فلسفه احكام
۱۳۸۹/۰۵/۲۴ ۱۸:۵۵ شناسه مطلب: 16615
یکنفر از ما پرسیدچرا مسلمانها روزه میگیرند دلایل زیادی برای ایشان آوردیم ولی قانع نشدند.از جمله اینکه روزه باعث میشه به گناه نکردن عادت کنیم ولی ایشون گفتند پس چرا این همه آدم بد توی ایران هست؟! به نظر شما چه جوابی باید به این فرد داد ؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
يكى از مسلّمات اسلامى اين است كه احكام شرعى تابع و برگرفته از مصالح و مفاسد واقعى است، يعنى هر امر شرعى به علت مصلحت ضرورى است و هر نهى شرعى ناشى از مفسدهاى است كه بايد ترك شود. خدا براى اين كه بشر را به يك سلسله مصالح واقعى كه سعادت او در آن است برساند، امورى را واجب يا مستحب كرده است . براى اين كه بشر از مفاسد دور بماند، او را از پارهاى كارها منع نموده است. اگر مصالح و مفاسد نبود، نه امرى بود و نه نهيى.
مصالح و مفاسد و به تعبير ديگر حكمتها به گونهاى است كه اگر عقل انسان به آنها آگاه گردد، عقل نيز همان حكم را مىكند كه شرع بيان كرده است. ولي ممکن است عقل به همه آن حکمت ها و مصالح نرسد اما يک مسلمان چون معتقد است به اين که همه احکام اسلام صد در صد مصلحت دارد و خداي حکيم محال است که دستور بي حکمت صادر کند ،در جايي هم که عقلش قادر به کشف مصلحت حکم نباشد، عمل به دستور و حکم خدا مي کند، چون يقين به وجود مصلحت در حکم دارد و مي داند که عقلش به خاطر کمي آگاهي نتوانسته مصلحت را کشف کند. پس مسلمان روزه مي گيرد ،گرچه اصلا نداند روزه چه منافعي دارد ،زيرا روزه را خدا واجب فرموده است و به طور يقين مي دانيم اگر روزه منافعي اعم از منافع جسمي و روحي براي انسان نداشت ،هرگز خدا آن را واجب نمي فرمود.
در مورد روزه :
روزه داراى حكمتها و فوايدى است که در قرآن و روايات به آن اشاره شده است و مهمترين آن ها عبارت است از:
1. تقوي وپرهيز از گناه:
از فوائد مهم روزه اين است كه تقواي الهي را در وجود انسان تقويت مي کند . روح انسان را «تلطيف»، و اراده انسان را «قوى»، و غرائز او را «تعديل» مىكند.
يكى از بزرگ ترين فلسفه روزه همين اثر روحانى و معنوى آن است. انسانى كه انواع غذاها و نوشابهها در اختيار دارد و هر لحظه تشنه و گرسنه شد ،به سراغ آن مىرود، همانند درختانى است كه در پناه ديوارهاى باغ بر لب نهرها مىرويند. اين درختان ناز پرورده، بسيار كم مقاومت و كم دوامند. اگر چند روزى آب از پاى آن ها قطع شود، پژمرده مىشوند و مىخشكند.
اما درختانى كه از لابلاى صخرهها در دل كوه ها و بيابان ها مىرويند و نوازشگر شاخههاي شان از همان طفوليت، طوفان هاى سخت، و آفتاب سوزان، و سرماى زمستان است، و با انواع محروميت ها دست به گريبانند، محكم و بادوام و پراستقامت و سخت كوش و سخت جانند!
روزه نيز با روح و جان انسان همين عمل را انجام مىدهد. با محدوديت هاى موقت به او مقاومت و قدرت اراده و توان مبارزه با حوادث سخت مىبخشد، و چون غرائز سركش را كنترل مىكند، به قلب انسان نور و صفا مى دهد.
