فقه الحديث

 

تاريخ تدوين حديث

درايه الحديث

رجال

حديث شناسي

زيارتنامه ها

دعاها

مجموعه هاي حديثي

جوامع حديثي شيعه

چهل حديث ها

مسانيد شيعه

معجم هاي حديثي

احاديث خاص

سوالات و شبهات حديثي

سوالات و شبهات موضوعي

سحر و جادو

استخاره

نماز

اعمال

مهدويت

آداب و مستحبات

مناسبت ها

دعا

 چرا امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه درمورد بعضی افراد لفظ چهارپا را به کار بردند؟

در صورتی که دین ما می گوید به همه افراد باید احترام گذاشت.

پاسخ:
استفاده از این نوع کلمات توسط خداوند منان هم در قرآن مجید بکاربرده شده است و امام علی(علیه السلام) هم در نهج البلاغه از این نوع کلمات هم استفاده کرده است و صرف بکاربردن نام اینها به معنای بی احترامی به همه انسانها نیست. بلکه اهدافی را به همراه دارد که ما باید به دنبال آن اهداف باشیم:
مثلا در کلام امیرالمومنین(ع) حداقل به دو منظور بیان شده است:
« و فرض عليكم حجّ بيته الحرام الّذى جعله قبلة للانام يردونه ورود الانعام و يألهون اليه ولوه الحمام و جعله سبحانه علامة لتواضعهم لعظمته و اذعانهم لعزّته » (1) (خداوند) حجّ بيت اللّه الحرام (خانه گرامى و محترمش) را بر شما واجب كرده است، همان خانه‏ اى كه آن را قبله مردم قرار داده است كه همچون چهارپايانى( تشنه كامانى) كه به آبگاه مى‏ روند به سوى آن مى‏ آيند و همچون كبوتران به آن پناه مى‏ جويند. خداوند، حج را علامت فروتنى در برابر عظمتش قرار داده و نشانه‏ اى از اعتراف به عزّتش.
1- تشبيه کردن به انعام و چهار یایان است که برخی از انسانها شبیه اینها هستند و البته در برخی موارد از آنها هم بدترند که مواردی را ذکر می کنیم.
- اگر چهارپايان، چيزى نمى‏ فهمند و گوش شنوا و چشم بينايى ندارند، دليلش عدم استعداد آنها است، اما از آنها بيچاره‏ تر انسانى است كه خميره همه سعادتها در وجود او نهفته است و آن قدر خدا به او استعداد داده كه مى‏ تواند نماينده و خليفه اللَّه در زمين گردد، ولى كارش به جايى مى‏ رسد كه تا سر حد يك چهارپا سقوط مى‏ كند، تمام شايستگي هاى خود را به هدر داده، و از اوج مسجود بودن فرشتگان به حضيض نكبت بار شياطين سقوط مى‏ كند، اين راستى دردناك است و گمراهى آشكار.
- چهارپايان تقريبا حساب و كتابى ندارند و مشمول مجازاتهاى الهى نيستند در حالى كه آدميان گمراه بايد بار تمام اعمال خود را بر دوش كشند و كيفر اعمال خويش را بى كم و كاست ببينند.
- چهارپايان براى انسانها خدمات زيادى دارند و كارهاى مختلفى انجام مى‏ دهند، اما انسان هاى طاغى و ياغى خدمتى كه نمى‏ كنند هيچ، هزاران بلا و مصيبت نيز مى‏ آفرينند.
- چهارپايان خطرى براى كسى ندارند و اگر هم داشته باشند، خطرشان محدود است. اما اى واى از انسان بى ايمان مستكبر هوى‏ پرست كه گاه آتش جنگى را روشن مى‏ كند كه ميليونها نفر در آن خاكستر مى‏ شوند.
-چهارپايان اگر قانون و برنامه‏ اى ندارند، ولى مسيرى كه آفرينش را در شكل" غرائز" براى آنان تعيين كرده است پيروى مى‏ كنند و در همان خط حركت مى‏ نمايند، اما انسان قلدر سركش، نه قوانين تكوين را به رسميت مى‏ شناسد و نه قوانين تشريع را و هوى و هوس هاى خود را حاكم بر همه چيز مى‏ شمرد.(2)
2- یا به خاطر تواضع فوق العاده حجّاج بيت اللّه در این خطبه است که اشاره به بى‏ قرارى و بى‏ تابى آنها به هنگام هجوم به سوى كعبه و طواف مى‏ باشد.(3)
3- بايد توجه داشت كه اين گونه تعبيرات در عرف عرب مفهومى متفاوت با عرف ما دارد. که به عنوان مثال تشبيه به حمام (كبوتر) در این خطبه به خاطر آن است كه اين پرنده، رمز محبّت و صلح و صفا و امنيّت و زمزمه آميخته به شوق است.(4)
خلاصه آنكه تشبيه در دو مورد بكار رفته براي بدكاران كه توضيح داديم. اما در مواردي كه براي انسان هاي خوب بكار رفته بايد مورد تشبيه را يافت مثلا وقتي گفته مي شود فلاني مثل شير است. منظور در شجاعت است نه اينكه منظور حيوانيت شير باشد يا اين كه امام رضا (ع) فرمودند: « امام حسين را مانند گوسفند ذبح كردند »(5) (يعني همانطور كه هنگام ذبح گوسفندي هيچ كس ناراحت نمي شود اينها هم با كشتن امام حسين هيچ ناراحتي از خود نشان ندادند) و...

پی نوشت:
1. مکارم شیرازی ناصر، پيام ‏امام‏شرح‏ تازه‏ و جامعى ‏بر نهج‏البلاغه، ناشر دارالکتب الاسلامی، سال1417ق، چاپ اول، طهران، ج 1، ص 253.
2. مکارم شیرازی ناصر، تفسير نمونه، ناشر دار الكتب الإسلامية تهران، سال 1374 ش، نوبت اول، ج‏15، ص 107.
3. مکارم شیرازی ناصر، پيام ‏امام‏شرح‏تازه ‏و جامعى‏برنهج‏البلاغه، ناشر دارالکتب الاسلامیه، سال1417ق، چاپ اول، طهران، ج 1، ص 253.
4. همان.
5. وسايل الشيعه، ج 14، ص 502 باب 14 (يابن شبيب ...فابك علي الحسين ...فانه ذبح كما يذبح الكبش ...).

خواهش می کنم در مورد حکمت 61 نهج البلاغه توضیح دهید. منظور امام علی (علیه السلام) از این حکمت چیست؟

پاسخ:
قال علی (علیه السلام): المرأة عقرب حلوه اللبسه: نیش زن شیرین است.(1)
در مورد جنس زن در قرآن و روایات سخنان زیادی آمده است که بعضی بر نکوهش جنس زن دلالت دارد. با توجه به آیات و روایات، افرادی دید اسلام را نسبت به زنان منفی شمرده اند.
برای این که در این وادی گرفتار داوری نادرست نشویم، باید ابتدا نظر اسلام را در مورد زن بدانیم. بعد با توجه به آن نظر کلی که اصل و اساس کار می شود، جواب این روایت را بیان کنیم.
از نظر اسلام و قرآن، زن و مرد ذات یکسان دارند. این گونه نیست که مرد از لحاظ ذاتی برتر از زن باشد(2). مخاطب قرآن، ناس( انسان ) و فرندان آدم اعم از زن و مرد است(3). این گونه نیست که مخاطب فقط مردان باشند.
ملاک برتری نزد خدا جنس یا نژاد یا سرزمین و... نيست، بلکه فقط و فقط تقوا است.(4)
البته چون زن و مرد دو جنس هستند و تفاوت ها و ویژگی هایی در استعداد و توانایی ها دارند، از حیث حقوق و تکالیف، تفاوت هایی هم دارند که در آن ها تناسب و عدالت کاملا لحاظ شده است.
متأسفانه در طول تاریخ زن مظلوم بوده و تحقیر شده، امکان رشد و تعالی را از او گرفته اند. متأسفانه زنان هم در برهه های فراوانی از تاریخ، این ظلم گسترده را پذیرا شده اند.
از طرف دیگر زن به طور طبیعی به زر و زیور و آرایش و خودنمایی گرایش دارد(5). این گرایش در کل، مثبت است. می تواند در خدمت تعالی زن و جامعه باشد، ولی متأسفانه مردان ظالم آنان را فقط در این حیطه نگه داشته، بسیاری اوقات به صورت افراطی در خدمت گرایش به زر و زیور قرار گرفته اند.
با توجه به این مقدمه؛ بسیاری از روایات بیان حقیقت وجودی زن است. در مقام ارزش گذاری مثبت یا منفی نیست. اگر حقیقت وجودی در راستای صحیح قرار گیرد، زن را اوج می دهد. شایسته ستایش می گرداند. اگر در راستای غلط قرار گیرد، زن را تنزل می دهد و پست می گرداند.
بسیاری از روایات گرچه در نگاه اول تحقیر کننده زن هستند، ولی توجیه صحیح و معقول دارند.
در این روایت که زن مانند عقرب انسان را می گزد. اما گزیدنش شیرین است حداقل می توان سه توجیه کرد:
1- این نوع سخن در واقع ضرب المثلی است که برای رساندن مفهوم خاصی در ملت ها پدید آمدند و پیام خاصی را در شرایط حاکم بر همان ملت و همان فرهنگ به همراه دارند و اگر در ترجمه ضرب المثل ها اصل پیام رسانی رعایت گردد بسیاری از اعتراضات مطرح نخواهد شد.(6) لذا منظور این نیست که زن عقرب است. بلکه ویژگی شیرین بودن نیشش هدف است.
2- با توجه به وضعیت عموم زنان است که معمولا تربیت شده نیستند (مانند عموم مردان که تربیت نشده اند) و با زبان و عمل، مرد را می گزند و آزار می دهند، ولی با توجه به لذت زناشویی، گزیدن ها هم شیرین و قابل تحمل می گردد.
3- شاید ناظر به سختی های ازدواج است که انسان با ازدواج باید آن گرفتاری ها را به دوش بکشد. مانند عقرب زده باید درد و رنج زندگی و تامین هزینه زن و زندگی را تحمل کند، ولی با توجه به عمل صالح بودن ازدواج و این که مورد رضای خداست، شیرین می شود.

پی نوشت:
1. سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه دشتی، موسسه انتشارات مشهور ، چاپخانه قلم، نوبت نهم، سال 1380ش، ص636.
2. اعراف(7)آیه189.
3. انشقاق(84)آیه6؛ اعراف، آیه27 و.
4.حجرات(49)آیه13.
5. زخرف(43)آیه18.
6.سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه دشتی، موسسه انتشارات مشهور ، چاپخانه قلم، نوبت نهم، سال 1380ش، ص 17

چرا امام علی (علیه السلام) در نامه به فرزندش فرموده با زنان مشورت نکن؟

پاسخ:
در مورد جنس زن در قرآن و روايات سخنان زيادي آمده است که بعضي بر نکوهش جنس زن دلالت دارد ازجمله همین نهی امام از مشورت با زنان؛ و با توجه به اين آيات و روايات، افرادي ديد اسلام را نسبت به زنان منفي شمرده اند.
براي اين که در اين وادي دچار بدفهمي و داوري نادرست نشويم، بايد ابتدا نظر اسلام را در مورد زن بدانيم و بعد با توجه به آن نظر کلي که اصل و اساس کار مي شود، اين آيات و روايات را بررسي کنيم.
براي اين که به صورت اجمالي با نظر قرآن در مورد جايگاه زن آشنا شويم، توجه به چند نکته لازم است:
1.بنا بر متن اصلي اسلام يعني قرآن، زن از همان خميرمايه اي آفريده شده که خمير مايه آفرينش مرد بوده است.(هو الذي خلقکم من نفس واحده و جعل منها زوجها)(1)
2.مخاطب قرآن نه مرد بلکه انسان اعم از زن و مرد است.(ناس، بني آدم،انسان)
3.از نظر قرآن نه مرد برتر است و نه زن، بلکه برتر و مقرب تر در نزد خدا(که حقيقت برتري است) مردان و زناني اند که تقواي بيشتري دارند.(انا خلقناکم من ذکر و انثي و...ان اکرمکم عند الله اتقاکم)(2)
4.مسئوليت اجتماعي زن و مرد يکسان است.(المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض يامرون بالمعروف و ينهون عن المنکر )(3)
5.متأسفانه زن در طول تاريخ مقهور و تحت ستم بوده و نتوانسته در جامعه حتي در زماني که حکومت به نام اسلامي بوده (جز دوره محدود رسول خدا و امام علي علیهما السلام)، به درستي رشد کند و بسياري از دستورالعمل هايي که از معصومين صادر شده ناظر به واقعيت هاي موجود اجتماعي است.
6.امامان زنان و دختران خود را تربيت کرده و آنان را مانند مردان و پسرانشان رشد داده بودند و سيره عملي آنان با همسران و دختران و زنان مؤمن و تربيت شده، نشان از ديدگاه واقعي آنان نسبت به زنان دارد. آنان در برخورد با زنان تربيت شده نشان مي دادند که از نگاه آنان زن و مرد مؤمن تفاوتي ندارد و اگر در معاشرت با زنان هشدارهايي داده شده، نسبت به زنان تربيت نشده بوده است.
7.معمولا زن به طور طبيعي به زيور و لباس و زيبايي و آرايش و... اهميت زياد مي دهد و اين اخلاق ذاتي اگر جهت صحيح داده شود، در جهت استحکام زندگي خانوادگي و اجتماعي است ولي در جوامعي که حکومت حق و عدل حاکم نيست، اين اخلاق زنان به صورت افراطي رشد داده مي شود به طوري که اين خلق که مي توانست عاملي براي حفظ استحکام خانواده و قوام اجتماع باشد به عاملي براي از هم گسستن قوام زندگي خانوادگي و در هم ريختن نظم اجتماعي بدل مي گردد.
8.از طرف ديگر زنان و مردان نسبت به هم تعهد دارند و بايد يکديگر را امر به معروف و نهي از منکر کنند و چون مسئوليت اداره خانواده به مرد سپرده شده، بدين جهت مسئوليت او بيشتر است و او علاوه بر حفظ خود، نسبت به سلامت فکري و اعتقادي خانواده اش هم مسئوليت دارد و بعضي از دستورها از باب اين مسئوليتي است که دارد و اين توهين به زن و فرزندان نيست بلکه متعهد کردن مرد نسبت به آنان است.
حالا با توجه به اين چند نکته مقدماتي که گفته شد به نگاه دوباره به سخناني که آورده ايد مي پردازيم:
در جامعه اي که افراد بخصوص زنان تربيت نشده اند، زنان بد که ادعاي ايمان و خداباوري و خداترسي و... ندارند که در شهوت و زينت و تفاخر و تفرعن و...غرقند و زنان مدعي ايمان و خداباوري و خداترسي هم چون تربيت نشده اند گر چه به مراتب کمتر، ولي باز هم از اين آفات در امان نيستند.
حالا اگر این زنان تربیت نشده حتی آنان که مدعي ايمان و خدا و دين و... هستند، را بر امور خانواده حاکم کنيم و راهنمايي ها و دستورات غالبا غلط آنها را کنیم، خانواده را به سوي قهقرا سوق مي دهند اما اگر زناني تربيت شده و عاقل و با فهم و تدبير و عالم باشند، اطاعت از آنان و مشورت با آنان نه تنها بد نيست بلکه مشورت کردن با آنان و اطاعت کردن از آنان پسندیده است زيرا آن زنان اگر ميدان پيدا کنند خانواده را به سوي سعادت و خوشبختي سوق مي دهند.
پیامبر و امامان با همسران مؤمن و تربیت شده خود مشورت می کردند و به راهنمایی های عاقلانه آنان عمل می کردند.

پي نوشت ها:
1.اعراف(7) آيه179.
2.حجرات(49) آيه13.
3.توبه(9) آيه71.

من شنیدم که امام علی (علیه السلام) فرمودند: «از نشانه های پرهیزکاران فربه نبودن آنهاست»، اگر این روایت صحیح است، پس چرا بسیاری از مؤمنین اندام متناسبی ندارند؟

پاسخ:
امام علی (علیه السلام) یکی از صفات پرهيزكاران را «أَجْسَادُهُمْ نَحِيفَةٌ »می داند یعنی جسم آن ها نحيف است.(1)
در تفسیر سخنان حضرت گفته شده:
نحيف به معناى لاغر است كه از يك سو نشانه زهد و پارسايى و روزه گرفتن و از سوى ديگر دلالت بر چابكى و آمادگى براى انجام وظايف الهى دارد. در هر حال اين وصف مانند بعضى از اوصاف ديگر همواره استثنايى دارد كه بعضى از افرادى كه بر حسب ساختمان جسمانى لاغر نيستند، در صف پرهيزكاران هستند.(2)

پی نوشت ها:
1.نهج البلاغه، خطبه 193.
2.آیت الله مکارم ، پيام امام اميرالمؤمنين ، ج‏7، ص 544.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

عقد اخوت صحیح است؟

 

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم : دانش بر دو قسم است : شناخت اديان و شناخت كالبدها . بحار الأنوار : 1 / 220 / 52 منتخب ميزان الحكمة : 404

 

پرسش 1:
پيمان خواهر و برادري شرح
پيمان خواهر و برادري نيز داريم؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي باسلام و تشکر از ارتباط با اين مرکز.
از ديدگاه اسلام تمام مسلمان ها در حكم يك خانواده هستند . همه خواهر و برادر ديني يكديگر ند. اخوّت نبايد تنها در لفظ و در شعار باشد، بلكه بايد در عمل و تعهد هاي دو سويه پابرجا و مستحكم باشد.
مستحب است مسلمانان با هم عقد اخوّت ببندند و برادري و يگانگي خود را مستحكم تر كنند.
عقد اخوت به اين صورت است كه دو نفر يا چند نفر مؤمن با هم متعهد مي شوند در صورت توان، مشكلات يكديگر را برطرف كنند حتي در دنيا پشتيبان يكديگر باشند، نيز در آخرت و پس از مرگ ، از همديگر شفاعت كنند. اگر يكي اهل بهشت بود، ديگري را شفاعت كند.
براي عقد اخوّت شرط خاصي نيست بلکه تعهد و صيغه اي است كه در مفاتيح در اعمال روز عيد سعيد غدير آمده است.
عقد اخوت مي تواند بين دو مرد و يا چندين مرد و يا دو زن يا چند زن و همچنين بين زن و مرد باشد.(1)
اما اين يك تعهد اخلاقي است و هيچ گاه موجب محرميت خواهر وبرداري نمي شود، يعني زن ومردي که عقد خواهر برادري خوانده باشند، از نظر نگاه وپوشش همچنان همانند نامحرم هاي ديگر هستند .

پي‌نوشت‌:
1 .سؤال از دفتر آيت الله سيستاني.

عقد ازدواج در زمان قمر در عقرب اشکال دارد؟

با سلام آیا شما مطالبی رو که آیت الله محمد طه طرفی در مورد قرار گیری منازل ماه برای زمان عقد نکاح می گویند تایید میکنید؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
ما مطلب نويسنده نامبرده را نديده ايم ،ولي در روايات، ساعات و ايامي براي انجام عقد نامناسب معرفي شده اما توجه به چند نکته در اين موارد لازم است:
1. انجام کار صحيح هميشه خوب است . اگر انجام کاري در ساعتي حرام باشد، به صراحت از آن نهي مي شود . انجامش در آن ساعت يا آن زمان حرام مي گردد يا اگر مکروه باشد ،با نهي غير تحريمي از آن منع مي شود . در مورد انجام عقد در ايام و اوقات قمر در عقرب و ديگر صورت هاي نجومي، نهي تحريمي نداريم و گر نه در رساله ها به آن تصريح مي شد . حداکثر مکروه مي باشد که انجام مکروه ممنوع نيست.
2. غالب اين نهي هايي که مربوط به قمر در عقرب و امثال آن است، نهي هاي مولوي که بر حرمت و کراهت دلالت دارد، نيست ،بلکه نهي هاي ارشادي است . به تاثير هاي منفي احتمالي اشاره دارد که اگر فرد مرتکب گردد، خود را در معرض آن ها قرار داده ، ولي مرتکب حرام و مکروه شرعي نشده است.
3. اين ها از عوامل منفي است که مي توان با ايجاد عامل مثبت تاثير آن را از بين برد. مثلا اگر مسافرت مي خواهيم برويم يا ازدواج و عقد مي خواهيم بخوانيم و زمان قمر در عقرب است، مي توانيم با دادن صدقه ، تاثير منفي عامل احتمالي را خنثي کنيم و نحوست وقت را از بين ببريم.
اگر کار غير حرامي را مي خواهيم انجام دهيم، ولي با توجه به روايات ساعت مناسب نيست و براي ما هم تاخير انداختن مشکل است، مي توانيم با دعا و صدقه و توسل تاثير عامل منفي را مانع شويم.

آیا پرداخت خمس با توجه به روایات تحلیل خمس واجب است؟

طبق حدیث معروف ذیل خمس واجب نیست لطفا توجیه بفرمایید. مسئله مشکل زا شده طوری که من دیگر تقلید نمی کنم.حدیث از امام زمان:بحارالأنوار 53 180 باب 31- ما خرج من توقيعاته ع ..... 10- ج، [الإحتجاج‏] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ سَأَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِيَّ رَحِمَهُ اللَّهُ أَنْ يُوصِلَ لِي كِتَاباً قَدْ سَأَلْتُ فِيهِ عَنْ مَسَائِلَ أَشْكَلَتْ عَلَيَّ فَوَرَدَ التَّوْقِيعُ بِخَطِّ مَوْلَانَا صَاحِبِ الزَّمَانِ ع أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ أَرْشَدَكَ اللَّهُ وَ ثَبَّتَكَ مِنْ أَمْرِ الْمُنْكِرِينَ لِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِنَا وَ بَنِي عَمِّنَا فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بَيْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ مَنْ أَنْكَرَنِي فَلَيْسَ مِنِّي وَ سَبِيلُهُ سَبِيلُ ابْنِ نُوحٍ وَ أَمَّا سَبِيلُ عَمِّي جَعْفَرٍ وَ وُلْدِهِ فَسَبِيلُ إِخْوَةِ يُوسُفَ ع وَ أَمَّا الْفُقَّاعُ فَشُرْبُهُ حَرَامٌ وَ لَا بَأْسَ بِالشَّلَمَابِ وَ أَمَّا أَمْوَالُكُمْ فَمَا نَقْبَلُهَا إِلَّا لِتَطَهَّرُوا فَمَنْ شَاءَ فَلْيَصِلْ وَ مَنْ شَاءَ فَلْيَقْطَعْ فَمَا آتَانَا اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتَاكُمْ وَ أَمَّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَى اللَّهِ وَ كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ وَ أَمَّا قَوْلُ مَنْ زَعَمَ أَنَّ الْحُسَيْنَ ع لَمْ يُقْتَلْ فَكُفْرٌ وَ تَكْذِيبٌ وَ ضَلَالٌ وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ وَ أَمَّا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ الْعَمْرِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ عَنْ أَبِيهِ مِنْ قَبْلُ فَإِنَّهُ ثِقَتِي وَ كِتَابُهُ كِتَابِي وَ أَمَّا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ الْأَهْوَازِيُّ فَسَيُصْلِحُ اللَّهُ قَلْبَهُ وَ يُزِيلُ عَنْهُ شَكَّهُ وَ أَمَّا مَا وَصَلْتَنَا بِهِ فَلَا قَبُولَ عِنْدَنَا إِلَّا لِمَا طَابَ وَ طَهُرَ وَ ثَمَنُ الْمُغَنِّيَةِ حَرَامٌ وَ أَمَّا مُحَمَّدُ بْنُ شَاذَانَ بْنِ نُعَيْمٍ فَإِنَّهُ رَجُلٌ مِنْ شِيعَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ أَمَّا أَبُو الْخَطَّابِ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي زَيْنَبَ الْأَجْدَعُ فَإِنَّهُ مَلْعُونٌ وَ أَصْحَابُهُ مَلْعُونُونَ فَلَا تُجَالِسْ أَهْلَ مَقَالَتِهِمْ فَإِنِّي مِنْهُمْ بَرِي‏ءٌ وَ آبَائِي ع مِنْهُمْ بِرَاءٌ وَ أَمَّا الْمُتَلَبِّسُونَ بِأَمْوَالِنَا فَمَنِ اسْتَحَلَّ شَيْئاً مِنْهَا فَأَكَلَهُ فَإِنَّمَا يَأْكُلُ النِّيرَانَ وَ أَمَّا الْخُمُسُ فَقَدْ أُبِيحَ لِشِيعَتِنَا وَ جُعِلُوا مِنْهُ فِي حِلٍّ إِلَى وَقْتِ ظُهُورِ أَمْرِنَا لِتَطِيبَ وِلَادَتُهُمْ وَ لَا تَخْبُثَ وَ أَمَّا نَدَامَةُ قَوْمٍ شَكُّوا فِي دِينِ اللَّهِ عَلَى مَا وَصَلُونَا بِهِ فَقَدْ أَقَلْنَا مَنِ اسْتَقَالَ وَ لَا حَاجَةَ لَنَا إِلَى صِلَةِ الشَّاكِّينَ وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغَيْبَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
رواياتي در مورد تحليل خمس وارد شده كه مضمون آن ها اين است كه ما خمس را به شيعيان خويش حلال كرده ايم تا اين كه ولادت آنان حلال و طيب باشد و دچار خباثت در ولادت نشوند و نسل آنان پاكيزه باشد .
چند نمونه از روايات :
1 - حضرت مهدي (ع ) به محمد بن عثمان عمري كه از نواب خاص ايشان بود نوشت : و اما الخمس فقد ابيح لشيعتنا و جعلوا منه في حل الي وقت ظهور امرنا لتطيب ولادتهم و لا تخبث؛
خمس را براي شيعيان خود مباح كرديم و براي آنان آن را حلال كرديم ( يعني خمس را به آنان بخشيديم ) تا ولادت فرزندان آنان پاكيزه باشد و از حرام خواري كه باعث خباثت در نسل مي شود، پاكيزه بمانند يا اگر با پولي كه خمس آن پرداخت نشده، كنيز خريدند و داراي فرزند شدند، فرزندان آنان حرام زاده نباشند .
در تفسير علي بن ابراهيم قمي در ذيل آيه ( و سيق الذين اتقوا.... ) از امير المومنين (ع ) نقل كرده كه فرمود : فلاني و فلاني حق ما را غصب كردند و با آن كنيز خريدند و يا ازدواج كردند. آگاه باشيد ما از حق خويش نسبت به شيعيان گذ شت كرديم تا مواليد و نسل آنان پاكيزه بماند .(1)
2 - مرحوم صاحب وسائل الشيعه ، حدود 21 روايت در اين زمينه نقل كرده است.
در توجيه اين گونه روايات بايد گفته شود كه از قرائن و شواهدي كه در خود روايات است از جمله كلمه ( الناس) در مقابل ( الشيعه ) و ( پاكيزه ماندن نسل ) و غيره به دست مي آيد كه منظور ائمه از اين روايات، تحليل انفال بوده، چون يكي از مواردي كه به نص قرآن كريم از مختصات پيامبر( ص) شمرده شده و طبيعتا بعد از پيامبر به امامان اختصاص پيدا مي كند، انفال است .
انفال به ثروت هاي عمومي از قبيل معادن, نفت , بيشه زارها , جنگل ها , درياها و ..... گفته مي شود كه اختيار آن ها به دست حاكم اسلامي (امام عادل ) است . بعد از رسول خدا ( ص) و وقوع حادثه سقيفه و غصب خلافت , اين ثروت ها به دست غير ائمه افتاد ، از طرفي شيعيان و پيروان اهل بيت خواه نا خواه در جامعه اسلامي ناگزير از استفاده آن ها و تصرف در آن ها بودند. بر اساس اين روايات ائمه اين اموال را نسبت به شيعيان تحليل كردند تا دچار مشكل نشوند .
صاحب وسائل الشيعه كه از محدثان عالي قدر بوده و در حديث شناسي يد طولايي داشته، اين روايات را در باب انفال آورده است .(2) عنوان آن را « جواز تصرف الشيعة في الانفال و الفئ وسائرحقوق الامام مع الحاجة و تعذر الايصال» مطرح نموده است .
عناويني كه صاحب وسائل ذكر مي كند، فتوا و نظريه علمي او در برداشت از روايات بوده ، نظريه ايشان در مورد روايات تحليل خمس اين مي شود كه امامان (ع) سهم خود را از انفال و ثروت هاي عمومي در صورتي كه شيعيان نتوانند به امام برسانند ،بخشيده اند و آنان را از پرداخت خمس انفال به آن ها معاف كرده اند .
احتمال دوم اين است كه روايات تحليل گرچه در مورد خمس باشد، اذن خصوصي امامان نسبت به تصرفات در خمس مي باشد، چون مضمون روايات اين است كه تصرف در مال متعلق خمس جائز نيست مگر به اجازه و اذن امام . بنابراين روايات تحليل در حقيقت اذن در تصرف است در مواردي كه شيعيان از پرداخت انفال يا ازپرداخت خمس داراي مشكل بودند ، نه اينكه از روايات تحليل استفاده شود كه شيعيان مطلقا از پرداخت هر گونه خمسي معاف شده باشند، بنابراين پرداخت خمس واجب و لازم است مگر در موارد خاصي از جمله اينكه مثلا حكومت در دست ظالمان و طاغياني باشد كه بر تمامي اموال مسلمانان تسلط دارند و آنان يا اصلا معتقد به خمس نيستند و يا از پرداخت آن امتناع مي ورزند و انفال را به صاحبان اصلي آن نمي پردازند .
در چنين مواردي ائمه (ع) براي سهولت و راحتي شيعيان خمس و انفال را بر شيعيان تحليل كرده باشند . امير المومنين (ع) بعد از غصب خلافت به همسرش فاطمه زهرا (س) فرمود :
احلي نصيبك من الفئ لاباء شيعتنا ليطيبوا (3) نصيب و حصه خود را از انفال نسبت به شيعيان حلال كن تا دچار حرام خواري و خباثت و حرمت فرزند نشوند .
پيامبر (ص) به علي (ع) موقعي كه از وضعيت آينده پرسيده بوده و علي گفته بود : حصه خود را خواهم بخشيد , پيامبر فرمود : بخشش شما نسبت به شيعيان بهترين صدقه و عطيه است ( ما تصدق احد افضل من صدقتك ) هيج صدقه اي برتر از صدقه تو نيست . (4)
جنگ هايي كه بين مسلمانان و كفار رخ مي داد ، غنايمي به دست آنان مي افتاد كه بايستي خمس آن غنايم را به ائمه و ذوي القربي پيامبر مي دادند، ولي چون حكومت ها با ائمه سر ستيز داشتند ، حق آنان را پرداخت نمي كردند . اين اموال خواه نا خواه در دست مسلمانان قرار مي گرفت و شيعيان نيز مانند بقيه مسلمانان درآن اموال تصرف مي كردند. ائمه براي اينكه براي شيعيان شان مشكلي پيش نيايد ، حق و مال خود را نسبت به آنان حلال شمردند .
در اين گونه موارد در صورتي كه رساندن خمس يا انفال به ائمه متعذر باشد يا پرداخت آن به ائمه به خاطر مسايل سياسي دچار مشكل باشد ،آن بزرگواران از حق خود گذشت كرده و به شيعيان حق و مال خود را تحليل كرده اند . بنابراين با اين توجيه ها مي گوييم روايات تحليل خمس از جمله روايت توقيع، ناسخ حکم خمس نيست و حکم خمس همچنان بر قوت خود باقي است .
اما نسبت به تقليد: تقليد از مراجع يک امر عقلي (رجوع جاهل به عالم ) است که روايات نيز به آن دستور داده است .
«و امَا الْحَوادِثُ الواقِعَةُ فَارْجِعُوا فيها الى رُواةِ احاديثِنا فَانَّهُم حُجَّتى عَلَيْكُم و انَا حُجَّةاللَّهِ عَلَيْهِم؛(5)
در پيشامدهايى كه رخ مى‏دهد، به راويان احاديث ما (فقها) مراجعه كنيد كه آن ها حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر ايشان».
در روايتي که مرحوم طبرسي در کتاب احتجاج از امام حسن عسکري عليه السلام نقل مي کند، با صراحت ، تقليد از فقها را براي عوام بيان مي کند.
«فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ؛(6)
يعني اگر فقيهي خويشتندار از گناه باشد ؛ حافظ دين و مخالف هواهاي نفساني باشد ؛ امر خدا را اطاعت کند، پس بر عوام است که( در مسائل دين) از او تقليد نمايند».
اين روايات مسئله تقليد را با صراحت بيان مي کند . با اين روايات هيچ شبهه اي در صحت تقليد از مجتهد باقي نمي ماند . اگر درمورد خاصي بين روايات مختلف کسي نتوانست جمع بکند و منظور اصلي از روايات را نفهمد، بايد به مرجع تقليد رجوع کند ،نه اينکه تقليد نکند.
پي نوشت ها :
1 . بحار الانوار ،ج96 ، ص 186 روايت 6 .
2 . وسائل الشيعه ، ج 6 ، ص 378 .
3. همان ، ص 381 ، حديث 10 .
4 . همان ؛ سيد محسن حکيم ، مستمسک العروه الوثقي ، ج 9 ،ص 591 تا 607 .
5. همان.
6.وسائل‏الشيعة،ج27،ص131 ،باب10- عدم جواز تقليد غير المعصوم.

آیا دلیل گرفتاری مردم عراق نفرین ائمه ع است؟

آیا مشکلاتی که بر سر مردم عراق می آید از قبیل کشتار مردم عراق در طول تاریخیشان و یافقر و گرسنگیشان و.... ناشی از نفرین ائمه اطهار است که بر سر مردم عراق میاید.؟آیا عراق سرزمین نفرین شده ای است؟ایا صحت این امر مهربانی.بزرگواری.فرو بردن غضب در راه خدا .عدالت الهی را زیر سوال نمیبرد؟

پرسش: نفرين ائمه شرح آيا مشکلاتي که بر سر مردم عراق مي آيد از قبيل کشتار مردم عراق در طول تاريخي شان و يا فقر و گرسنگي شان و.... ناشي از نفرين ائمه اطهار است که بر سر مردم عراق مي آيد؟

پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
قرآن کريم درباره عکس العمل و پيامد کارهاي انسان‌ها نکته‌هاي درس آموزي دارد : «و ليخش الذين لو ترکوا من خلفهم ضعافاً خافوا عليهم فليت... الله و ليقولوا قولا سديدا؛ (1)
کساني که مي‌ترسند کودکان ناتوان از آن ها باقي ماند و زير دست مردم شوند، پس بايد از خدا بترسند . سخن به اصلاح و درستي گويند . راه عدالت را پويند».
مفسر حکيم علامه طباطبايي در ذيل اين آيه نکته‌اي درس آموزي بيان کرده :
از آيات کريمه قرآن به دست مي‌آيد که بين اعمال نيک و بد انسان و بين حوادث خارجي ارتباط هست . پيامد اعمال آدمي گاهي به او و گاهي در يک مقياس وسيع‌تر به نسل‌هاي آينده او باز مي‌‌گردد . از همين باب است که در جريان خضر و موسي در قرآن آمده که دو ديواري را که در حال خراب شدن بود، تعمير کردند . ثروتي زير آن ديوار پنهان بود که مال دو فرزند يتيم بوده که پدر آن ها فرد صالحي بوده ، خداوند خواست اين ثروت مصون بماند تا وقتي آن يتيم بزرگ شدند آن را بردار ند. (2)
از اين گونه آموزه به روشني معلوم مي‌شود که اعمال آدمي اعم از نيک يا بد ،گاهي نتيجه و پيامدش حتي به نسل‌هاي بعد او مي‌رسد .(3)
اين مسئله که به صراحت در قرآن کريم آمده، منافاتي با عدالت خدا و مهرباني ائمه (ع) ندارد، زيرا اين نتيجه و پيامد وضعي و تکويني اعمال خود آدمي است که گاهي اثر دراز مدتي از خود بر جاي مي‌گذارد . چه بسا ممکن است کارهاي بد افراد به دلايل نهفته و نامعلوم و يا صالح بودن خود ذريه و نسل‌هاي بعدي آن افراد دامنگير آنان نشود، ولي به طور کلي اصل ماجرا حقيقتي انکارناپذير است و در قرآن کريم تصريح شده است. (4)
حال با توجه به اين اصل قرآني در خصوص آنچه در پرسش آمده، دقيق‌تر مي‌توان سخن گفت و آن اين که: بر اساس اصل ياد شده وحياني عملکرد بسيار نادرست کوفيان با برخي ائمه (ع) ممکن است دامنگير برخي از نسل‌هاي آنان شده و يا در آينده بشود، ولي آنچه امروزه در عراق مي‌گذرد، عوامل آن را بايد در جاي ديگر جستجو کرد، زيرا اولا دليل روشني بر اين که مشکلات ياد شده در پرسش در عراق، معلول عملکرد پدران آن ها باشد، در دست نيست ،به خصوص اين که مشکلات عمومي است و در همه جاي آن سرزمين به وجود آمده و از همه مهم تر بيش ترين آسيب را مردمان صالح و خوب نظير خاندان حکيم و يا شهيد محمد باقر صدر و خاندان او از صدام ديدند ،در حالي که آن ها از سادات و خوبان جامعه عراق بودند . پدران‌شان نيز گرفتار رنج و مشکلات بودند و آن ها در طول تاريخ از زمان ائمه تا امروز دچار مشکل بوده‌اند.
ثانيا: آنچه در عراق گذشته و مي‌گذرد، مشابه و يا بدتر از آن در مناطق ديگر جهان نيز وجود دارد ،مثلا مصائبي که بر مردم فلسطين مي‌گذرد و يا آنچه در افغانستان جريان دارد و يا ناآمني‌هايي که در پاکستان و مانند آن وجود دارد ، چيزهايي است که عوامل سياسي و بر اثر عملکرد استکبار جهاني است . نمي‌توان عملکرد نادرست پيشينيان مردم عراق را عامل اين مشکلات دانست. چه اين که در اول پيروزي انقلاب اسلامي عوامل استکبار جهاني ناامني و ترورهاي بسياري در ايران به وجود آوردند، در حالي که ائمه (ع) مردم اين سرزمين و مانند آن را نفرين نکرده اند. بنابراين اين گونه مسائل را بايد با عوامل سياسي و اجتماعي و مانند آن تحليل کرد . ريشه مصائب را در جاي ديگر جستجو نمود. گر چه عمل انسان در جاي خود و نسبت به محدود مربوط به خود بي‌تاثير نخواهد بود.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها