پرسش وپاسخ

ولي واژه آيه به معني آيات قران و بينه نيز به معني برهان و دليل نيز هست
يكي از راهها و روشها براي فهم مقصود خداوند در آيات قرآن، توجه به قرايني است كه در خود آيات قرآن است و توجه به صدر و ذيل آيه و سياق آيه. يعني بايد ديد موضوع و...

گاهي گفته مي شود كه قرآن آيات و بيّنات را به جاي معجزه به كار مي برد

و آنها را به حضرت محمد هم نسبت داده

ولي واژه آيه به معني آيات قران و بينه نيز به معني برهان و دليل نيز به

كار رفته است.

از كجا بدانيم منظور قرآن در آن آيات از بينات و آيات، حتما معجزه بوده است؟

يكي از راهها و روشها براي فهم مقصود خداوند در آيات قرآن، توجه به قرايني است كه در خود آيات قرآن است و توجه به صدر و ذيل آيه و سياق آيه. يعني بايد ديد موضوع و بحث آيه در مورد چه چيزي است و از قرائني كه در خود آيه يا در آيات ديگر وجود دارد به معناي اصلي كلمه يا عبارت، رسيد. در  مورد سوال هم درست است بعضي جاها منظور از «آيات و بينات» معجزه است و بعضي جاها منظور معناي لغوي و اصطلاحي آنها مراد است. به عنوان نمونه در بعضي آياتي كه خطاب به پيامبر اكرم(ص) است، منظور از «آيات بينات» هم آيات قرآن است كه بر پيامبر اكرم(ص) نازل شده است به قرينه «انزلنا اليك» كه در قبل از آن قرار دارد و هم معجزات و نشانه هاي ديگر ايشان منظور است: «وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ آياتٍ بَيِّناتٍ وَ ما يَكْفُرُ بِها إِلاَّ الْفاسِقُونَ»(1)؛ و هر آينه آيتهاي روشن- آيات قرآن و ديگر نشانه‏ها و معجزه‏ها- به تو فروفرستاديم و جز بدكاران نافرمان به آنها كافر نشوند.

يا در جاي ديگر آمده است: «هُوَ الَّذي يُنَزِّلُ عَلي‏ عَبْدِهِ آياتٍ بَيِّناتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ وَ إِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَؤُفٌ رَحيمٌ (2)؛ او كسي است كه آيات روشني بر بنده‏اش [محمد] نازل مي‏كند تا شما را از تاريكيها به سوي نور برد و خداوند نسبت به شما مهربان و رحيم است.

در بعضي آيات ديگر كه عبارت «آيات بينات» درباره انبياء ديگر به كار رفته معلوم است كه منظور آيات قرآن نيست بلكه منظور معجزان و دلايل نبوت خود آنها است. به عنوان نمونه درباره سرزمين مكه و معجزات آن آمده است:

«فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً»(3)؛ در آن، نشانه‏هاي روشن، (از جمله) مقام ابراهيم است و هر كس داخل آن [خانه خدا] شود در امان خواهد بود.

يا درباره معجزات حضرت موسي(ع) آمده است: «وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسي‏ تِسْعَ آياتٍ بَيِّناتٍ فَسْئَلْ بَني‏ إِسْرائيلَ إِذْ جاءَهُمْ...»(4)؛ ما به موسي نه معجزه روشن داديم پس از بني اسرائيل سؤال كن آن زمان كه اين (معجزات نه گانه) به سراغ آنها آمد (چگونه بودند)؟

درباره حضرت زكريا هم منظور از «آيه» معجزه و نشانه است: «قالَ رَبِّ اجْعَلْ لي‏ آيَةً قالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ إِلاَّ رَمْزاً وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثيراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِبْكارِ»(5)؛ گفت: پروردگارا، براي من نشانه‏اي قرار ده. فرمود: نشانه‏ات اين است كه سه روز با مردم، جز به اشاره سخن نگويي و پروردگارت را بسيار ياد كن، و شبانگاه و بامدادان [او را] تسبيح گوي.

درباره حضرت صالح نيز منظور از «آيه» معجزه آن حضرت است: «وَ يا قَوْمِ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوها تَأْكُلْ في‏ أَرْضِ اللَّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابٌ قَريبٌ»(6)؛ اي قوم من اين «ناقه» خداوند است، كه براي شما نشانه‏اي است بگذاريد در زمين خدا به چرا مشغول شود هيچ گونه آزاري به آن نرسانيد، كه بزودي عذاب خدا شما را خواهد گرفت.

بنابراين مصداق «آيات و بينات» در قرآن كريم هم مي تواند معجزات و دلايل نبوت انبياء باشد و هم مي تواند آيات قرآن كه بر پيامبر(ص) نازل شده، باشد. و اينكه از كجا بدانيم منظور از «آيات و بينات» حتما معجزه بوده است را بايد با مراجعه به قرائني كه در خود آيات يا آيات ديگر وجود دارد، تشخيص داد. مثل اينكه وقتي «آيات و بينات» درباره پيامبران پيشين غير از حضرت محمد(ص) به كار رفته، قطعا آيات قرآن منظور نيست چون آيات قرآن فقط بر پيامبر اكرم(ص) نازل شده است، بلكه معجزات و دلايل نبوت خود آنها مراد است.

پي نوشت ها:

1. بقره(2)آيه99.

2. حديد(57)آيه9.

3. آل عمران(3)آيه97.

4. اسراء(17)آيه101.

5. آل عمران، آيه41.

6. هود(11)آيه64.

چرا به شهيدان مي گوييم زنده؟
«ولا تحسبنّ الّذين قُتلوا في سبيل الله أمواتاً بل أحياءٌ عند ربّهم يُرزقون؛(1) هرگز كساني را كه در راه خدا كشته شده‌اند، ‌مرده مپندار، بلكه زنده‌اند كه نزد پرور

چرا به شهيدان مي گوييم زنده ولي به افراد ديگر كه ميميرن با وجود مومن بودن نمي گوييم زنده اند؟

در ابتدا بايد گفت دليل مطلب اين است كه  خدا وند در قرآن كريم در توصيف شهداي راه خدا گفته است:

«ولا تحسبنّ الّذين قُتلوا في سبيل الله أمواتاً بل أحياءٌ عند ربّهم يُرزقون؛(1) هرگز كساني را كه در راه خدا كشته شدهاند، مرده مپندار، بلكه زندهاند كه نزد پروردگارشان روزي داده ميشوند».

در تحليل اين مسله بايد گفت : همه آدميان بعد از مرگ تا برپايي قيامت در عالم برزخ داراي حياتي هستند،  حيات برزخي اختصاص به شهدا ندارد، ولي آياتي كه براي شهدا حياتي پس از مرگ را به عنوان  برتري مطرح نموده(2) مفهوم خاصي دارد. اما اينكه حيات برتر به چه معناست، مفسران ديدگاههاي متعدد و متفاوتي مطرح نمودهاند، مثلاً برخي معتقدند حيات شهدا يك حيات غيبي و مخصوص آن هاست كه ما از درك حقيقت آن حيات ناتوان هستيم. در روايات هم توضيحي در اين خصوص نيامده است.

برخي گفته اند حيات شهدا كه در آيات اشاره شد، حيات هدف و مكتب آنان است، ساير مردم در پي مرگ، نابود و يادشان فراموش ميشوند، ولي شهدا به دليل بقاي هدف و مكتبشان همواره زندهاند. مراد از حيات شهدا اين است كه  در برزخ داراي حيات روحاني و برزخي ويژهاند، با اين امتياز كه در قرب رحمت خدا در نعمت و آسايش كامل به سر ميبرند.(3)

قرآن كريم ،با اشاره به حيات برتر شهيد فرمود: «فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ، يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ؛(4) به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است‏شادمانند. براي كساني كه از پي ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته‏اند شادي مي‏كنند. نه بيمي بر ايشان است و نه اندوهگين مي‏شوند. بر نعمت و فضل خدا و اينكه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمي‏گرداند شادي مي‏كنند».

اين آيات وجه برتري حيات برزخي شهدا به خوبي ميرساند، زيرا گرچه همگان از برزخي حيات بهرهمندند، ولي شهدا داراي حيات ويژهاند. حتي همانند زندگان در دنيا به دوستانشان كه هنوز به آنان نپيوستهاند ، بشارت ميدهند كه از هيچ چيزي هراس نكنند و به آن ها بپيوندند. اين جلوه همان حيات ويژه شهدا در برزخ است.

پينوشتها:

1. آل عمران (3) آيه 169.

2. بقره (2) آيه 154.

3. ناصر مكارم، تفسير نمونه،  نشر دار الكتب الاسلا ميه  تهران، بي تا، ج 1، ص 522.

4. آل عمران (3) آيه 170 ـ 171.

منظور از فقر و ناداني و سود عقلاني چيست؟
این سخن از پیامبر (ص) خطاب به امام علی (ع) و از ایشان خطاب به فرزندان و جامعه صادر شده و به شرح زیر است: ...

رسول خدا فرمود يا علي هيچ فقري بدتر از ناداني و جهالت نيست و هيچ مالي سودمندتر از عقل نيست لطفا توضيحي درباره اين مطلب ارائه فرمائيد منظور از فقر و ناداني و سود عقلاني چيست و چه نوع فقري منظور نظر مي باشد؟

این سخن از پیامبر (ص) خطاب به امام علی (ع) و از ایشان خطاب به فرزندان و جامعه صادر شده و به شرح زیر است :

«يا علي لا فقر أشد من الجهل و لا مال أعود من العقل»؛ (1)

در شرح این جمله نوشته اند:

انسان به كمك عقل به منافع و خیراتی نایل می گردد كه با مال به دست نمی آیند؛ همچنان كه با جهل و نادانی منافعی را از دست می دهد كه فقر مالی در قبال آن بسیار كم اهمیت می باشد. دیگر این كه با عقل می توان تحصیل مال كرد، ولی با مال نمی توان به عقل رسید. (2)

یكی دیگر از شرح دهندگان احادیث در شرح این حدیث نوشته است:

مال سبب رسیدن به لذات مادی جسمی است و عقل سبب رسیدن به لذات معنوی و روحانی است . با توجه به این تعریف و فایده رسانی ، معلوم است كه نبود عقل شدید تر از نبود مال است؛ زیرا با فقدان مال ، فرد از لذات مادی محروم می گردد؛ ولی با فقدان عقل فرد از لذات معنوی و روحی محروم می شود و محرومیت دوم شدیدتر از محرومیت اولی است.

علاوه بر آن ، مال بدون عقل نفع و فایده ای ندارد به خاطر مفسده های زیادی كه بر این توانگری بار می شود (در حدیث است كه مال ماده شهوت ها و طلب های بدون حساب و كتاب است) (3) اما عقل صاحب خود را از ملامت در دنیا و پشیمانی آخرت نجات می دهد؛ چون فرد را بر راه صحیح نگه می دارد  و از جهت سوم مال حداكثر وسیله كسب خیر است؛ ولی عقل راهنمای به سوی خیر است و راه رسیدن به آن را نشان داده و ما را به آن می رساند . (4)

پی نوشت ها :

1. كلینی ، كافی ، پنجم ، تهران ، دار الكتب ، 1363 ش ، ج 1 ، ص 25.

2. همان ، ص 26 (پاورقی). 

3. محمد عبده ، خطب امام علی (نهج البلاغه) ، اول ، قم ، دار الذخائر ، 1370 ش ، ج4 ، ص 14.

4. مولی صالح مازندرانی ، شرح اصول كافی ، اول ، بیروت ، دار احیاء التراث العربی ، 1421 ق ، ج1 ، ص 310 - 311.

در مورد خطبه شماره 12 توضيح دهيد.
امام فرمود: پس او با ما بوده و (علاوه بر او)در این میدان با ما بوده اند كسانی كه هنوز در پشت پدران یا در رحم مادران هستند ( و به دنیا نیامده اند) و در آینده ...

در مورد خطبه شماره 12  توضيح دهيد.

خطبه مورد نظر به شرح زیر است:

لما أظفره الله بأصحاب الجمل قال له بعض أصحابه : وددت أن أخي فلانا كان شاهدنا ليري ما نصرك الله به علي أعداءك . فقال ( عليه السلام ) : أهوي أخيك معنا ؟ قال : نعم قال : فقد شهدنا ولقد شهدنا في عسكرنا هذا قوم في أصلاب الرجال وأرحام النساء سيرعف بهم الزمان ويقوي بهم الايمان . (1)

بعد از این كه امام و همراهانش در جمل پیروز شدند، یكی از یاران امام خطاب به ایشان فرمود: كاش برادرم با ما بود و این پیروزی خدایی شما بر دشمنان را مشاهده می كرد.

امام پرسید آیا دل برادرت با ما بود؟

گفت : آری.

امام فرمود: پس او با ما بوده و (علاوه بر او)در این میدان با ما بوده اند كسانی كه هنوز در پشت پدران یا در رحم مادران هستند ( و به دنیا نیامده اند) و در آینده به دنیا خواهند آمد و باعث قوت ایمان خواهند بود.

این كلام امام تكرار همان كلام رسول خداست كه هنگام بازگشت از تبوك  فرمود:

مؤمنانی بودند كه در مدینه ماندگار شدند و مرض (یا موانع واقعی دیگر) به آنان اجازه همراهی با شما نداد. ولی در هر مسیری كه رفتید و در هر منزلی كه فرود آمدید (دلشان) با شما بود ( و در ثواب با شما شریك بودند). (2)

این مبنایی است كه خداوند در اسلام بیان كرده كه رابطه ایمانی و اعتقادی و محبت و رضایت، افراد را یگانه كرده در فعل و ترك همدیگر شریك می سازد .

وقتی فردی به اعتقاد و عمل فرد یا گروهی عاشق بود و آرزوی همراهی با آنان را به واقع داشت و از همرنگی با آنان فروگذار نكرد ، با آنان یگانه شده و در فعل و ترك آنان شریك می گردد. بر این مبنا است كه ناقه صالح را فقط یك نفر پی كرد، ولی خدا در كتابش آن را به قوم صالح نسبت می دهد. (3) زیرا همه آن قوم به آن عمل شنیع راضی و كمك كار فكری ، روحی و عملی پی كننده بودند و بر این اساس اصل زیر اعلام شده است:

الراضی بفعل قوم كالداخل فیه معهم (4)

هر كس به رفتار قومی راضی و خشنود باشد مثل این است كه در آن رفتار با آنان همراه بوده است.

پی نوشت ها:

1. مجلسی، بحار الانوار ، بیروت، الوفا ، 1403 ق، ج 32، ص 245.

2. محمودی، نهج السعاده ،نجف، نعمان، 1387 ق، ج 4، ص 102.

3. شعراء (26) آیه 157.

4. محمد عبده ، خطب الامام علی (ع)، قم، دار الذخائر، 1412 ق، ج 4 ، ص 40.

معني اين حديث چيست؟
كسي كه ممانعت از (بدي) را نيكو نداند، نيكو نمي داند كه به ديگري عطا كند. يعني هر كس در نگه داري مال كوتاهي كند به يقين در بخشيدن آن هم كوتاهي مي كند و آن را...

در روايتي از امام حسن عسكري عليه السّلام آمده: «مَنْ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يَمْنَعَ، لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يُعْطِي‏». معني اين حديث چيست؟

اين روايت در كلامي از امام حسن عسگري (ع) نقل شده است:

مَنْ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يَمْنَعَ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يُعْطِي‏: (1) كسي كه ممانعت از (بدي) را نيكو نداند، نيكو  نمي داند كه به ديگري عطا كند. يعني هر كس در نگه داري مال كوتاهي كند به يقين در بخشيدن آن هم كوتاهي مي كند و آن را عطاء نمي كند.

 پي نوشت:

1. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، علامه مجلسي‏، ناشر اسلاميه، ‏تهران، ‏سال چاپ، نوبت چاپ، ج‏75، ص 380.

چگونه این دو حدیث را با یكدیگر جمع كنیم؟
مراد از علم چیست؟ اگر علم به معنای آگاهی مطلق است، پس دایره ای بسیار وسیع تر از آن چه ما فكر می كنیم دارد و شامل تمام علومی می شود كه از قبل تاكنون و در ...

در حدیثی از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله می خوانیم  : العلم ثلاث :آیة محكمه ، فریضة عادله أو سنة قائمه و در حدیث دیگری می خوانیم : العلم علمان :علم الأدیان و علم الأبدان .چگونه این دو حدیث را با یكدیگر جمع كنیم؟ بالاخره پزشكی جزء علوم قرار می گیرد ؟ با توجه به اینكه فراگیری علم واجب كفایی است ، آیا فراگیری هیچ یك از این علوم بر ما واجب است ؟ اگر واجب است ، فراگیری كدام یك واجب است؟

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مركز

 مراد از علم  چیست؟ اگر  علم  به معنای آگاهی مطلق است، پس دایره ای بسیار وسیع تر از آن چه ما فكر می كنیم دارد و شامل تمام علومی می شود كه از قبل تاكنون و در همه زمینه ها وجود داشته و خواهد داشت.

در فرهنگ قرآن، علم و جهل معنايي گسترده‏تر از دانستن و ندانستن دارد. عالم كسي است كه انديشه و عمل او بر اساس حقّ و حقيقت باشد، گرچه قدرت خواندن و نوشتن هم نداشته باشد . جاهل كسي است كه فكر و عمل او بر باطل باشد، گرچه همه‏ علوم را بداند.(1)

از نظر قرآن و روایات، علم وسیله است، نه هدف؛ آن هم وسیله‏ای كه انسان را به كمال می‏رساند . دنیا و آخرت او را آباد می‏كند. 

ارزش هر علم به ارزش موضوع آن  است . در این جهت علوم الهی و دینی( با توجه به موضوع آن ) از سایر علوم اشرف و برتر است؛ ولی این بدین‏ معنا نیست كه علوم دیگر بی‏اهمیت و بدون ارزش است و علم نیست. در نگاه كلی قرآن، هر علمی كه انسان را به دنیاپرستی سوق دهد ، به چنگال مادیات بسپرد ، فهم و شعور او را به طرف خواب و عیش و نوش بكشاند، هدف نهایی او را تنها وصول به مادیات قرار دهد، چیزی جز ضلالت و گمراهی نیست ،هر چند علمی باشد كه به طور مستقیم با عقاید و احكام دینی  سر و كار داشته باشد.

قرآن فرمود:ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدي‏ (2) ؛ حال كه چنين است، از كسي كه از ياد ما روي مي‏گرداند و جز زندگي مادي دنيا را نمي‏طلبد، اعراض كن!

پس این آخرین حد آگاهی آن ها است . خداوند به حال آن كه از راه حق گمراه شده آگاه است.

علوم بشری نیز می‏تواند نقش‏آفرین بوده و موجبات سعادت آدمی را فراهم كند. این در صورتی است كه هدف تلقی نشود،بلكه وسیله پیشرفت و رسیدن به كمال باشد.

 علمی كه در روایات و آیات بر آن تأكید شده و از آن ستایش گشته و به عنوان برترین علوم محسوب می گردد، علم خداشناسی است، زیرا معلومات این علم از معلومات سایر علوم برتر  است .

امام موسی ابن جعفر سلام الله علیه فرمود:

علم واقعي آن است كه از نزد عالم ربّاني رسيده باشد.(3) 

در عین حال، هر علمی به اندازه معلومات خود ارزش دارد . روشن است كه كسب معرفت و جهان بینی و خداشناسی منحصر به یك رشته نیست.

شخصی ممكن است از علم شیمی چنان خدا را بشناسد كه از مطالعه كتاب های دینی نشناسد . پس آن چه مهم است ،شناخت كیمیای هستی است . البته باید پذیرفت بعضی از علوم و رشته ها به این هدف نزدیك تر و كم واسطه ترند. در غیر این صورت از علوم مختلف به عنوان فضل نام برده شده ،نه كمال.

علم و دانشی كه ثمره دنیوی دارد و آن عبارت است از: آثار و نتایجی كه بر هر علمی متناسب با رشته خاص خود مترتب می شود، مانند حل مسایل فلسفی برای علم فلسفه، معالجه بیماران در دانش پزشكی، طرح نقشه های خوب در رشته معماری. یك ثمره اُخروی دارد كه عبارت است از نعمت های جاویدان بهشت و رضوان الهی. داشتن این ثمره برای هر دانشی، بسته به این است كه طالب علم نیّتش رضای خدا باشد.

هر علمی كه به حال اسلام و مسلمانان سودمند باشد و دردی را دوا كند، تحصیل این علم اگر برای خدمت و همراه با اخلاص باشد، دارای ثمره بزرگ اُخروی است. مشمول اجر و ثواب هایی است كه در تحصیل علم وارد شده است. حضرت فرمود:  طلب العلم فریضة علی كل مسلم، ألا انّ الله یحب بغاة العلم.(4) یعنی طلب علم بر هر مسلمانی واجب است. خدا دانشجویان را دوست دارد.

 آن چه در بعضی از احادیث از جمله احادیث مورد سوال در مورد بیانات مختلف در باره علم  آمده، این است كه امامان معصوم سلام الله علیهم اجمعین وقتی سخن از علم و دانش به میان می آمد و یا در این زمینه ها مورد سوال واقع می شدند، نسبت به هر سوالی پاسخ مخصوص به  سوال را می دادند. تعابیر متفاوت از علم، از این جهت ناشی می شود، یعنی پاسخ امام متناسب با سوال پرسشگر و یا وضع و حال جلسه است . تفاوت علوم موجب تفاوت تعبیر می شود.

از این قبیل تعابیر متفاوت اما همسو در مورد علم فراوان در قرآن دیده می شود كه به چند مورد اشاره می شود.

1. علم واقعي، انسان را به سوي آخرت و تقوي و عمل صالح سوق مي‏دهد.

 "قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ" (5) عالم آگاه كسي است كه زرق و برق دنيا او را مجذوب نسازد و دنياگرايان را تحقير كند.

2. علم خشيت آور است و موجب خدا ترسی می شود :

"إِنَّما يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ"(6) یعنی، تنها عالمان از خدا مي‏ترسند.

3. علم به انسان ديد و بينش مي‏دهد. "وَ يَرَي الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ" (7)

4.قرآن علم و دانايي را ريشه‏ ايمان مي‏داند. "أُوتُوا الْعِلْمَ ... يَخِرُّونَ" (8)

5.نشانه‏ علم واقعي دريافتن حقّانيّت قرآن و پذيرفتن آن است. بدون علم و معرفت، حق‏شناسي ممكن نيست. "أُوتُوا الْعِلْمَ ... هُوَ الْحَقَّ"  (9)

6.علم واقعي آن است كه انسان را در برابر حق، به خضوع وادار كند. "أُوتُوا الْعِلْمَ، يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً" (10)

 اما فراگیری علومی كه به حال جامعه سودمند است، به ترتیب اولویتی كه می توان از پاسخ متوجه شد، واجب كفایی می باشد . اگر  افرادی كه این مهم را به عهده بگیرند نبودند، در صورت داشتن توانایی و استعداد یاد گیری شخص،فراگیری آن علم خصوصا علم پزشكی كه مربوط به نجات جان آدمی است،  واجب می شود.

پس مراد  حضرت علومي است كه رابطه مستقيم با كمال و سعادت انسان دارد و ندانستن آن ها مانع رسيدن  به كمال و سعادت است . همه ما به ارزش و اهميت علوم ديگر از جمله پزشكي آگاهيم. اما علم پزشكي علمي نيست كه دانستن آن براي همه انسان ها ضرورت داشته باشد و ندانستن آن مانع كمال و سعادت انسان بشود.   از اين رو بزرگان فرموده اند منظور از اين سه علم ، علم عقايد و خلاق و احكام است كه رابطه مستقيم با رشد و ترقي انسان دارند .

پی نوشت ها:

1. تفسير نور، ج‏6، ص 385.

2.  نجم(53) آیه 30.

3. الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‏1، ص 70.

4. اصول كافی، ج1، ص35، حدیث1،كتاب فضل العلم.

5.  قصص(28) آیه 80  .

6.  فاطر(35) آیه 28  .

7. سبا (34)آیه 6 .

8.  اسراء(17) آیه 107.

9.  سبا ،آیه 6.

10.  اسراء، آیه 107.

دردعاهاي مفاتيح آمده اگر گناهان به اندازه كف درياها باشد بخشیده می شود
در مورد ثواب زيارت ها يا ثواب بعضي اعمال مستحبي يا ثواب بعضي اذكار توجه به چند نكته لازم است: ...

چطور در مجالس و روايات مي گويند كه ريختن تنها قطره اشكي براي امام حسين باعث مي شود تمام گناهان و پليديهاي انسان بخشيده شود؟Ԟاينكه در دين اسلام بيان شده ديدن حتي 1تارموي زن گناه است و عذاب هاي فلان دارد چطور است كه اين مذهب اين همه سختگير و متعصب است ولي با نشان دادن حزن و اندوه و يا قطره اشكي در مجلس عذاداري امام حسين تمام گناهانش بخشيده مي شود؟ يا با خواندن يك ورد رو به قبله خواندن كه در دعاهاي مفاتيح آمده اگر گناهان به اندازه كف درياها و ريگ بيابان ها باشد بخشيده مي شوند؟!!

در مورد ثواب زيارت ها يا ثواب بعضي اعمال مستحبي يا ثواب بعضي اذكار توجه به چند نكته لازم است:

1. در مورد فضيلت تلاوت سوره ها و اعمال مستحبي اولا بايد سند آن را بررسي كرد .

البته رواياتي داريم به اين مضمون كه اگر بنا بر حديثي از رسول خدا بر انجام عملي وعده پاداشي داده شده باشد و فرد به خاطر وعده پيامبر و براي رسيدن به ثواب موعود آن عمل را انجام دهد، خدا آن ثواب را به وي خواهد داد حتي اگر آن حديث سخن پيامبر نباشد.(1)

با توجه به اين روايات كه متعدد و معتبر هستند، عالمان نسبت به سند روايات ثواب تلاوت سوره ها يا زيارت ها يا اذكار سخت گيري نكرده و مؤمنان را به همان وعده اجمالي وا گذارده اند.

2.  وعده ها اجمالي است و قيد و شرط آن ها در روايات ديگر به صراحت و بارها ذكر شده است. مثلا آيه شريفه مي فرمايد:" َ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين‏"(2)؛ خدا فقط از با تقوايان مي پذيرد".

اين آيه قيد عامي را به همه عبادات و اعمال ما مي زند و آن "رعايت تقوا " است. خدا در اين آيه با حصر "انما" اعلام مي كند كه فقط از باتقوا ها مي پذيرد. بنا بر اين اگر كسي تقوا سرلوحه اعمالش نباشد و به جاي يك بار ،هزار بار سوره "يس" بخواند، دردي از او دوا نخواهد كرد.

3. مراد از روايت خواندن به تنهايي نيست. چون در آيات و روايات زيادي كساني كه فقط به خواندن كتب آسماني اكتفا مي كنند، مذمت شده اند، بلكه منظور خواندن به همراه عمل است.

يا گريه بدون معرفت ارزشي ندارد. گريه اي ارزشمند است كه حداقل ناشي از معرفت گريه كننده به مظلوميت امام باشد و گرنه خود سپاه عمر سعد و اهل كوفه هم اشك زيادي بر حضرت ريختند.

كساني كه بعد از كشته شدن امام و يارانش به خيام حرم هجوم بردند، اشك ريزان حرم را غارت كردند، ولي اين گريه آنان را از گناه عظيم شركت در قتل امام پاك نمي كرد.

4. امام خميني در زمينه احاديث چنيني بيان زيبايي دارند:

"هر كس مراجعه كند به وصيت هايي كه رسول اكرم (ص) به حضرت امير المؤمنين(ع) مي‏كردند، و وصيت هاي ائمه بعضي به بعضي، و وصيت هايي كه به خواص شيعيان مي‏فرمودند و تأكيدات و سفارش هاي خيلي بليغي كه مي‏فرمودند و آن ها را از معصيت خداي تعالي بر حذر مي‏نمودند، كه در اصول و فروع تكاليف، كتب اخبار از آن پر است، علم قطعي حاصل مي‏كند كه اگر بعض روايات‏ به حسب صورت و ظاهر مخالف با آن احاديث وارد شده است، ظاهر آن ها مراد نيست. پس، اگر طوري ممكن بود تأويل آن كه منافات با آن احاديث قطعيه صريحه، كه از ضروريات دين است، نداشته باشند، آن را تأويل مي كنيم، يا جمع عرفي داشت جمع مي كنيم، و الا ردّ علم آن به قائلش مي‏نماييم‏...

اين است چند حديث از احاديث شريفه صريحه به اينكه اين اشتهاي كاذبه كه ما اهل دنيا و معصيت داريم( كه با يك عمل جزيي و بدون توبه و تدارك گناهان به ثواب هاي عظيم برسيم و از عذاب و كيفر گناهان مان نجات يابيم) غلط و باطل است، و از هوس هاي شيطاني و مخالف با عقل و نقل است. و ضميمه نما به آن آيات شريفه قرآنيه را، مثل قول خداي تعالي:

كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ. (3) و مثل قوله تعالي: فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ. وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ. (4) و مثل قوله تعالي: لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ(5) و غير اين‏ها از آيات شريفه كه در [هر] صفحه از كتاب الهي موجود است، كه تأويل و تصرف در آن خلاف ضرورت است.

در مقابل اين‏ها احاديث ديگري است كه آن ها هم در كتب معتبره مذكور است( مشابه حديث بالا با سند معتبر)، ولي نوعا جمع صحيح عرفي دارد. و اگر جمع نيز پسند نيفتد و قابل تأويل نباشند، مقاومت با اين همه حديث صحيحه صريحه متواتره مؤيّده به ظواهر قرانيه و نصوص فرقانيه و عقل سليم و ضرورت مسلمين ننمايد... مردم مطلقا به اعمال خود گرفتارند و مؤاخذ در زشتي ها هستند، مگر آن هايي كه ايمان آورند و توبه از گناهان كنند و عمل صالح به جا آورند. و اين سه در هر كس جمع شود، رستگار و مورد الطاف خداوند است و در پيشگاه مقدس حق محترم است، و سيّئات و گناهان [او] مبدل به حسنات شود...

پس اي عزيز، شيطان تو را مغرور نكند و هواهاي نفسانيه تو را گول نزند. البته انسان تنبل مبتلا به شهوات و حب دنيا و جاه و مال، مثل نويسنده، هميشه دنبال بهانه است از براي تأييد تنبلي خود، و هر چه موافق با شهوات او باشد و مؤيد هواهاي نفسانيه و خيالات شيطانيه او باشد، اقبال به آن نمايد و چشم و گوش خود را به آن باز كند، بدون آنكه فحص از مغزاي آن نمايد يا به مقابلات و معارضات آن نظر نمايد.

بيچاره گمان مي‏كند به مجرد دعوي تشيع و حب اهل بيت طهارت و عصمت(و انجام بعض اعمال مستحب يا تلاوت بعض سور و ادعيه) جواز ارتكاب هر محرّمي را خداي نخواسته دارد و قلم تكليف، نعوذ باللّه، از او برداشته شده! بدبخت نمي‏داند كه شيطان بر او تعميه كرده(بينايي او را گرفته)، و در آخر عمر بيم آن است كه محبت بي مغز بيفايده نيز از دستش برود و با كف تهي در صف نواصب اهل بيت محشور گردد. آخر دعوي محبت كسي [كه‏] بيّنه نداشته باشد پذيرفته نيست.

ممكن نيست من با شما دوست باشم و محبت و اخلاص داشته باشم، و بر خلاف تمام مقاصد و مطلوبات شما اقدام كنم. درخت محبت ثمره و نتيجه‏اش عمل بر طبق آن است، و اگر اين ثمره را نداشته باشد، بايد دانست كه محبت نبوده، خيال محبت بوده.

پيغمبر اكرم و اهل بيت مكرم او، صلوات اللّه عليهم، تمام عمر خود را صرف در بسط احكام و اخلاق و عقايد نمودند و يگانه مقصد آن ها نشر احكام خدا و اصلاح و تهذيب بشر بوده و هر قتل و غارت و ذلت و اهانتي را در راه اين مقصد شريف سهل شمردند و از اقدام باز نماندند، پس محبّ و شيعه آن ها كسي است كه در مقاصد آن ها با آن ها شركت كند و پيروي از آثار و اخبار آن ها كند. اينكه در اخبار شريفه اقرار به لسان و عمل به اركان را از مقوّمات ايمان شمرده ،بيان يك سرّ طبيعي و سنّة اللّه جاريه است، چون كه حقيقت ايمان ملازم با اظهار و عمل است. عاشق در جبلّه طبيعيه اوست. اظهار عشق و تغزّل در شأن معشوق، و عمل به لوازم ايمان و محبت خدا و اولياي او. [اگر] عمل نكرد مؤمن نيست و محبت ندارد. و اين صورت ايمان و محبت بي مغز و معني نيز با جزئي حوادث، و في الجمله فشار، از بين مي‏رود و صفر اليد به دار جزاي اعمال منتقل شود.(6)

بنا بر اين، احاديث وارد شده در ثواب زيارت و گريه بر امام حسين ما را به خوبي تشويق مي كند و وعده اجمالي مي دهد. اگر كسي دنبال اين وعده برود و سعي در تحصيل نمايد، خود را در معرض توبه و هدايت و عمل صالح قرار داده، اميد است كه اصلاح كند و نجات يابد . عملش كيميا شده و همه اعمال بدش را به خوب تبديل كرده، خوبي هايش را خالص ساخته و شايسته برترين ثواب ها گرداند كه خداي بزرگ فرمود:

إلاّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ اللَّه سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّه غَفوراً رَحيما؛(7)

(زنا كاران و قاتلان و مشركان در جهنم جاويدند.)مگر كسي( از آنان) كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح به جا آورد كه خدا گناهان اينان را بدل به خوبي مي كند و خدا آمرزنده و مهربان است.

گريه براي اباعبدالله از اين جهت كه مظلوم واقع شد و خود و اصحابش بي گناه به شهادت رسيدند و بر خانواده اش سختي فراوان رفت، عملي ارزشمند است و ثواب دارد.

البته طبيعي است كه هر چه انگيزه فرد عزادار بلند مرتبه تر باشد، ثواب بيش تري دارد. ثواب كسي كه فقط بر مظلوميت اباعبدالله مي گريد، با ثواب كسي كه علاوه بر آن، بر محروميت خود از همراهي با اين قافله هم مي گريد و بر اين كه چرا با اين قافله همراه نيست، اشك مي ريزد و در اين عزا و گريه از خدا توفيق همرنگي و همراهي مي طلبد، به طور طبيعي همسان نيست و ثواب فرد دوم به مراتب بالاتر است؛ ولي همان گريه بر مظلوميت، نهال عشق است كه با اشك چشم آبياري مي شود و تناور مي گردد و عشق به هم رنگي و همراهي را در پي دارد.

در باب گناهان هم اين گونه است. اين وعيدهاي شديد و غليظ براي اين است كه بنده از گناه احتراز كند و حريم بگيرد و گر نه همين خدايي كه اين همه تهديد مي كند و وعيد مي نمايد، به طور اجمال وعده مي دهد كه خدا غير از شرك را اگر بخواهد مي آمرزد و لو اين كه بنده توبه نكرده از دنيا برود:

إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ (8)

خداوند (هرگز) شرك را نمي‏بخشد! و پايين‏تر از آن را براي هر كس (بخواهد و شايسته بداند) مي‏بخشد.

پي نوشت ها:

1. بحارالانوار، ج2، ص256.

2. مائده(5)آيه27.

3. مدثر(74)آيه38.

4. زلزال(99)آيه7-8.

5. بقره(2)آيه286.

6. شرح چهل حديث، ص568-576.

7. فرقان(25)آيه70.

8. نساء(4) آيه48.

توسل به امام هادي (ع) را لطفا برايم توضيح دهيد.
توسل به حضرت امام هادي(ع) با توسل به ساير ائمه عليهم السلام فرقي نمي كند.به طور كلي در توسل به انبياء و ائمه و اولياي الهي، چند نكته را بايد در نظر داشت

گفته شده براي امر ازدواج به امام هادي (ع) متوسل شويد . چگونگي توسل به امام هادي (ع) را لطفا برايم توضيح دهيد.

توسل به حضرت امام هادي(ع) با توسل به ساير ائمه عليهم السلام فرقي نمي كند.به طور كلي در توسل به انبياء و ائمه و اولياي الهي، چند نكته را بايد در نظر داشت.

1- اجابت دعا و برآورده شدن حاجات تنها در دست خدا است، هيچ كسي - خواه انبياء و ائمه و فرشتگان باشند يا غير آنان - به طور مستقل نمي تواند كمترين حاجت كسي را برآورده كند. توسل جستن و طلب شفاعت كردن از ائمه و ساير اولياي الهي به اين معنا است كه آنان به دليل شأن و منزلت و مقام قُربي كه در نزد خدا دارند، از خدا مي خواهند كه حاجات توسل جوينده اجابت شود، و يا زودتر به اجابت برسد. البته اگر خير و مصالح توسل جوينده اقتضا كند، با دعا و توسل جستن به ائمه و اولياي الهي، دعا مستجاب و حاجت برآورده مي شود، و اگر خير و صلاحش نباشد، اساسا معصومين عليهم السلام از خدا نمي خواهند، و در حق توسل جوينده شفاعت نمي كنند و واسطه فيض نمي شوند.

2- توسل جستن، نوعي دعا كردن است. بنابراين همه مقدمات و آداب و شرايطي كه براي استجابت دعا وجود دارد، در توسل نيز بايد رعايت شود. از جمله آداب عبارتند از:

- طهارت ظاهري (وضو و غسل) و باطني و قلبي

- رو به قبله ايستادن

- پيش از دعا بسم الله گفتن و صلوات فرستادن و در حق همه زنان و مردان مؤمن دعا كردن

- با حضور قلب و حال اضطرار دعا كردن و اشك ريختن

- هنگام دعا توجه قلبي داشتن و حال اضطرار پيدا كردن

- اصرار بر دعا و توسل و مأيوس نشدن. برخي دعاها بايد حداقل يك سال، هر روز و شب از خدا خواسته شود.

- زمان شناسي در دعا و غنيمت شمردن اوقات شريف مانند: دعا و توسل هنگام سحرگاهان، روز عرفه، ماه رمضان، روز جمعه

- مكان شناسي: دعا در ميان جمع مؤمنان، در مسجد، در حرم ائمه اطهار عليهم السلام مخصوصا در حرم مولانا اباعبدالله الحسين(ع)، در روضه منوره پيامبر اكرم(ص) و در مسجدالحرام و هنگام طواف و سعي صفا و مروه

- هنگام دعا دست ها را به سمت آسمان بلند كردن و در پايان دعا پس از فرستادن صلوات بر محمد و آل محمد دست ها را به صورت كشيدن.

- ذكر كردن حاجات: خداوند از حاجت دعا كنندگان خبردار است. اما دوست دارد بندگانش خواسته‏هاي خود را ذكر كنند.

- آنچه ذكر شد برخي از آداب ظاهري دعا و توسل بود، دعا و توسل آداب باطني نيز دارد، مهم ترين آن عبارت است از: توبه‏ي از گناه و استغفار، پرداخت حقوق مردم، توجه كامل به ذات مقدس حق تعالي در مواجه شدن با حلال و حرام، پيش از توسل و دعا، دو ركعت نماز خواندن – مخصوصا نماز جعفر طيار – و بعد از سلام نماز خدا را حمد و ستايش كردن،

- پيشنهاد مي كنيم با  خواندن زيارت جامعه كبيره، كه انشاء امام هادي(ع)است، به آن حضرت متوسل شويد.

تذكر: براي امر ازدواج، هر شب سوره يس بخوانيد.

عشق قبل از ازدواج چه حكمی دارد؟
البته مراد حضرت دوست داشتن همسران خودش است نه مطلق زنان زیرا در مقام بیان لذتها است.

باسلام در حدیثی از پیامبر خواندم كه پیامبر از سه چیز خوشش می آمد كه یكی از آنها زن می باشد.منظور ازاین نوع خوش آمدن آیا زنان خود پیامبر است یادركل بیانگر نوعی دوست داشتن جنس زن در كل. آیا اصولا اگر كسی از زن دیگری خوشش بیاید،اگرچه زن خودش نباشد، موضوع بی اهمیتی است یامكروه است چون بالاخره نیت هم درآن دنیا حساب دارد یا نوعی سادگی است. البته نه اینكه به او چیزی بگوید.آیا درقرآن كه به مودت ورحمت میان زن وشوهر اشاره شده است ، این همان عشق میان زن وشوهر است ؟ عشق جنسی میان زن وشوهر چه حكمی دارد؟ اصلا عشق دراسلام چه جایگاهی دارد ، مستحب یا مكروه است ؟ عشق قبل از ازدواج چه حكمی دارد؟ بعضی اوقات ممكن است انسان میل و گرایشی به زنان دیگر در وجود خود احساس كند ، آیا این موضوع مكروه است یا موضوعی عادی در زندگی است؟ اگر این به عشق خفا كشیده شود ، چه حكمی دارد؟

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مركز

مراد پیامبر(ص) این نیست كه  فقط در دنیا همین سه چیز را دوست دارم. بلكه علاوه بر چیزهای دیگر ، این سه چیز را بیش تر دوست دارم . نگاه و برخورد خاصی به این موارد دارم.

2- هر حكمی دارای فلسفه ای است ، حكمت و دلیل خیلی از مسائل دینی در روایات اسلامی و كلام بزرگان دین آمده است كه با دقت  می توان به آن ها پی برد . بعضی از آن ها  را عرض می كنیم :

اما عطر :

 استفاده و به كارگیری بوی خوش «عطر» از سنّت پیامبر است. ایشان هم خود از بوی خوش به طور مدام استفاده میكرد و هم به امّت خود سفارش اكید نموده است. در این باره احادیث فراوان به ما رسیده كه در برخی به حكمت و دلیل نیز اشاره شده است، از جمله استفاده از بوی خوش، عقل را كامل میكند؛ به وی صورت زیبایی میبخشد؛ در سرور و شادابی روح و اخلاق و خویشتنداری و صبر تأثیرگذار است.

نیز آمده است بوی خوش قلب را جلا میدهد و محكم میكند . در تصمیمگیریهای مهم، اراده را قوی و نیرومند مینماید.  بوی خوش و عطر، جزئی از نظافت و پاكیزگی است. در احادیث وارد شده كه در هر چیزی اسراف است، ولی برای هزینه بوی خوش، هر  قدر كه باشد اسراف نیست.(1)

 پیامبر  فرموده : «بوی خوش قلب را تقویت می كند و بر نیروی جنسی می افزاید». (2)

اما زن :

 چون در دوران جاهلیت زن از ارزش و جایگاه مناسبی برخوردار نبود ،با این روش می خواست مردم را به جایگاه زن در اسلام آشنا سازد، چون :

 این جوامع  زن را انساني همسطح حیوان و ضعیف مي دانستند كه اگر آزاد و مستقل باشد ، براي جامعه فساد  و تـباهي به بار مي آورد!

 زن را به مثابه خانه یا غذا كه از شرایط لازم براي زندگي است ، به  حـسـاب مـي آوردند ، نه عضو و عنصري سازنده اجتماع ! براي زن هیچ حقي و مالكیتي را به  رسـمیت نمي شناختند ، مگر به تبع مرد و تا آن جا كه براي مرد مفید است ؛

 اساس رفتار با زنان بر سلطه و به كار گیری استوار بود .

 امـا اسـلام زن را مـانند مرد انسان مي داند . همه انسان ها را برابر مي داند، مگر آن كه تقوایش بیش تر  است (  اِنَّ اكرمكم عنداللّه اتقیكم) (3)  .

 عشق و علاقه پیامبر به زن، به یقین به هدف شهوترانی و هوسرانی نیست. بلكه محبت و عشقی است كه باید بین زن و شوهر باشد تا زندگی به حد كمال برسد . اگر محبت ویژه و علاقه خاص نباشد، زندگی به مرور زمان از بین می رود و به تبع آن زندگی و جامعه رو به كاستی و نابودی خواهد رفت . پیامبر اسلام نگاه ویژه به زن دارد.  

اما نماز :

نماز مهم ترین و زیباترین روش خدا پرستی و تشكر و قدر دانی از خالق هستی است . اولین سوال الهی در روز قیامت است و جذاب ترین روش مانوس شدن با خدا است

و ده ها دلایل و حكمت های دیگر كه در آن وجود دارد و می شود ارائه داد كه چرا پیامبر به این سه چیز و چیز های دیگر علاقه مند بود و دوست شان داشت و همه این ها از سنت پسندیده پیامبر است كه ما هم باید درس بگیریم و به آن ها عمل كنیم.

البته  مراد حضرت دوست داشتن همسران خودش است نه مطلق زنان زیرا در مقام بیان لذتها است .

 

پی نوشت­ها:

1. آثار الصادقین، صادق احسانبخش، ج 12، ص 106.

2. وسائل الشیعه، ج2، ص143، شماره حدیث 1752؛ مستدرك الوسائل، ج1، ص419، حدیث 1046.

3. حجرات(49) آیه 13.

موندم چه كنم خواهشا راهنمایی كنید
دوست گرامی یكی ازعوامل مهم تهدیدكننده روابط زناشویی دخالت خانواده های اصلی است. متاسفانه بسیاری از اختلافات زناشویی در نتیجه ی دخالتهای نابجا و غیرمنطقی ...

 حدود 10 ماه است كه ازدواج كرده ام تو این 10 ماه بین خانواده ی من وهمسرم هر روزه بحث بوده.همه این بحث ها یك جور دخالت شده در زندگی من و همسرم به طور مثال پدرم میگه چون مهریه 450 سکه بوده باید جهیزیه خیلی بالا باشه اگر یكیش هم نباشه من كوتاه نمیام دنبال یك حرف رو اینقدر میگیره كه ادم خسته میشه تا باهاش میشینیم صحبت كنیم میگه تو طرف انواده ی زنتو میگیری و قهر میكنه میذاره میره موندم چه كنم خواهشا راهنمایی كنید

دوست گرامی یكی ازعوامل مهم تهدیدكننده روابط زناشویی دخالت خانواده های اصلی است. متاسفانه بسیاری از اختلافات زناشویی در نتیجه ی دخالتهای نابجا و غیرمنطقی خانواده های اصلی ایجاد می شود و حتی در موارد زیادی منجر به طلاق می گردد. با كمال تاسف، خانواده های اصلی پس از ازدواج فرزندانشان به استقلال آنها احترام نمی گذارند و به خود اجازه هرگونه مداخله را می دهند. در این گونه موارد والدین به تمایز خود از فرزندان خویش نرسیده اند. در مواردی هم مشاهده می شودكه فرزندان به تمایز خود ازدیگری نرسیده اند. این تمایزبه معنی قطع رابطه نیست. بدین معناست كه والدین و فرزندان ضمن حفظ استقلال خود و احترام به حریم های خصوصی یكدیگر، اجازه دخالت به حریم های خصوصی و زناشویی را ندهند.

می توان گفت مشكلاتی كه باعث دخالت دیگران در زندگی مشترك زوجین می گردد عبارت است از:1- عدم وجود رفتارهای جرات آمیزدرزن یاشوهریا هردو.2- خصوصیت بله گوییyes people)).3- اعتقادات مذهبی با تعابیر غلط از سخنان بزرگان دین(كه احترام به والدین به معنی پذیرش دخالت آنها نیست).4- تمامیت خواهی به طوری كه زوجین درپی راضی نگهداشتن همه ازخویش اند و قادر به هیچگونه مخالفت درمقابل دخالت های دیگران نیستند. 5-فقدان مهارت های اجتماعی لازم برای برخورد با اینگونه دخالت ها.

 و اما چه باید كرد:

1-خانواده درمانگران سیستمی بر این اعتقادند كه وقتی دختر و پسری با هم ازدواج میكنند از سیستم قبلی خود كه خانواده های اصلی هستند جدا می شوند و بنای سیستم جدیدی را می ریزند، و بدینسان یك سیستم جدید شكل می گیرد. هر سیستم برای بقاء نیاز به رعایت قوانین خاصی دارد كه اگر رعایت نشود سیستم از هم می پاشد. یكی از قوانین سیستم اینست كه اعضاء نباید اجازه دخالت افراد خارج از سیستم را در سیستم خودشان بدهند، یعنی زن و شوهر باید بطور مودبانه و قاطع به خانواده های خود تفهیم كنند كه اگر دوستشان دارند از دخالت بپرهیزند، و در صورت نیاز به مشورت با آنها حتما اطلاع خواهند داد. در قرآن كریم حتی دادن مشورت به زوجین منوط به تقاضای آنها از دیگران شده است. یعنی هیچ كس نباید به خود حق دهد كه در زندگی دیگران دخالت كند و لو اینكه پدر و یا مادر زن و شوهر باشند. شعار معروف زوج درمانگران اینست كه وقتی دختر و پسری با هم ازدواج كردند به معنی اینست كه به همدیگر سلام می كنند و به پدر و مادر خود می گویند، خداحافظ البته خداحافظ به معنی این نیست كه دیگر آنها را نمی خواهند ببینند، بلكه به این معنی است كه حالت قبلی كه من دختر و یا پسر شما بودم و مطیع شما و هرچه شما می گفتید من باید گوش می كردم به پایان رسید. الان من خودم شوهر و یا زن یك خانه هستم و مستقل شده ام.

2-یكی از راه حل ها، فرستادن علایم و سیگنال ها از طرف زوجین به خانواده هایشان است. ابراز محبت و علاقه به یكدیگر در مقابل دیگران. مثلا صدازدن یكدیگر با لغات وكلمات محبت آمیز. البته این، مستلزم خطاب كردن یكدیگر با لغات محبت آمیز درخانه است. استفاده از پسوند های جانم و عزیزم و مانند اینها و ابراز علاقه در مقابل دیگران نه تنها آنان را متوجه حریم مستحكم زوجین می كند. بلكه در بسیاری ازموارد به عنوان علامتی برای توقف هرگونه دخالتی در زندگی آنهاست.

3-باید توجه داشت كه نباید مسائل زناشویی را و به قولی مسائل درون سیستمی را با خانواده های اصلی در میان گذاشت. زمانی كه ما مشكلاتمان را با افراد درمیان می گذریم در واقع اجازه دخالت رابه آنان می دهیم.

4- علاوه براینها نحوه تعامل با خانواده مهم است. افراد مسن دوست دارند به سخنانشان توجه شود. بهتر است به سخنان آنان خوب گوش دهید و حتی خلاصه سخنانشان را مجددا تكرار كنید تا آنها بفهمند كه شما گوش می دادید. قول دهید كه حتما به حرفهایشان فكر می كنید. گفتن جملاتی مثل:"به حرفهای شمافكرمی كنم. ولی در مورد تصمیم گیری دوست دارم همسرم نیز نظر بدهد.چنانچه مورد توافق ما بود حتما اقدام خواهیم كرد" بسیار مناسب است.

5- همواره پیش چشم خانواده های خودتان در رابطه با امورات مختلف مثل مهمانی رفتن یانرفتن و...حتما از همان ابتدا با همسرتان مشورت كنید. این نیز می تواند راهی برای كاهش دخالت دیگران باشد.

6- راه دیگر برای كاهش مداخلات خانواده ها در زندگی زوجین، افزایش دید و باز دیدها و كم كردن مدت زمان توقوف درخانه های یكدیگراست(كاهش مدت زمان صله رحم و افزایش دفعات آن).

صفحه‌ها