص درمانی، افزایش رزق و روزی و ... از این انگشتر استفاده می‌کنند که برخی از خواص یادشده، مربوط به عقیق زرد است؛ بنابراین، شرف الشمس سنگ یا انگشتر نیست، بلکه حرز و دعایی منسوب به امام علی علیه‌السلام است که آن را بر عقیق زرد حکاکی می‌کنند.

پاسخ

همان‌گونه که بیان شد برخلاف باور برخی از مردم «شرف الشمس» نگین انگشتری زردرنگ نیست بلکه دعایی منسوب به امام علی علیه‌السلام است. آداب مختلفی برای حکاکی این حرز مشهور است مانند اینکه در روز 19 فروردین باید انجام شود و علت آن را چنین گفته‌اند که این روز، خورشید به مکان خاصی در آسمان می‌رسد و حالتی معادل با شب قدر را به وجود می‌آورد. در این روز خورشید در مقایسه با سایر کواکب روی زمین تسلط بیشتری دارد و به همین علت، خورشید شرافت خاصی در این روز پیدا می‌کند!

بر اساس جستجوهای انجام‌شده روایت مستندی در کتاب‌های حدیثی و دعایی برجای‌مانده از محدثان و عالمان گذشته یافت نشد و سفارشی از سوی معصومان علیهم‌السلام نسبت به استفاده از شرف الشمس، مشاهده نشد. تنها، در چند سده‌های اخیر آن‌هم در برخی کتاب‌ها یا بیان برخی عالمان به این مسئله اشاراتی شده که پایه تحلیل‌های مختلفی واقع‌شده است؛ مثلاً برخی با بدگمانی به آن نگریسته و شرف الشمس و تصاویر موجود در آن مانند ستاره را ساخته یهود می‌دانند! در مقابل، گروهی دیگر با نظر مثبت به این قضیه پرداخته‌اند و اَشکال و رمزهای به‌کاررفته در آن مانند ستاره پنج‌پَر را برگرفته از پنج نام مبارک خداوند یعنی «نور، مؤمن، رحمن، جمیل، الله» دانسته‌اند.

با همه این تفاصیل و جزئیات که در بین مردم شهرت دارد، متأسفانه، هیچ‌کسی به‌صورت مستند، درباره شرف الشمس سخن نگفته است! برخی سخنان هم که درباره خواص و ویژگی‌های آن ذکرشده، تحلیل‌هایی خارج از مستند روایی است. بااین‌وجود، برخی عالمان، استفاده از انگشتری که اذکار و شکل مشهور به شرف شمس در آن حک‌شده را رد نمی‌کنند و به دست کردن چنین انگشتری به‌قصد رجا (به امید کسب ثواب) را دارای اشکال نمی‌دانند.

البته توجه به این نکته نیز سودمند است که سیره اهل‌بیت علیهم‌السلام ارجاع به این‌گونه رموز نجومی و علوم غریبه نبوده و حتی اهل‌بیت علیهم‌السلام با برخی از منجمان (ستاره‌شناسان) که برای ستارگان به‌صورت مستقل و در مقابل قدرت خداوند، قائل به قدرت و اثرگذاری بودند، برخورد می‌کردند. (1) به نظر می‌رسد، شایسته است که به‌جای استفاده از شرف الشمس و درگیر شدن با نکات مبهم زیادی که در مورد آن وجود دارد، از انگشترهایی با نگین عقیق یمنی (2)، فیروزه (3) و ... استفاده کرد که روایات متعددی در کتاب‌های حدیثی شیعه پیرامون آن‌ها وجود دارد.

جمع‌بندی

بنابراین روایت صحیح و مستندی پیرامون شرف الشمس وجود ندارد و برخی از خواص و آثاری که برای آن بیان می‌شود، مربوط به سنگی است که روی آن حکاکی شده است. بخش دیگری از تأثیراتی که برای شرف الشمس مشهور شده نیز ناشی از تجارب شخصی و یا تقارن اتفاقات برای برخی افراد بوده و به‌عنوان یک تجربه شخصی محسوب می‌گردد و قابل انتساب به دین و نسخه‌پیچی همگانی نیست.

پی‌نوشت

1.       ر.ک: سید رضی، نهج‌البلاغه، تحقیق صبحی صالح، قم: هجرت، چاپ اول، 1414 ق، خطبه 78.

2.       کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 6، ص 470.

3.       همان، ج 6، ص 472.

آیات متعددی در روایات به فاطمه(س) تفسیر یا تأویل شده است. در روایات نیز فضایل بی‌شماری برای آن حضرت از رسول خدا(ص)‌ و ائمه اطهار(ع) نقل شده است.

پرسش:

در قرآن و روایات چه فضائلی برای حضرت زهرا بیان شده است؟ لطفا منابعی را برای مطالعه معرفی نمایید.

پاسخ:
آیات متعددی در روایات به فاطمه(س) تفسیر یا تأویل شده است. در روایات نیز فضایل بی‌شماری برای آن حضرت از رسول خدا(ص)‌ و ائمه اطهار(ع) نقل شده است که در این نوشتار تنها به برخی از آنها اشاره می‌شود.
این نکته شایان ذکر است که برخی از فضایل، اختصاصی و مخصوص آن حضرت است و برخی از آنها میان اصحاب کساء یا اهل بیت(ع) مشترک است. با توجه به اینکه حضرت زهرا(س) یکی از اصحاب کساء و اهل بیت(ع) بود، همه فضایلی که برای ایشان بیان شده، شامل حضرت فاطمه(س) نیز می‌شود.
گفته شده فضایل فاطمه زهرا قابل شمارش نیست و کسی آنها را انکار نکرده مگر آنکه خداوند او را رسوا کرده است. (۱) به گفته ابن حجر عسقلانی از علمای برجسته اهل سنت، فضایل حضرت فاطمه(س) جداً فراوان است.(۲)
اسامی و القاب متعددی که برای حضرت زهرا(س) بیان شده، نیز‌ هر یک دلالت بر فضیلتی از فضایل ایشان دارد؛ مانند فاطمه که براساس روایات به جهت بریده شدن آن حضرت و شیعیانش از آتش جهنم یا بازداشته شدن از بدی‌ها و زشتی‌ها به این اسم نامگذاری شده است.(۳) درباره نامگذاری آن حضرت به زهراء نیز در روایات آمده است که به این جهت بود که خداوند او را از نور عظمت خود خلق کرد یا به این جهت بود که هنگامی که در محراب عبادت می‌ایستاد نورش برای اهل آسمان می‌درخشید.(۴)
در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است «لِفَاطِمَةَ ع تِسْعَةُ أَسْمَاءٍ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاطِمَةُ وَ الصِّدِّيقَةُ وَ الْمُبَارَكَةُ وَ الطَّاهِرَةُ وَ الزَّكِيَّةُ وَ الرَّاضِيَةُ وَ الْمَرْضِيَّةُ وَ الْمُحَدَّثَةُ وَ الزَّهْرَاء؛ فاطمه(س) نزد خداوند متعال ده اسم دارد: فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدثه، زهراء».(۵)
فضایل اختصاصی:
برخی از فضایل اختصاصی حضرت فاطمه زهرا(سلام علیها) بدین قرار است:
۱. برترین بانوی عالم: براساس دیدگاه شیعه و روایات شیعی، فاطمه(سلام علیها) برترین بانو و سرور زنان دو عالم است.(۶)
در روایتی از امام صادق(ع) سؤال شد آیا فاطمه(س) سرور زنان زمان خود بود؟ حضرت فرمود: «... ذَاكَ لِمَرْيَمَ كَانَتْ سَيِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِهَا وَ فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ‏ مِنَ‏ الْأَوَّلِينَ‏ وَ الْآخِرِينَ؛ مریم سرور زنان زمان خود بود و فاطمه سرور زنان عالم از اول تا آخر است»‏.(۷)
در منابع روایی اهل سنت نیز فاطمه(س) «سيّدة نساء أهل الجنّة»، «سَيِّدَةَ نِسَاءِ المُؤْمِنِينَ» و «سَيِّدَةَ نِسَاءِ هَذِهِ الأُمَّةِ» خوانده شده است.(۸) حاکم نیشابوری، روایاتی با عبارت «سيدة نساء العالمين‏» را نقل کرده و برخی از آنها را صحیح شمرده است.(۹)
۲. خشنودی و خشم فاطمه، خشنودی و خشم خدا: براساس برخی روایات نبوی، خداوند به خشنودی فاطمه(س)، خشنود و به خشم او خشمگین می‌شود. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «يَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيَغْضَبُ لِغَضَبِكِ وَ يَرْضَى لِرِضَاك‏؛ ای فاطمه! همانا خداوند متعال به غضب تو غضبناک می‌شود و به رضایت و خشنودیت، خشنود می‌شود». (۱۰)
۳. پاره تن پیامبر(ص): رسول خدا(ص) در حدیث مشهور بضعه فرمود: فاطمه(س) پاره تن من است؛ هر کس او را خشنود کند، مرا خشنود کرده و هر که او را بیازارد و ناراحت کند، مرا آزرده و ناراحت کرده است. این حدیث در منابع شیعی و اهل سنت مانند صحیح بخاری و مسلم نقل شده است. (۱۱)
۴. نخستین شخصی که به بهشت وارد می‌شود: بنابه روایتی از رسول خدا(ص)، فاطمه(س) نخستین کسی است که وارد بهشت می‌شود.(۱۲)
۵. مصداق شب قدر: براساس برخی احادیث، فاطمه شب قدر است؛ هر که او را به صورت کامل بشناسد، شب قدر را درک کرده است. (۱۳) در توجیه تشبیه حضرت به شب قدر، موارد مختلفی بیان شده است. براساس یکی از آنها تشبیه حضرت به شب قدر به جهت ناشناخته بودن شب قدر و حضرت فاطمه(س) است؛‌ همانطور که حقیقت شب قدر برای مردم عادی پنهان و ناشناخته است، مقام و منزلت فاطمه(سلام علیها) نیز ناشناخته است.(۱۴)
۶. دریای بیکران علم: براساس روایتی از امام صادق(ع)، فاطمه(س) همانند امام علی(ع) دریای ژرف علم است.(۱۵) طبق روایات، حضرت فاطمه(س) به همه حوادث گذشته و حال و آینده علم داشت.(۱۶)
۷. تجسم خوبی‌ها: براساس روایت نبوی(ص)، اگر زیبایی و خوبی‌ها به صورت یک شخص مجسم شود، آن شخص فاطمه زهرا(س) خواهد بود؛‌ بلکه فاطمه(س) از آن شخص برتر خواهد بود.(۱۷)
۸. محبوب‌ترین شخص نزد پیامبر اسلام(ص): طبق روایات محبوب‌ترین زن نزد رسول خدا(س) حضرت فاطمه(س) بود.(۱۸)
افزون بر فضایل فوق، در آیه تطهیر، حضرت زهرا(س) به عنوان یکی از اهل بیت پیامبر(ع)، مظهر عصمت و طهارت شمرده شده است. در سوره کوثر، فاطمه(س) کوثر رسالت و ادامه دهنده نسل پیامبر(ص)(۱۹) معرفی شده است. برپایه دیدگاه مفسران شیعه و اهل سنت آیه مباهله در حق اصحاب کساء نازل شده و مراد از «نِساءَنا» در آن فقط حضرت زهرا(س) است(۲۰) که این بر فضیلت و برتری فاطمه(س) نسبت به سایر زنان دلالت دارد.(۲۱) همچنین حضرت زهرا(س)، یکی از مصادیق «کلمات الهی» در آیه « فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْه‏»(۲۲) معرفی شده که توبه حضرت آدم(ع) با توسل به آنها پذیرفته شد.(۲۳)
براساس آیه مودت (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏)، محبت و مودت حضرت زهرا(س) و اهل بیت(ع) به عنوان مزد و پاداش رسالت پیامبر(ص)، واجب معرفی شده است.  طبق روایات، مراد از «قربی» علی، فاطمه و حسنین(ع) هستند.(۲۴) این آیه بر وجوب محبت حضرت فاطمه(س) و اهل بیت پیامبر دلالت دارد.
همچنین حضرت زهرا(س) به همراه اهل بیت(ع)‌ در حدیث ثقلین، هم‌سنگ قرآن، در حدیث سفینه، کشتی نجات و در حدیث امان، امان اهل زمین و مردم معرفی شده است.

عصمت حضرت فاطمه(س):
یکی از فضایل حضرت فاطمه(س)، عصمت و پاکی حضرت از هرگونه گناه و زشتی و خطاست. به گفته علامه مجلسی شیعیان بر عصمت آن حضرت اجماع دارند. (۲۵)
عالمان شیعه برای اثبات عصمت حضرت زهرا(س)،‌ به آیه تطهیر(۲۶) و حدیث بضعه(۲۷) برای اثبات عصمت حضرت زهرا(س) استفاده کرده‌اند.
اثبات عصمت حضرت زهرا(س)، آثار خاصی در پی‌دارد از جمله:
الف: حضرت زهرا(س) با برخورداری از عصمت، دارای برخی از شئون و مقامات پیامبران و ائمه اطهار(ع) همچون حجیت قول، فعل و تقریر، مرجعیت دینی و صلاحیت تفسیر و تبیین دین خواهد بود.
ب: با اثبات عصمت حضرت فاطمه(س)، سیره عملی و موضع‌گیری‌های او در مسائل و موارد مختلف همچون اعتراض به غضب خلافت امام علی(ع) و مصادره فدک، ملاک و معیار تشخیص حق از باطل خواهد بود.
ج: براساس پذیرش عصمت حضرت زهرا(س)، ایشان الگوی کاملی در تمام عرصه‌های زندگی به شمار خواهد آمد.(۲۸)
آنچه گفته شد قطره‌ای از دریای فضایل صدیقه کبری فاطمه زهرا(س) است و شمارش تمام فضایل آن حضرت از عهده این نوشتار خارج و مثنوی هفتاد من می‌طلبد.

