پرسش وپاسخ

چرا اثری از امام باقر علیه السلام باقی نمانده؟
ائمه(ع) وظيفه انبيا را داشتند، يعني وظيفه آنان هدايت مردم و بيان اسلام مي باشد. اينان در اين عرصه فعاليت هاي مهمي انجام دادند. امام باقر (ع) نيز در راستاي ...

اگر امام باقر علیه السلام شكافنده علوم است چرا اثری از ایشان باقی نمانده  درحالي كه افلاطون وسقراط كتب مختلفي به يادگار مانده است؟

ائمه(ع) وظيفه انبيا را داشتند، يعني وظيفه آنان هدايت مردم و بيان اسلام مي باشد. اينان در اين عرصه فعاليت هاي مهمي انجام دادند. امام باقر (ع) نيز در راستاي هدايت مردم و بيان معارف اسلامي گام هاي بلند بر داشت تا آنجا كه امروزه بيشتر احاديث مر بوط به معارف و احكام اسلامي از ايشان و امام صداق (ع) مي باشد .شايد همين امر باعث شد كه رسول خدا از وي به عنوان  " باقرالعلوم" ياد نمود، چنانچه از جابربن عبد اللّه منقول است كه حضرت رسول(ص) به من فرمود: اي جابر! اميد است كه تو در دنيا بماني تا ملاقات كني فرزندي از من كه از اولاد حسين خواهد بود كه او را محمّد نامند، يَبْقُرُ عِلْمَ الدِّينِ بَقْرا،(1) يعني او مي‏شكافد علم دين را شكافتني، پس هرگاه او را ملاقات كردي سلام مرا به او برسان.

 به نظر مي رسد كلام رسول خدا درباره امام باقر (ع) ناظر براين است كه وي در عرصه نشر معارف ديني وعلم خدا شناسي شكافنده علم مي باشد، بر اين اساس بود كه حضرت طي مدت امامت خود، در همان شرائط نامساعد، به نشر و اشاعه حقايق و معارف الهي پرداخت و مشكلات علمي را تشريح نمود و جنبش علمي دامنه داري به وجود آورد كه مقدمات تاسيس يك «دانشگاه بزرگ اسلامي» را كه در دوران امامت فرزند گراميش امام صادق(ع) به اوج عظمت رسيد، پي ريزي كرد. روايات و احاديث متعدد در زمينه مسائل و احكام اسلامي، تفسير، تاريخ اسلام، و انواع علوم، از آن حضرت به يادگار مانده است ، افزون بر آن، رجال و شخصيت هاي بزرگ علمي از محضر آن حضرت استفاده مي‏كردند. كه هر كدام در گسترش علوم نقش اساسي داشتند، چنانكه «جابر بن يزيد جعفي» و «كيسان سجستاني» (از تابعين) و فقهائي مانند: «ابن مبارك»، «زهري»، «اوزاعي»، «ابوحنيفه»، «مالك»، «شافعي»، «زياد بن منذرنهدي» از آثار علمي او بهره‏مند شده سخنان آن حضرت را، بي واسطه و گاه با چند واسطه، نقل نموده‏اند. كتب و مولفات دانشمندان و مورخان اهل تسنن مانند: طبري، بلاذري، سلامي، خطيب بغدادي، ابونعيم اصفهاني، و كتبي مانند: موطا مالك، سنن ابي داود، مسند ابي حنيفه، مسند مروزي، تفسير نقاش، تفسير زمخشري، و دهها نظير اينها، كه از مهمترين كتب جهان تسنن است، پر از سخنان پرمغز پيشواي پنجم است و همه جا جمله: «قال محمد بن علي» و يا «قال محمد الباقر» به چشم مي‏خورد. كتب شيعه نيز در زمينه‏هاي مختلف سرشار از سخنان و احاديث حضرت باقر(ع) است. حضرت باقر(ع) شاگردان برجسته‏اي در زمينه‏هاي فقه و حديث و تفسير و ديگر علوم اسلامي تربيت كرد كه هر كدام وزنه علمي بزرگي به شمار مي‏رفت. شخصيتهاي بزرگي همچون: محمد بن مسلم، زراره‏بن اعين، ابو بصير، بريد بن معاويه عجلي، جابربن يزيد، حمران بن اعين، و هشام بن سالم از تربيت يافتگان مكتب آن حضرتند.(2)

 با توجه به مطالب گذشته بايدگفت: گرچه ممكن است ما آثار علمي مانند كتاب از امام باقر (ع) نداشته باشيم، اما امام با بيان روايات بسيار زياد و تربيت شاگردان متعدد در عرصه هاي علوم مختلف، فعاليت هاي بسيار مهمي را انجام داد كه اين امر ارزشش بيشتر از تدوين چند كتاب مي باشد. تربيت شاگردان برجسته و پاسخ به پرسش ها و شبهات براي امام و پيامبر (ص) اصل اساسي ووظيفه انان است نه تدوين كتاب. در ضمن در منابع روايي شيعه براي امامان(ع) ده ها كتاب و تأليفات بر شمرده اند. برخي از اين كتاب ها توسط امام پيشين نگاشته شده، سپس به عنوان ميراث امامت به امامان بعدي رسيده است، برخي ميراث از سلسله پيامبران پيشين بوده، برخي با املاي امامان(ع) توسط شاگردان نوشته،برخي توسط امامان(ع) براي هدايت افرادي خاص و يا درخواست عده اي نگاشته شده است. برخي كتاب هاي منسوب به امام باقر (ع) وجود دارد:

 - كتاب التفسير؛ از امام باقر(ع).

 - رسالهامام باقر(ع) به سعد الخير.

 - كتاب الهدايه؛ از امام باقر(ع)(3).

 درباره امام باقر (ع) به منابع زير مراجعه فرماييد:

-امام محمد باقر، كاظم ارفع.

 -پيشواي پنجم, حضرت امام محمد باقر، گروه نويسندگان.

-.دورنمايي از زندگي امام باقر، مهدي پيشواي.

پي نوشت ها:

1. شيخ مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، كنگره شيخ مفيد، قم،‏ چاپ اول، ۱۴۱۳ ق‏. ج‏۲، ص ۱۵۹.

2. مهديي پيشوايي، سيره پيشوايان، قم، موسسه امام صادق (ع)، چاپ يازدهم، 1379 از ص 306 به بعد.

3. سيد محسن امين، اعيان الشيعه، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات ، چاپ پنجم ، 1418ه ،ج 2، ص 502.

درباره جايگاه حضرت محمد فرزند امام هادي توضيح بفرمایید؟
سيد محمد فرزند بزرگوار امام علي النقي(ع)است كه در سال 252هـ ق درگذشت و مرقد ايشان در شهر بلد در جاده اصلي كاظمين ـ سامرا و در فاصله هشت فرسنگي شهر سامرا است.

درباره جايگاه حضرت محمد فرزند امام هادي يا همان سيد محمد سامرا توضيح بفرمایید؟ سلام مي گويند ايشان بعد از معصومين بالاترين عرفان را دارند و از حضرت ابوالفضل هم بالاتر هستند آيا اين چنين است؟ لطفا درباره ايشان توضيح بفرماييد.

سيد محمد فرزند بزرگوار امام علي النقي(ع)است كه در سال 252هـ ق درگذشت و مرقد ايشان در شهر بلد در جاده اصلي كاظمين ـ سامرا و در فاصله هشت فرسنگي شهر سامرا قرار دارد. اين امامزاده مورد احترام فراوان شيعيان عراق بوده و آنان را نسبت به وي اعتقادي عظيم است و معمولاً تمامي كساني كه به زيارت امامان معصوم سامرا ميروند، به زيارت اين جناب نيز نائل ميگردند. كرامات بسياري از اين بزرگوار نقل شده است و در بزرگواري ايشان همين بس كه ايشان قابليت و صلاحيت امامت را داشتند و فرزند بزرگ امام هادي(ع) بودند و در فوت او، حضرت امام حسن عسكري(ع) گريبان خود را چاك نمود و شيخ نوري اعتقاد عظيمي به زيارت آن بزرگوار داشته و در تعمير بقعه و ضريح مباركش سعي نمود.

كتيبهاي بدين صورت بر ضريح شريفش نوشته شده است  اين مرقد سيد جليل ابوجعفر محمد فرزند امام هادي است كه فردي عظيم الشأن است و شيعيان را اين گمان بود كه او پس از امام هادي به امامت خواهد رسيد و چون درگذشت امام هادي(ع) بر امامت حسن عسكري(ع)اشاره فرمود، هنگامي كه امام هادي(ع) از مدينه به سامرا ميرفت سيد محمد كودكي بيش نبود و بعدها چون به بلوغ رسيد راهي سامرا شد و چندي در سامرا بود تا آنكه تصميم گرفت به مدينه برگردد و چون نه فرسنگي از سامرا دور شد و به بلد رسيد در همين جا بيمار شده و درگذشت.

پي نوشت:

1. راهنماي اماكن زيارتي و سياحتي در عراق، دكتر احسان مقدس،نشر مشعر، ص 312.

دختري به نام حره كه دختر حليمه سعديه و خواهر رضاعي حضرت رسول (ص) بوده
خواهران و برادران رضاعي پيامبر را عبدالله بن الحارث، أنيسة بنت الحارث، حذافة ابنة الحارث، ( شيما )دانسته اند.

در برخي تواريخ داستان ولايت مدار ي دختري در زمان حجاج به نام حره را نقل كرده اند كه دختر حليمه سعديه و خواهر رضاعي حضرت رسول (ص) بوده آيا اين نقل با توجه به فاصله زماني ( بين زمان زندگي حليمه سعديه و حجاج )درست است؟!

با تحقيقي كه انجام شد، در غير از اين روايت كه به آن اشاره داشتيد ،شخصي داراي نام حره را از فرزندان حليمه ذكر نكرده اند،

بلكه خواهران و برادران رضاعي پيامبر را  عبدالله بن الحارث،  أنيسة بنت الحارث،  حذافة ابنة الحارث، ( شيما )دانسته اند. (1)

 حجاج در سال 42 هجری در شهر طائف به دنیا آمد(2) . در سال 95 هجری قمری درگذشت. (3)سراسر عمرش

 آمیخته با جنایت و خونریزی و ظلم و تباهی بود. اوج ستم و بیداد حجاج در سال­هایی بود كه از طرف عبدالملك بن مروان به فرماندهی جنگها انتخاب شد و سپس حكومت  را به دست گرفت.

او در سال 75 هجری از طرف عبدالملك بن مروان به عنوان حاكم عراق انتخاب شد. در تاریخ آمده است كه وقتی عبدالملك، حجاج را به جنگ با عبداللّه بن زبیر فرستاد، فرمان حكومت مكه را نیز برایش نوشت . او پس از پیروزی بر عبداللّه بن زبیر از مكه راهی مدینه شد .(4) وقتی حجاج به مدینه رسید، دو ماه در آن جا رحل اقامت افكند. در این مدت بدرفتاری بسیاری با مردم داشت . به مردم تحقیر و اهانت روا می­داشت .

اين گفتگو بايد در مدينه و هنگامي كه وي بر شيعيان سخت مي گرفته ، صورت گرفته باشد.

اگر حره بيست سال پس از پيامبر به دنيا آمده باشد، بايد هنگام بعثت پيامبر 20 ساله باشد.در سال 13 بعثت كه هجرت پيامبر رخ داده 33سال داشته باشد .با توجه به ماجراي سختگيري حجاج بر شيعيان در مدينه كه حدود سال 75 تا 80 هجري بوده (زيرا زمان مرگ عبد الملك مروان 86 بوده است و هنوز حجاج از طرف وليد پسر عبدالملك در دستگاه حكومتي حضور داشته ) با اضافه نمودن 80به 33 حره بايدحدود 113 سال عمر داشته باشد. اين نيز مشكل ديگري در پذيرش حره به عنوان دختر حليمه به وجود مي آورد.

نتيجه : گرچه ماجراي مذكور را علامه مجلسي بيان كرده است (5)اما پذيرش حره به عنوان دختر حليمه دشوار است. احتمال مي رود وي ازنوادگان حليمه بوده و از او به عنوان احترام حره بنت حليمه السعديه ياد شده است.

پي نوشت ها :

1. أسد الغابة في معرفة الصحابة، عزالدين بن الأثير أبوالحسن علي بن محمد الجزري(م 630)، بيروت، دار الفكر، 1409/1989،ج‏6،ص167.

2. تاريخنامه طبري ، بلعمي (ق 4)، تحقيق محمد روشن، تهران، البرز، چ 3، 1373ش،ج‏4،ص 682.

3  التنبيه و الإشراف، أبوالحسن علي بن حسين مسعودي (م 345)، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، چ دوم، 1365ش،ص 297.

4. تاريخ طبري ، محمد بن جرير طبري (م 310)، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، اساطير، چ پنجم، 1375ش ،ج‏8،ص 3511.

5. علامة المجلسي ، بحار الأنوار، بيروت،دار إحياء التراث العربي ،1403 - 1983 م ، ج‏46، ص  135.

زندگي نامه كامل امامزاده احمدبن سلطان علي بن محمدباقر(ع)را توضيح بدهيد
در اين باره به كتاب شرح زندگاني و شهادت حضرت سلطانعلي بن امام محمدباقر (ع)و يا سايت راسخون به لينكhttp://www.rasekhoon.net/article/show-58286.aspx مراجعه کنید.

زندگي نامه امامزاده احمدبن سلطان علي بن محمدباقر(ع)

شرح : زندگي نامه كامل امامزاده احمدبن سلطان علي بن محمدباقر(ع)را توضيح بدهيد.

مي توانيد در اين باره به كتاب شرح زندگاني و شهادت حضرت سلطانعلي بن امام محمدباقر (ع)و يا سايت راسخون به لينكhttp://www.rasekhoon.net/article/show-58286.aspx مراجعه نماييد. برخي مطالب موجود چندان مستند نمي باشد.

قواعد بلاغت و فصاحت ساخته دست خود بشر است.
بلاغت و فصاحت یعنی رسا و زیبا و گیرا و حق و عالی سخن گفتن به طوری که شنونده متاثر شود و قانع گردد و جذب شود و نتواند آن را رد کند.

قواعد بلاغت و فصاحت ساخته دست خود بشر است. چگونه ادعا می شود كه قرآن چون با آن قوانین كه خود ساخته بشر است تطبیق دارد، معجزه است؟

بلاغت و فصاحت یعنی رسا و زیبا و گیرا و حق و عالی سخن گفتن به طوری که شنونده متاثر شود و قانع گردد و جذب شود و نتواند آن را رد کند.

فصاحت و بلاغت در سخن گر چه کار آدمی است، ولی محصول عقل و فکر و بینش و توانمندی انسان است که همه عطایای خداست . خدا که خود نیز متکلم و سخنگو است، در مقام تکلم فصیح و بلیغ سخن می گوید . مرتبه فصاحت و بلاغت سخن خدا با مرتبه فصاحت و بلاغت هیچ بشری قابل مقایسه نیست .همچنان که بشر به قدرت و علم و توان خدادادی می تواند خالق باشد ، ولی خلقت انسان  مظهری از خلقت خداست و اصلا با آن قابل مقایسه نمی باشد.

بنا بر این نشأت گرفتن فصاحت و بلاغت از فکر و توان و علم بشر مانع از آن نیست سخن خدا که در عالی ترین درجه فصاحت و بلاغت و رسایی و گیرایی و تاثیر گذاری و حقانیت و زیبایی است ، معجزه نباشد، هم چنان که ایجاد و خلق خدا معجزه می باشد. بشر در هیچ کاری از جمله در سخن گفتن نمی تواند با خدا مقابله کند و در مرتبه خدا قرار بگیرد. او در هر زمینه ای از جمله در زمینه فصاحت و بلاغت  هر چه دارد ، از خدا و رشحه ای از او متناسب با ظرفیت وجودی اش است.

بشر با وام گرفتن از فطرت و عقل و قرآن که همه انوار خدایی است ، زیبا و گیرا و رسا سخن می گوید. خدایی که صاحب همه این انوار است، در سخن چنان مرتبه بلندی از فصاحت و بلاغت را دارد که هیچ بشری را به تنهایی و به اجتماع توان هماوردی با آن نیست.

افراد بشر نیز هر کدام به تناسب فهم و درک و فطرت سلیم و عقل وافر و درک بالای خود از قرآن و حقایق جهان ، فصیح و بلیغ سخن می گویند مثلا علی بن ابی طالب که در این زمینه ها بر همه افراد بشر (جز رسول خدا) سرآمد است ، سخنش نیز از اوج فصاحتی و بلاغتی بی نظیر برخوردار است که فوق سخن همه خلایق و دون سخن خداست.

همه سخنوران جهان اذعان دارند که سخن شان با سخن علی از حیث حقانیت ، محتوا ، زیبایی ، گیرایی ، رسایی ، تاثیر گذاری و ...، قابل مقایسه نیست. وقتی خلایق از هماوردی با سخن علی بن ابی طالب عاجزند ، چگونه می خواهند با سخن خدا هماوردی کنند؟

آیا این وجوه برای همه افراد قابل فهم است؟
برای هر فردی درك اعجاز قرآن تا حدودی ممكن است...

وجوه اعجاز قرآن چیست و آیا این وجوه برای همه افراد قابل فهم است یا فقط برای افراد خاصی قابل تشخیص است؟

 

آیا برای یك انسان عادی درك اعجاز قرآن به صورت مستقیم (بدون مراجعه به نظر اهل فن) میسر است؟ آیا باید ادبا و متخصصین معجزات قرآن را تشخیص دهند و ما به رای آنها اعتماد كنیم و ایمان بیاوریم!؟ بنده مدتی در مورد این سوال تحقیق كرده ام و جواب هایی شنیده ام كه برایم قانع كننده نبوده در سطور ذیل خلاصه آنها را می آورم. معجزاتی كه برای قرآن كریم ذكر می كنند (مواردی كه بنده از آن اطلاع دارم) شامل موارد ذیل است: 1. فصاحت و تحدی كه بی پاسخ مانده است و سند آن تشخیص اهل فن و شهادت تاریخ است. البته در مورد بی بدیل بودن فصاحت و همچنین شهادت تاریخ بر بی پاسخ ماندن تحری قرآن تردیدهایی هست كه بررسی صحت و سقم آن مورد نظر من نیست زیرا به هر صورت شیوایی قرآن بی واسطه برایم قابل تشخیص نیست. 2. اعجاز علمی نیز اشارات مبهمی است كه با توجیه و تاویل به مسائل علمی ربطشان داده اند. مانند تشبیه زمین به مهد كه می تواند منظور تنها محل آرامش باشد و حركت آن مد نظر نباشد گو اینكه حركت مهد شباهتی به حركت دورانی زمین ندارد. در مورد مشرقین و مغربین هم همینطور به نظر بنده ربط آن به كروی بودن زمین بیشتر یك توجیه خنده دار است تا یك اكتشاف علمی. 3. مسائلی كه در قرآن به عنوان پیشگویی به آن اشاره می كنند یا در قالب پیش بینی است یا مثل مورد قبل توجیه. مانند پیش گویی غلبه روم بر فارس كه می تواند یك پیشبینی سیاسی باشد مثل خیلی از تحلیل های سیاسی كه هر روزه انجام می شود و شمار زیادی از آنها نیز تحقق می یابد. 4. اعجاز عددی در مورد كلید 19 به نظر میرسد كه بیشتر حساب سازی و بازی با اعداد است اما در مورد تعداد تكرار برخی كلمات باعث شگفتیست اما به سختی می توان این دلیل تازه كشف شده را به عنوان تنها معجزه قبول كرد. بسیاری از شاعران فارس و عرب زبان با استفاده از حروف ابجد در شعر های خود ماده تاریخی ساخته اند یا به اعداد ثابت ریاضی و فیزیكی اشاره كرده اند كه باعث شگفتیست ولی هیچ یك به این واسطه ادعای معجزه نكرده اند. البته در مقیاس مصحف با چند بیت شعر قابل قیاس نیست ولی به هر روی این ایجاد نظم عددی برای انسان ولو در مقیاسی كوچكتر ممكن بوده و هست. 5. اعجاز در مفاهیم بلند و بدیع، با مطالعه كتابهای عهد عتیق و جدیدو جستجو در فرهنگ و آداب و رسوم عرب جاهلی، قرآن را مترقی تر و كاملتر از آن ها یافتم ولی نه چندان بدیع و نو كه بتوان آن را معجزه نامید. شاید در نظر گرفتن مفاهیم عمیق و به قولی هفت بطن (كه بعضا بی ارتباط با لفظ می باشد) باعث توهم عظمت معانی شده است. طبعا هر اثری را اگر هزار و چهارصد سال اینگونه می پروراندند و زیر و رو می كردند چنان بزرگ می نمود. به تفسیر ها و ترجمه های متعددی مراجعه كردم اما این طور به نظرم میرسد كه گسستگی و عدم انسجام كه در آیات پی در پی به چشم می خورد ذهن در جستجوی ارتباط را می آزارد و خسته می كند. مثال هایی كه تشخیص ارتباطش با اصل موضوع و گاه خود مثال گویا نیست (مانند مثل هایی كه در اوایل سوره بقره آمده) و من در شگفتم كه مگر فلسفه آوردن مثال در كلام گویا كردن مطلب نیست؟ قوانینی كه یا عین آن در ادیان و رسوم عرب جاهلی سابقه داشته یا مایه هایی از آن بوده و تكامل یافته است.

برای هر فردی درك اعجاز قرآن تا حدودی ممكن است.

الف) وقتی دقت كنی كه آورنده این كتاب فردی بوده كه تا سن چهل سالگی در جامعه حضور داشته و هیچ سخنی كه مانند قرآن همه را خیره كند، از او شنیده نشده است و به هیچ مكتبی نرفته و با افكار دانشمندان و اندیشمندان آشنا نبوده و اهل علم و مطالعه نبوده است. ارائه چنین كتاب و معارفی كه همه را انگت به دهان ساخته ، توسط چنین فردی خود معجزه آشكار است.

ب ) دیگر این كه آورنده این كتاب در صداقت و خداترسی به درجه ای فوق العاده رسیده و محال است كه به دروغ این كتاب را وحی بنامد. وقتی چنین كسی اعلام می كند این وحی است، با توجه به صداقت و خداترسی اش به وحی بودنش یقین می یابیم.

ج ) اما اخبار غیبی ، درست است كه می تواند یك پیش بینی سیاسی باشد ولی خبر دادن از واقعه ای كه الان در فاصله ای طولانی اتفاق افتاده و به صورت عادی هیچ كس هنوز از آن خبری ندارد و خبر دادن دقیق از پیروزی آینده (بضع یعنی كمتر از 10 سال) كار پیش بینی كنندگان سیاسی نیست و فقط خبر دادن از غیب است و كار كسی است كه با عالم غیب ارتباط دارد. و پیش بینی سیاسی به صورت حدس و گمان است اما خبر غیبی است كه با قاطعیت مطرح اعلام می گردد و در آینده هم حقانیت آن به اثبات میرسد .در پیشبینی سیاسی اگر پیش بینی اشتباه شود، مشكلی ایجاد نمی شود؛ ولی در اخبار غیبی اساس نبوت خدشه دار می شود. پس این كه قرآن با قاطعیت بیان می كند این فراتر از یك پیش بینی است.

د) این كه كتابی در معارف مبدأ و معاد باشد و در مدت 23 سال در شرایط مختلف نازل شود؛ ولی هیچ كدام از آیاتش با هم تنافی و تعارض نداشته باشند، خود نشانه خدایی بودنش است.

ه) قرآن در  زمینه های علمی اشاراتی دارد و با گذشت 14 قرن و پیشرفت علمی خیره كننده، هیچ آیه ای از قرآن توسط دانشمندان تكذیب نشده و غلط معرفی نگردیده است، این نشان می دهد كه این كتاب از ناحیه خدای جهان است. (1)

و) قرآن  كتاب دینی است كه از روز اول تا به امروز مورد مخالفت شدید قدرتمندان قرار گرفته است و خودش اعلام كرده كه من از جانب خدا هستم و اگر باور ندارید كه من خدایی هستم، فقط یك سوره مانند سوره های من بیاورید و به تایید سخن شناسان منصف برسانید تا همه بدانند كه این ادعای محمد بن عبد الله دروغ است و با وجود این كه مخالفان برای دشمنی با این كتاب و این دین از هیچ اقدامی فروگذار نكرده اند، اما تا به حال یا جرات آوردن سوره ای مثل قرآن را به خود راه نداده اند یا در صورت اقدام به شدت مفتضح و رسوا شده اند.

همین كه بشری كه توانسته كرات دیگر را فتح كند و اتم را بشكافد و ... ، با همه دشمنی ای كه با اسلام و قرآن داشته نتوانسته سوره ای همانند سوره های قرآن بیاورد ، برای اثبات معجزه بودن قرآن كافی است.

پی نوشت ها :

1. ر.ك: كتاب  مقايسه‏اي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، تأليف دكتر بوكاي، ترجمه مهندس ذبيح الله دبير ،تهران ،انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

مگر جور كردن جملات شبيه قرآن معجزه است؟
معجزه كار خدایی است كه بشر اگر همگی دست به دست هم دهند و حتی همه جنّیان را هم به مدد بگیرند ، نمی توانند مثل آن را بیاورند. خدا چنین كاری را به دست پیامبر ...

چرا اَعراب تسليم جملات و كلمات قرآن شدند، مگر جور كردن جملات شبيه قرآن معجزه است؟

معجزه كار خدایی است كه بشر اگر همگی دست به دست هم دهند و حتی همه جنّیان را هم به مدد بگیرند ، نمی توانند مثل آن را بیاورند. خدا چنین كاری را به دست پیامبر انجام می دهد تا به مردم نشان دهد كه او متصل و مؤید به غیب است و ادعای نبوتش صحیح می باشد.

حضرت صالح به عنوان معجزه شتری با بچه اش را از دل صخره ای سخت و بلند خارج می كند . حضرت موسی عصایش را اژدها می سازد . حضرت عیسی مرده زنده می كند و...

آیا اگر همه بشر و جنیان دست به دست هم دهند ،می توانند بدون مقدمه از دل صخره ای سخت ، شتری با بچه اش بیرون آورند و آیا می توانند عصایی چوبین را به اژدهایی واقعی تبدیل كنند یا مرده را زنده سازند؟

جواب این سؤال به وضوح منفی است.

خداوند معجزه پیامبر خاتمش را از جنسی دیگر قرار داد؛ یعنی كتابی علمی و معرفتی و اخلاقی و انسان ساز . اعلام كرد این معجزه و آیت رسالت و نبوت پیامبر است كه همچون آیات دیگر پیامبران ، اگر جن و انس پشت به پشت هم دهند ، نمی توانند مانند آن را بیاورند.

 مگر قرآن چگونه است كه همه جن و انس را بر آوردن مثل آن توان نیست؟

مگر قرآن فقط یك سری جملات منظوم یا مسجع است تا مثل آن را بیاورند؟ مگر كتاب قصه ، رمان یا تاریخ است تا مثل آن را بیاورند؟ و...

اگر قرآن این گونه بود، می شد مثل آن آورد ،ولی قرآن این گونه نیست.

قرآن كتاب معرفت و معارف است، آن هم معارفی كه جن و  بشر راهی برای دست یابی به آن ندارند:

يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُون؛‏ (1)

 آنچه را نمي‏دانستيد، به شما ياد دهد.

قرآن كتاب اخبار پیامبران است كه در تاریخ گم شده اند و خبر صحیح آن را جز خدا نمی داند:

نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلين؛‏ (2)

ما بهترين سرگذشت ها را از طريق اين قرآن- كه به تو وحي كرديم- بر تو بازگو مي‏كنيم و مسلّماً پيش از اين، از آن خبر نداشتي!

تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقينَ ؛(3)

اين ها از خبرهاي غيب است كه به تو (اي پيامبر) وحي مي‏كنيم. نه تو، و نه قومت، اين ها را پيش از اين نمي‏دانستيد! بنا بر اين، صبر و استقامت كن، كه عاقبت از آن پرهيزگاران است!

قرآن توصیف خالق و ملكوت جهان است (غیب) كه جز خدا بر آن علم و آگاهی ندارد .

قرآن توصیف  بهشت و دوزخ است كه در جهان دیگر است و بشر را بر آگاهی بدان راهی نیست.

در قرآن از راز و رمز هایی از خلقت به اقتضا سخن به میان آمده كه جز خالق جهان بر آن راز و رمز ها دسترسی ندارد.  به این جهات است كه بشر را توان آوردن كتابی مثل قرآن نیست كه ویژگی های فوق را داشته و اقتباس از قرآن نباشد و بتواند در مقابل آن بایستد. بنا بر این فقط رسایی و گیرایی قرآن معجزه نیست تا عرب ها نتوانند مثل آن را در رسایی و گیرایی بیاورند، بلكه از جهات مختلف معجزه است . عرب و غیر عرب و جن و انس را بر آوردن مثل آن توان نیست.

پی نوشت ها:

1. بقره (2) آیه 151.

2. یوسف (12) آیه 3.

3. هود (11) 49.

قرآن در هر عصري براي مردم آن عصر از جنبه ي خاصي معجزه است؟
قرآن كريم به عنوان آخرين كتاب آسماني بر آخرين پيامبر خدا(ص) نازل شد و براي اثبات حقانيت ايشان و دين مبين اسلام به عنوان معجزه جاويد و هميشگي و در تمام دوران ...

آيا مي توان گفت كه قرآن در هر عصري براي مردم آن عصر از جنبه ي خاصي معجزه است؟

قرآن كريم به عنوان آخرين كتاب آسماني بر آخرين پيامبر خدا(ص) نازل شد و براي اثبات حقانيت ايشان و دين مبين اسلام به عنوان معجزه جاويد و هميشگي و در تمام دوران ها شناخته شد. از اين رو متكلمين و مفسرين و دانشمندان علوم قرآني با استفاده از خود قرآن و روايات معصومين(ع) براي اين معجزه جاويد، وجوهي را بيان كرده اند و آن را از جنبه هاي مختلف معجزه دانسته اند كه در تمام زمان ها و دوران ها اين وجوه به عنوان وجوه اعجاز قرآن شناخته شده اند.

وجوه و جنبه هاي اعجاز قرآن:

1. شخصيت پيامبر( امي و درس ناخوانده بودن)

 2. فصاحت و بلاغت (اعجاز بياني)

 3. آموزه‏ها و معارف عالي (اعجاز معاني)

 4. هماهنگي و عدم وجود اختلاف

 5. خبرهاي غيبي

 الف) خبر پيروزي روميان بر ايرانيان

 ب) خبر پيروزي مسلمانان در جنگ بدر

 ج) وعده بازگشت پيروزمندانه به مكه

 د) وعده حفاظت از قرآن

 ه) پيروزي دين اسلام بر ديگر اديان

 6. طرح مسائل دقيق علمي

 7. آفرينش‏هاي هنري

 8. اعجاز عددي

9. تحدي و مبارزه طلبي

چون اين وجوه اعجاز قرآن براي هميشه وجود دارند، قرآن هم در هر عصري براي مردمان آن عصر معجزه است.

براي مطالعه بيشتر در مورد اعجاز قرآن و آشنايي بيشتر با وجوه اعجاز آن مي توانيد به منابع ذيل مراجعه نماييد.

1. معرفت، محمد هادي، علوم قرآني، موسسه فرهنگي تمهيد، فصل هفتم- اعجاز قرآن، ص287.

2. طباطبايي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، انتشارات جامعه مدرسين، ج1، ص59 به بعد.

3. رضايي ،محمد علي ،پژوهشي در اعجاز علمي قرآن

در اشعاراو آیه های96 انبیاء،1ضحی،59صافات،1،29،31و46قمر عینا وجود دارد؟
این كه عبارت حقی بر زبان انسان یا موجودی رانده شود و خدا بازگوید یا سخن او نقل شود و ابطال گردد ، هیچ ایرادی ندارد و ركنی را مورد ضربه قرار نمی دهد.

گفته می شود شخصی به نام إمرءالقیس كه شاعر بوده و سی سال پیش از تولد پیامبر(ص) فوت كرده و در اشعار او آیه های 96 انبیاء،1ضحی،59صافات ،1،29،31و46قمر عینا وجود دارد آیا این مطلب صحیح است؟

این كه عبارت حقی بر زبان انسان یا موجودی رانده شود و خدا بازگوید یا سخن او نقل شود و ابطال گردد ، هیچ ایرادی ندارد و ركنی را مورد ضربه قرار نمی دهد.

آیاتی كه نام برده اید به شرح زیر هستند:

حَتَّي إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُون

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ وَ الضُّحي‏

[أَ فَما نَحْنُ بِمَيِّتينَ ] إِلاَّ مَوْتَتَنَا الْأُولي‏ وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبينَ

إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً واحِدَةً فَكانُوا كَهَشيمِ الْمُحْتَظِر

فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطي‏ فَعَقَر

اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ

بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَ السَّاعَةُ أَدْهي‏ وَ أَمَر

اما در مورد ادعای شما كه اینها در اشعار امرء القیس آمده :

1. این كه در جایی خوانده باشيد بدون این كه مأخذ خود را معرفی كنید تا اعتبار یا بی اعتباری اش معلوم شود ،  ارزشی ندارد زیرا ادعا بايد بر اساس دليل باشد . اگر در جایی چنین ادعایی شده ، لطفا مأخذ را معرفی كنید تا بررسی كنیم كه ارزش و اعتبار دارد یا نه؟ (از اين به بعد دقت داشته باشيد هر حرفي را بدون دليل نپذيريد ) اشعار امرء القیس كه این آیات در آنها آمده را بفرستید. ما در كتب چنین چیزی نیافتیم و اگر شما در جایی دیده اید كه شعری از او با آیه ای یكسان است ، برای ما هم بفرستید.  

بله، بعض از مستشرقین بعض اشعار از شعرای جاهلی یافته اند كه از لحاظ معنا یا از لحاظ وزن با بعض آیات قرآن شباهت نزدیك دارد، از این رو گفته اند این آیات اقتباس از آن اشعار است .

مثلا در شعر امرء القیس آمده:

دنت الساعة و انشق القمر عن غزال صاد قلبي و نفر

آنها گفته اند آیه "اقتربت الساعه و انشق القمر اقتباس از این شعر است و مشابه این مورد چندین مورد دیگر بر شمرده اند . (1)

اگر كمی دقت شود با وجود تشابه بین این دو جمله ، تفاوت بسیار است و نمی توان آن را اقتباس نامید زیرا شعر امرء القیس بر مبنای تخیل شاعرانه است و می گوید: از این كه زنی غزال مانند و زیبا قلبم را شكار كرد و كریخت، قیامت نزدیك شد و ماه شكافت.

ولی آیه اخبار از حقیایقی است كه همه مشاهده كرده اند و پیامبر خبر داده است یعنی شكافته شدن ماه و دلالت این واقعه بر نزدیكی قیامت كه بعد از نبوت خاتم و دوره این دین می رسد .

2. بر فرض كه جمله هایی از قرآن در سخن فردی عینا آمده باشد ، مانعی ندارد هم چنان كه خود قرآن هم عباراتی در حد بعض ، یك یا چند آیه را از افراد مختلف

نقل می كند.

این كه عبارت حقی بر زبان انسان یا موجودی رانده شود و خدا بازگوید یا سخن او نقل شود و ابطال گردد ، هیچ ایرادی ندارد و ركنی را مورد ضربه قرار نمی دهد.

بله قرآن اعلام كرده كه سخن خداست و اگر باور ندارید كه سخن خداست ، به تنهایی یا به كمك هم سخنی مثل آن (2) یا ده سوره (3) یا حداقل یك سوره (4) مثل سوره های قرآن (خواه از سوره های كوچك باشد و خواه از سوره های بزرگ) بیاورید . اگر قبل از قرآن مانند یك سوره از سوره های قرآن بر زبان انسانی رفته باشد ، این به نوعی اعلام غیر خدایی بودن قرآن است اما گفتن عباراتی از قرآن توسط انسان هایی قبل از نزول قرآن هیچ عیب و ایرادی ندارد. 

در قرآن از زبان منافقان آمده:

يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَي الْمَدينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَل (5)

یا از زبان انسان هایی دعاهای زیر حكایت شده است:

فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ (6)

و ...

3. اما در مورد آیات بالا ؛ قرائنی حكایت دارد كه امرء القیس نمی توانسته آنها را گفته باشد زیرا :

آیه اولی در باره "یأجوج و مآجوج " و از نشانه های قیامت است كه او نه از یأجوج و مأجوج خبر داشته و نه به قیامت معتقد بوده و نه از نشانه های قیامت كه از علم غیب است ، آگاهی داشته است.

مورد دوم یا او با عبارت "بسم الله..." كلمه "والضحی" را گفته یا بدون آن.این كلمه به تنهایی قسمی است كه باید با مورد قسم بیاید تا معنا پیدا كند و به تنهایی معنایی ندارد.

عبارت "بسم الله ..." هم در عرب جاهلیت سابقه نداشته است.

آیه سوم هم عبارتی است كه با توجه به آیه قبل كه درون كروشه آورده ایم معنا می یابد و در باره قیامت و سخن كافران در انكار معاد است و اگر چنین كلمه ای گفته باشد ، گر چه بعید نیست ، اما ایرادی ندارد.

عبارت چهارم سخن خداست از عذابی كه بر قوم صالح نازل كرده و گفتن این عبارت توسط كسی غیر خدا نادرست و مصداق دروغ و ادعای نابجا و خنده دار است

عبارت پنجم سخن قوم صالح است كه یاور خود را فراخواندند و او هم آمد و شتر صالح را پی كرد. گفتن این جمله توسط او باید مناسبتی داشته باشد . كجا و كی و به چه مناسبتی گفته است؟

عبارت ششم در مورد "شق القمر" است و بعد از وقوع و انكارش نازل شده و گفتن آن توسط فردی كه آن زمان زنده نبوده، ممكن نیست.

آیه آخر هم خبر دادن راجع به قیامت است كه از غیب می باشد و جز خدا نمی تواند از غیب و قیامت خبر دهد.

پی نوشت ها:

1. عمر بن ابراهیم رضوان ،  آراء المستشرقین حول القرآن الكریم ، ریاض ، دار الطیبه ، 1413 ق ، ج 1 ، ص 265 به بعد.

2. همان ، آیه 22-24.

3. طور (52) آیه 34.

4. هود (11) ایه 13.

5. منافقون(63) آیه 8.

6.بقره (2) آیه 200-201.

7. بقره (2) آیه 23.

در اشعار او آیه های 96 انبیاء،1ضحی،59صافات ،1،29،31و46قمر وجود دارد؟
این كه عبارت حقی بر زبان انسان یا موجودی رانده شود و خدا بازگوید یا سخن او نقل شود و ابطال گردد ، هیچ ایرادی ندارد و ركنی را مورد ضربه قرار نمی دهد.

صفحه‌ها