مشکل

دعا چقدر به اجابت کمک می کنه؟ چرا بعضی وقتا جواب نمی‌ده؟
اينكه شك نكنيد كه دعا تأثیرگذار است و وعده خدا است خود خدا فرموده: وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُم‏ پروردگارتان گفت: بخوانيد مرا تا شمارا پاسخ‌گویم

دعا چقدر به اجابت کمک می کنه؟ چرا بعضی وقتا جواب نمی‌ده؟ دعا معرفی کنید.

پرسشگر گرامي شما به ما نگفتيد كه حاجتتان چه بوده است و لذا ما نمی‌توانیم توصيه خاصي به شما داشته باشيم، ولي توجه شمارا به چند مطلب جلب می‌کنیم:
نكته اول: اينكه شك نكنيد كه دعا تأثیرگذار است و وعده خدا است خود خدا فرموده: وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُم‏
پروردگارتان گفت: بخوانيد مرا تا شمارا پاسخ‌گویم.‏(1)
ولي نه هميشه و نه در همه‌جا و براي همه افراد و نسبت به هر دعايي بلكه استجابت دعا از یک‌سو «آداب» و «شرايطي» دارد كه بايد آن را محقق ساخت. از سويي ديگر موانعي براي استجابت دعا وجود دارد كه بايد آن را برطرف كرد. عدم توجه به هر يك، سبب عدم استجابت دعا می‌گردد.
البته برخي از شرايط استجابت، مربوط به دعاکننده است، چه آن‌که انگيزه، ميزان معرفت، ايمان، تقوا، اخلاص، صداقت، حالات روحي و معنوي و تقيّد و پايبندي دعاکننده به عبادات و نماز اول وقت، در استجابت دعا مؤثر است. برخي شرايط به شيوه و آداب دعا كردن و بعضي به محتواي دعا و برخي نيز به زمان و مكان دعا يا زمان استجابت بستگي دارد. يكي از شرايط استجابت دعا انجام واجبات و ترك گناهان است:
شخصي از امام صادق (ع) سؤال كرد: خدا در قرآن می‌فرماید: «ادعوني استجب لكم» ولي او را می‌خوانیم و اجابت نمی‌شود! حضرت فرمود: «آيا فكر می‌کنی خدا خُلف وعده می‌کند؟» عرض كرد: نه فرمود: «پس به نظر شما علت چيست؟» عرض كرد: نمی‌دانم. حضرت فرمود: «بله هر كس دستورهاي الهي را اطاعت كند، يعني آن چه را خدا واجب كرده، انجام دهد و از گناه و معصيت بپرهيزد و با شرايط و آداب دعا كند، خداوند دعايش را مستجاب می‌کند». (2)
نكته دوم را:
خدابنده مؤمنش را دوست دارد. دعاها و حاجاتي را كه دارد، اگر براي بنده‌اش خير و منفعت داشته باشد، اجابت می‌کند؛ اما گاهي انسان كاري را پيگيري می‌کند و با همه تلاشي كه انجام می‌دهد، موفق نمی‌شود و به هدف خويش نمی‌رسد؛ مثلاً تصميم جدي می‌گیرد كه در فلان روز يا ساعت معيني در فلان مكان يا مجلس حضورداشته باشد، ولي هر چه سعي می‌کند، توفيق پيدا نمی‌کند. ممكن است براي لحظات يا روزهايي ازاین‌جهت ناراحت شود، اما بعدها شكر خدا می‌کند كه خوب شد فلان كار برايم پيش آمد و من اصلاً به آن سمت‌وسو حركت نكردم؛ چون به دليل فلان مانع اصلاً نمی‌توانستم به مقصد برسم، يا ممكن بود فلان حادثه برايم پيش بيايد و يا آن مكان و مجلس باب ميل و شأن و شخصيت من نبود.
به همين صورت، چه‌بسا اتفاق می‌افتد كه معامله يا وصلت و ازدواجي را ما به خير و صلاح خود می‌پنداشتیم، ولي بعد از مدتي متوجه می‌شویم كه به نفع ما نبوده است، يا برعکس.
ما انسان‌ها ازآنجایی‌که از غيب و سرانجام كارها بی‌اطلاع هستيم، خيلي اوقات كارها يا برآورده شدن حاجاتي را صد در صد به نفع خود می‌دانیم، درحالی‌که واقع امر این‌گونه نيست. گاهي نيز سختی‌ها، مصیبت‌ها و مشكلاتي را صد در صد به ضرر خود می‌پنداریم و حال‌آنکه آنچه خداوند می‌داند و براي ما مقرر كرده، به ضرر ما نيست. قرآن كريم می‌فرماید:
«و عسي أن تكرهوا شيئا و هو خير لكم و عسي أن تحبوا شيئا و هو شرّ لكم؛ (3) يعني چه بسا چيزي را شما بد و ناگوار بدانيد، درحالی‌که خير شما در آن است و يا چيزي را دوست داشته باشيد، اما واقع امر اين است كه آن چيز به ضرر شما است».
خداوند چون خير و صلاح واقعي بنده‌اش را می‌خواهد، حاجت‌هایی را كه به ضرر بنده‌اش می‌باشد، اجابت نمی‌کند؛ ولي بنده از روي بی‌اطلاعی خيال می‌کند خدا به خواسته‌هایش توجه ندارد.
نكته سوم:
گاهي دعا به اجابت مي سد، اما ما به آن توجه نداريم. امير مؤمنان (ع) می‌فرماید: «دير اجابت نمودن خدا، تو را نااميد نكند كه همانا بخشش، بسته به مقدار درخواست است. چه‌بسا در اجابت دعاي تو تأخير رخ دهد تا درخواست تو طولانی‌تر گردد و بخشش خدا کامل‌تر شود. چه‌بسا چيزي را خواسته‌ای آن را به تو نداده، اما بهتر از آن را در اين دنيا يا آن دنيا به تو داده است و يا خير و صلاح واقعي شما آن بوده كه آن را از شما بازدارد. چه‌بسا چيزي را طلب نمودي كه اگر به تو می‌داد، تباهي دين يا تباهي و ناراحتی‌های دنياي خود را در آن می‌دیدی». (4)
نكته چهارم:
گاهي دعا اجابت می‌شود، اما خواسته انسان برآورده نمی‌شود؛ چون خير و صلاح بنده خدا در عدم اجابت دعايش هست. چنان‌که بر اساس گزارش قرآن كريم برخي از دعاهایی كه بعضي از پيامبران الهي مانند حضرت ابراهيم يا حضرت نوح نموده‌اند، به آنان داده نشده است. ولي آنچه خداوند در عوض عدم استجابت دعا براي بنده یابندگانش در نظر گرفته و می‌خواهد آن را در آخرت به بنده خود عطا كند، بسيار برتر از آن چیزهایی است كه انسان ازخداخواسته است.
بنابراین، اگر كسي بداند خداوند در عوض عدم اجابت دعا، چه پاداشي براي او در آخرت در نظر گرفته است، هرگز ناامید نمی‌شود. امام صادق (ع) می‌فرماید: «روز قيامت خداوند می‌فرماید: اي بنده من! مرا خواندي و اجابتت را به تأخير انداختم. اكنون ثواب و پاداش تو چنين و چنان است. پس مؤمن آرزو می‌کند که‌ای كاش هيچ دعايي از او در دنيا اجابت نمی‌شد، براي آن ثواب و پاداش نيكي كه می‌بیند». (5)
نكته پنجم:
از روايات استفاده می‌شود كه هيچ دعايي بی‌اثر نيست و هر دعايي در دنيا و آخرت تأثير مناسب خود را دارد. پس درواقع هر دعايي به اجابت می‌رسد، اما گونه‌های اجابت آن مختلف است.
امام سجاد (ع) می‌فرماید: «دعاي مؤمن، يكي از سه فايده را دارد:
يا براي او ذخيره می‌گردد تا در آخرت بهتر ازآنچه در دنیاطلب كرده بود، به او داده شود، يا در دنيا برآورده می‌شود و يا بلايي را كه می‌خواست در دنيا به او برسد، از وي دور می‌کند». (6)
پس معلوم می‌شود كه اگرچه هر دعايي برآورده نمی‌شود، ولي اگر با شرایط انجام شود قطعاً تأثیرگذار است و شما هم با دانستن اين مطالب ديگر جايي براي ناامیدی نبايد داشته باشيد و تلاش و اصرار در دعا همواره اميدوار باشيد و نسبت به خدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام گمان بد نبريد.
پی‌نوشت‌ها:
1. غافر (40) آیه 60.
2. حسن بن فضل طبرسي، مكارم الاخلاق، دار الشريف الرضي، قم، 1412 ه ق، ج 2، ص 20.
3. بقره (2)، آيه 216.
4. نهج‌البلاغه، ترجمه فيض الاسلام، نامه 31.
5. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسه الوفاء بيروت - لبنان، 1404 ه.ق، ج 90، ص 374.
6. احسان‌بخش، صادق، آثار الصادقين، روابط عمومي ستاد برگزاري نماز جمعه گيلان، چاپ اول،1362، ج 6، ص 66.
موفق باشید.

اگر ولایت فقیه، مقیده باشد چه مشکلی پیش می آید؟

پاسخ:
درباره ولایت فقیه از دو زاویه می توان بحث نمود:
یکی اصل ولایت فقیه، دوم قلمرو آن که از آن به عنوان ولایت مطلقه ولی فقیه و ولایت فقیه مقیده نیز یاد می شود. فقهای شیعه درباره اصل ولایت فقیه و این که در زمان غیبت برای فقهای جامع الشرائط ولایت وجود دارد، اختلاف ندارند اما اختلاف آنان درباره قلمرو ولایت فقیه می باشد که دایره اختیار ولی فقیه چه مقدار می باشد.
درباره قلمرو ولایت فقیه، دو دیدگاه اساسى وجود دارد:
الف) برخی قلمرو اختیار ولایت فقیه را محدود پنداشته اند. از جمله دخالت در امور مال هایى که مالکان آن ناشناخته اند، کودکانِ بى سرپرست، چیزهایی که شارع راضی به زمین ماندن آن نیست، مانند ساخت مساجد و امور عام المنفعه و... از این دیدگاه به عنوان ولایت فقیه مقید یاد می شود.
ب) دیدگاهى که قلمرو ولایت فقیه را بسان قلمرو حکومت پیامبر و امامان معصوم(علیه السلام) گسترده مى داند و بر این باور است که ولیّ فقیه، در تدبیر و اداره کشور، در همه امور، حقّ دخالت و تصمیم گیرى دارد.از این رو از ولایت فقیه به عنوان ولایت مطلقه و ولایت عامه یاد می شود. با استفاده، از واژه "مطلقه" اختیارات و قلمرو ولایت فقیه مشخص می شود دیدگاه محدودیت ولایت فقیه چندان مورد توجه فقه نیست و طرفداران زیادی ندارد.
عده ای از فقهای پیشین و پسین طرفدار ولایت مطلقه هستند: از جمله: شیخ مفید، صاحب جواهر، ملا احمد نراقی (1) هم چنین حضرت امام خمینی (ره) قائل به ولایت مطلقه برای فقیه جامع الشرائط هستند.
امام خمینی می‌فرماید: " تمام اختیاراتی که پیامبر و امامان داشته‌اند، فقیه جامع الشرائط نیز دارا می‌باشد"(2) در جای دیگر می‌فرماید: اگر فرد لایقی که دارای دو خصلت فقاهت و عدالت باشد، به پا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که حضرت رسول اکرم(ص) در امر ادارة جامعه داشت، دارا می‌باشد. بر همة مردم لازم است از او اطاعت کنند. این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) بیش تر از حضرت امیر(علیه السلام) بود یا اختیارات حکومتی حضرت امیر بیش از فقیه است، باطل و غلط است.(3)
محدودیت ولایت فقیه اشکالات متعدد دارد، از جمله:
1- این امر مخالف نظر اکثر فقهای است، زیرا اکثر فقها قایل به ولایت مطلقه فقیه هستند.
2- بر اساس محدودیت ولایت فقیه، فقیه نمی تواند به کارهای حکومت داری بپردازد و اعمال حکومت نماید، زیرا لازمه حکومتداری آن است که حاکم اسلامی قدرت و توان اعمال ولایت را داشته و حکم حکومتی صادر و مشکلات جامعه را حل نماید. لازمه این امر این است که رهبر اختیارات گسترده داشته باشد. در ضمن واگذاری اختیارات به رهبر اختصاص به ولایت فقیه ندارد. در جوامع دیگر نیز این امر وجود دارد. از این رو است که در دنیا رهبران و رییس جمهور کشورها اختیارات ویژه دارند، به گونه ای که مجلس کشور را منحل اعلام می نمایند.
3- مهم تر از همه این که محدود بودن ولایت فقیه مخالف ادله ولایت فقیه می باشد، زیرا آن چه که از روایات استفاده می شود "ولایت مطلقه" می باشد. در این خصوص روایات زیادی وجود دارد که فقط یکی از آن‌ها را بیان می کنیم. رسول خدا(ص) می­ فرماید: «اللهم ارحم خلفائی، قیل: یا رسول الله و من خلفاؤک؟ قال: الذین یأتون من بعدی و یروون أحادیثی و سنتی؛
خدایا، بر جانشینان من رحمت فرست. پرسیدند: یا رسول اللّه! خلفای تو کیانند؟ فرمود: آن‌ها که بعد از من می­ آیند و حدیث و سنت مرا نقل می‌کنند.
امام خمینی در دلالت این حدیث می‌فرماید: «روایت، راویان حدیثی را که فقیه نباشند، شامل نمی شود، زیرا سنن الهی که عبارت از تمام احکام است، ازباب این که به تعبیر پیامبر اکرم (ص)وارد شده، سنن رسول الله­ نامیده می‌شود؛ پس کسی که می‌خواهد سنن رسول اکرم را نشر دهد، باید تمام احکام الهی را بداند؛ صحیح را از سقیم تشخیص دهد؛ اطلاق و تقیید، عام وخاص و جمع‌های عقلایی را ملتفت باشد؛ روایاتی را که در هنگام تقیه واردشده، از غیر آن تمیز دهد و موازینی را که برای آن تعیین کرده­ اند بداند. محدثینی که به مرتبه اجتهاد نرسیده اند و فقط نقل حدیث می‌کنند، این امر را نمی دانند و سنت واقعی رسول الله را نمی توانند تشخیص دهند؛ بنابراین جای تردید نیست که روایت «اللهم ارحم خلفائی » شامل راویان حدیثی که حکم کاتب را دارند، نمی شود و یک کاتب و نویسنده نمی تواند خلیفه رسول اکرم باشد. منظور از خلفا، فقهای اسلام اند، اما دلالت حدیث شریف بر ولایت فقیه نباید جای تردید باشد؛ زیرا خلافت همان جانشینی در تمام شئون نبوت است و جمله «اللهم ارحم خلفائی» دست کمی از جمله «علی خلیفتی» ندارد و معنای خلافت در آن، غیر معنای خلافت در دوم نیست و جمله «الذین یأتون من بعدی و یروون حدیثی» معرفی خلفا است، نه معنای خلافت، زیرا معنای خلافت را نپرسید، بلکه اشخاص را خواست معرفی فرماید و ایشان با این وصف معرفی فرمودند.»(4)
از روایات ولایت فقیه مطلقه استفاده می شود. روایات ضرورت واگذاری اختیارات گسترده به فقیه را می رساند. در قانون اساسی جمهوری ایران برای ولی فقیه اختیارات گسترده تعریف شده است که از آن به عنوان ولایت مطلقه فقیه یاد می شود.

پی نوشت ها:
1. محمد هادی معرفت، ولایت فقیه، ص44 ، موسسه انتشاراتی (التمهید)، قم ،1377ش .
2. امام خمینی،‌کتاب البیع، ج 2، ص417 . بی نام.
3. امام خمینی،‌ولایت فقیه،‌ص 55، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی .
4. مجله حوزه ،شماره 44 ، ص 121به بعد.