کتاب‌شناسی

فضایل حضرت زهرا(س)، علاوه بر اینکه در منابع روایی شیعه و اهل سنت نقل شده است، کتابهای مستقلی نیز در این باره نگارش و منتشر شده است که برخی از آنها عبارتند از:

مناقب فاطمه الزهراء و ولدها، نوشته طبری امامی

الروضة الزهراء فی مناقب فاطمه الزهراء، نوشته ابوسعید محمدبن احمد(جد ابوالفتوح رازی)

الخصائص الفاطمیة، نوشته باقر بن اسماعیل

الرسالة الباهرة فی تفضیل السیدة فاطمة الزهراء الطاهرة، نوشته سیدابومحمدحسن‌بن طاهر قائنی

الاربعون حدیثا فی فضائل فاطمه الزهراء بروایة اهل‌السنة نوشته نجم‌الدین تهرانی عسکری،

فضائل فاطمة الزهراء از نگاه دیگران نوشته ناصر مکارم شیرازی،‌

پرتویی از اسرار فضائل فاطمه(س) اثر محمدحسین یوسفی،

فاطمه زهرا از نظر روایات اهل‌سنت تألیف محمد واصف

علمای اهل سنت نیز درباره فضائل حضرت فاطمه(س) کتاب‌های مستقلی نگاشته‌اند که برخی از آنها عبارتند از: مناقب فاطمه الزهراء نوشته حاکم نیشابوری، الثغور الباسمة فی فضائل السیدة الفاطمة نوشته جلال‌الدین سیوطی و اتحاف السائل بما لفاطمة من المناقب و الفضائل نوشته محمد بن عبدالله اکراوی قَلقَشندی (متوفای ۱۰۳۵ق)

پی‌نوشتها:
1.    انصاری زنجانی، اسماعیل، موسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء(ع)، قم، نشر دلیلنا، بی‌تا، ج۲۱،‌ ص۲۱۴.
2.    ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، بیروت، دار صادر، بی‌تا، ج۱۲، ص۴۴۱.
3.    ر.ک: صدوق، محمد بن علی بن بابویه، علل الشرائع، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش، ج‏1، ص۱۷۸ و 179.
4.    همان، ص۱۸۰ و۱۸۱.
5.    همان، ج‏1، ص۱۷۸.
6.    برای نمونه ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتاب الاسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۵۹؛ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۷۹ و ۴۲۰؛ طوسی، تهذیب الاحکام، تهران، دار الکتب الإسلامیه‏، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۱۱۰ و ج۶، ص۵۷.
7.    ر.ک: صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار،  قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق،‌ص۱۰۷.
8.    برای نمونه ر.ک: بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، تحقیق محمد زهیر بن ناصر الناصر، بیروت، دار طوق النجاة، چاپ اول، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۲۰۳ و ج۵، ص۲۰ و ۲۹ و ج۸، ص۶۴؛ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا، ج۴،ص۱۹۰۴ و ۱۹۰۵؛ نسائی، السنن الکبری، ۱۴۲۱ق، ج۶، ص۳۸۰، ج۷، ص ص۳۶۸، ۳۹۱، ۳۹۲، ۳۹۳، ۴۵۵-۴۵۷ و ج۱۰، ص۴۲۹؛ ترمذی، محمد بن عیسی، سنن التزمذی، مصر، شرکة مکتبة ومطبعة مصطفی البابی الحلبی، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق، ج۵، ص۶۶۰ و ۷۰۱ و ۷۰۸.
9.    حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، فضائل فاطمه الزهراء، قاهره، دار الفرقان، چاپ اول، ۱۴۲۹ق، ص۴۱-۴۳.
10.    برای نمونه ر.ک: صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش، ص۳۸۴؛ طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، قم، دار الثقافة، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ص۴۲۷.
11.    برای نمونه ر.ک: طوسی، الامالی، ص۲۲۴؛ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۱۸۶و۱۸۷؛ بخاری، صحیح البخاری، ج۵، ص۲۱ و ۲۹ و ج۷، ص۳۷؛ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۹۰۲ و ۱۹۰۳؛ ترمذی، سنن التزمذی، ج۵، ص۶۹۸؛ نسائی، سنن الکبری، ج۷،ص۳۹۴، ۴۵۷ و ۴۵۸.
12.    ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب،قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۳۲۹؛ متقی هندی، علاءالدین علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الاعمال، مؤسسه الرسالة، چاپ پنجم، ۱۴۰۱ق، ج۱۲، ص۱۱۰) براساس برخی روایات، فاطمه(س)، نخستین کسی است که در بهشت بر پیامبر(ص) وارد می‌شود. (ابونعیم اصفهانی، دلائل النبوة، بیروت، دار النفائس، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق، ص۶۶.)
13.    کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، هران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۰ق، ص۵۸۱.
14.    یوسفی، محمدحسین، پرتوی از اسرار فضائل حضرت فاطمه(س)، تهران، انتشارات تک، چاپ دوم،  ۱۳۹۶ش، ص۱۷۹.
15.    صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۶۵.
16.    ر.ک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۴۰-۲۴۲.
17.    ابن شاذان، محمد بن احمد، مائة منقبة من مناقب أمیر المؤمنین و الأئمة، قم، مدرسة الإمام المهدی(عج)، چاپ اول، ۱۴۰۷ق، ص۱۳۶؛ حمویی جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الائمة من ذریتهم(ع)، بیروت، مؤسسه محمودی، چاپ اول، ۱۴۰۰ق، ج۲، ص۶۴.
18.    برای نمونه ر.ک: ترمذی، سنن التزمذی، ج۵، ص۶۹۸؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب(ع)، ج۳، ص۳۳۱.
19.    ر.ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش، ج۱۰، ص۸۳۶ و ۸۳۷؛ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۳۹۰ق، ج۲۰، ص۲۷۰ و ۳۷۱؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش،ج۲۷، ص۳۷۵.
20.    برای نمونه ر.ک: قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تحقیق طیب موسوی جزایری، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۱۰۴؛ کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص۸۶-۸۹؛ زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۷۰.
21.    ر.ک: طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۷۶۳؛ زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۱، ص۳۷۰.
22.    سوره بقره، آیه ۳۷.
23.    کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص۵۷؛ کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۰۵.
24.    برای نمونه ر.ک: کلینی، الکافی،‌ ج۸، ص۹۳؛ کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص۳۸۸-۳۹۹؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۴۳ و ۴۴؛ زمخشری، الکشاف، ج۴، ص۲۱۹ و ۲۲۰.
25.    مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق، ج۲۹، ص۳۳۵.
26.    ر.ک: سید مرتضی، علی بن حسین، الشافی فی الامامة، تهران، مؤسسه الصادق(ع)، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق، ج۴، ص۹۵؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۲۹، ص۳۳۵.
27.    برای نمونه ر.ک: سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ج۴، ص۹۵؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۳۳۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۲۹، ص۳۳۵.
28.    کافی، عبدالحسین و جواد شفیعیان، «عصمت فاطمه(س)»، دانشنامه فاطمی (ج۲)، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۳ش، ص۷۲.

مراد از علم، علوم الهی و ربانی است. آن هم نه تنها علم بلکه علم با عمل. آن علمی که انسان را به خداشناسی و خداپرستی رهنمون شود و از جهل و گمراهی انسان دور کند.

پرسش:
در مورد یک روایت از پیامبر(ص) که فرمود: "مردم دو دسته ‏اند: دانشجو و دانشمند و بقیه فرو مایگانند و فرومایگان در جهنم خواهند بود" توضیح دهید. آیا هر کس که علم نداشته باشد اهل دوزخ خواهند بود؟

پاسخ:
این روایت از امام صادق(ع) است: "الناس اثنان، عالم و متعلم و سائر الناس همج و الهمج فی النّار؛ (1) مردم دو دسته ‏اند: دانشمند و دانش ‏آموز و بقیه مردم همج الرعاع هستند"؛ یعنی افرادی که از خود اراده ‏ای ندارند و تابع آن دو قشر هستند و کسی که همج الرعاع باشد در آتش خواهد بود.
به مضمون این روایت از امام صادق علیه السلام نقل شده است: "یا عالِم باش یا دانش ‏آموز و یا با اهل علم دوست باش و جزء دسته چهارمی نباش تا هلاک شوی".(2)
شاید معنای این دو روایت در فرمایش امیرالمؤمنین (ع) به کمیل واضح ‏تر شود. حضرت فرمود: "الناس ثلاثه: عالِم ربانی و متعلم علی سبیل نجاه و همج رعاع اتباع کل ناعق یمیلون مع کلّ ریح لم یستضیئوا بنور العلم و لم یلجاؤوا الی رکن وثیق؛(3) مردم سه گروهند: اوّل علمای الهی، دوم دانش طلبانی که در راه نجات، دنبال تحصیل علم اند و سوم: نادانانِ بی سر و پا که دنبال هر صدایی می دوند و با هر بادی حرکت میکند (باد به هر طرف بوزد به همان طرف میروند و از خود اراده ندارند) همان‏ ها که با نور علم روشن نشده ‏اند و به ستون محکمی پناه نبرده ‏اند" از مجموعه این کلمات معلوم میشود:
1 - مراد از علم، علوم الهی و ربانی است. آن هم نه تنها علم بلکه علم با عمل. آن علمی که انسان را به خداشناسی و خداپرستی رهنمون شود و از جهل و گمراهی انسان دور کند. این علم دارای ارزش است و کسانی که به یادگیری این علم مشغول اند نیز اهل نجاتند.
2 - مراد از علم و عالم و دانش‏ آموز، معنای مرسوم نیست که مثلاً کلاس درسی باشد و مدرسه ‏ای و استادی... بلکه معنای وسیع آن مراد است مثلاً مردم عامی که پای سخنرانی یک عالم می نشینند، یا از عالمی سؤال می کنند یا به خانه وی می روند و از اخلاق و منش او درس می گیرند، این ‏ها همه دانش‏ آموز و طالب عمل محسوب می شوند. بنابر این، بسیاری از مردم که به اصطلاح دانش ‏آموز و دانشجو و اهل درس و بحث نیستند به این معنا طالب علم محسوب میشوند. فقط عده‏ ای باقی می مانند که همج الرعاع هستند و سر در گریبان خود فرو برده و هیچ توجهی به علم و یادگیری ندارند، در نتیجه استقلالی ندارند و گاهی تحت تأثیر سارقان انسان‏ ها قرار می گیرند و در نهایت به هلاکت و جهنم مبتلا می شوند. البته ممکن است این گونه افراد در جامعه بشری فراوان باشند که اصلاً به معنویت و هدایت بی توجهند و غرق در مادیات و شهوات هستند.

پی نوشت:

1. ابن بابويه، محمد بن على‏، الخصال، جامعه مدرسين‏، قم‏، ج‏1، ص 39.
2. كلينى، محمد بن يعقوب،الكافي (ط - الإسلامية)، دار الكتب الإسلامية، تهران، ج‏1، ص34.
3. ابن بابويه، محمد بن على‏، الخصال، جامعه مدرسين‏، قم‏، ج‏1، ص 186.

دومین مناسبت که بین برخی از مردم به غلط مشهور شده، سالروز کشته شدن عمر بن خطاب است. طبق منابع تاریخی شیعی و سنی، عمر بن خطاب در روز بیست و سوم ذی الحجه ترور شد.

پرسش:
جشن «عیدالزهرا» به چه دلیل برگزار می‌شود؟ آیا سفارش اهل بیت است؟

پاسخ:
جشن گرفتن نهم ربیع الاول معروف به عید الزهرا به دو جهت می‌تواند باشد:
نخست آنکه سالروز به امامت رسیدن حضرت ولی عصر امام زمان(عج) است و شیعیان برای به امامت رسیدن ایشان جشن می‌گیرند و با این کار یک نوع ابراز ارادت نسبت به آن وجود شریف و مادر بزرگوارش حضرت زهرا(س) می‌کنند، اما درعین حال هیچ گونه توصیه‌ای از سوی معصومین بر جشن گرفتن این روز نداریم.

دومین مناسبت که بین برخی از مردم به غلط مشهور شده، سالروز کشته شدن عمر بن خطاب است. طبق منابع تاریخی شیعی و سنی، عمر بن خطاب در روز بیست و سوم ذی الحجه ترور شد و پس از چند روز درگذشت؛ بنابراین او در اواخر ذی الحجه درگذشته است و قتل او در ۹ ربیع الاول فاقد دلیل معتبر است.(۱) شیخ مفید در کتاب «مسار الشیعه» آورده است: در روز بیست و ششم ذی الحجة سال ۲۳ هجری عمر بن خطاب مجروح گردید و در بیست و نهم ماه درگذشت.(۲)(۳)

از شادمانی کردن و گرفتن جلسات شادی برای قتل عمر بن خطاب (فارغ از این که در چه تاریخی روی داده باشد) در دوران ائمه معصومین گزارشی نشده است. شیعیان نیز چنین برنامه‌ای نداشته‌اند. چنانچه برخی از شیعیان و نزدیکان ائمه به ناسزاگویی به خلفا می‌پرداختند و اهل بیت با آنان برخورد می‌نمودند. همچنین این کار توسط مراجع بزرگ تقلید شیعه نهی شده و توهین به بزرگان اهل سنت را جایز نمی‌دانند.
برگزاری این مراسم امروزه از طرف عده‌ای بعضاً همراه باکارهای زشت همراه است که مطمئناً برخلاف دین اسلام و توصیه ائمه اهل بیت(ع) است و در شرایط فعلی که اسلام بیش از همه زمان‌ها نیاز به اتحاد و انسجام مسلمانان دارد، شایسته نیست که ما شیعیان با برپایی چنین مراسمی دامنه اختلافات را گسترده‌تر و فاصله میان مسلمانان را بیشتر نماییم. وحدت و انسجام اسلامی از برترین نعمت‌های خدادادی است، همان گونه که امیرالمؤمنین فرمود: خداوند بر این امت منت نهاده و بین آن‌ها الفت و اتحاد ایجاد کرده که در سایه آن زندگی کنند. به کنف حمایت آن پناهنده شوند. این نعمتی است که احدی نمی‌تواند بهایی برایش بگذارد. زیرا از هر بهایی گران قدرتر و از هر چیز پرارزشی باارزش‌تر است.(۴)

برپایی چنین جلساتی با هر عنوان، آتش دشمنی اهل سنت را برمی‌افروزد و آنان را نیز به مقابله به مثل و توهین و هتک حرمت به مقدسات شیعه و احیاناً تعرض به جان شیعیان وا می‌دارد که این قطعاً مورد رضایت امام زمان نیست.
ظاهراً از دوران آل بویه که عصر اوج اختلاف میان شیعه و سنی بود و این دو مذهب یکدیگر را متهم می‌کردند این مسئله ایجاد شد و بعد در عصر صفویه، برگزاری عیدالزهرا گسترش یافت در صورتی که تشیع چنین چیزی را نمی‌پذیرد. در سال‌های اخیر، برای اصلاح این موضوع اقدامات خوبی از سوی محققان و دل سوزان انجام گرفته و ضمن بررسی موضوع سعی شده که این مراسم اصلاح شود که تا حدود زیادی مؤثر بوده است.

 پی نوشت‌ها:
۱. مروج الذهب و معادن الجوهر، علی بن حسین مسعودی‌، ج۲، ص۳۲۱؛ تاریخ یعقوبی، یعقوبی (متوفی ۲۸۴)، ج۲، ص۱۵۹؛ الطبقات الکبری‌، ابن سعد کاتب واقدی‌، ج۳، ص۲۵۸، ناشر:‌دار الکتب العلمیة، مکان نشر: بیروت‌، سال چاپ: ۱۴۱۸، نوبت چاپ: دوم‌؛ تاریخ مدینه، ابن شَبّه نمی‌‌ری (متوفی ۲۶۲)، ج۳، ص۸۹۵ و ۹۴۳؛ تاریخ خلیفه بن خیاط، خلیفه بن خیاط عصفری (متوفی ۲۴۰)، ص۱۰۹؛ أخبار الطِوال، ابوحنیفه دینوری (متوفی ۲۸۲)، ص۱۳۹؛ تاریخ کبیر، بخاری (متوفی ۲۵۶)، ج۶، ص۱۳۸؛ المصنف، ابن أبی شیبه کوفی (متوفی ۲۳۵)، ج۸، ص۴۱؛ أخبار الطِوال، ابوحنیفه دینوری (متوفی ۲۸۲)، ص۱۳۹؛ تاریخ طبری، طبری (متوفی ۳۱۰)، ج۳، ص۲۶۵؛ طبقات الکبری، محمد بن سعد (متوفی ۲۳۰)، ج۳، ص۳۶۴؛ أنساب‌الأشراف، بلا ذری (متوفی ۲۷۹)، ج‌۱۰، ص۴۳۹؛ اُسدالغابه، ابن اثیر (متوفی ۶۳۰)، ج۴، ص۷۷؛ شرح نهج البلاغه، ابن أبی الحدید (متوفی ۶۵۶)، ج۱۲، ص۱۸۴.
 ۲. مسار الشیعة (المجموعة)، الشیخ المفید، ص۲۳.
۳. المصباح، کفعمی، ص۵۱۱.
۴. نهج البلاغه خطبه ۱۹۲.

حدیثی که به نقل از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) مشهور شده که می‌فرمایند: «هرکس مرا به پایان ماه صفر بشارت دهد من او را به بهشت بشارت می‌دهم» وجود ندارد.

سوال: آیا هرکس بشارت پایان ماه صفر را به دیگران بدهد اهل بهشت است؟ روایتی در این زمینه داریم؟

 حدیثی که به نقل از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) مشهور شده که می‌فرمایند: «هرکس مرا به پایان ماه صفر بشارت دهد من او را به بهشت بشارت می‌دهم» از نظر سند، در منابع معتبر شیعه و اهل سنت وارد نشده و در بعضی منابع هم که ذکر شده، سندی برای آن آورده نشده است.

بر پایه حدیث مذکور مرسوم شده است که برخی افراد در پایان ماه صفر و شب نخست ربیع‌الاول به در مساجد می‌روند و دق الباب می‌کنند و یا در هفت مسجد را می‌زنند که عدم جایز بودن این اعمال در فتاوای مراجع تقلید از جمله آیت‌الله مکارم شیرازی ذکر شده است.

بشارت بهشت فقط برای ابوذر

در کتاب «علل الشرایع» شیخ صدوق نقل شده است که جمعی محضر پیامبراکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) نشسته بودند که ایشان می‌فرمایند «نخستین کسی که از درب مسجد وارد شود بهشتی خواهد بود»، بعضی از حاضران در آن جمع به دلیل آن که مشمول این فرموده باشند، به قصد ورود مجدد از مسجد خارج شدند که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) با آگاهی از نیت ایشان به باقی اصحاب فرمودند «گروهی وارد مسجد خواهند شد که در ورود به مسجد از هم سبقت می‌گیرند و از میان آن‌ها کسی که مرا به پایان ماه آذار بشارت دهد، بهشتی خواهد بود». پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) از گروهی که وارد مسجد شده بودند سؤال می‌کنند، در کدام ماه رومی هستیم و ابوذر می‌گوید «ماه آذار به پایان رسید» که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند «می‌دانستم ولی می‌خواستم جایگاه و مقاوم ابوذر بر اصحاب روشن شود»، بنابراین حدیث فوق عمومیت ندارد و قابل تطبیق بر همه زمان‌ها نیست، در نتیجه اصل این عمل مبنای شرعی و روایی ندارد.

پی نوشت‌ها:
۱. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۱۷. 

مبناى اين اقدام، دو گزارش است که سند اين دو گزارش متصل و صحيح نيست و همچنين اين دو گزارش در منابع معتبر و كهن نقل نشده اند.

پرسش: 
مستند روايي اين مطلب که هنگام شنيدن کلمه ي قائم در دعاي عهد و غير آن بايد بلند شويم و دست روي سر بگذاريم، کجاست؟
 

پاسخ: 
در بين شيعيان مرسوم است که هنگام نام برده شدن از امام مهدى عليه السلام با لقب «قائم»، به احترام حضرت، مي ايستند و دست راست خود را بر سر مي نهند.
به نظر مى‌رسد كه مبناى اين اقدام، دو گزارش است که به آنها اشاره مي کنيم:
گزارش اول: در كتاب‌ تنقيح المقال‌ آمده است که «روى محمّد بن عبد الجبّار فى‌ مشكاة الأنوار: أنّ دعبلًا لمّا قرأ قصيدته المعروفة على الرضا عليه السلام و ذكر الحجّة عليه السلام بقوله:
يعني موقعى كه دعبل، قصيده معروفش را براى امام رضا عليه السلام خواند، هنگامى كه به نام امام زمان عليه السلام رسيد و اين بيت را خواند»
خروج الإمام لا محالة خارج‌        يقوم على اسم اللَّه و البركات‌
وضع الرضا عليه السلام يده على رأسه و تواضع قائماً و دعا له بالفرج. (1)
ترجمه: امام رضا عليه السلام با تواضع ايستاد و دستش را بر سرش نهاد و براى فَرَج امام زمان عليه السلام دعا فرمود.
گزارش دوم: حديثى است كه كتاب‌ إلزام الناصب‌ از كتاب‌ تنزيه الخاطر نقل كرده و متن آن، اين است:
سئل الصادق عليه السلام عن سبب القيام عند ذكر لفظ القائم من ألقاب الحجّة. قال: لأنّ له غيبة طولانية و من شدّة الرأفة إلى أحبّته ينظر إلى كلّ من يذكره بهذا اللقب المشعر بدولته و الحسرة بغربته ومن تعظيمه أن يقوم العبد الخاضع لصاحبه عند نظر المولى الجليل إليه بعينه الشريفة فليقم وليطلب من اللَّه جلّ ذكره تعجيل فرجه. (2)
ترجمه: از امام صادق عليه السلام در باره علّت ايستادن هنگام ياد شدن نام «قائم»- كه از القاب حجّت است-سؤال شد. فرمود: «زيرا او غيبتى طولانى دارد و از بسيارى محبّت و رأفت نسبت به دوستان خود، بر هر يك از آنان كه او را با اين لقب بخواند، نظر مى‌كند؛ چرا كه اين نام، يادآور شُكوه دولت او و افسوسى بر غربتش خواهد بود و از رسوم ادب، اين است كه غلام به هنگام نظر انداختن مولاى بزرگوار خود به او بايستد و خضوع كند و از خداوند، فَرَج (ظهور) او را تمنّا دارد».
البته سند اين دو گزارش متصل و صحيح نيست و همچنين اين دو گزارش در منابع معتبر و كهن نقل نشده اند.
علاوه بر آن، اصل گزارش شعرخوانى دعبل در محضر امام رضا عليه السلام در منابع معتبر آمده؛ ولي به لقب «قائم» و نيز آنچه در كتاب‌ تنقيح المقال‌ آمده، اشاره‌اى نشده است. (3)
بنا بر اين، گزارش‌هاى ياد شده نمى‌توانند مبناى حكم شرعى قرار گيرند، البته انجام دادن آن به نيت ثواب اشکال ندارد. به عبارت ديگر رعايت ادب و احترام در هنگام نوشتن و گفتن اسما و القاب اهل بيت عليهم السلام به طور مطلق، نيكو و قيام به هنگام ذكر نام يا القاب نام امام مهدى عليه السلام به عنوان احترام ويژه به امامان، امرى پسنديده است.
پي نوشت ها: 
1.مامقاني، عبدالله، تنقيح المقال في علم الرجال، قم: موسسة آل البيت (عليهم السلام) لإحياء التراث، ج26، ص326.
2.يزدى حايرى، على‏،إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب عجّل الله تعالى فرجه الشريف‏، محقق / مصحح: عاشور، على‏، بيروت: مؤسسة الأعلمى‏، 1422ق، چاپ اول‏، ج1، ص249.
3. ابن بابويه، محمد بن على، عيون أخبار الرضا عليه السلام‏، محقق / مصحح: لاجوردى، مهدى‏، تهران: نشر جهان‏، 1378ق، چاپ اول‏، ج2، ص265.
 

صفحه‌ها