سوالات و شبهات حديثي

حدیثی ازطرف امام علی (علیه السلام) درباره ظهور امام زمان (عجل الله فرجه) هست که برگرفته از کتاب «ماذا قال علی عن آخر الزمان/ صفحه 330» می باشد. مضمون حدیث: صاحب مصر یکی از نشانه های عجیب است که قلبش حسن (وسط اسم او حسن) و سرش محمد (اول اسمش محمد) که با اسم جدش فرق دارد، اگر از حکومت خارج شد، بدانید مهدی به پشت درهایتان خواهد رسید. پس قبل از اینکه در بزند به سوی او پرواز کنید یا گر چه به سمت او در برف ها بخزید. می خواستم ببینم شما این حدیث را قبول می کنید.

پاسخ:
جملاتی را که ذکر نمودید، در هیچ یک از منابع روایی ما وجود ندارد. به یقین جزء جعلیات به حساب می آید. تنها در کتابی که بیان کردید وجود دارد که کتاب معتبری هم نیست.(1)
این کتاب به تازگی چاپ شده و ظاهرا فقط در اینترنت موجود است و در دسترس عموم نیست. این مطالب به شیعه ضربه سختی می زند و شیعه را بین مسلمانان بد جلوه می دهد. سعی کنید به کتاب های معتبر مختلفی که در مورد امام زمان (عج) نوشته شده و از سندیت خوبی برخوردار است، مراجعه نمایید، مثل نجم الثاقب محدث نوری.

پی نوشت:
1.سیدعلی عاشور، ماذا قال علی عن آخر الزمان، تهران، 1385 ، چاپ اول ، ص 330.

آیا اینکه می گویند در روز عید غدیر دوخت و دوز نکنید درست است یا سندی دارد؟ باتشکر

پرسشگر گرامی با سلام سپاس از ارتباط تان با این مرکز.
پرسشگر محترم !این جمله درست نیست و سندی ندارد .

باسلام، چرا در نهج البلاغه کلمه غدیرخم نیامده و هیچ اشاره ای به این ماجرا نشده است؟ مضافا این که امام علی (علیه السلام) در فرازهای مختلفی از نهج البلاغه در مقام مقایسه یا گلایه فضایل بحق خود را برشمرده اند اما به موضوع بسیارمهم غدیرخم بالصراحه یا بالکنایه نپرداخته اند؟!

پرسشگر گرامی با سلام سپاس از ارتباط تان با این مرکز
کلمه غدیر خم در نهج البلاغه نیامده است. در قرآن هم این کلمه ذکر نشده، بلکه محتوا و مضمون و داستان ها و اتفاقات واقعی غدیر است که در قرآن و روایات و نهج البلاغه آمده است و این مهم است.
امام ابتدا احتجاج صریح را مناسب نمی دید و به بیان های مختلف بر حق خود تصریح می کرد. امام در نهج البلاغه می فرماید:
انسان را بر تأخیر در گرفتن حقش عیب نمی کنند. عیب بر آن کسی است که آنچه حقش نیست، بگیرد.(1)
امام در روز شورا با اصحاب شورا احتجاج کرد و از آنان اقرار گرفت که پیامبر در غدیر او را نصب کرده و فرموده: من کنت مولاه...(2)
خطبه شقشقیه (خطبه سوم نهج البلاغه) در بیان مظلومیت خود بعد از رسول خدا است که حق ایشان را غصب کردند و مرحوم سيد رضي بنا نداشته همه سخنان حضرت را جمع آوري كند، بلكه سخناني كه بر اساس ذوق ايشان در اوج بلاغت و فصاحت بوده، جمع آوري كرده و نام آن را نهج البلاغه گذاشته است .
برای اطلاع از بعضی موارد به کتاب رهبری امام علی(ع) در قرآن و سنت (ترجمه المراجعات سید عبد الحسین شرف الدین ) ، ص 486 -514 مراجعه کنید.

پی نوشت:
1.شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ، ج16،ص234؛
2. نهج البلاغه ،حکمت166.

در خطبه ی قاصعه، امیرالمومنین (علیه السلام) در مورد عبادات شش هزار ساله ی شیطان لعین صحبت می کنند و در این باره می فرمایند: «روشن نیست این تعداد سال از سال های دنیا بوده است یا از سال های آخرت». این روشن نبودن آیا با علم الهی امام (ع) مغایرت دارد یا خیر؟

پاسخ:
حضرت در اين خطبه مي فرمايد:« لَايُدْرَى‏ أمِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَة» و نمي فرمايد:« لا أدري أمِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَة». معناي اين دو عبارت يكي نيست.
معناي عبارت اول اين است كه «معلوم نيست شش هزار سال طبق محاسبه سال هاى دنيا بوده يا آخرت»‏ و معناي عبارت دوم اين است كه « نمي دانم شش هزار سال طبق محاسبه سال هاي دنيا بوده يا آخرت». اگر حضرت عبارت دوم را به كار مي برد، مي توانستيم اشكال شما را بپذيريم و بگوييم عبارت با علم الهي امام مغايرت دارد اما حضرت اين عبارت را به كار نبرده و فرمود: «معلوم نيست ...». عبارت مفهومش اين نيست كه امام از اين مسئله خبردار نبوده، بلكه اشاره به اين است كه توده مردم از آن آگاه نيستند. نزد مردم معلوم نيست كه اين شش هزار سال طبق محاسبه سال هاي دنيا بوده يا آخرت.(1)

پي نوشت:
1. پيام امام اميرالمؤمنين، آيت الله مكارم شيرازي، ج‏7، ص 364.

اینکه می گویند پیامبر فرموده به سادات اگر خوب هستند بخاطر خودشان و اگر بد هستند بخاطر من احترام بگذارید حقیقت دارد؟منبع و مرجع را معرفی کنید

با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
از رسول خدا روايت شده:
أَنَا لَهُمْ شَفِيعٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَوْ جَاءُوا بِذُنُوبِ أَهْلِ الدُّنْيَا الْمُكْرِمُ لِذُرِّيَّتِي وَ الْقَاضِي لَهُمْ حَوَائِجَهُمْ وَ السَّاعِي لَهُمْ عِنْدَ اضْطِرَارِهِمْ وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ‏
وَ قَالَ أَكْرِمُوا أَوْلَادِي وَ حَسِّنُوا آدَابِي‏ أَوْلَادِي الصَّالِحُونَ لِلَّهِ وَ الطَّالِحُونَ لِي‏؛
کساني که به ذريه من احترام کنند ، آنان را گرامي بدارند ، حوائج شان را برآورده سازند ، در گرفتاري ها براي رفع گرفتاري آنان بکوشند ، به قلب و زبان دوستدار آنان باشند. اگر آنان با گناه برابر با گناه اهل دنيا در محشر حاضر شوند، من شفيع شان خواهم بود
و فرمود: فرزندان مرا گرامي بداريد ، خوبان شان را براي خدا و بدان شان را به خاطر من .آداب مرا به نيکي حفظ کنيد.(1)
پي نوشت:
1. جامع الأخبار،140 تاج الدين شعيري، انتشارات رضي.

باسمه تعالی با سلام وارزوی سلامتی و موفقیت سوالی از محضرشما دارم درکتاب معراج السعاده مرحوم نراقی به مطلبی برخوردم که امید است راهنمایی ام بفرمایید . درباب مفاسد پیروی از شهوت امده است : " ..... چنان آتش شوق و محبت خدا در کانون سینه همایونش افروخته بود که اگر گاهگاهی آبی بر آن نریختی دل او آتش گرفتی و از آنجا سرایت به جسم مبارکش کردی واجزای وجود مسعودش را از هم پاشیدی و.. ..... به این جهت آن جناب زنان متعدده خواستند و نفس مقدس خود را به ایشان مشغول ساختند که فی الجمله التفاتی به دنیا از برای او همیشه باشد و از کثرت استغراق در لجه بحر شوق الهی منجر به مفارقت روح مقدسش نگردد و به این جهت بود که هرگاه کثرت استغراق او را فراگرفتی و از باده انس سرشار گشتی دست مبارک بر ران عایشه می زد و می فرمود : ( کلمینی یا حمیرا اشغلینی یا حمیرا) یعنی ای حمیرا با من سخن گوی و مرا مشغول دنیا کن و........ حال با توجه به آنچه مذکورشد ،آیا این مطالب درست است و در صورت درست بودن آیا نعوذبالله پیامبر شهوتران معرفی نشده اند !؟ واگر افرادی فقط این قسمت مطلب را گرفته ودایم به آن تاکید دارند چه جوابی بدهیم ؟ با تشکر

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز .
اساسا اين جمله نقل شده در معراج السعاده نراقي از کتاب احياء العلوم ابو حامد غزالي سني گرفته شده است. پيش از غزالي چنين حديثي در هيچ يک از منابع حديثي سني و شيعي نقل نشده است.
علامه الفتني سني متوفاي 986 نويسد: اين مطلبي را که غزالي نقل کرده هيچ اصل و ريشه‌اي ندارد. (1)
علامه زين ابوالفضل عبدالرحيم بن الحسين العرفي متوفاي 806 در کتاب «تخريج ما في الاحياء من الاخبار» مي‌نويسد: براي اين حديثي را که ابوحامد غزالي به پيامبر اکرم (ص) نسبت داده من هر چه در منابع حديثي گشتم، اصل و اساسي براي آن پيدا نکردم. (2)
علامه سيد مرتضي عسکري از علماي شيعه معاصر نيز مي‌گويد: من اين حديثي را که برخي از عرفا از ابوحامد غزالي نقل کرده‌اند بعد به توجيه عارفانه آن پرداخته اند ، خيلي تفحص کردم اما سند و ريشه‌اي براي آن نيافتم. چون اصل و اساس نداشته تا من آن را پيدا کنم. زيرا پيامبر اکرم (ص) چنين حرفي را نزده است. اين مطلب از جعليات و ساخته هاي شخص غزالي است. او اين حديث را جعل کرده ، بعد به دروغ و افتراء آن را به پيامبر نسبت داده است. اين اولين يا آخرين افتراء غزالي نيست بلکه او به خيال خودش با قصد تقرب به خدا و جهت تربيت و تهذيب نفس اهل سلوک از اين جعليات و افترائات زياد دارد.
علامه عسکري سپس مي‌نويسد: و نحن لا نشک ان الغزالي کتب ما کتب في الاحياء من کل کتب و افتراء و تدليس احتسابا للخير و بقصد التقرب الي الله في تربيته السالکين اليه (3)
يعني ما شک و ترديد نداريم که غزالي در کتاب احياء العلوم خود، از هر کتابي مطلبي ديده آن را نوشته است بدون آن که به راست و دروغ بودن آن کاري داشته باشد. بلکه در اين کتاب مطالب افتراء آميز و غير واقعي و بي‌اصل و ريشه آورده است. تا بتواند از طريق باطل و اين مطالب دروغين کساني را که قصد سير و سلوک الي الله را دارند، هدايت نمايد. او اين عمل را خير و پسنديده مي داند و عامل نزديکي و تقرب به سوي خدا مي‌پندارد .
در حالي که از نظر شيعه و ائمه طاهرين عليهم السلام عملي ارزشمند است که هم هدف فاعلي آن نزديکي به خدا باشد (حُسن فاعلي) و هم راه و عمل بر اساس دستور خدا و رسول باشد (حُسن فعلي) هيچ گاه از راه باطل و دروغ و افتراء نمي‌توان ديگران را به سوي حق و راستگويي و صداقت هدايت کرد.
پي‌نوشت‌ها:
1.الفتني السني، تذکره الموضوعات، ص 196.
2.علامه سيد مرتضي عسگري، احاديث ام المومنين عايشه، ج 2 ص 25.
3.همان، ص 26.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام خدمت شما عزیزانی که این سایت زیبا رو برای پاسخگویی به سوالات ما و شناخت بهتر دین عزیز و مبین اسلام راه اندازی کردید. سوال:این روزها گفته میشود که برای روزه خواری در ملاعام مجازات «74ضربه شلاق» تعیین شده است و در جایی خوندم که یکی از روحانیون عزیز برای بار اول 25ضربه،برای بار دوم 50 ضربه و برای بار سوم 74 ضربه بیان کرده و بار چهارم را به دلیل تکرار جرم مجازات اعدام تعیین کرده بود.سوالی که دارم اینه که مبنای قرآنی و سنت و حدیث برای چنین کجازاتهایی چیه؟یعنی چنین حکمی بر اساس قرآن،سنت یا حدیث تعیین شده و یا نتیجه اجماع علما و عقلا دین اسلام هستش و اگه مبنای قرآن و سنت و ... داره از کدام احادیث و آیات؟با تشکر از شما عزیزان و با آرزوی قبولی طاعات و عباداتتون.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در مجموعه هاي حديثي يک کتاب مربوط به "حدود و تعزيرات" است. در اسلام انجام کارهاي حرام و ترک کارهاي حلال در اجتماع و به عمد، جرم حساب شده و کيفر اجتماعي دارد. بعضي از اين کيفرها از جانب شارع يعني خدا و پيامبر در قرآن يا روايات مشخص و معين شده مثلا براي زناکار صد تازيانه تعيين شده است. اين ها را "حدود" مي گويند و براي بسياري کيفر معين تعيين نشده و تعيين کيفر به عهده امام و حاکم شرع است که مي تواند با توجه به شرايط جرم و مجرم تا حداکثر 74 ضربه شلاق تعيين کند.
البته در قانون مجازات اسلامي از آن جهت که غالب قاضي ها مجتهد جامع شرايط نيستند و از باب ضرورت به منصب قضاوت گمارده شده اند، براي اين که هم وحدت رويه باشد و هم قاضي ها ايمني بيشتري از خطا داشته باشند، اين تعزيرات را تا حدودي سازماندهي کرده اند که براي اطلاع از تفصيل آن بايد به کتاب هاي قانون مراجعه کنيد.
مطلب ديگر اين که اگر کسي براي بار دوم و چندم يک جرم معين را مرتکب شود و هر بار تعزير شود، طبيعي است که در بارهاي دوم به بعد بايد کيفرش شديد تر شود و بعد از ارتکاب سه بار و حد يا تعزير شدن، وقتي باز هم مرتکب شود، نشانه اين است که او ديگر جرثومه فساد شده و اصلاح پذير نيست و کيفر ها براي اصلاح شدن است و وقتي کسي اصلاح پذير نياشد، بايد او را معدوم کرد و شرش را از اجتماع برچيد.
در روايات هم با توجه به اين مطلب معقول و منطقي دستور داده شده اگر فردي چند بار به جرم معيني محکوم شد، اگر جرم از موارد تعزيري است و حد ندارد، در باب اول تعزيري خفيف و بار دوم شديدتر و بار سوم شديدتر بشود و اگر اصلاح نشد و دست نکشيد و براي بار چهارم هم مرتکب شد، حد او اعدام است.
براي آگاهي از روايات وارده در اين زمينه به وسايل الشيعه،ج18،ص576 به بعد(باب بقيه الحدود و التعزيرات" مراجعه کنيد.

سلام، شبهاتی در خصوص ازدواج متعه مطرح می شود، که صیغه موقت اخلاقا عمل جالبی نیست! در حالی که از سوی خلیفه دوم (لعنت الله علیه) حرام اعلام شده است و از امام صادق(ع) روایت است که هنگام جاری ساختن صیغه برای استحباب عبارت "بُغضاً لِعُمَر" را قید کنید! این شنیده ها باعث از بین رفتن انگیزه ی جوانانی می شود که شرایط ازدواج را ندارند و نمی دانند با شهوتشان چه کار کنند! تکلیف چیست؟

پاسخ: با عرض سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز.
ازدواج موقت نوعي ازدواج است و دليل آن قرآن کريم و روايات معتبره از اهل بيت پيامبر اسلام علیهم السلام مي باشد. خداوند در قرآن مي فرمايد:
«فما استمتعتم به منهنّ فآتوهنّ أُجورهنّ و لا جناح عليكم فيما تراضيتم به من بعد الفريضة؛(1) زناني را كه متعه مي كنيد، واجب است مهريه آنان را بپردازيد. گناهي بر شما نيست در آن چه بعد از تعيين مهر با يكديگر توافق كرده ايد».
امام صادق علیه السلام فرمود: اگر مرد و زني به خاطر رضاي خدا ازدواج موقت نمايند، خداوند با هر کلمه اي که با هم صحبت مي کنند، حسنه عنايت مي کند. رابطه که با هم انجام مي دهند، حسنه دارد و سبب آمرزش گناهان آن ها مي شود.(2)
در منابع اهل سنت نيز روايتي دال بر جواز متعه وجود دارد(3). بر همين اساس بعضي از علماي اهل سنت آن را قبول دارند لکن اکثر علماي اهل سنت قائل به حرمت ازدواج موقت هستند. دليل آن ها گفته عمر بن خطاب است:
« مُتْعَتَانِ كَانَتَا عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَا أَنْهَى عَنْهُمَا وَ أُعَاقِبُ عَلَيْهِمَا مُتْعَةُ النِّسَاءِ وَ مُتْعَةُ الْحَجِّ (4) ؛ در زمان پيامبر دو متعه جايز بود و من (عمر) آن ها را حرام اعلام مي کنم. کسي که اين دو متعه را انجام دهد، او را عقوبت مي کنم».
اين روايت در کتب اهل سنت مشهور است. در اين روايت عمر اعتراف به جواز آن در زمان پيامبر كرده، ولي او حرام نموده است. درحالي که مي دانيم کسي حق تحريم حلال خدارا ندارد. عمر صلاحيت نداشته است که حلال خدا را حرام کند.
در هر صورت ازدواج موقت با رعايت شرايط، نه تنها عمل ضد اخلاقي نيست، بلکه يک ضرورت اجتماعي است. اگر با شرائط آن در بين جامعه رائج گردد و فرهنگ ازدواج موقت به صورت درست جا بيافتد، دامنه فساد و فحشا محدود مي شود. به همين جهت امير المؤمنين علي عليه السلام فرمود:
اگر عمر بن خطاب آن را منع نکرده بود و ازدواج موقت رائج مي شد، کسي جز افراد بدبخت، مرتکب زنا نمي شد.(5)
بنابراين، جوانان اگر زمينه ازدواج دائم ندارند، در صورتي که زمينه ازدواج موقت با رعايت شرايط براي شان فراهم گردد، مي توانند ازدواج موقت نمايند. اين ازدواج موقت اگر به خاطر رضاي خدا و دور ماندن از گناه باشد، نه تنها برخلاف اخلاق نيست، بلکه مطابق با اخلاق صحيح مي باشد و باعث جلو گيري از مفاسد اخلاقي مي گردد.

پي نوشت ها:
1. نساء (4)آيه24.
2. وسائل الشيعه، ج14، ص442، ابواب المتعه ،باب 2 ،روايت 3.
3. كنزالعمال ، ج 16 ،ص 518.
4. شرح‏ نهج ‏البلاغة (ابن ابي الحديد) ج 1 ،ص 182 ؛
بحار الانوار ،ج30،ص630 الرابع أنه حرم المتعتين متعة الحج و النساء.
5. تهذيب‏ الأحكام ،ج7،ص250باب24- باب تفصيل أحكام النكاح ...

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها