پرسش وپاسخ

يك پسر 3سال دارم كه حاضر به رفتن به دستشويي براي اجابت مزاج نميباشد.
شما بايد در طي روز ساعاتي را براي اينكار تعيين كنيد و بدون هیچ گونه کلامی ايشان را در دستشويي بنشانيد ...

 من يك پسر 3سال و 3 ماه دارم كه به هيچ عنوان حاضر به رفتن به دستشويي براي اجابت مزاج نميباشد و مرتب شلوار خود را كثيف ميكند. تمام راههاي تشويقي و تنبيهي را امتحان كردم ولي بي تاثير بوده هميشه ميگه ديگه اينكارو نميكنم ولي ... ايشان بسيار هم باهوش هستند و با استعداد.ولي ماه هاست كه من با اين موضوع دچار مشكل شده ام

 پرسشگر گرامي آموزش رفتن به دستشويي به اين طريق است كه شما بايد در طي روز ساعاتي را براي اينكار تعيين كنيد مثلا هر سه ساعت يكبار كودك خود را به دستشويي ببريد و ايشان را در دستشويي بنشانيد و بدون هيچ گونه كلامي تاكيد مي كنم بدون هيچ گونه كلامي( نه تشويق و نه تهديد)، چند دقيقه اي منتظر بمانيد و آنگاه ايشان را از دست شويي بيرون آوريد. بايد به اين توجه داشته باشيد كه كودكان و مخصوصا كودك شما بسيار باهوش مي باشند و چون خواهان توجه پدر و مادر به خودشان هستند از هر موضوعي كه بتواند اين كاركرد را داشته باشد استفاده مي كنند و گاهي نيز در صدد انتقام گرفتن از پدر و مادر مي باشند و به دنبال مستمسكي براي اينكار مي گردند مثلا امكان دارد ايشان از شما  اسباب بازي اي خواسته باشد كه برايش نخريده باشيد و از اين كار ناراحت شده باشد. لذا در صدد انتقام بر مي آيد و متقابلا براي ناراحت كردن شما اين مسئله را مستمسك خوبي تشخيص ميدهد و لذا شما مي توانيد با بي اعتنايي به موضوع بطور غير مستقيم به او بفهمانيد كه اين موضوع براي شما اهميت ندارد تا او از زوم كردن براين موضوع جهت توجه طلبي و يا انتقام صرف نظر نمايد.

من در برنامه ريزي مشكل دارم و هر وقت برنامه ميريزم بهش عمل نميكنم.
اولين نكته در برنامه ريزي درست و اصولي اين است كه انسان بايد، بر اساس واقعيت ‏هاي موجود زندگي، امكانات و توانايي‏ هايش، اهدافي براي خود در نظر بگيرد.

من در برنامه ريزي مشكل دارم و هر وقت برنامه ميريزم بهش عمل نميكنم.بعضي اوقات هم كه تصميم مي گيرم به برنامه ام عمل كنم كاري پيش مي آيد و نمي تونم ان كار را ادامه دهم مثلا مشغول درس خواندنم و پدرم مي گويد برو فلان چيز را بگير.از اين كه نميتونم برنامه ريزي كنم خيلي رنج ميبرم و همش فكر مي كنم دارم بزرگترين سرمايه ام يعني وقت را تلف ميكنم وآن را از دست ميدهم

اولين نكته در برنامه ريزي درست و اصولي اين است كه انسان بايد، بر اساس واقعيت ‏هاي موجود زندگي، امكانات و توانايي‏ هايش، اهدافي براي خود در نظر بگيرد. يكي از مشكلات اساسي افراد، به ويژه نوجوانان و جوانان، اين است كه ايده آل ‏هاشان با واقعيت زندگي فاصله بسيار دارد. اين افراد معمولاً در ارزيابي‏هاي خود دچار نوعي افراط مي‏شوند و بيش‏تر بر اساس تخيلات كمال گرايانه زندگي مي‏كنند. در نتيجه اهداف شان با استعداد و توانمندي‏هايشان همخواني و مطابقت ندارد به همين خاطر، به اهداف خود نمي‏رسند و در برنامه ريزي با شكست مواجه مي شوند كه در نتيجه آن، با گذشت زمان دچار نااميدي، سرخوردگي، بي حوصله گي و نهايتاً افسردگي مي‏شوند؛ به گونه‏اي كه حتي نمي‏توانند از حداقل امكانات و توانايي هاي خود نيز استفاده كنند. بنابراين، يكي از رموز موفقيت برنامه ريزي، واقع نگري و اجتناب از افراط و تفريط است.

بعد از در نظر گرفتن واقعيت‏هاي زندگي، بايد با برنامه‏ريزي دقيق و البته صحيح، امكان بيش‏ترين بهره‏وري از فرصت‏ ها و امكانات را فراهم آوريد. لازمه استفاده از فرصت‏ها و امكانات، شناسايي دقيق آنها است؛ يعني هر كس ابتدا بايد فرصت ‏هاي مفيد و امكانات و توانمندي ‏هاي خود را شناسايي كند و در مرحله بعد، با تلاش و پشتكار از اين سرمايه‏ ها بهره گيرد. يكي از عمده ‏ترين آسيب ‏هاي برنامه ريزي به اين نكته باز مي گردد كه فرد به واسطه عدم شناخت شخصيت خود و ميزان توانايي خود، اقدام به برنامه ريزي و انجام اعمالي مي كنيد كه رسيدن به آن‏ها در نهايت جزء آروزهاي او است، در نتيجه پس از مدّتي تلاش و كوشش، از پيگيري خسته شده و آن را به كناري مي نهيد.

مشخص بودن هدف يا اهداف در موفقيت انسان نقش مؤثر دارد؛ زيرا تعيين هدف: الف) موجب افزايش انگيزه مي‏شود و انگيزه موتور محرك انسان در فعاليت‏ها است. اگر انسان انگيزه قوي داشته باشد، بيش‏تر تلاش مي‏كند و در نتيجه سريع‏تر به اهداف خود دست مي‏يابد. ب) معيار ارزيابي كارها را فراهم مي‏آورد و انسان مي‏تواند خود را ارزيابي كند. ج) در تعيين جايگاه انسان سودمند است؛ يعني انسان مي‏تواند دريابد چه مقدار از راهي را كه بايد طي كند، پيموده و چه مقدار باقي مانده است.

به منظور داشتن يك برنامه منظم و منسجم، لازم است جدولي تهيه نماييد و تمام ساعات شبانه روز و ايام هفته را (به ترتيب در ستون افقي و عمودي) يادداشت كرده و براي هر ساعتي در هر روز از ايام هفته، كار و برنامه مناسب را در آن يادداشت نماييد. مثلاً چه ساعتي از خواب بيدار شويد؟ ساعتي را به مطالعه، عبادت، ورزش و نرمش، صرف غذا، انجام كارهاي منزل و كارهاي شخصي و ديگر كارهاي ضروري اختصاص دهيد، و آنها را دقيقاً در جدول بنويسيد و خود را موظف كنيد طبق جدول تهيه شده، كه متناسب با توانايي‏هاي خودتان است عمل نماييد. در اين مسير نياز به يك عزم و اراده جدي هست كه بايستي در خودتان آن را تقويت كنيد. اگر اين گونه و واقع گرايانه برنامه ريزي كنيد و همه فعاليت هاي مفيد را در آن بگنجانيد طبيعتاً، پدر و مادرتان شما را درك مي كنند و خارج از برنامه مشخص شما، كاري را از شما طلب نمي كنند. البته هيچ اشكالي ندارد كه وقتي آنها كاري از شما خواستند و آن كار خيلي هم ضروري و حياتي نبود به آنها محترمانه مثلاً بگوييد: «من در فلان ساعت براي آن كار برنامه ريزي كرده ام و در آن موقع آن را انجام خواهم داد.»

اگر نمي توانيد به تنهايي برنامه قابل اجرايي تهيه نماييد، مي توانيد پس از مشورت با مشاوران و روانشناسان باتجربه، با توجه به امكانات و توانمندي‏هاي واقعي خود، براي زندگي تان برنامه ريزي كنيد و بكوشيد هرگز بي جهت از آن برنامه تخطي نكنيد. اوقات استراحت و تفريح و عبادت و همه‏فعاليت‏ها را در اين برنامه بگنجانيد تا زماني خالي نماند و ممكن است در ابتداي برنامه‏ريزي با كندي مواجه شويد ولي در جريان عمل به برنامه به آن عادت مي‏كنيد و به مرور زمان جزء شخصيت شما مي‏شود. برنامه‏ريزي علاوه بر صرفه‏جويي در وقت و فرصت‏هاي زندگي، موجب مي‏شود تا خود و نيازهاي تان را بهتر و بيشتر بشناسيد. لازمه برنامه‏ريزي موفق، انعطاف‏پذيري در عمل به برنامه است و نيز نگاه واقع‏بينانه به كاستي‏ها و ضعف‏هاي موجود در زمينه‏اي است كه برنامه تنظيم مي‏كنيد. برنامه‏ريزي تفكر ما را نسبت به زندگي شكل مي‏دهد و تفكّر منسجم منتهي به عمل در زندگي ايجاد مي كند.

بعد از برنامه ريزي منطقي و قابل دستيابي، اراده خود را تقويت كنيد و راهكارهاي زير را براي حصول نتيجه بهتر، دنبال كنيد:

1- هر كاري را آسان تلقي كنيد؛ زيرا در برابر اراده پولادين انسان همه سختي‏ها آسان مي‏گردد . به استقبال كارهاي به ظاهر دشوار برويد و به خود تلقين كنيد مي‏توانيد در اين امور درست تصميم بگيريد و افتخار موفقيت در انجام آن‏ها را به دست آوريد.

2- مدتي برنامه ريزي و تصميمات خود را با فردي ذي صلاح در ميان بگذاريد و از وي بخواهيد مراقب باشد تا در شما دودلي و سستي پيش نيايد و اجراي تصميمات خويش را به تاخير نيندازيد.

3- اطرافيان و خانواده خود را در جريان ريز برنامه ريزي خود قرار دهيد و نظر آنها را جويا شويد و حمايت آنها را جلب كنيد تا آنها متناسب با برنامه شما عمل كنند و يا از شما توقع انجام كاري را داشته باشند.

آيا سخن گفتن از طرف يكي از معصومين براي نجات زندگي گناه است؟
آن كه را اسرار حق آموختند مهر كردند و دهانش دوختند.