روزه انسان را از عالم حيوانيت ترقى داده و به جهان فرشتگان صعود مىدهد. جمله لعلكم تتقون (باشد كه پرهيزگار شويد) در آيه 183 سوره بقره در بيان فلسفه وجوب روزه اشاره به همه اين حقايق است.(1)
براي همين مسئله است که در ماه مبارک رمضان در کشور هاي اسلامي آمار جنايت و گناه به صورت چشم گير کاهش پيدا مي کند . انجام کارهاي نيک زياد مي شود. در اثر همين تقويت تقواي الهي درماهاي ديگر نيز جنايت و گناه کم تر صورت مي گيرد.
انجام گناه و خيانت به خاطر ضعف تقوي است . کساني مرتکب گناه و جنايت مي شوند که يا معتقد به روزه و نماز نيستند يا به نحوي از روزه و نماز فرار مي کند.
اگر آمار جنايات در کشورهاي غير اسلامي را در نظر بگيريم، جنايات در کشورهاي اسلامي به مراتب کم تر از جنايات در کشور هاي غير اسلامي است. اين درحالي که است که در کشور هاي غير اسلامي مسئله ايثار و فداکاري، کمک به ديگران و انجام کارهاي نيک و خيرات بسيار به ندرت انجام مي شود ،ولي در بين مسلمانان انجام کارهاي نيک و خيرات و احسان و خدمت به ديگران به صورت يک فرهنگ عمومي و ضروري مي باشد. عامل اصلي آن تقويت روح در تقوي در کشورهاي اسلامي بين مسلمانان است.روزه تقويت گر تقوي و روحيه ايثار و فداکاري مي باشد.
2. روزه براى برقرارى مساوات ميان فقير و غنى است تا مردم با چشيدن طعم گرسنگى، به ياد فقيران و محرومان بيفتند و حق آنان را ادا كنند.(2)
3. روزه آرام بخش دلها است.(3)
4. روزه اثر بهداشتى و درمانى فراوان دارد و باعث سلامتى و تندرستى جسم مىگردد.
پيغمبر مىفرمايد: «صوموا تصحوا؛روزه بگيريد تا سالم شويد» ( 4)
در حديث معروف ديگر نيز از پيغمبر رسيده است: «المعدة بيت كل داء و الحمية رأس كل دواء؛معده خانه تمام دردها است و امساك بالاترين دارو». ( 5)-
الكسى سوفورين (دانشمند روسى) روزهدارى را طريق درمان بسيارى از بيمارىها- از جمله كم خونى، ضعف رودهها، رماتيسم، نقرس، بيمارىهاى چشم، مرض قند و بيمارىهاى كليه و كبد- مىداند.(6)
ممکن است حکمت و فايده هاي روزه منحصر به آنچه ذکر شد نباشد و حکمت هاي ديگري نيز ممکن است داشته باشد که ما به آن آگاهي پيدا نکرده باشيم.
پىنوشت
1. آيت الله مکارم، يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص 418.
2. من لايحضره الفقيه، ج 2، ح 9671- 6671.
3. امام باقرعليه السلام مىفرمايد: الّصيامُ وَ الْحَجُّ تَسْكينُ الْقُلُوبِ .بحارالانوار، ج 78، ص 381.
4. همان، ج 96 ،ص 255.
5. همان،ج 14 چاپ قديم.
6. تفسير نمونه، ج 1، ص 236.
۱۳۸۹/۰۵/۲۴ ۰۰:۲۳ شناسه مطلب: 16539
فلسفه ماههای حرام چیست؟برخی میگویند فلسفه ماههای حرام در دوران عرب جاهلیت است وبه خاطر جلوگیری از جنگهای عربهای جاهلی بود .بنابر این ایا بخاطر جلوگیری ازجنگهای اعراب جاهلی،برای ما هم باید این 4 ماه ،ماه حرام باشد و به همین علت در برخی جرایم دو برابر دیه باید بدهیم؟برخی میگوینداز زمان حضرت ابراهیم این ماهها حرام بوده ،علت حرام بودن هر کدام از ماههای حرام در ان زمان چیست؟لطفا کامل توضیح دهید؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
فلسفه وجودى ماههاى حرام از سوى خدا و به خاطر دست كشيدن از قتل و خون ريزى وجدال است، تا دامنه آرامش و امنيّت فراگير شود و آدميان در اين مدّت با آسايش خاطر بتوانند در سايه عبادت و بندگى خدا سعادت خويش را تأمين نمايند.(1)
انسانى كه مدتى نسبتاً طولانى سختىها و گرفتارىهاى جنگ را پشت سر گذاشته، با خاموش شدن صداى چكاچك شمشيرها در ماههاى حرام فرصت پيدا مىكند به گذشته خود بينديشد. اى بسا ترك جنگ در اين مدت عاملى براى برقرارى صلح و آرامش باشد؛(2) اسلام طرفدارصلح و آرامش و امنيت است . اگر دشمن بخواهد از اين قانون اسلامى سوء استفاده كند و حريم ماههاى حرام را بشكند، اجازه مقابله به مثل داده شده است.(3)
كلمات برخى از مفسّران حاكى از اين است كه اعراب جاهلى حرمت اين ماهها را رعايت كردهاند، به گونهاى كه اگر قاتل پدر خود را در اين فاصله زمانى مشاهده مىكردند، به او كارى نداشتند.(4)
امّا حرمت اين چهار ماه از چه زمانى آغاز شده است، برخى گفتهاند:
حرمت اين ماهها از شريعت حضرت ابراهيم(ع) است.(5)
از برخى روايات استفاده مىشود سرآغاز حرمت ماههاى حرام، آغاز آفرينش آسمانها و زمين است؛ در روايتى از امام باقر(ع) آمده است:
به احترام كعبه، خدا حرمت ماههاى حرام را در كتاب خود، همان روزى كه آسمان و زمين را آفريد، وضع كرد كه سه ماه آن پشت سر هم و يك ماه آن جداگانه است.(6) دراين باره قرآن مىگويد:
تعداد ماهها نزد خداوند در كتاب (آفرينش) الهى از آن روز كه آسمان و زمين را آفريد، دوازده ماه است كه از آن چهار ماه، ماه حرام است.(7)
نتيجه :
دليل حرمت اين ماه ها روايات اهل بيت است . ممکن است ما دليل بسياري از احکامي که از جانب خداوند حکيم صادر شده است ندانيم. به همين علت است که در آموزه هاي اسلامي بر تعبد و اطاعت پذيري تاکيد شده است. در روايات وارد شده است آنچه که پيامبر (صلي الله عليه وآله ) حلال کرده،تا قيامت حلال است. آنچه که پيامبر حرام کرده است، تا قيامت حرام مي باشد.(8)
پى نوشتها:
1. تفسير الميزان، علامه طباطبائى، ج 9، ص 280.
2. تفسير مجمع البيان، طبرسى، مؤسسه اعلمى، بيروت، ج 5، ص 50.
3. تفسير نمونه، ج 7، ص 409 - 408.
4.تفسير مجمع البيان، همان؛ التبيان فى تفسير القرآن، محمد بن الحسن الطوسى، داراحياء التراث العربى، بيروت، ج 5، ص 214.
5. تفسير الميزان، همان، ص 281.
6. كافى، كلينى، دار صعب، بيروت، ج 4، ص 241 - 240.
7. توبه (9) آيه 36.
8. اصول کافي ، ج1 ، ص57 .
۱۳۸۹/۰۵/۰۱ ۱۹:۴۸ شناسه مطلب: 15257
با عرض سلام پوشاندن سر هنگام رفتن به دستشویی از نظر اسلام و از نظر پزشکی چه فوایدی دارد ؟ (رجع من آیت الله مکارم شیرازی می باشد )
پرسش 1:
آداب دستشويي شرح :
پوشاندن سر هنگام رفتن به دستشويي از نظر اسلام و از نظر پزشکي چه فوايدي دارد ