پرسش وپاسخ

"یا ایهاالذین امنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول و اولی الامر منكم ...
بنا به اعتقاد ما امامان از پیامبران بلند مرتبه ترند و دلایل فراوانی از قرآن و سنت بر این ادعا داریم از جمله ...

    آیا امامان از پیامبران بالاتر هستند؟چرا؟ و آیا آیه59نساء كه می فرماید:

"یا ایهاالذین امنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول و اولی الامر منكم فان تنازعتم فی شیء فردّوه الی الله و الرسول و ان كنتم..."

می بینیم كه اگر مردم در موردی با هم منازعه كردند پس كافی است به خدا و پیامبر رجوع كنیم و نیازی به رجوع به امام نیست كما اینكه در نهج البلاغه امیرالمومنین با این مضمون می فرماید ای مردم اگر در موردی با من مخالفید پس به آیات قرآن و رسولش مراجعه كنید پس آیا معلوم می شود كه احتمال خطا هم در امامان است؟

بنا به اعتقاد ما امامان از پیامبران بلند مرتبه ترند و دلایل فراوانی از قرآن و سنت بر این ادعا داریم از جمله همه قبول دارند كه رسول خدا برترین مخلوق خداست و از همه خلایق برتر است و امام علی در آیه مباهله (1) "نفس رسول خدا" خوانده شده یعنی هم پایه اوست و برترین مخلوق خدا بعد از پیامبر است همچنان كه حضرت زهرا و امامان "بضعه" و پاره تن او خوانده شده اند و هم چنان كه پیامبر از همه افضل است كسی كه به منزله نفس او و پاره تن اوست ف هم از همه برتر می باشد.

اگر توجه داشته باشید قرآن اطاعت از "اولی الامر " كه همان امامان هستند را واجب شمرده است و وقتی اطاعت از كسی به طور مطلق واجب باشد ، دیگر نزاع با او معنا ندارد. وقتی با كسی نزاع می كنیم كه حرف او را نپذیرفته و حق نمی دانیم. اگر قرار باشد مسلمانان با "اولی الامر" نزاع كنند ، پس مطیع او نیستند و اطاعت از او واجب نیست!

دیگر این كه وقتی با "اولی الامر" نزاع كردیم،به حكم آیه بالا باید برای حل نزاع به خدا و رسول مراجعه كنیم. خدا كه خودش حرف نمی زند و سخنش همین قرآن است و پیامبر هم كه از دنیا رفته و سخنانش به صورت روایات مانده است ، پس این مراجعه چگونه به حل نزاع می انجامد. مگر سخن خدا و رسول را جز از زبان اولی الامر باید شنید؟ اگر فرد دیگری غیر از اولی الامر ، بیان كننده سخن خدا و رسول باشد ، در حقیقت مطاع اوست نه اولی الامر و این با آیه كه اولی الامر را مطاع قرار داده ، نمی سازد.

مثالی می زنیم:

پس از پیامبر به ادله فراوان علی بن ابی طالب ولی امر است؛ ولی مسلمانانی كه این ولی امر بودن را قبول ندارند ، خود ولی امر شده اند و حالا این ولی امر خودخوانده با دختر پیامبر به نزاع بر خاسته است!! یا بگو دختر پیامبر با او به نزاع برخاسته است.دختر پیامبر می گوید فدك را پیامبر كه پدرم بود ، در زمان حیات خودش به من بخشید  و من در بخشش پدر تصرف كردم و مالك شدم و الآن ملك من است؛ ولی ولی امر خود خوانده مدعی است كه فدك ملك زهرا نیست و پیامبر به او نبخشیده بلكه ارث پیامبر است.

زهرا می گوید حتی اگر قبول ندارید كه فدك ملك من است و آن را ارث پدرم می دانید ، باز هم من وارث پدرم هستم و باید فدك به ارث به من برسد و ادله فراون قرآنی می آورد. اما ولی امر خود خوانده می گوید كه این ارث هم به  وارثان پیامبر نمی رسد بلكه به صورت صدقه در اختیار همه مسلمانان است چون او از پیامبر شنیده كه ارث پیامبران صدقه است و یكی دو نفر از اطرافیان ولی امر خود خوانده هم تایید می كنند كه بله آنها هم این سخن را از پیامبر شنیده اند ولی حضرت زهرا نمی پذیرد.

آیا این شد رجوع به پیامبر؟ آیا این شد حل اختلاف؟

این اختلاف نه تنها حل نشد كه هنوز هم سنگ بنای اصلی اختلافات موجود است در حالی كه اگر به دستور قرآن گوش دهیم ، دیگر اختلافی نمی ماند.

قرآن می گوید دین از خدا و رسول است و غیر خدا و رسول نمی تواند چیزی از دین بكاهد یا بر آن بیفزاید اما در امور اجتماعی  مطیع خدا ، پیامبر و اولی الامر باشید كه آنها اطاعتشان بدون چون و چرا واجب است و اگر در موردی بین خودتان نزاع كردید (نه بین شما و ولی امر چون نزاع با ولی امر یعنی رد واجب الاطاعه بودن او) به ولی امر رجوع كنید تا او با استناد به قرآن خدا و سنت پیامبر ، بین شما حل اختلاف كند.

اگر ابوبكر ولی امر بود حضرت زهرا در مورد فدك با او نزاع نمی كرد  و با او  احتجاج نمی نمود اگر هم نزاع می كرد ، سخن او را می پذیرفت و تفسیر و بیان او را قبول می كرد.

ولی امر هم اگر مثل پیامبر و خدا معصوم نباشد ، خدا به اطاعت مطلق از او امر نمی كند زیرا اطاعت از كسی كه امرش ولو در یك مورد، غیر امر خداست ، در آن مورد ، اطاعت شرك است و خدا به شرك دعوت و امر  نمی كند .

این كه امام علی هم می فرماید اگر در موردی با من مخالفید ، به آیات قرآن و سنت رسول مراجعه كنید ، اولا محاجه است ثانیا به این معنا نیست كه شما مخالفتتان جایز است بلكه به این معنا است كه به قرآن و سنت پیامبر رجوع كنید تا بدانید ولی امر باید معصوم باشد و شما باید مطیع مطلق او باشید.

شما به كتاب و سنت رجوع كنید و عمل مرا به آن دو عرضه كنید تا ببینید من صد در صد مطابق قران و سنت عمل می كنم و شما به حكم آن دو موظف به اطاعت از من هستید. بله اگر من یك مورد خلاف قرآن و سنت عمل كنم ، دیگر ولی امر نبودم و خدا به اطاعت از من امر نمی كرد.

رجوع كنید تا ببینید این شمایید كه با اطاعت نكردن از من ، گناهكارید و قرآن و سنت را زیر پا نهاده اید.

خلاصه آن كه مهم ترین مورد  نزاع میان مسلمانان كه محقق هم شده است نزاع راجع به مصداق اولی الامر  است به این مراد از اولی الامر چه كسانی هستند ؟ آیا درست بود قرآن بفرماید در این  نزاع به خود اولی الامر مراجعه بفرمایید؟

پی نوشت ها:

1. آل عمران (3) ایه 61.

2. بخاری ف صحیح ف بیروت ، دار الفكر ، 1401 ق ، ج 4 ف ص 210 ؛ صدوق ، امالی ، بیروت ، اعلمی ، 1400 ق ، ص 119 و ... .

در كدام سوره از قران نام پنج تن از پیامبران اولوا العزم امده است؟
آیه 7 سوره أحزاب: « وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ ميثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهيمَ وَ مُوسي‏ وَ عيسَي ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنا ...

كدام سوره قران است كه در آن نام پنج تن از پیامبران اولوا العزم امده است ؟

در آیه 7 سوره أحزاب می خوانیم:

« وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ ميثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهيمَ وَ مُوسي‏ وَ عيسَي ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ ميثاقاً غَليظاً»

« (به خاطر آور) هنگامي را كه از پيامبران پيمان گرفتيم، و (همچنين) از تو و از نوح و ابراهيم و موسي و عيسي بن مريم، و ما از همه آنان پيمان محكمي گرفتيم (كه در اداي مسئوليت تبليغ و رسالت كوتاهي نكنند)

این آیه از پنج پيامبر اولوا العزم نام مي‏برد كه در آغاز آنها شخص پيامبر اسلام به خاطر شرافت و عظمتي كه دارد آمده است، و بعد از او چهار پيامبر اولوا العزم ديگر به ترتيب زمان ظهور (نوح و ابراهيم و موسي و عيسي (علیهم السلام) ذكر شده‏اند.

حضرت اسماعیل وقتی قبول كرد به قربان گاه برود
اسماعیل آن قدر غرق در توحید و عشق الهی بود كه برای رسیدن به وصال حق حاضر شد خود را تسلیم پدر در اجرای امر الهی بكند.اسماعیل می دانست كه در این كار مصلحت بزرگیست

حضرت اسماعیل وقتی قبول كرد به قربان گاه برود  رحمان و رحیم بودن خدا نسبت به نوجوانان پاك را چگونه میافت؟

 

آنچه قرآن كريم از حالت روحي حضرت اسماعيل (ع) در آن هنگام نقل كرده، اين است :

  فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَري‏ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَري‏ قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ  (1)  ؛

 هنگامي كه با او به مقام سعي و كوشش رسيد، گفت: پسرم!  در خواب ديدم كه تو را ذبح مي‏كنم، نظر تو چيست؟ گفت پدرم! هر چه دستور داري اجرا كن، به خواست خدا مرا از صابران خواهي يافت!گفت: هر چه به آن مأموري، انجام ده كه اگر خدا بخواهد، مرا از صابران خواهي يافت.

حضرت اسماعیل راضی به رضای خدای متعال شد. رضای حق در جاذبه معشوق نسبت به عاشق، نقش اصلی را ایفا می كند. اسماعیل آن قدر غرق در توحید و عشق الهی بود كه برای رسیدن به وصال حق حاضر شد خود را تسلیم پدر در اجرای امر الهی بكند.اسماعیل می دانست كه در این كار مصلحت بزرگی نهفته است . وجود  مصلحت، موجب شد كه اصلا خودش را نبیند، چون خودیتی برای خود قایل نبود. وقتی به پدرش گفت: ان شاء الله مرا از صابران خواهی دید، حتما می دانست نتیجه صبر هر چه باشد، به رضای معبود ختم می شود.

اسماعیل در واقع با تن دادن به این كار بزرگ و صبوری پیشه كردن به مقام بزرگی رسید . نتیجه چنین امتحانی به نفع او شد. او هر چند به ظاهر قربانی نشد، اما "ذبیح الله" لقب گرفت.

در معركه عشق پروانه و شمع، پروانه می سوزد تا عشق بر افروزد. این جذبه نور است كه پروانه را به سوی خود

 می كشد. پروانه با سوختن خود عاشقی خود را ثابت می كند. آن چه اسماعیل در قربانگاه از خود نشان داد، چنین عشقی بود. تسلیم به همراهی صبر در مقابل بذل جان به شكوفایی عشق واقعی می انجامد. 

 آن چه مهم است، این كه اسماعیل  تقابلی در اطاعت امر خدای متعال كه نسبت به تمام موجودات عالم هستی  "ارحم الراحمین" است، با عشقی كه رضای حق در آن متبلور بود، نمی دید.وجود چنین امتحانی سخت موجب شد انسان هایی كه می خواهند در مسیر حق گام بردارند، الگو گرفته، برای تحصیل رضای حق مشكلات پیش روی خود را تحمل كنند تا بهترین نتیجه را بگیرند.

 از آیه قرآن می شود فهمید  اسماعيل در رویارویی با آن امتحان بزرگ و حساس، روحيه خود را نباخت. به پدرش گفت: اگر خدا بخواهد ،مرا از صابران خواهي يافت،پس او در آن حال به رحمت الهي كاملاً اميدوار بوده و خداوند با رحمت خود بر او جلوه كرده كه او را صبور و شكيبا نموده، با رضایت خاطر چنین پیشنهادی  را پذيرا شد. اين امر براي همه  انسان ها درسآموز است كه هر گاه با امتحانات الهي مواجه شدند، روحيه اميدواري را از دست نداده و با اعتقاد كامل به رحمت الهي در مسير خواست و اراده حق قرار گيرند و از آن  سرپیچی نكنند.

خدای متعال آن ها را مورد محبت و رحمت خود قرار می دهد و اسماعيلگونه نجات می يابند.

تجربه ذبح اسماعيل، هرگز براي كسي قابل تكرار نيست . آن مسئله اختصاص به همان مورد دارد. در دين اسلام ذبح فرزند، جایز نيست؛ ولي از آن ماجرا ميتوان در امور كلي و آزمونهاي الهي كه در زندگي رخ ميدهد، تجربه گرفت.

 

پی نوشت :

1. صافات(37) آیه 102 .

حضرت اسماعیل وقتی قبول كرد به قربان گاه برود
اسماعیل آن قدر غرق در توحید و عشق الهی بود كه برای رسیدن به وصال حق حاضر شد خود را تسلیم پدر در اجرای امر الهی بكند.اسماعیل می دانست كه در این كار مصلحت بزرگیست

حضرت اسماعیل وقتی قبول كرد به قربان گاه برود  رحمان و رحیم بودن خدا نسبت به نوجوانان پاك را چگونه میافت؟

 

آنچه قرآن كريم از حالت روحي حضرت اسماعيل (ع) در آن هنگام نقل كرده، اين است :

  فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَري‏ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَري‏ قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ  (1)  ؛

 هنگامي كه با او به مقام سعي و كوشش رسيد، گفت: پسرم!  در خواب ديدم كه تو را ذبح مي‏كنم، نظر تو چيست؟ گفت پدرم! هر چه دستور داري اجرا كن، به خواست خدا مرا از صابران خواهي يافت!گفت: هر چه به آن مأموري، انجام ده كه اگر خدا بخواهد، مرا از صابران خواهي يافت.

حضرت اسماعیل راضی به رضای خدای متعال شد. رضای حق در جاذبه معشوق نسبت به عاشق، نقش اصلی را ایفا می كند. اسماعیل آن قدر غرق در توحید و عشق الهی بود كه برای رسیدن به وصال حق حاضر شد خود را تسلیم پدر در اجرای امر الهی بكند.اسماعیل می دانست كه در این كار مصلحت بزرگی نهفته است . وجود  مصلحت، موجب شد كه اصلا خودش را نبیند، چون خودیتی برای خود قایل نبود. وقتی به پدرش گفت: ان شاء الله مرا از صابران خواهی دید، حتما می دانست نتیجه صبر هر چه باشد، به رضای معبود ختم می شود.

اسماعیل در واقع با تن دادن به این كار بزرگ و صبوری پیشه كردن به مقام بزرگی رسید . نتیجه چنین امتحانی به نفع او شد. او هر چند به ظاهر قربانی نشد، اما "ذبیح الله" لقب گرفت.

در معركه عشق پروانه و شمع، پروانه می سوزد تا عشق بر افروزد. این جذبه نور است كه پروانه را به سوی خود

 می كشد. پروانه با سوختن خود عاشقی خود را ثابت می كند. آن چه اسماعیل در قربانگاه از خود نشان داد، چنین عشقی بود. تسلیم به همراهی صبر در مقابل بذل جان به شكوفایی عشق واقعی می انجامد. 

 آن چه مهم است، این كه اسماعیل  تقابلی در اطاعت امر خدای متعال كه نسبت به تمام موجودات عالم هستی  "ارحم الراحمین" است، با عشقی كه رضای حق در آن متبلور بود، نمی دید.وجود چنین امتحانی سخت موجب شد انسان هایی كه می خواهند در مسیر حق گام بردارند، الگو گرفته، برای تحصیل رضای حق مشكلات پیش روی خود را تحمل كنند تا بهترین نتیجه را بگیرند.

 از آیه قرآن می شود فهمید  اسماعيل در رویارویی با آن امتحان بزرگ و حساس، روحيه خود را نباخت. به پدرش گفت: اگر خدا بخواهد ،مرا از صابران خواهي يافت،پس او در آن حال به رحمت الهي كاملاً اميدوار بوده و خداوند با رحمت خود بر او جلوه كرده كه او را صبور و شكيبا نموده، با رضایت خاطر چنین پیشنهادی  را پذيرا شد. اين امر براي همه  انسان ها درسآموز است كه هر گاه با امتحانات الهي مواجه شدند، روحيه اميدواري را از دست نداده و با اعتقاد كامل به رحمت الهي در مسير خواست و اراده حق قرار گيرند و از آن  سرپیچی نكنند.

خدای متعال آن ها را مورد محبت و رحمت خود قرار می دهد و اسماعيلگونه نجات می يابند.

تجربه ذبح اسماعيل، هرگز براي كسي قابل تكرار نيست . آن مسئله اختصاص به همان مورد دارد. در دين اسلام ذبح فرزند، جایز نيست؛ ولي از آن ماجرا ميتوان در امور كلي و آزمونهاي الهي كه در زندگي رخ ميدهد، تجربه گرفت.

 

پی نوشت :

1. صافات(37) آیه 102 .

عاقبت اهل كتاب پس از ظهور اسلام در آخرت چه خواهد شد ؟
قرآن کریم صریحا می فرماید: « وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ»

از نگاه قرآن كريم ، عاقبت اهل كتاب كه پس از ظهور اسلام، مسلمان نشده اند و بر شريعت خود تا به امروز باقي مانده اند در آخرت چه خواهد شد ؟ لطفا شرح مفصل با ذكر آيات ؟

از آيات و روايات استفاده مي‏شود بهشت براي كساني است كه ايمان به خدا و پيامبر اسلام (ص) داشته باشند و عمل صالح و تقوا پيشه كرده باشند: " الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبي‏ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب"(1)كساني كه ايمان و عمل صالح دارند، خوشا به حال آنان كه خوش جايگاهي خواهند داشت.

مراد، ايمان به خدا و پيامبر و وحي الهي است و مراد از عمل صالح، عمل به دستورهاي قرآن و اطاعت از پيامبر صلوات الله عليه  است.

پيروان ديگر اديان الهي هم به حكم كتاب خودشان كه در آن اشاره به آمدن پيامبر اسلام شده  و هم به حكم عقل كه بايد به آخرين پيام الهي گوش فرا دهند،اگر بخواهند آخرتي آباد داشته باشند؛ بايد دين اسلام را بپذيرند.

اين نص صريح كتاب خدا است كه فرمود: " وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ"(2)

يعني هر كسي غير از اسلام (دين واقعي) ديني را بپذيرد، هرگز از او پذيرفته نيست و او در آخرت از زيان كاران خواهد بود.

بنابراين، پيروان ساير اديان الهي وظيفه دارند درباره دين خود و دين اسلام تحقيق كنند و دستورهاي اديان را با هم مقايسه كنند و پس از تحقيق دقيق و علمي، به حقيقت اسلام و حقانيت اين دين پي خواهند برد و آن را خواهند پذيرفت.

در عين حال اگر به هر دليلي نتوانستند در مورد دين اسلام آگاهي پيدا كنند و يا به حقانيت آن دست يابند و به اين نتيجه رسيدند كه دين خودشان درست است و از طرفي به محتواي دين خود عمل كردند و بر كسي ظلم نكردند، چون حجت و دليل بر اعتقاد خود دارند، خداوند آنان را عذاب نمي ‏كند و چه بسا به مرتبه اي نائل شوند كه اهل بهشت شوند، ولي اگر تحقيق نكردند و با لجاجت بر دين خود پا فشاري كردند و با اين كه احتمال دادند دين اسلام دين حقي باشد، به دنبال آن نرفتند، در وظيفه خود كوتاهي كرده، در نتيجه مورد مواخذه قرار مي گيرند.

بنابراين اصل در حق طلبي انسان ها و تسليم در مقابل آن، يا انكار حقيقت است.

شهيد مطهري نوشته است: اگر كسي در روايات دقت كند، مي‏يابد كه ائمه سلام الله عليهم اجمعين تكيه ‏شان بر اين مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مي‏آيد، از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصب و عناد بورزد و يا لااقل در شرايطي باشد كه مي ‏بايست تحقيق و جستجو كند، اما افرادي كه ذاتاً و به واسطه قصور فهم و يا به علل ديگر در شرايطي به سر مي‏برند كه مصداق منكر و يا مقصر به شمار نمي ‏روند، در رديف منكران و مخالفان نيستند.

ائمه اطهار بسياري از مردم را از اين طبقه مي‏دانند. اين گونه افراد داراي استضعاف و قصور هستند و اميد عفو الهي درباره آنان مي‏رود.

وي از مرحوم علامه طباطبايي نقل مي‏كند: همان طوري كه ممكن است منشأ استضعاف، عدم امكان تغيير محيط باشد، ممكن است اين جهت باشد كه ذهن انسان متوجه حقيقت نشده باشد و به اين سبب از حقيقت محروم مانده باشد.(3)

بنابراين،اين امكان وجود دارد كه غير مسلمانان نيز داخل بهشت شوند و اين ها گروهي هستند كه به عنوان مستضعفان شناخته مي شوند، يا واقعا و حقيقتا دنبال دين حق بودند،اما به دلايلي بر آن دست نيافتند و نيز انسان هاي درست كار و پاك بودند و  طبق فطرت پاك و عقل خود عمل كرده اند.

محاسبه  اعمال آنان، بر پايه عدل خداوندي است و بر اساس عقل و فطرت و كردارشان، هم چنين اعتقادات و باورهايشان (اگر صحيح و مطابق با اسلام باشد) مورد حساب قرار مي ‏گيرند.

پينوشت‏ها:

1. رعد، آيه 29.

2. سوره آل عمران،آيه 85.

3. مطهري مرتضي، مجموعه آثار،تهران،انتشارات صدرا،بي تا، ج 1، ص 323.

خداوند چه بلاهايي را از خواننده و شنونده قرآن دور مي كند؟
ویژگی هایی برای قاری قرآن ذكر شده است از جمله اینكه: 1. از ناخوشنودي در جان و مال، در امان است 2. دور شدن فقر و ديوانگي و مطلق بلا 3. دوري از زلزله و صاعقه و..

خداوند  چه بلاهايي را از خواننده و شنونده قرآن دور مي كند؟

ویژگی هایی برای قاری قرآن ذكر شده است از جمله اینكه

 1. از ناخوشنودي در جان و مال، در امان است:

امام سجّاد (ع) روايت نموده كه پيامبر خدا (ص) فرمود: «هر كه چهار آيه نخست سوره بقره و آية الكرسي و دو آيه پس از آن و سه آيه پاياني آن سوره را تلاوت كند، در جان و دارايي‏اش هيچ گونه ناخوشايندي نبيند و شيطان به او نزديك نشود و قرآن را از ياد نبرد». (1)

2. دور شدن فقر و ديوانگي و مطلق بلا:

امام صادق (ع) فرمود: «هر كه سوره ابراهيم و حجر را هر جمعه در ركعت اول و دوم نماز يك بار تلاوت كند، هرگز تهيدستي و ديوانگي و بلا به او نرسد». (2)

3. دوري از زلزله و صاعقه و مطلق آفات دنيوي:

امام صادق (ع) فرمود: «از تلاوت سوره "إذا زلزلت الارض" دلخسته نگرديد؛ زيرا به راستي، هر كه در نمازهاي مستحب خويش آن را تلاوت كند، خداي گرامي و بزرگ هرگز او را گرفتار زلزله نسازد و با زلزله و صاعقه و آفتي از آفات دنيا نميرد و چون جان سپارد فرمان در آمدن به بهشت را دريافت نمايد و خداي گرامي و بزرگ فرمايد: بنده من! بهشت را بر تو حلال كردم». (3)

4. دوري از بلاي دنيوي:

امام صادق (ع) فرمود: «هر كه سوره صافّات را هر روز جمعه تلاوت كند، همواره از هر آفتي نگاه داشته شود و هر بلايي در زندگي دنيا از او به دور ماند و به زيبا‏ترين صورت روزي داده شود. خداوند او را در دارايي و فرزند و بدنش‏ گرفتار بدي شيطان رانده شده و شخص گردنكش زورگو نسازد. اگر در آن روز يا آن شب جان سپارد، خداوند او را شهيد برانگيزاند و شهيد ميراند و او را همراه شهيدان در يك مقام به بهشت درآورد». (4)

5. دور شدن قبرش از گزندگان و حشرات و فشار قبر:

امام باقر (ع) فرمود: «هر كه بر تلاوت سوره زخرف مداومت و پايداري ورزد، خداوند او را در قبرش از گزندگان و حشرات زمين و فشار قبر در امان دارد تا در پيشگاه خداي گرامي و بزرگ ايستد. سپس آن سوره آيد تا به فرمان خدا او را به بهشت در آورد». (5)

6. مورد ترحمّ خدا قرار گرفتن:

امام صادق (ع) فرمود: «سوره‏هايي كه با «حم» آغاز مي‏شوند (غافر، فصلت، شوري، جاثيه، زخرف، دخان) گياهان خوشبوي قرآن اند. پس چون آن ها را تلاوت نمودي، به سبب حفظ و تلاوت آن ها خدا را بسيار ستايش نما و سپاس دار. به راستي، بنده بر مي‏خيزد و سوره‏هاي «حم» را تلاوت مي‏كند. پس از دهانش بويي نيكوتر از مشك ناب و عنبر بر مي‏آيد. همانا خداي گرامي و بزرگ بر تلاوتگر و خواننده آن و بر همسايگان و دوستان و آشنايان و همه خويشان و نزديكان او رحم آورد. بي‏گمان در رستاخيز، عرش و كرسي و فرشتگان تقرّب يافته خداوند، براي او آمرزش جويند». (6)

در اين جا لازم مي‏دانيم كه اين حقيقت مهم را بيان كنيم كه ثواب ها و فضيلت ها و پاداش هاي مهمي كه براي

تلاوت قرآن يا سوره‏ها و آيات خاصي نقل‏ شده، هرگز مفهومش اين نيست كه انسان آن ها را به صورت اوراد بخواند و تنها به گردش زبان قناعت كند؛ بلكه خواندن قرآن براي فهميدن، و فهميدن آن براي انديشيدن، و انديشيدن هم براي عمل است. ‏(7)

پي نوشت ها:

1. ثواب الاعمال، ترجمه حسن زاده، ص 239.

2. همان، ص 245.

3. همان، ص 287.

4. همان، ص 257.

5. همان، ص 226.

6. همان، ص 261.

7. تفسير نمونه، آيت الله مكارم، ج ‏1، ص 60.

در قرآن داريم كه هابيل و قابيل كشاورزي مي كنند.
در هيچ جاي قرآن نيامده كه هابيل و قابيل كشاورزي و دامداري مي كنند ...

ما در قرآن داريم كه هابيل و قابيل كشاورزي مي كنند. اما در تاريخ مي خوانيم بعد از يك جانشيني تازه كشاورزي و دام پروري به وجود مي آيد چرا ؟ آيا ممكن است كه به فرزندان خود يادنداده باشند؟

پرسشگر محترم شما منظورتان اين است كه قرآن سخني مي گويد و تاريخ خلاف آن را اعلام مي كند.

قرآن سخن خدايي است كه خالق جهان بوده و بر آن سيطره دارد و عالم به آشكار و نهان آن مي باشد، پس سخن اين خدا از خلقت قطعا مطابق با واقع است چون خلقت كار خودش است و بدان علم كامل دارد و جهان محضر اوست و داعيه اي هم بر دروغ و خلاف گويي ندارد و دروغ و خلاف گويي با كمال مطلق و حق مطلق سازگاري ندارد.

اما تاريخ اگر مكتوب باشد، مشاهدات و برداشت هاي مورخان از گذشته است و اگر استنباط باشد، با توجه به نشانه ها و اماره ها حدس و گمان زده شده است و در تاريخ چه مشاهدات مورخ و شنيده هاي او باشد يا استنباط از نشانه ها، امكان خطا وجود دارد بنا بر اين اگر جايي بين سخن قرآن و نقل تاريخي و برداشت عالمان از جهان منافاتي وجود داشت، معلوم مي شود نقل تاريخي درست نبوده و مورخ اشتباه فهميده است.

اما در مورد بالا، طبيعي است كه وقتي آدم از بهشت رانده شد و به زمين فرود آمد، با مواهب طبيعي مواجه شده و به بهره برداري از آنها همت گماشته و به طور طبيعي علاوه بر تعليم خدايي، اولين تجربه بشري هم راجع به كشاورزي و دامداري خواهد بود.

اما در هيچ جاي قرآن نيامده كه هابيل و قابيل كشاورزي و دامداري مي كنند. بلكه در قرآن آمده كه به امر خدا هابيل و قابيل براي خدا قرباني مي كنند و هديه اي پيشكش مي نمايند و هديه هابيل قبول مي شود و هديه هابيل رد مي شود:

إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ (1)

هنگامي كه هر كدام، كاري براي تقرّب (به پروردگار) انجام دادند. امّا از يكي پذيرفته شد و از ديگري پذيرفته نشد.

اما اين كه هديه چه بوده، چيزي در قرآن نيامده است و در روايات آمده كه قابيل زراعت داشت و هابيل گوسفندان و دام داشت و قابيل مقداري خوشه گندم پوك برد و هابيل بهترين قوچ از بين دام هايش را.(2)

بنا بر اين داشتن دام يا داشتن زراعت در آن زمان از طرف دو فرزند آدم هيچ بعدي ندارد و آن دو به تعليم پدر يا تجربه، طريق ابتدايي نگه داري دام يا زراعت را ياد گرفته اند. البته آن دامداري يا كشاورزي هم ابتدايي بوده و با دامداري و كشاورزي پيشرفته فاصله بسيار داشته است.

پي نوشت ها:

1. مائده(5) آيه 27.

2. بحراني، البرهان، تهران، بنياد بعثت، 1416ق، ج2، ص272.

افضل ترين ( بالاترين ) اعمال امت چيست ؟
رسول خدا فرمود: أفضل أعمال أمتي انتظار الفرج : انتظار فرج الله برترین عمل است.

افضل ترين ( بالاترين ) اعمال امت چيست ؟

رسول خدا فرمود:

أفضل أعمال أمتي انتظار الفرج (1) ؛

انتظار فرج الله برترین عمل است.(2) ؛ انتظار الفرج من الله(3)

بنا بر این روایت "انتظار گشایش خداوند" كه برترین مظهر آن فرج نهایی با ظهور حضرت حجت است، برترین اعمال امت است.

بنا بر روایت دیگر برترین اعمال امت "قرائت قرآن" است: 

أفضل أعمال أمتي قراءة القرآن. (4)

پی نوشت ها:

1. شیخ صدوق، علل الشرایع، نجف، مكتبه الحیدریه، 1385 ق، ج1 ، ص 4 .

2. علامه مجلسی، بحار الانوار،چ هشتم، بیروت، الوفا، 1403 ق، ج 109، ص 144.

3. شیخ علی كورانی، معجم احادیث المهدی،چ اول، قم، بهمن ، 1411ق، ج 1، ص 270.

4. علامه مجلسی، همان، ج 73، ص 320.

به فرموده رسول خدا، كشتي نجات و باب توبه امت چيست؟
رسول خدا "اهل بیت" خود یعنی امام علی و امامان معصوم را به عنوان "سفینه النجاه"="كشتی نجات" و به عنوان " باب حطه"= "دروازه آمرزش گناهان" معرفی كرده است.

به فرموده رسول خدا، كشتي نجات و باب توبه امت چيست؟

دراحادیث بیشماری كه در كتب شیعه و سنی به طریق های فراوان ثبت شده ، رسول خدا "اهل بیت" خود یعنی امام علی و امامان معصوم را به عنوان "سفینه النجاه"="كشتی نجات" (1) و به عنوان " باب حطه"= "دروازه آمرزش گناهان" معرفی كرده است. (2)

كشتی نجات كه در تاریخ مثل شده ، كشتی حضرت نوح بود كه هر كس بر آن سوار شد ، از غرق و طوفان نجات یافت و هر كس از سوار شدن بر آن امتناع كرد ، غرق و هلاك گردید. 

رسول خدا "اهل بیت" خود را به كشتی نوح كه نجات دهنده از غرق و هلاكت بود، تشبیه می كند؛ یعنی می فرماید: كسانی كه بعد از من تابع اهل بیتم شوند و دین و اخلاق و دستور زندگی را از آنان بگیرند و دیگران را ملجأ و مرجع و مأوای خود نسازند ، به مانند سوار شدگان بر كشتی نوح از گرداب هلاكت در امانند و كسانی كه اهل بیت را واگذارند و تابع و محب و پیرو و شیعه دیگران گردند ، قطعا مانند سرپیچی كنندگان از سوار شدن بر كشتی نوح ، محكوم به هلاكتند .

همچنین پیامبر "اهل بیت" را به "باب حطه بنی اسرائیل"=" دروازه آمرزش" تشبیه كرده است. آیه زیر حاكی از باب حطه بنی اسرائیل است:

وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ وَ سَنَزيدُ الْمُحْسِنينَ ؛ (3) و (به خاطر بياوريد) زماني را كه گفتيم: «در اين شهر [بيت المقدس‏] وارد شويد! و از نعمتهاي فراوان آن، هر چه مي‏خواهيد بخوريد! و از در (معبد بيت المقدس) با خضوع و خشوع وارد گرديد! و بگوييد: «خداوندا! گناهان ما را بريز!» تا خطاهاي شما را ببخشيم و به نيكوكاران پاداش بيشتري خواهيم داد».

پی نوشت ها:

1. سید بن طاووس ، طرائف ، - ، قم ، خیام ، 1400 ق ،  ج 1،  ص 132. (ایشان یك فصل برای این حدیث اختصاص داده است)؛ همچنین ابن بطریق، العمده ، - ، قم ، انتشارات اسلامی ، 1407 ق ، ص 358 - 360.

2. بحرانی سید هاشم ، البرهان ، اول ، تهران ، بنیاد بعثت ، 1416 ق ، ج1 ، ص 229؛ ابن مشهدی ، كنز الدقائق ، تهران ، وزارت ارشاد ، 1368ش، ج2 ، 18-19 ؛ عروسی حویزی ، نور الثقلین ، - ، قم ، اسماعیلیان ، 1415 ق، ج1 ، ص 82-83؛ سیوطی ، در المنثور ، - ، قم ، كتابخانه آیت الله مرعشی ، 1404؛ ج1 ،ص 71.

3. بقره (2) آیه 58.

دعايي از ائمه براي نجات از فقر وزياد شدن روزي
در منابع روايي و كتب ادعيه شيعه خواندن اين ذكر و دعا براي اداي دين و قرض سفارش شده است كه چند نمونه را ذكر مي كنيم: ...

دعايي از ائمه براي نجات از فقر وزياد شدن روزي به دو روش در اينترنت نقل شده ميخوام بدونم كدام درست است

1- از دعاهايي كه به گفته بسياري از بزرگان براي حل مشكل تنگي رزق و معيشت تجربه

شده اين است كه هر روز صبح بعد از نماز 110 مرتبه بگوييد: « اللهم اغنني بحلالك عن

حرامك و بفضلك عمن سواك و بمغفرتك عن عذابك»؛ يعني خدايا مرا بوسيله مال حلال از

حرام بي نياز كن و با فضل خود از ديگران بي نياز فرما و با آمرزش عفوت از عذابت

معاف نما

2- بعد از نماز صبح ابتدا صلوات بعد 110 بار  اللهم اغنني بحلالك عن حرامك و بفضلك عمن سواك

وبعد صلوات

در منابع روايي و كتب ادعيه شيعه خواندن اين ذكر و دعا براي اداي دين و قرض سفارش شده است كه چند نمونه را ذكر مي كنيم:

«عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) قَالَ: شَكَوْتُ إِلَي رَسُولِ اللَّهِ (ص) دَيْناً كَانَ عَلَيَّ فَقَالَ يَا عَلِيُّ قُلِ اللَّهُمَّ أَغْنِنِي بِحَلَالِكَ عَنْ حَرَامِكَ وَ بِفَضْلِكَ عَمَّنْ سِوَاكَ فَلَوْ كَانَ عَلَيْكَ مِثْلُ صَبِيرٍ دَيْناً قَضَي اللَّهُ عَنْكَ وَ صَبِيرٌ جَبَلٌ بِالْيَمَنِ لَيْسَ بِالْيَمَنِ جَبَلٌ أَجَلَّ وَ لَا أَعْظَمَ مِنْهُ»(1)؛ علي بن ابيطالب فرمودند كه به رسول خدا(ص) از قرضي كه به عهده من بود شكايت كردم پيامبر فرمودند يا علي بگو اللَّهُمَّ أَغْنِنِي بِحَلَالِكَ....پس اگر به اندازه صبير دين بر عهده تو باشد خداوند از طرف تو ادا مي كند و صبير كوهي در يمن است كه در يمن كوهي بزرگتر از آن نيست.

ابن فهد حلي اين دعا را جزء دعاهايي كه در تعقيب نماز مي توان خواند آورده: «و مثل ما روي لقضاء الدين اللَّهُمَّ أَغْنِنِي بِحَلَالِكَ عَنْ حَرَامِكَ وَ بِفَضْلِكَ عَمَّنْ سِوَاكَ يوم الجمعة»(2)؛  نمونه ديگر از دعاهايي كه در تعقيب نماز خوانده مي شود، دعا در مورد اداي دين در روز جمعه است و آن دعاي اللَّهُمَّ أَغْنِنِي بِحَلَالِكَ عَنْ حَرَامِكَ.... است  و روايت شده كه بطور كلي براي همه حاجات چنين دعايي را بخوانند كه مي توان اين دعا را به نيت افزايش روزي هم خواند.

در مورد گشايش روزي و نجات از فقر دعاهاي مخصوصي وارد شده است از جمله:

1- « براي گشايش روزي بعد از نماز صبح ده بار بگويد: «سبحان اللَّه العظيم و بحمده استغفر اللَّه و اسأله من فضله»(3)

2- از امام محمد باقر (ع)روايت شده كه فرمود: «در باب طلب روزي، در نماز واجبي دعا كن و حال آنكه تو در سجده باشي بگو يَا خَيْرَ الْمَسْؤُلِينَ، وَيَا خَيْرَ الْمُعْطِينَ، ارْزُقْنِي وَارْزُقْ عِيَالِي مِنْ فَضْلِكَ الْوَاسِعِ؛ فَإِنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ؛ اي بهترين سؤال‏شدگان و اي بهترين بخشايندگان روزي ده مرا و روزي ده عيال مرا از فضل خود پس به درستي كه تو صاحب فضل بزرگي»(4)

3- «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) هَذَا الدُّعَاءَ يَا رَازِقَ الْمُقِلِّينَ يَا رَاحِمَ الْمَسَاكِينِ يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ يَا ذَا الْقُوَّةِ الْمَتِينَ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ ارْزُقْنِي وَ عَافِنِي وَ اكْفِنِي مَا أَهَمَّنِي»(5)؛  از امام جعفر صادق (ع) روايت شده كه فرمود: رسول خدا (ص) اين دعا را تعليم فرمود: اي روزي‏دهنده مال ضايع شدگان و اي رحم‏كننده گدايان و اي دوست مؤمنان و اي صاحب توانايي استوار صلوات فرست بر محمد و اهل بيت او، و روزي و عافيت ده مرا، و كفايت كن از من، آن‏چه در اندوه افكنده مرا».

براي آشنايي بيشتر با دعا ها و اذكار جهت گشايش روزي به كتاب اصول كافي بَابُ الدُّعَاءِ لِلرِّزْق‏ مراجعه كنيد كه ادعيه زيادي در آنجا آمده است.(6)

4- دعاي بيست و نه صحيفه سجاديه كه درباره گشايش روزي است: «وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا قُتِّرَ عَلَيْهِ الرِّزْقُ»(7)

پي نوشت ها:

1. شيخ صدوق، الامالي، ص388.

2. ابن فهد حلي، عده الداعي و نجاح الساعي‏، انتشارات دار الكتب الاسلامي، ص61.

3. همان.

4. كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، انتشارات إسلامية، ج‏2، ص 551.

5. همان.

6. همان، ص550.

7. الصحيفة السجادية، دفتر نشر الهادي، ص 136.

صفحه‌ها