آيا سخن گفتن از طرف يكي از معصومين براي نجات زندگي گناه است؟ البته اين موضوع سخن گفتن از طرف معصومين، چون ارادت خاصي به ايشان دارم، واقعاً در دلم زمزمه اي با من سخن مي گويد و مي خوام اينو به همسرم براي رفع مشكلات منتقل كنم. اما به دليل اينكه بصورت مستقيم بر من سخني گفته نشده نمي دانم گناه است يا خير؟

ضمناً بنده يك سري بي توجهي هايي نسبت به همسرم داشته ام كه قبول مي كنم. اما ايشان چند روزيست كه قهر كرده و به منزل پدريشان رفته و با صحبت بزرگترها هم هنوز كوتاه نيامده است. من مي دانم اگر به اين شكل به او منتقل كنم قبول خواهد كرد؛ لطفاً راهنمايي كنيد؟

برادر گرامي؛ درست يا نادرست بودن ادعاي شما به شخصيت و اعمالتان بستگي دارد. اگر شخص پرهيزكار و صاحب مقام هاي عرفاني و سير و سلوك و نماز شب، به همراه استاد ويژه اخلاق باشيد احتمال دارد حرف شما درست باشد و ايشان نيز به حرف شما اعتماد كند. كسي با اين ويژگي ها كه گفتيم حتي بعيد نيست كه بتواند مثلا خود حضرت مهدي (عج) را ديده باشد؛ چون ديدار حضرت صاحب الزمان امكان دارد و بزرگاني نظير شيخ مفيد، سيدبن طاووس، علي بن مهزيار و ... حضرت را ملاقات كرده اند؛ اما: آن كه را اسرار حق آموختند    مهر كردند و دهانش دوختند.

چنين نيست كه اين بزرگان چنين ادعاهايي را حتي مطرح كنند و اگر بعضي از يارانشان متوجه مي شدند، تاكيد مي كردند قبل از وفاتشان به كسي چيزي نگويند.

اما اگر فرد ادعا كننده، چندان پرهيزكار و مقيد به احكام خدا نيست و در در دوران كودكي و نوجواني هم خلاء هاي عاطفي داشته و حرف هاي غيرمعمول مي زند؛ براي مثال مي گويد: امام (ع) به من فرمود: تو انتخاب شده اي و بايد مدتي از همسرت دور باشي و لازم نيست مشغول خودسازي باشي و ... در اين صورت امكان دارد اختلالي روحي-رواني به نام توهم در او راه يافته باشد كه شامل توهم ديداري و شنيداري مي شود. در توهم ديداري فرد شبح هايي را مي بيند و گمان مي كند كه جن ديده است يا توهم ديدار امام زمان (عج) را دارد و ... در توهم شنيداري، فرد مطالبي را مي شنود؛ مثلا اين توهم را دارد كه دو نفر درباره او با هم صحبت مي كنند يا كسي مطالبي را به او مي گويد و ... . اگر چنين نشانه هايي در فرد وجود داشته باشد پيشنهاد مشاورين استفاده از يك جلسه حضوري با روانشناس باليني است تا با فرد گفت و گو كرده و در صورت تشخيص اختلال، به درمان فرد كمك كند.

در پاسخ به سوال شما بايد بگوييم براي نصيحت يا بازگرداندن همسرتان به زندگي مي توانيد از سخنان و احاديث معصومين بهره مند شويد. اما اينكه از سوي يكي از معصومين ادعاي پيامي مستقيم براي همسرتان داشته باشيد، هر چند قصد شما خير باشد. اما بي ترديد دروغ به معصومين و از گناهان كبيره محسوب مي گردد.

در قسمت دوم سوال شما، دقيقا مشخص نكرده ايد منظور شما از يك سري بي توجهي ها چيست؟ در مواردي اختلافات زن و شوهر كه منجر به قهر و دعوا مي شود نياز به بررسي بيشتر دارد. لذا به شما توصيه اكيد داريم براي حل ريشه اي اختلافات از همسرتان بخواهيد تا با حضور نزد مشاورين خانواده مسائل مابين خودتان را حل كنيد. به احتمال زياد همسر گراميتان اين خواسته شما را اجابت خواهد كرد. به نظر مي رسد اين روش بهتر و تضمين شده تر باشد.

عزاداری، غم و گریه كردن با نظر دین اسلام منافات دارد؟
امام علی (ع):"این دل ها همانند بدن ها خسته و افسرده می شوند و نیاز به استراحت دارند، در این حال، نكته های زیبا و نشاط انگیز برای آن ها انتخاب كنید".

نظر دین اسلام در مورد شاد زیستن و مقابله با افسردگی و انواع بیماری های روحی روانی و جسمی چه می باشد و آیا نظر پزشكان در مورد افراد افسرده و بیمار روحی و روانی مبنی بر عدم شركت و حضور در محافل اجتماعی مثل عزاداری غم و گریه كردن چیست و آیا با نظر دین اسلام منافات دارد یا خیر؟ و برای زندگی بهتر و به دور از استرس و اضطراب چه توصیه ای شده است ؟

در اين جا در مورد شادي و هم چنين راه هاي كاهش استرس و اضطراب مطالبي را براي شما بيان مي كنم.

شادی، از مهم ترین احساسات و نیازهای بشر به شمار می رود. هر ملتی با توجه به باورهایش به گونه ای ابراز غم و شادی می كند. اسلام نه تنها این احساسات را سركوب نمی كند، بلكه بر اساس برخی آیه ها و روایت ها آن را امری ضروری می داند و البته برای آن ها حد و مرزی قایل شده است تا بدین طریق، كنترل مثبتی شوند.     

 دین ما پیروان خود را به شادی های مثبت و سازنده دعوت می كند. امام علی علیه السلام می فرماید:

"این دل ها همانند بدن ها خسته و افسرده می شوند و نیاز به استراحت دارند، در این حال، نكته های زیبا و نشاط انگیز برای آن ها انتخاب كنید".

امام رضا علیه السلام می فرماید:

"اوقات خود را به چهار بخش تقسیم كنید: بخشی را برای عبادت، بخشی را برای كار و فعالیت و برای تأمین زندگی، بخشی را برای معاشرت و هم صحبتی با برادران مورد اعتماد و كسانی كه شما را به عیب های تان آگاه سازند و بخشی را به تفریحات و لذایذ خود اختصاص دهید . از مسرت و نشاط ساعت تفریح و شادی، نیرو و توان انجام وظیفه های خود را تأمین كنید".

آنچه اسلام آن را شادی می نامد و ضروری می داند، نشاط و شادمانی ای است كه با رعایت آداب و موازین اسلامی و شرعی آن به دست آمده باشد و از آن جمله به این موارد فقط اشاره می كنیم :

1. گناه و معصیت نباشد.

2. همراه با اذیت و آزار ديگران نباشد.

3. لهو نباشد.

برای نزدیك شدن به فرمول شادی پایدار، موارد و اصولی راهگشا وجود دارد، همچون:

1. داشتن بینش صحیح نسبت به حوادث جهان.

انسان می تواند دو گونه برداشت از جهان داشته باشد؛

اول اینكه: جهان محل استراحت است و مشكلی وجود ندارد. در این بینش، ناملایمات و بلاها، در انسان، بسیار تلخ و شكننده خواهد بود.

دوم اینكه: انسان بپذیرد كه جهان، دار بلا، امتحان و ناخوشی هاست و چیزی پایدار نخواهد بود. افرادی كه با بینش اول به جهان می نگرند، اگر در بهترین شرایط زندگی هم باشند، باز زندگی برایشان سخت است؛ زیرا زندگی همیشه بنابر خواسته انسان نیست . با بینش دوم، انسان به راحتی سختی ها را می پذیرد و زندگی و تحمل سختی های آن برایش آسان می شود.

حضرت علی علیه السلام می فرماید:

"روزگار دو روز است، روزی به نفع تو و روزی به ضرر تو، پس اگر به سود تو بود، با بدمستی، كفران نعمت مكن . اگر به ضرر تو بود، غمگین مباش.

2. ایمان

مهم ترین عامل مسرت، ایمان است. نداشتن نگرانی و اضطراب و رسیدن به اطمینان قلبی، اساس هر نوع شادی است و این فراهم نمی شود، مگر با ایمان به قدرت خداوندی كه سرچشمه همه نیكی هاست.

اعتقاد به رحمانیت حضرت حق و امكان گفت وگوی مستقیم با او، چراغی از امید و اطمینان در درون فرد مؤمن برمی افروزد. روان شناسان مؤثرترین داروی درمان بیماران را ایمان و دعا و امید می دانند.

3. رضایت مندی

یكی از راه های عمده شاد زیستن و رفع غم و اندوه، رضایت و خشنودی به قضا و قدر الهی است كه در سخت ترین شرایط به مدد انسان می رسد و تحمل پیشامدهای ناگوار را بر آدمی آسان می كند. مقصود از رضا، ترك اعتراض به مقدرات الهی در ظاهر و باطن، به زبان و عمل است. امام علی علیه السلام فرموده است: « به قضای خداوند خشنود باش تا شاد و راحت زندگی كنی».

4. میانه روی در غم و شادی

در زندگی انسان، غم و شادی، هر دو از نیازهای روح هستند و باید هر كدام به مقدار لازم وجود داشته باشد؛ زیرا اگر سراسر زندگی انسان سرشار از شادی و نشاط باشد، منشأ غفلت و دوری از خدا می گردد . اگر تمام زندگی انسان پر از غم و ناراحتی باشد، روح انسان فرسوده می شود و آسیب سختی می بیند. اگر اين تعادل رعايت شود، مشكلي ايجاد نمي كند. لازم نيست كه از مجالس عزاداري دوري شود، اما اگر شخصي دچار افسردگي شديد باشد، و حضور در اين مجالس باعث شديدتر شدن افسردگي اش باشد، بايد موقتا و تا زماني كه افسردگي اش درمان شود، در اين مجالس شركت نكند.

 اضطراب به علت های گوناگون و به شكل های گوناگون به وجود میآید. برخی از اضطراب ها علل خاص و مشخصی دارند و برخی  علل واضحی ندارند. برخی بسیار شدید هستند و برخی خفیف  بروز میكنند.  بسته به اینكه علت اضطراب مشخص باشد یا نه یا میزان و درجه آن چقدر باشد، روش هایی كه باعث كاهش اضطراب میشوند، متفاوت خواهد بود. اما تعدادی روش عمومی وجود دارد كه میتوان در كلیه شرایط اضطرابی آن ها را به كار برد. اما باید توجه داشت  روش های عمومی شاید به تنهایی قادر به كنترل اضطراب های شدید نباشند.

آرامش ورزی ، كاهش دهنده اضطراب

آرامش ورزی كه با معادل انگلیسی relaxation معروفیت بیش تری دارد ،روشی بسیار عالی برای كنترل اضطراب است. از این روش عمدتا در جریان روان درمانی انواع اضطراب ها ، وسواس ها و ... استفاده میشود. اما افراد میتوانند با یادگیری این روش بدون قرار گرفتن در جلسات روان درمانی آرامش روزمره خود را تامین كنند. استفاده طولانی مدت از این روش حفظ آرامش روزمره را در زندگی فرد ایجاد میكند . موجب میشود فرد كنترل بیش تری روی علائم اضطرابی خود داشته باشد. در این روش به فرد آموزش داده میشود به انبساط و شل كردن عضلات خود بپردازد. انقباض عضلات یكی از علائم اساسی اضطراب است. احساس چنین علائمی متقابلا شدت اضطراب فرد را افزایش میدهد.

كنترل تنفس، كاهش دهنده اضطراب

افراد در حالت های اضطرابی تنفس درستی ندارند. دم و بازدم آن ها معمولا به صورت سطحی انجام میپذیرد و خود این شیوه نادرست موجب میشود فرد دیاكسید كربن خود را به طور كامل تخلیه نكرده و اكسیژن كافی جایگزین آن نكند. به این ترتیب سطح اضطراب معمولا افزایش مییابد. با استفاده از این روش فرد یاد میگیرد تنفس خود را آگاهانه و ارادی انجام دهد.

از بین بردن افكار منفی برای كاهش اضطراب

اغلب در جریان اضطراب یك سری افكار منفی در ذهن فرد راه اندازی میشوند كه نقش مخربی روی ذهن فرد و آرامش او دارند. برای كاهش اضطراب بهتر است فرد به این دسته از افكار خود توجه  و آن ها را شناسایی كند و افكار مناسبی را به جای آن ها جایگزین نماید. مثلا فرض كنید فردی نگران یكی از عزیزان خود است كه در ساعتی كه قرار بود به منزل بیاید، زمانی گذشته و او هنوز به خانه مراجعت نكرده است. 

این فرد احساس اضطراب میكند چون چنین افكاری را در ذهن خود دارد: حتما اتفاق بدی افتاده است، خیلی دیر كرده است ، نكند تصادف كرده باشد! و افكاری از این قبیل. این افكار تخریب كننده هستند و آرامش فرد را برای تفكر منطقی و پیدا كردن راه حل به هم میریزند. در چنین شرایطی میتوان افكاری از قبیل حتما در ترافیك مانده است، كمی صبر میكنم ،بعد با دوستش تماس میگیرم و ... را برای كاهش اضطراب از ذهن گذراند.

انجام فعالیت برای كاهش اضطراب

در زمان هایی كه احساس نگرانی و اضطراب دارید ،بهتر است به كار و فعالیتی مشغول شوید. ذهن انسان در یك لحظه نمیتواند به چند موضوع متفاوت فكر كند. كاری پیدا كنید كه برای تان سرگرم كننده باشد و مشغول شوید. این عمل باعث خواهد شد راحتتر با افكار اضطرابزا مبارزه كنید. در واقع خواهید توانست ذهن خود را از درگیر شدن با افكار منفی منحرف كنید و به كارهای دیگری بپردازید.

انجام فعالیت های منظم ورزشی برای كاهش اضطراب

ورزش كردن باعث خواهد شد كه  در مواجهه با شرایط اضطرابزا خونسردی و آرامش بیش تری داشته باشد. ورزش تاثیرات فیزیولوژیكی بر بدن دارد . تاثیرات فیزیولوژیك فراهم كننده آرامش در افراد هستند.

از عامل اضطرابزا فرار نكنید.

فرار از چیزی كه موجب اضطراب میشود، شاید به طور موقتی شما را از تحمل اضطراب آسوده سازد، ولی راه حل كاملا نامناسبی است كه باعث میشود ریشه اضطراب در شما باقی بماند . در مراحل بعدی نیز از رویارویی با آن هراس داشته باشید. به این جهت تلاش كنید عاملی را كه موجب اضطراب  میشود، شناسایی كنید و حتیالامكان با آن روبرو شوید. فرض كنید دانش آموزی از ارائه كنفرانس اضطراب دارد . بنابراین همیشه از این فعالیت طفره میرود. بهتر است برنامهای برای خود تنظیم كند، كنفرانس دادن را به تنهایی تمرین كند . بعد تلاش كند آن را به گروه های دو ، سه و چند نفره بكشاند. اجتناب از كنفرانس دادن برای همیشه به صورت یك نگرانی و ترس و واهمه در او باقی خواهد ماند و در مراحل بعدی تحصیل نیز او را دچار مشكل خواهد ساخت.

عزت نفس و اعتماد به نفس خود را بالا ببرید.

به موفقیتهای خود فكر كنید، به توانایی هایی كه دارید و تلاش هایی كه میكنید. در خود احساس ارزشمندی به وجود بیاورید. اگر چنین احساسی نداشته باشید، اعتماد به نفس كافی نخواهید داشت و این موجب اضطراب شما خواهد شد. انسان هایی كه برای خود احترام قائلند و احساس ارزشمندی میكنند، افرادی هستند با عزت نفس بالا. به این ترتیب اعتماد به نفس بیش تری نیز دارند و كم تر دچار اضطراب و نگرانی میشوند. لازم نیست به دنبال توانایی هایی در خود بگردید كه دیگران دارند، یا خود را با دیگران مقایسه كنید تا بدانید موفق هستید یا نه. هر انسانی توانایی های منحصر به فردی دارد و  در نوع خود بینظیر است.

در كارهای خود برنامه ریزی داشته باشید.

برنامه ریزی، چه در مورد كارهای روزمره زندگی و چه در فعالیت های تخصصی با ایجاد منظم در فعالیت های تان احساس آرامش را در شما ماندگار میكند. شرایط به هم ریخته موجب استرس و نگرانی خواهد شد.

الگو برداری از افراد آرام

برخی افراد خیلی آرام و راحت به نظر میرسند، كارها و فعالیت های خود را با آرامش بیش تری انجام میدهند و كنترل خوبی روی رفتار خود در شرایط اضطرابزا دارند. الگوهای رفتاری این افراد با افراد اضطرابی متفاوت است. میتوان برای كاهش اضطراب رفتار چنین افرادی را به عنوان یك الگو تمرین كرد. آن ها چطور حرف میزنند؟ چگونه راه میروند؟ چگونه نگاه میكنند؟ در شرایط اضطرابزا چه عكسالعملی دارند؟ میتوان با بازی نقش این فرد رفتارهای اضطرابی را در خود كاهش داد.

روان درمانی برای كاهش اضطراب

گاه افراد با اضطراب های شدیدی مواجه هستند كه با روش های عمومی چندان رفع نمیشوند. در این صورت باید از یك مشاور و روان درمانگر كمك بگیرند.

دارو درمانی برای كاهش اضطراب

برخی از انواع اضطراب ها نیاز به دارو درمانی دارند. لازم است فرد در كنار روش های دیگر مثل روان درمانی از دارو درمانی نیز استفاده كند. برخی از این داروها برای كاهش مستقیم اضطراب فرد هستند. برخی برای رفع عللی كه موجب اضطراب شده‌اند. به این دلیل كه در برخی افراد، وجود مشكلات جسمی دیگر مثل مشكلات تیروئید، كم خونی و ... موجب اضطراب می‌شود. در این دسته از مشكلات، داروهایی برای رفع مشكل جسمی تجویز می‌شود و اضطراب به عنوان علامت ثانویه آن بیماری نیز از بین می‌رود

منظور از به روز كردن مسایل تربیتی در مقایسه با آیات قرآنی چیست ؟
خداوند در آیات متعددی تزكیه و پرورش را بر آموزش مقدم داشته است و در آیات مختلفی به روش های مهم تربیتی اشاره نموده است كه شما باید از آن در زندگی به كار گیری ...

منظور از به روز كردن مسایل تربیتی در مقایسه با آیات قرآنی چیست ؟ لطفا بطور كامل توضیح فرمایید

اول این كه سؤال شما كاملا شفاف و مشخص نیست كه امید است در نامه های بعدی سؤال خودتان را مشخص تر بیان كنید.

دوم این كه فرض ما این است كه منظور شما این باشد كه در قرآن مجید آیاتی را كه به بحث تزكیه و پرورش اشاره می كند، در مسائل تربیتی مطرح نمایید.

قرآن كريم، كتاب انسان سازي است. اين بحر بيكران علم و معرفت و كتاب جاويد حضرت حق تعالي، سرشار از روش هاي متعدد تربيتي براي كمال انسان است. از این رو، در پاسخ به سؤال شما باید گفت كه برای این كه مسائل تربیتی در راه حقیقی و الهی قرار گیرد و از مبانی غرب خارج گردد و از روش ها و آموزه های قرآنی استفاده شود، باید از آن ها در این راستا استفاده گردد یا به زبان ساده و همه فهم به مردم بیان گردد.

خداوند در آیات متعددی تزكیه و پرورش را بر آموزش مقدم داشته است (1) و در آیات مختلفی به روش های مهم تربیتی اشاره نموده است كه شما باید از آن در زندگی به كار گیرید:

1. خداوند در آيات بسياري خود را به عنوان رب العالمين معرفي مي كند كه به معناي پرورش دهنده است. خداوند افزون بر آفريدگاري، به نقش پروردگاري نيز توجه مي دهد؛ زيرا پروردگاري به معناي تربيت و پرورش هر آفريده اي به گونه اي است تا به كمال شايسته و لايق خويش دست يابد. اين روش ها شامل مجموعه اي از كنش ها و واكنش هاي تكويني و يا آموزه هاي دستوري است. روش هايي كه مي توان آن را از حوزه فتنه ها و بلاها و ابتلائات تا حوزه هاي امتحان و آزمايش و مانند آن ردگيري و شناسايي كرد.

2. در قرآن داستان هايي از پيامبران گزارش شده است كه آنان براي ترویج رفتارهاي اجتماعي و كمال يابي به سراغ ديگراني رفته اند كه به نظر ايشان الگوهاي عيني و عملي بودند. اكتسابي بودن رفتارها و هنجارهاي اجتماعي عامل مهمي است كه مردمان را به سوي استاداني رهنمون مي سازد كه مي توانند آدمي را در ايجاد و يا تصحيح رفتارهاي درست اجتماعي ياري رسانند.

تغيير رفتاري، تنها اختصاص به زمان خاصي ندارد و انسان در هر سن و يا سطح علمي باشد، نيازمند بهره گيري از دانش هاي رفتاري و مربيان و استاداني است كه بتوانند با كنترل و نظارت نزديك رفتاري آن را شناسايي و ارزيابي و تحليل خود را از رفتار بيان دارند. به سخن ديگر، اگرچه آدمي در برخي از سنين به سادگي و آساني مي تواند رفتارهاي خويش را بازسازي و تصحيح نمايد و يا در سطوح علمي و سني پايين تر نيازمندي بيش تري به آموزش و تربيت دارد، ولي نياز به استاد و آموزش و پرورش اختصاصي به سن و يا سطح خاص علمي ندارد و انسان همواره بايد نيازمندي خويش را به آموزش و پرورش تقويت كند.

اگر به روش حضرت خضر (ع) نيز توجه شود اين گونه بوده است كه وي به جاي اين كه آموزش رشدي خويش را به مجموعه اي از دانش هاي مفهومي و انتقال آن به شكل علم حصولي اكتفا و بسنده كند، حضرت موسي (ع) را با خود به ميان جامعه مي برد و در عمل هم خود كارها و رفتارهاي خاص آموزشي را در پيش مي گيرد و هم شاگرد را به كار عملي وادار مي سازد. در داستاني كه قرآن گزارش مي كند، حضرت موسي (ع) ناچار مي شود كه تن به كار سپارد و كارگري مجاني و رايگان بكند و بي مزدي به دستور استاد ديواري را بنا گذارد. اين پرورش عملي بود كه روش خضري (ع) نام دارد و حضرت موسي (ع) از آن به آموزش و پرورش رشدي و الهي ياد مي كند. (2)

 

پی نوشت ها:

1. آل عمران (3)، آیه 164؛ جمعه (62)، آیه 2.

2. كهف (82)، آیات 60-82.

عرفان های نو ظهور چیست؟
عرفان به معنی معرفت وشناخت است . موضوع آن «خدا» وراه رسیدن به آن «قلب» است ،كه از آن به معرفت «حضوری»یاد می شود .

عرفان های نو ظهور چیست؟

عرفان به معنی معرفت  وشناخت است . موضوع  آن «خدا» وراه رسیدن به آن  «قلب» است ،كه از آن به معرفت «حضوری»یاد می شود . معرفت قلبی و حضوری خدا  غیر از معرفت عقلی و استدلالی  است كه فلاسفه به دنبال آن هستند  . اگر علم از مقوله «دانستن» باشد ، عرفان از مقوله« یافتن» است. هر چند كه در یافتن نیز عنصر دانستن وجود دارد ، ولی دانستنی كه از جنس حضور است ، نه تنها یك صورت ذهنی . بنابراین عرفان به دنبال تحقق بخشیدن به این نیاز انسان است كه دست او را برای رسیدن به مقام «حضور و درك وجود خدا» بگیرد ، نه صرف دانستن اینكه خدائی هست  یا خدا این صفت و یا آن صفت را دارد.

برای دستیابی به این هدف والا و مقصد عالی كه عالی تر از آن مقصدی نیست،  راه های فراوانی از طرف مدعیان مختلف ارائه شده است كه تنها  یك راه به مقصد می رسد . این راه به عقیده ما راه «دین» است  .راهی است كه توسط انبیا و ائمه علیهم السلام به عنوان نمایندگان خدا تصویر و ترسیم شده است .  دلیل ما بر این مطلب این است : خدائی كه ما در عرفان به دنبال درك  حضور او هستیم ، مقصد این راه است . صاحب منزل راه صحیح رسیدن به منزلش را بهتر از دیگران می داند.

 خدا با فرستادن دین و كتاب های آسمانی و پیامبران به عنوان آورندگان این دو به بشر و نیز مربیان بشر از طرف خدا ، راه را به ما نشان داده است :

« قال اهبطا منها جمیعا بعضكم لبعض عدو فاما یاتینكم منی هدی فمن اتبع هدای فلا یضل و لایشقی » (1)

(خداوند) فرمود: «هر دو از آن (بهشت) فرود آیید، در حالی كه دشمن یكدیگر خواهید بود! ولی هرگاه هدایت من به سراغ شما آید، هر كس از هدایت من پیروی كند، نه گمراه میشود، و نه در رنج خواهد بود!

  دراین میان افراد یا گروه هائی با ادعای راهنمائی بشر به سر منزل مقصود ، هر از گاهی سر بر آورده و با ارائه دستور عمل هائی و تاسیس مكاتبی خواسته اند در این مسیر راهنمای انسان باشند . اكثر مدعیان خود راه بلد نیستند ،ولی به صرف دیدن سوسوهائی از شمع راهزنان طریق حق،  به گمان این كه خورشید هدایت را یافته اند و با دیدن سراب گمراهی، به گمان اینكه به  آب حیات رسیده اند، می خواهند دستگیری از دیگران كنند . خطر كسی كه علم ناقص دارد ، از خطر جاهل در گمراهی دیگران بالاتر است .

این گونه افراد با احساس تشنگی مفرط بشر به «معنویت» راه هائی را پیشنهاد می كنند كه هیچ كدام انسان را به مقصود نمی رساند. بدتر فاصله او را از آن دورتر و دورتر می سازد . این ها عرفان های كاذبی هستند كه در بحران معنویت جهانی بیش تر از همیشه فعالیت می كنند . این ها می خواهند عطش بشر این عصر را با آب شور دریاهای نمك كه سیرابی به دنبال ندارد و هر چه بیش تر نوشیده شود،تشنگی او را به آب حقیقی بیش تر می سازد،  برطرف سازند .

هر طریقت و عرفانی كه برخاسته از  دین خدا باشد ،دینی كه( اعتقادات ،احكام و اخلاق) آن از افكار خود خواهانه بشر و دست تحریفگران مصون مانده باشد ،می تواند راهی به حقیقت باشد .در غیر این صورت نه تنها عرفان، باطل و كاذب است بلكه «گمراهی» آشكاری  است كه ما را از  خدا دور می سازد.

در ذیل به برخی از عرفان های كاذب وباطل اشاره می شود .

1- فرقه سای بابا :

بنیانگذار این نحله شخصی است به نام باگوان شری ساتیا سای بابا است . درسال 1926 میلادی به دنیا آمده و در چهارده سالگی ادعای هدایت همه انسان ها از طرف خدا را داشته است . او دین خود را حاكم بر همه ادیان می دانست. در عین حال مدعی بود كه دین او با هیچ یك از ادیان رایج مثل اسلام و مسیحیت منافاتی ندارد . برای دعوت خود معبدی به نام پراشانتی نیلایام به معنای آشیانه صلح برین تاسیس كرده است . در این معبد به مناسبت اعیاد همه ادیان مثل كریسمس ، عید فطر ، عید نوروز ، سال نوی چینیان و ... مراسم برگزار می شود . او به تناسخ و قانون كارما معتقد است .

2- رام الله :

مركب است از دو كلمه «رام» كه نام خدای آیین ویشنو است و « الله » كه نام خدا در اسلام است . این آئین یكی از سه آئین بزرگ هندوستان است . پیام  آئین این است كه رام  الله و الله همان رام است . این آئین در قرن پانزدهم میلادی توسط شخصی به نام شیخ كبیر در هندوستان پایه گذاری شد. شیوه تبلیغی آن هم در ایران شبیه گولد كوئیست است . هر فردی برای آن كه در حلقه رام الله باقی بماند، باید هفته ای یك نفر جدید را به رام الله دعوت كند و گرنه از دایره پیروان رام الله خارج خواهد شد . این آئین با نام هائی از قبیل « جریان هدایت الهی » ، « هنر زندگی متعالی » و « تعلیمات حق » به تبلیغ افكار خود می پردازد .

3- اوشو :

این آئین توسط شخصی به نام اوشو كه البته در زمان حیات خود نام های مختلفی از جمله « راجا » ،«راجنیش » ،« آچاریا راجنیش » و « باگوان شری راجنیش » معروف شده است ، پایه گذاری شد . این آئین در غرب نسبت به آئین های دیگر شرقی مثل سای بابا و رام الله از اقبال بیش تری برخوردار شده است . آن هم به دلیل همخوانی زیاد آموزه های اوشو با اصول لیبرالیسم فرهنگی غرب و آزادی های بی حد وحصر موجود در آن می باشد . تنها تفاوت آن در این است كه اوشو همه بی بند و باری ها و هرزگی های جنسی را به انگیزه معنویت و عرفان ترویج می دهد! اوشو در سال 1990 در 59 سالگی به طرز مشكوكی از دنیا رفت كه برخی علت مرگ مشكوك وی را  ابتلا به بیماری ایدز در اثر فسادهای اخلاقی و جنسی شدیدی كه داشت عنوان كرده اند.

4- اكنكار :

این فرقه توسط شخصی به نام پال توئیچل اهل شهر كنتاكی آمریكا پایه گذاری شده است .او كه در ابتدا از نیروهای یگان دریائی ارتش آمریكا بود، برای روح شناسی به هندوستان سفر كرد. در آن جا از تعالیم شخصی به نام استاد سودارسینگ استفاده كرد كه مدعی است نهصد و هفتادمین استاد بزرگ اك در طول تاریخ می باشد. در این آشنائی به ادعای خود با شخصی افسانه ای به نام « ربازارتارز » كه مدعی است 500 واندی سال دارد ملاقات كرد.

بعد از این ملاقعات به آمریكا بازگشت و در آن جا با نام معنوی « پدر زاسك » مشغول تبلیغ مكتب خود شد . او اكنكار را به دانش باستانی سفر روح تعریف كرده و مدعی است كه اكنكار كوتاه ترین راه و صراط مستقیم رسیدن به حقیقت است . او در تعالیمش مریدان خود را به اك یعنی روح الهی یا جریان مسموع حیات یا جوهره خداوند ارجاع می دهد كه خلقت و محافظت از تمامی حیات را بر عهده دارد . همه این ها را از جمله معانی آن می داند و مدعی است كه تمام استادان اك در طول تاریخ مردم را به این امور دعوت كرده اند .

او از شخصیت هائی همچون مولوی ، حافظ ، شمس تبریزی ، عطار نیشابوری ، فردوسی و ... به عنوان استادان اك نام می برد! بعد از پال توئیچل شخصی به نام داروین گراس رهبری این فرقه را به عهده گرفت، ولی بعد از دو سال از مقام خود عزل شده و به صورت كلی از این فرقه اخراج شد. الان نیز هیچ نامی در این فرقه از وی نمی برند . بعداز او شخصی به نام هارولد كلمپ رهبری این آئین رابه عهده گرفته است. روز 22 اكتبر كه سالروز تولد پال توئیچل است، ابتدای سال معنوی اكیست ها محسوب می شود .

5- عرفان سرخ پوستی :

این نوع عرفان مانند عرفان های شرقی دارای گرایش های فراوانی است كه مشهورترین و مهم ترین انواع آن عرفان ساحری است. مشهورترین مدافع این نوع عرفان كه به یك معنا می توان او را بنیانگذار آن نیز دانست، «كارلوس كاستاندا» است. این عرفان را عرفان عقاب نیز می گویند.

كاستاندا این نوع آیین را آیین ساحری یا جادوگری می نامد. شاید وجه آن بیگانگی اش نسبت به فرهنگ مدرنیته و تمدن جدید باشد . سخنان و معرفت هائی را بیان می كند كه در ظاهر با روح تفكر جدید غربی بیگانه است ، هر چند در باطن این آیین نیز كاملا مرتبط با مدرنیته و انسان عصر جدید است. به گفته كاستاندا این آموزها توسط شخصی به نام « دون خوان » كه اورا در سفری به مكزیك در ایستگاه اتوبوس ملاقات كرده ، به او منتقل شده است.به گفته او آموزش توسط دون خوان حدود ده سال طول كشید. اما این كه آیا دون خوانی وجود داشته است یا نه ،مدركی غیر از گفته های كاستاندا در دست نیست.

كاستاندا شخصیت مرموزی است و زندگی  او پر است از ابهامات و نقاط تاریك و كوری كه راهی برای روشن شدن آن ها نیست. رمزآلودی و ابهام از تولد او گرفته تا زندگی شخصی اش كشیده شده است. البته شاید بتوان علت آن را در آموزه های تعلیمی این مكتب یافت چرا كه از تعالیم دون خوان به او « از بین بردن و محو گذشته شخصی » است.در این آموزه باید شخص زندگی گذشته خود را در هاله ای از ابهام بگهدارد حتی با دروغ گفتن.

از آن جا كه مطالب مطرح شده در كتاب های كاستاندا شباهت های زیادی با  معارف عارفان شرقی و تا حدودی غربی دارد ،بعضی از منتقدان غربی آثار كاستاندا ،وی را یك سارق ادبی دانسته  حتی وجود شخصیت اصلی داستان ها و كتاب های او یعنی دون خوان را زیر سوال برده اند.

6-  آیین تولتك :

 یكی دیگر از آیین های معنوی سرخ پوستی آیین تولتك است . آیین تولتك كه برگرفته از نام یك قوم یا نژاد به همین نام است، سابقه ای بسیار طولانی دارد. این عرفان هر چند عرفانی پنهان و مخفی بود و استادان ( ناوال ها ) به سادگی آموزه های خود را در اختیار دیگران قرار نمی دادند ، بعد از فتح قاره آمریكا و سوء استفاده از برخی آموزه های آن بر شدت راز آمیزی و پنهان كاری آنان افزوده شد. استاد و رهبر فعلی این آیین شخصی است به نام « دون میگوئیل روئیز» كه به تعلیم و تبلیغ آموزه های این آیین می پردازد. آیین تولتك بر رؤیا تاكید زیاد دارد و معتقد است:

 « هر آنچه می بینیم یا می شنویم ،چیزی جز یك رؤیا نیست . انسان در بیداری رؤیا می بیند. در خواب هم رؤیای دیگری. رؤیا دیدن فعالیت مبهم ذهن است و ذهن هر لحظه و در تمام شبانه روز در حال دیدن رؤیاست » در این آیین برای رسیدن به آرامش و عشق سه روش بیان می كنند :

1- تسلط بر آگاهی :برای آزاد بودن باید بدانیم كه از كجا آمده ایم و در جستجوی چه هستیم ... .

2-تسلط بر دگرگونی : برای این كه بدانیم چگونه رؤیاهای زندگی خود را تغییر دهیم ،نیازمند این روش هستیم.

3- تسلط بر عشق : منظور از عشق نیت است. برای آن كه بر رؤیاهای زندگی مسلط شویم، باید بر عشق تسلط یابیم.

تولتك چهار میثاق بزرگ را مطرح می كند :

1- با كلام خود گناه نكنید.

2-هیچ چیز را به خودتان ربط ندهید.( در مورد تعریف و یا توهین دیگران بی اعتنا باشید.)

3- تصورات باطل نكنید.(دوری از سوء ظن)

4-همواره بیش ترین تلاش خود را به كار گیرید.

 

7- پائلو كوئلیو :

 پائلو كوئلیو در سال 1947 میلادی در كشور برزیل در یك خانواده متوسط به دنیا آمد. پدرش مهندس بود و مادرش خانه دار. در سنین نوجوانی و جوانی احساسات ضد مذهبی شدیدی داشت. از هفده سالگی به بعد سه بار در بیمارستان روانی بستری بوده است. مدت های مدیدی از داروهای اعصاب و روان استفاده می كرد و سپس به استفاده از مواد مخدر روی آورد. پیشینه اخلاقی و اجتماعی او بسیار منفی و تاریك است. وی در تئاترهای ضد اخلاقی و مستهجن نقش ایفا می كرد. با كمك یكی از دوستانش به نام « رائول سیكساس»، مجموعه داستان های كمدی سكسی به نام «كرینگ-ها» را منتشر كرد. این مجموعه آن قدر مستهجن بود كه حكومت وقت برزیل آن را به حال فرهنگ عمومی مردم مضر دانست . رائل و كوئلیو را به خاطر انتشار آن ها زندانی كرد. كوئلیو چندین بار تصمیم به خودكشی گرفت.

نهایتا در یكی از مسافرت های خود به اروپا ، ادعا كرد كه در آلمان با هاتفی غیبی ، مردی فرا واقعی ، آشنا شده است. آن مرد چندین بار در مكان های مختلف بر او ظاهر گشته و از او خواسته است تا مجددا به آیین كاتولیك ایمان بیاورد.

كوئلیو تعاملات سیاسی فراوانی با سران كشورهای دنیا به ویژه آمریكا و اروپا دارد. در ماه سپتامبر 1999 از كشور اسرائیل دیدن كرد. كتاب های او در این كشور فروش فوق العاده ای داشت. مسؤولان رژیم صهیونیستی از مضامین آن ها حمایت كردند.

در سال 2000 در اجلاس سالانه جهانی سازی داوس (سویس ) سخنران مدعو بود. در این اجلاس است كه شیمون پرز ( رئیس رژیم صهیونیستی ) از او قدردانی می كند و می گوید: معنویتی كه شما مبلغ آن هستید، در خاورمیانه برای ما بسیار مفید است. بدین شیوه می توانیم صلح و آرامش را در كشور خود حكمفرما كنیم.

8-  دالائی لاما :

 دالائی لامای چهاردهم كه نام اصلی او « تنزین گیاتسو» است، در سال 1935 میلادی درشمال شرقی تبت و در خانواده ای كشاورز به دنیا آمد. بر اساس باورهای سنتی تبتیان در دو سالگی ایشان را به عنوان تجسم دوباره دالائی لامای سیزدهم ،« توبتن گیاتسو»، كه در سال 1932 از دنیا رفته بود ، پنداشتند. بودائیان تبت دالائی لاما را تناسخ بودای مهر می دانند. آنان معتقدند كه بودای مهر برای خدمت به مردم همواره در بدن كسی تناسخ می كند.

او در سال 1959 دولت تبت را رسما تاسیس كرد و موافقت نامه های قبلی منطقه تبت با ارتش چین را ابطال كرد. در سال 1963 نخستین پارلمان تبتیان در تبعید را شكل داد. او به كشورهای بسیاری مسافرت می كند و روابط بین المللی فراوانی دارد . می كوشد تا دولت مستقلی در تبت تشكیل دهد كه از سوی مجامع بین المللی نیز به رسمیت شناخته شود. غربیان نیز به دلائل مختلف حمایت های ویژه ای از او دارند. در سال 1989 جایزه صلح نوبل را به او دادند. از سال 1959 تا سال 1999 بیش از پنجاه دكترای افتخاری از سوی دانشگاه های مختلف غرب دریافت كرده است.

9-  فالون دافا :

فالون دافا یا فالون گونگ روشی است كه ادعای تزكیه ذهن و بدن را دارد.

فالون دافا به معنای « تمرین چرخ قانون » است . این روش در سال 1992 میلادی به وسیله شخصی به نام« لی هنگجی» در چین مطرح شد. 

فالون دافا مدعی است كه بر پایه سه اصل بنیادین به نام « حقیقت ، نیك خواهی و بردباری » بنا نهاده شده است . برای تزكیه ذهن و بدن پنچ نوع تمرین دارد. او مدعی است انسان ها در بدو خلقت همگی دارای آن سه اصل بنیادین هستند و فطرتی حقیقت جو ، نیك خواه و بردبار دارند. اما بعدا در اثر تعاملات اجتماعی و تغذیه و تربیت های خاصی فطرتشان آلوده می شود. راه بازگشت به فطرت اولیه و سرشت نخستین ، انجام تمرین های فالون دافا است.

10-  مدیتیشن متعالی ( تی . ام ) :

روش معنوی مدیتیشن یا تی . ام در سال 1957 در هندوستان توسط شخصی به نام « ماهاریشی ماهش یوگی » ، پایه گذاری شد. تاریخ زندگی ماهاریشی ماهش تاریخی پر از رمز و راز است.تاریخ دقیق تولد وی مشخص نیست . خود وی نیز به عمد تلاش داشت كه پیشینه زندگی خود را در هاله الی از ابهام قرار دهد. در سال 1940 تا سال 1953 تحت تعالیم برخی از مرتاضان و معنویان هندی قرار گرفت . از سال  1957 رسما به آموزش شیوه ابداعی خود پرداخت.

وی نام روش معنوی ابداعی خود را به دلیل سادكی و سهولت آن مدیتیشن متعالی نهاد. ماهاریشی در اوایل سال 2008 در خانه شخصی خود در یكی از روستاهای هلند كه گفته می شود دارای دویست اتاق است ، از دنیا رفت. وی نیز هدف زندگی را توسعه و گسترش شادی و نشاط می دانست. یكی از بزرگ ترین نمایندگان معنویت های سكولار ( ضد دینی ) و مدرن در دنیای جدید ، ماهاریشی ماهش بود.راه و روش ماهاریشی كاملا متأثر از مدرنیته و سازگار با اندیشه های سكولار و مادی گرای غرب است. وی كوشیده است قدرت هائی همچون « از نظر ها پنهان شدن » ، « پرواز در هوا » ، « تسلط بر نیروی جاذبه زمین » را به صورت علمی آموزش دهد.

برای نقد این نوع از عرفان های كاذب كه به طور عموم دارای خصوصیت مخالفت با دین و چهره سكولاری هستند ،به كتاب هائی كه در نامه قبل خدمتتان معرفی شد ،مراجعه نمائید. فقط به صورت اجمالی این مطلب مد نظرتان باشد كه هر چند برخی از آموزه های خوب و انسانی در برخی از این مكاتب و عرفان ها وجود دارد لكن با توجه به هدف و راهی كه برای طی مسیر تكاملی انسان ارائه می دهند و نیز با توجه به نقص هائی كه در آموزه های خود دارند( كه به طور مثال برخی به جنبه های احساسی انسان توجه ویژه و خاص دارند ،در حالی كه جنبه عقلانی انسان را نادیده می گیرند )از دادن برنامه ای جامع و هم جانبه نگر و كامل عاجزند .

 از رساندن شخص به تكامل انسانی مورد نظر دین كه از جانب خدا برای هدایت بشر فرستاده شده است، ناتوان می باشند. به خصوص كه برخی از این فرقه ها در جهت مخالف با هدایت الهی گام برداشته و با توصیه ها و آموزه های به ظاهر مفید هدف و مقصدی غلط و اشتباه به انسان نشان می دهند، نیز به خاطر نقصی كه در آموزه های خود دارند ،باعث انحراف او از مسیر تكاملی صحیح می شوند ؛  در حقیقت به جای دریا كه عبارت است از هدایت الهی ،با كاسه ای از آب ( آن هم با فرض سالم بودن آن  ) به استقبال انسان می آیند.

البته فرقه ای به نام شیطان پرستی  در جهان و نیز در ایران رواج یافته كه به نوبه خود به ریز فرقه های بسیاری تقسیم می شود . به لحاظ این كه اساس آن بر ضدیت دین و معنویت است، نمی توان آن را حتی از جمله عرفان های كاذب برشمرد.

جهت آگاهی بیشتر به كتاب های زیر رجوع شود.

1- در آمدی بر عرفان حقیقی و عرفان های كاذب ،  احمد حسین شریفی ، نشر صهبای یقین

2- اكنكار ، سوداگری روحی ( ناگفته های اكنكار و پاتوئیچل ) ، دكتر دیوید سی لین ، ترجمه مهندس شهرام قلی زاده .نشر جامعه نگر .

پی نوشت :

1. طه (20) آیه 120.

در مجالس اهل بيت چرا بايد گريه كرد؟
اسلام هر نوع لذت و شادي را تأييد نمي كند، بلكه شادي هايي را مورد تأييد و ترغيب قرار مي دهد كه بتواند به رشد شخصيت آدمي ياري رساند ...

اشك ريختن به چه معناست؟در مجالس اهل بيت چرا بايد گريه كرد؟ دين ما دين گريه است؟ چرا گريه بهترين حالت براي درخواست از خداست؟ چرا بعضي گريه نمي كنند؟ در گريه كردن نيت چه باشد بهتره؟

برادر گرامي! شايد شما هم اين سؤال و شبهه را داريد كه اسلام و مسلمانان بيشتر طرفدار گريه و عزا و سياهي و سوگواري اند تا شادي و خنده! كم نيستند افرادي كه مي گويند و گمان مي كنند كه عبوس بودن، جدّي برخورد كردن، ترك خنده و شوخي و شادي، خشكي و انعطاف ناپذير نبودن را از مشخصه هاي افراد به اصطلاح متدين مي باشد. البته قبول داريم كه متأسفانه فرهنگ و معيار شادي و غم، هنوز جايگاهش مشخص نيست و رسانه هاي ما نتوانسته اند به درستي اين نكته را انعكاس بدهند.

- قبل از هر چيز نگاه اسلام به شادي را خدمتتان عرض مي نماييم:

اسلام تفريح و نشاط را از جمله نيازهاي غريزي در انسان مي داند و از اين رو كسب شادكامي را نه تنها مذمت نمي كند، بلكه بدان ترغيب و تشويق نيز مي نمايد. نكته اساسي در اين ميان آن است كه اسلام هر نوع لذت و شادي را تأييد نمي كند، بلكه شادي هايي را مورد تأييد و ترغيب قرار مي دهد كه بتواند به رشد شخصيت آدمي ياري رساند و از غفلت او در لهويات جلوگيري نمايد. از طرفي يكي از راههايي كه براي شاد زيستن در اسلام توصيه مي شود كه در واقع مهمترين راه و اطمينان بخش ترين راهكار است، ذكر خدا و ياد الهي است -كه اين مسأله در مجالس أهلبيت(ع) و گريه بر آنها نمود پيدا مي كند، زيرا ايشان آيينۀ تمام نماي الهي هستند- همچنان كه آيه شريفه مي فرمايد: "ألا بذكر الله تطمئنّ القلوب؛(1) آگاه باشيد كه تنها با ياد خدا دلها آرامش مي يابد."

حضور در مجالس أهلبيت(ع) و يادآوري مصائب ايشان، همانند نوري است كه انسان را به أوج و قلّه مي رساند. در اين زمينه حضرت آيت الله بهجت رحمة الله عليه كلامي زيبا و قابل تأمل دارند: "فضيلت بكاء بر سيدالشهداء(ع) بالاتر از نماز شب است. زيرا نماز شب عمل قلبي صرف نيست. بلكه كالقلبي است؛ ولي حزن و اندوه و بكاء[و گريه] عمل قلبي است به حدي كه بكاء و دمعه(گريه واشك) از علائم قبولي نماز وتر است."(2) از ديدگاه ايشان نمازي كه مايۀ تقرّب انسان به خداي متعال است، درجه اش از نظر تأثيرگذاري در روح و روان، از گريه بر أبي عبدالله(ع) كمتر است؛  زيرا گريه بر مصائب معصومين(ع)، باعث مي شود كه اطمينان قلب و آرامش حاصل شود و دغدغه ها و مشكلات زندگي از انسان دور شود و ديگر اضطراب و ناراحتي او را سرگردان ننمايد و با نشاطي دروني و شادي واقعي به انجام امور بپردازد. كسي كه همواره توجه مي كند كه قدرتي برتر -معصومين(ع)- كه از دوستي و محبت خدايي مهربان صادر شده، به او كمك مي كند، نشاط و شادي خود را از دست نمي دهد بلكه همواره به دنبال جلب رضايتمندي ايشان است.

ضمنا ما به أندازۀ مجالس حزن و غم، أيام و مجالس شادي و سرور هم داريم كه نبايد از آن غافل بود.

- چگونگي درخواست حوائج:

اگر انسان خواسته يا حاجتي دارد، بهتر است چگونه آن را با خداي خود بيان كند؟ آنچه از روايات اهل بيت عصمت و طهارت (ع) و از خود قرآن بدست ميآيد اين است كه براي رفتن به درگاه خدا هيچ زمان و مكان خاصّي وجود ندارد. درِ رحمت الهي هميشه به روي سائلان باز است و هر گاه انسان روي دل به سوي خدا كند، خداوند پاسخ ميدهد.

قرآن و روايات آدابي را براي دعا ذكر كرده اند كه مهم ترين آنها توجه به عظمت خداوند هنگام دعا و قبل از آن است. در آيه اي خداوند ميفرمايد: «اُدْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرَّعاً وَ خُفْيَة؛(3) خداي خود را به تضرّع و زاري و به آهستگي بخوانيد». در اين آيه، به دعا امر شده است؛ اما ميفرمايد كه به صورت تضرّع و آهستگي باشد. از اين آيه دو نكته استفاده ميشود: آهسته دعا كردن و حالت تضرّع  و گريه داشتن؛ خداوند به بندگانش نزديك است، دعاي بندگانش را ميشنود، لذا نيازي به داد و فرياد نيست. وقتي انسان گريه و زاري ميكند كه خود را ببازد و به نوعي، احساس شكست كند لذا اين حالت براي عبادت و اظهار عبوديّت در پيشگاه الهي بهترين حالت است.

- أما علت اينكه چرا برخي گريه نمي كنند؟

وقتي كه يك فشار روحي رواني يا جسمي به فرد وارد مي شود -علت ناراحتي هم مي تواند گوناگون باشد- برحسب شدت آن فشار و متناسب با شخصيت فرد و انتظارات او واكنش هايي كه در مقابله با آن بروز مي دهد، متفاوت خواهد بود. امكان دارد شما در يك تنش وحشتناك با احساس خشم بگوييد: «خدايا چرا من؟!» اما شخص ديگري همين تجربه و حس شما را تنها با گم كردن هزار تومان يا سرماخوردگي ساده به دست آورد. كلا واكنش ها را به دو دسته تقسيم مي كنيم:

۱) واكنش هاي مقابله اي هيجان مدار

۲) واكنش هاي مقابله اي مساله مدار

گريه كردن در واقع نوعي تخليه هيجاني است كه در گروه اول جاي مي گيرد. اگر فشار روحي از حد توان فرد بالاتر باشد بدن او سوپاپ هاي اطميناني دارد كه كمك مي كنند از صدمه به فرد جلوگيري شود. گريه كردن يكي از اين سوپاپ هاست كه اگر افراط و تفريط در آن صورت نگيرد نه تنها بد نيست بلكه واكنش مثبتي تلقي مي شود و در موقع بروز فشاري كه از حد توان شما بيشتر است به جاي واكنش هيجاني منفي مانند فرياد كشيدن و صدمه زدن به خود يا اشيا ء (شيشه شكستن) مي تواند جايگزين شود.

أما در مورد عزاداري و مصايب أهلبيت(ع)، آنهايي كه به سادگي در مقابل مشكلات دنيا خم به أبرو نياورده و خود را گريان نمي كنند، چنان گريه سر مي دهند كه گويا گوشه اي از عمق فاجعه را درك كرده اند. چون متوجه اين هستند كه معصومين(ع) صرفاً به خاطر هدايت انسان اين همه مصيبت را تحمل كردند. يكي همانند ابي عبدلله خون قلبش را مي دهد تا انسان به هدايت برسد!: "«و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة»(4)كسي كه نهايت تلاش را در دعوت مردمان براي هدايت به كار برد و براي آنان به هر نحو ممكن خيرخواهي كرد تا آن جا كه در نهايت خون قلبش و جان عزيزش را براي بيداري مردم از ناداني و گمراهي فدا كرد.

ولي نكته اي هم كه نبايد از آن غافل بود، اين است كه ما برخي از بزرگاني همچون آيت الله بهجت(ره) را هم ديده ايم كه در أوج عزاداري و روضه خواني، اشك ظاهري از چشمانشان خارج نمي شد، أما مطمئناً نسبت به مصائب أهلبيت(ع) آگاه بودند و خودشان هم مجلس روضه اي هر جمعه در مسجدي كه در آن نماز اقامه كرد برقرار ساخته بود و به صورت مقيد در آن شركت مي كردند.

پس با توجه به أهميت گريه در اين مكتب -وحتي تباكي و خود را به حالت گريه در آوردن- بعضي اين گونه نبوده و دليل بر سنگ دل بودن يا مطلب ديگر نيست! بعضي ها گريه نمي كنند؛ اما از چشمهايشان معلوم است، كه اشكي به بزرگي يك سكوت، گوشه چشمشان به كمين نشسته است!

- نيّت در گريه كردن:

از آنجايي كه گريه و اشك، بعد از شكسته شدن قلب و رقيق شدن دل حاصل مي شود -خصوصاً در مجالس عزاي أهلبيت(ع)- بهترين موقعيت براي اتصال سيم ارتباطي به خداي متعال است! در اين گونه فضاها بهترين دعاهايي كه معصومين(ع) به ما تعليم داده اند را با توسل به أهلبيت(ع) از خداي متعال بخواهيم. البته تعميم دادن و عموميت بخشيدن به دعا (براي همه دعا كردن) از آداب آن به حساب مي آيد. امام صادق (ع) مي فرمايد:"هرگاه يكي از شما دعا كند؛ عموميت دهد و همه را دعا كند، زيرا به اجابت نزديك تر است".(5) در درجۀ أول براي ظهور آقا امام عصر(عج) كه فرج همۀ مشكلات در آن است دعا كنيد.

- منابعي كه شما را در رسيدن به جواب بيشتر و كامل تر ياري مي كند:

1- تفريح در اسلام، نويسنده: دكتر شهيد بهشتي.

2- غم و شادي در سيره معصومان(ع)، نويسنده: محمود اكبري.

3- شرع و شادي، نويسنده: ابوالفضل طريقه دار.

پي نوشت ها:

1. رعد(13) آيه 21.

2. براي رسيدن به جملات ديگر ايشان، مي توانيد به كتاب: "در محضر بهجت، مولف: محمد حسين رخشاد" مراجعه فرماييد.

3. أعراف(7) آيۀ 55.

4. زيارت اربعين امام حسين(ع)، مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمي، بخش دوم زيارت، معرفي امام حسين(ع) و هدف و فلسفه قيام.

5. ثقه الاسلام كليني، الكافي، ج2، ص487، دار الكتب الاسلاميه، طهران، سنه النشر/1365 ه.ش.

آيا حضور روحاني در مجالس روضه امام حسين عليه السلام لازم و ضروري است؟
حضور روحاني در جلسات باعث تقويت مسايل مذهبي و شرعي مستمعين مي شود.

آيا حضور روحاني  در مجالس روضه امام حسين عليه السلام لازم و ضروري است و اگر صاحب مجلس(خانم) خود بتواند مجلس را اداره كند. البته آشنا به احكام و قرآن مي باشد مي تواند روحاني نياورد؟

روضه و روضه خواني اصطلاحي است كه در مورد برپايي مجلس سوگواري امام حسين(ع) و بلكه هر مجلسي كه به منظور ذكر فضايل و مصائب ائمه اطهار(ع) و مطرح كردن مسايل ديني منعقد شود، به كار مي بريم. اما برگزاري مجالس روضه خواني زنانه در منازل كاركردهاي بسياري داشته و دارد كه مهمترين آنها سرمشق گيري و الگوسازي زنان از زندگي ائمه اطهار(ع) و بزرگان ديني بويژه حضرت فاطمه(س) و حضرت زينب(س) مي باشد.

تربيت فرزندان مذهبي و خداجو نيز از ديگر بركات و محاسن اين قبيل مجالس در منازل است، زيرا اگر كودكان از همان ايام طفوليت با مسايل ديني آشنا شوند وقتي به سن بلوغ و تكليف مي رسند به انجام تكاليف ديني مي پردازند.

با توجه به مقدمۀ بالا خدمتتان عرض مي كنيم:

در زمان هاي گذشته آماده كردن فضاي خانه براي حضور فردي روحاني با عنوان روضه خوان، جمع شدن اعضاي خانواده و فاميل دور هم طبق برنامه قبلي و اطلاع از آن در ساعت مقرر، بيان احكام نماز و واجبات دين و پاسخ دادن به سؤالهاي شرعي افراد شركت كننده از محاسن مجالس روضه خواني زنانه بوده است.

- بررسي مسأله از جهات مختلف:

الف) ضرورت وجود روحاني:

1. حضور روحاني در جلسات باعث تقويت مسايل مذهبي و شرعي مستمعين مي شود. ممكن است بگوييد، از زنان هم كساني هستند كه اين توانايي را دارند؛ لذا حضور يك روحاني لازم و ضروري نيست، البته به شرطي كه يك زن توانايي برگزاري جلسه و توان علمي و پاسخگويي به سوالات اخلاقي و شرعي مخاطبين را داشته باشد.

2. به نظر مي رسد با فرض وجود بانوان تحصيل كرده و روضه خوان، نقش و وجود روحاني باعث تداوم ارتباط خانواده ها و انس گرفتن نوجوانان و شناساندن دين و مذهب به آنها بشود.

3. توجهي كه يك روحاني به خاطر مرواده با اجتماع و آشنايي با مشكلات، به مسايل دارد، در اين مسأله خيلي مهم است.

4. علم و آگاهي كه در زمينۀ روايات و مسايل ديني دارد، به نظر مي رسد از برخي روضه خوان هاي زنانه بيشتر باشد.

5. در جايي كه صداي زنان ممكن است به گوش مردان برسد و مشكلي ايجاد كند، حضور روحاني مرد اولويت دارد.

6. براي اينكه روحاني در جلسه به راحتي بتواند حرف بزند و زنان سوالات خود را بپرسند، موقعيت مكاني اين روحاني به نحوي باشد كه جلوي چشم زنان نباشد.

ب) اولويت دوم، حضور زنان كارشناس:

1. نقش زن در حماسه كربلا با حضور حضرت زينب(س) بر هيچ كس پوشيده نيست و همواره توسط علما و فضلا بر اين مبحث تاكيد مي شود كه اگر حضرت زينب نبود قيام امام حسين(ع) و همه آن حماسه ها در كربلا باقي مي ماند و به جايي نمي رسيد.

حال با توجه به همه اين مسائل و حماسه آفريني زنان در قيام عاشورا با وجود هيئت هاي مذهبي زنان نياز شديدي به مبلغ و سخنران زن در اينگونه مراسم احساس مي شود چرا كه به واسطه نقش تربيتي بانوان در امور تربيتي و اخلافي فرزندان و خانواده اگر مباحث اسلامي نيز توسط مبلغان زن به درستي براي آنان بازگو شود علاوه بر تأثيرات مثبتي كه بر روند امور خانواده دارد به رشد و تعالي جامعه نيز كمك خواهد كرد.

2. بودن هيئت هاي مذهبي مختص زنان و ساماندهي اين مهم از سوي متوليان امر مي تواند بسيار مفيد و موثر در جامعه باشد چرا كه به اعتقاد كارشناسان امور اجتماعي اگر بانوان در مسير صحيح الهي قرار گيرند با توانايي بالقوه خود ميتوانند خانواده و جامعه را از انحرافات اخلاقي و عقيدتي نجات دهند، همانطور كه اگر بانوان نسبت به گوهر وجود خود بيتفاوت باشند زمينه بروز بسياري از آسيبهاي اجتماعي را در جامعه فراهم مي كنند.

3. اكثر خانواده ها و متوليان مراسم مذهبي بانوان، از سخنرانان و روضه خواناني استفاده مي كنند كه در بيان مسائل افراط و تفريط دارند و در اين زمينه آموزش هاي لازم را نديده اند. در اين راستا بر متوليان مراسم مذهبي لازم است كه مبلغ ديني مراسم مختلف خود را -در صورتي كه از روحاني مرد استفاده نمي كنند- از حوزه علميه خواهران كه به اين مبلغان آموزش دادند، استفاده كنند.

4. بيشترين استقبال كنندگان از مراسم مذهبي بانوان هستند و برخي از اين مبلغان غيرحوزوي و سنتي به خاطر درآمد زايي اين ايام اقدام به روضه خواني مي كنند و اصلا توجهي به پيام ها و اهداف مراسم مذهبي ندارند.

5. در مواردي زنان مبلغ مي توانند احياگران معنويت و اخلاق در خانواده و جامعه باشند و نقش بسزايي را در كنترل انحرافات اخلاقي و عقيدتي جامعه ايفا كنند و فعاليت صحيح آنان در محيط خانواده و جامعه مي تواند به كاهش آسيبهاي اجتماعي و گسترش معنويت در جامعه بينجامد.

- حاصل سخن اينكه:

در مراسم مذهبي خود از مبلغان و روضه خواناني استفاده كنيم كه توانايي بيان مباحث اعتقادي و اسلامي را براي مخاطبان خود كه اكثريت زنان هستند، داشته باشند و تسلط كافي بر مفاهيم قرآن و نهج البلاغه و ديگر ادعيه و منابع ديني داشته باشند.

توصيۀ ما اين است كه در درجۀ اول از يك روحاني متخصص و با دغدغه كه انساني وارسته است، استفاده كنيم تا با آگاهي كامل به مسايل ديني بپردازد؛ و در درجۀ بعد در صورت ضرورت از مبلغان زن كه در اين زمينه تربيت شده اند، استفاده كنيم.

آيا طلب مغفرت خواستن براي قاتلين ائمه اشكال دارد؟
دشمنان ائمه(ع) دشمنان خدا هستند. چنان كه در زيارت جامعه كبيره مي خوانيم:«مَنْ عَادَاكُمْ فَقَدْ عَادَى اللَّهَ»

مي خواستم بدونم آيا طلب مغفرت خواستن براي قاتلين ائمه اشكال دارد يا خير اصلا درست مي باشد ؟

دشمنان ائمه(ع) دشمنان خدا هستند. چنان كه در زيارت جامعه كبيره مي خوانيم:«مَنْ عَادَاكُمْ فَقَدْ عَادَى اللَّهَ» هر كسي با شما  ائمه و اهل البيت (ع) دشمني كند به حقيقت با خدا دشمني ورزيده است. هر كسي با ائمه (ع) دشمني يا مخالفت كند، كافر و مشرك و اهل جهنم است. چنان كه در بسياري از روايات از جمله در همان زيارت بسيار معتبر جامعه كبيره مي خوانيم:« مَنْ خَالَفَكُمْ فَالنَّارُ مَثْوَاهُ وَ مَنْ جَحَدَكُمْ كَافِرٌ وَ مَنْ حَارَبَكُمْ مُشْرِكٌ وَ مَنْ رَدَّ عَلَيْكُمْ فِي أَسْفَلِ دَرْكٍ مِنَ الْجَحِيم‏» يعني هر كه با شما(ائمه ) مخالفت كند  دوزخ جايگاه اوست، هر كسي منكر امامت و مقام و منزلت شما شود كافر است، و هر كسي بر عليه شما وارد جنگ شود ، مشرك است. و هر كسي امر و فرمان شما را اطاعت نكند در درَك اسفل يعني پايين ترين و بدترين نقطه جهنم جاي او است. با اين وصف چگونه مي توان قاتلين ائمه (ع) - كه لعنت خداوند هر لحظه و هر دم بر آنان باد-  را مورد دعا قرار داد در حالي كه  دعا و استغفار و طلب آمرزش براي هر كسي بيانگر يك نوع دلسوزي و اظهار محبت و علاقه است. يعني همان چيزي كه در بسياري از آيات قرآن از آن نهي شده است. در سوره مباركه توبه مي خوانيم: « ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَ لَوْ كانُوا أُولِي قُرْبى‏ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحِيم » (1) براي پيامبر (ص) و مؤمنان جايز نيست كه براي مشركان  از خداوند طلب مغفرت و آمرزش كنند، هر چند آن مشركان از نزديكان شان باشند، پس از آن كه بر آن ها روشن شد كه اين گروه اهل جهنم هستند. وقتي مي دانيم كه قاتلين ائمه (ع) به طور قطع و يقين اهل جهنم و در بد ترين و پايين ترين جاي جهنم جايشان است، دعا و طلب مغفرت براي شان اولا- هيچ فايده اي ندارد. چنان كه قرآن كريم در مورد منافقين به پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد: به هيچ وجه براي شان دعا و استغفار نكن، كه اگر هفتاد( بلكه هفتاد هزاز ) بار هم براي شان استغفار كني خدا آن ها را نمي آمرزد.(2)  ثانيا – كسي براي آن ها دعا و استغفار و دلسوزي كند در قيامت هم نشين و همراه آنان خواهد بود.

پرسشگر گرامي!  نه تنها دعا و استغفار براي آنان جايز نيست. بلكه تأكيد قرآن و روايات بر اين است كه نسبت به كفار و مشركين و منافقين و همه كساني كه فكر و عقيده و عمل و رفتارشان در نقطه مقابل قرآن و خدا قرار دارند، اظهار تنفر و دشمني علني داشته باشيد و به پيروي از خدا و فرشتگان  آنان را مورد لعنت و نفرين خود قرار دهيد. زيرا آنان شجره ملعونه و به تعبير قرآن« كلمه خبيثه و شجره خبيثه » هستند (3) قاتلين و دشمنان ائمه (ع) بعد از آن كه فهميدند حق با آنان است به مخالفت با  آنان بر خاستند و راه  كفر را در پيش گرفتند. چنين افرادي به حكم آيه 161 سوره بقره و 87 آل عمران و  آيات زيادي از قرآن مورد لعنت خدا و فرشتگان و همه مؤمنان بلكه همه مردم قرار دارند.  

پي نوشت ها:

1. توبه ( 9)، آيه 113.

2. همان، آيه 80 و سوره منافقون ( 63 )، آيه 6.

3. ابراهيم ( 14)، آيه 24 .

چرا برای ائمه اطهار گنبد و بارگاهی از طلا می سازند؟
منظور كساني كه اين كار انجام مي‌دهند، يك نوع احترام و تجليل نسبت به آن شخصيت است .

چرا برای ائمه اطهار گنبد و بارگاهی از طلا می سازند؟چرا ضریح ائمه ما از طلا ونقره باید باشد؟در حالیكه این همه نیازمند و محتاج در بین شیعیان وجود دارد.آیا اصولا ائمه ما با این شكل احترام گذاردن موافق اند؟نمی شود گنبدی ساده بدون طلا مثل مسجد النبی داشته باشند؟یا مثل كعبه؟

ساختن ضريح و حرم براي قبور رهبران مذهبي، به عنوان يك رسم و سنتي اجتماعي، قرن هاست كه در جوامع گوناگون به وجود آمده، منظور كساني كه اين كار انجام ميدهند، يك نوع احترام و تجليل نسبت به آن شخصيت است . از منظر دين اسلام اين گونه اعمال بيانگر تجليل و احترام از شخصيت هاست . اگر اين افراد در زمره علما و بزرگان دين به خصوص امامان معصوم و فرزندان آنان باشند ، اين اعمال مصداق تعظيم شعائر الهي است كه در قرآن نشانه تقوي و بسيار ارزشمند دانسته شده است .

به علاوه اين گونه رفتارها در خصوص فرزندان رسول خدا نوعي اظهار مودت و محبتي است كه از فروع دين و مزد رسالت حضرت دانسته شده ، در ساحت ايمان شيعي از جايگاه رفيع و والايي برخوردار است؛ در نتيجه اين گونه تجليل و تعظيم ها هم ماهيت ديني دارد و هم بسيار ارزشمند است .

اما در خصوص مصداق عملي تعظيم و تجليل و نوع تزيين و نقش نگاری بارگاه ها ، هر چند ممكن است در مواردي اشتباهات و زياده روي هايي وجود داشته باشد و ضرورت ها در اين ميان فراموش شود ، اما آيينه كاري و طلاكاري به خودي خود نادرست و ناپسند نيست.احترام و تجليل نمادهاي ديني هم يكي از مهم ترين ابزار ترويج و تبليغ تفكرات ناب و عميق ديني به حساب مي آيد.

در خصوص طلا كاري ها بايد به چند نكته توجه داشت:

 

1- وقتي بنا بر گرامیداشت و تجليل يك شخصيت بي بديل در بين بشر مانندامام است، بايد تفاوتي بين او و ديگر شخصيت هاي مورد احترام انسان ها و يا بارگاه هاي ديگر سلاطين وجود داشته باشد تا تصور نوعي همساني براي بينندگان حاصل نشود ؛ اين امر در عين كم توجهي اكثر مردم از اهميت بسزايي برخوردار است .

 

نمونه اين نوع نگرش در بارگاه امامين كاظمين ديده مي شود كه بر خلاف سنت معماري اسلامي و شرقي، روي يك بارگاه دو گنبد قرار گرفته تا نشان دهد در زير اين بقعه دو امام مدفون هستند. براي شيعه هر امام مظهر يك انسان كامل است . بايد اين عظمت و شكوه به شكلي متفاوت ابراز گردد و اين امر تابع سنت هاي جاري اجتماعي در ملل شرقي نگردد.

 

در نتيجه يكي از اولين سوالاتي كه براي يك بيننده غير مسلمان با ديدن بارگاه امام رضا عليه السلام پيش مي آيد، اين است كه اين همه عظمت و شكوه و هزينه براي يك انسان چه معنايي دارد ؟ اين جاست كه روشن مي شود ما اين افراد را در شمار ديگر شخصيت هاي مورد تكريم و احترام در بين بشر نمي دانيم . نوع گرامیداشت ما منشا عقيدتي و متفاوت دارد.

 

2- هرچند در اسلام بر حقيقت و روح تعاليم و معارف ديني تاكيد بسيار شده، اما ظواهر و امور ظاهري هم از اهميت بسياري برخوردار است . نمي توان تاثير شگرف امور ظاهري را در جلب توجه و تاليف قلوب به سمت اين مكان ها و در نتيجه بهره مندي از معنويت و روحانيت موجود در اين مكان ها، انكار كرد . دستوراتي استحبابي قبيل خوش صدا بودن موذن و قاري قرآن يا زيبا و آراسته بودن امام جماعت نشان مي دهد كه توجه به ظواهر و بهره گيري از قدرت احساسات و تمايلات بصري و حسي بشر براي رهيافت به حقيقت باطني قابل انكار نيست.

 

3- بخش اعظم طلاكاري ها و تزيينات از طلا و جواهراتي است كه توسط خود مردم از همه اقشار اهدا ميشود، در نتيجه در اين نوع هدايا كه به شكل نذر و يا وقف و مانند آن صورت مي پذيرد، متولي امور حق تصرف متفاوت و دل خواسته ندارد . مامور به صرف اموال در مورد نذر است، البته اگر خلاف شرع و عقل نباشد .

 

4- از آن جا كه هزينه ها ناشي از اموال دولتي و عمومي يا وجوهات ديني نبوده ، بلكه هداياي مردمي پايه اصلي هزينه ها را تشكيل مي دهد، معمولا اين تصور هم براي توده جامعه به وجود نمي آيد كه چرا اين همه هزينه براي زيبايي و تزيين اين مكان ها صرف شده است، بلكه خود مايل به مشاركت در اين امور هستند .

 

5- نيازمندي انسان گاهي ظاهري و مادي است و گاهي باطني و روحي؛ هرچند در جامعه ما و همه جوامع ديگر نيازمندان مادي كم نيستند ، اما نيازمندان روحي و معنوي در هر جامعه اي به مراتب بيش تر از نيازمندان مادي اند . اين گونه هزينه ها اگر به شكلي انجام شود كه موجب جلب قلوب و ايجاد انس توده ها با حرم ها و توجه به آن امام معصوم گردد و در نتيجه نياز روحي اقشار گوناگون را برطرف نمايد، ارزشمند تر از رفع برخي نيازهاي مادي آنان است؛ هر چند توجه به همه ضرورت ها در كنار هم شدني و لازم است .

 

6- برخلاف تصور بسياري از ما امامان معصوم زندگي فقيرانه و مشقت باري نداشتند ، البته ساده زيستي در همه حال پسنديده است و در امامان ما هم وجود داشته اما به جز برخي حضرات معصومين كه در صدر اسلام و در شرايط سخت جامعه مي زيسته اند ، چنان كه در تاريخ نقل شده، باقي امامان زندگي محترم و با جلالتي داشتند . داراي منزل وسيع و غلام كنيز بوده و فعاليت هاي گسترده تجاري و كشاورزي و... داشتند .

 

البته در كنار همه اين ها اين بزرگواران توجه به فقرا و مساكين و تواضع و خاكساري را فراموش نمي كردند، در خصوص امام رضا عليه السلام نقل شده كه در خانه خود در وقت غذا سفره بزرگي مي انداختند. همه افراد خانه اعم از خادمان و غلامان حتي خادمان اصطبل را بر آن مي نشاندند. با دست خود از بهترين غذاها براي آن ها مي كشيدند، آن گاه خود شروع به ميل غذا مي فرمودند .

 

اين موارد نشان مي دهد كه در نوع زندگي اين بزرگواران هم در عين توجه به فقرا و مساكين ، شان و جايگاه و موقعيت اجتماعي -با توجه به اوضاع عمومي جامعه- مورد توجه قرار مي گرفت و از اين گونه امور غفلت نمي شد .

صفحه‌ها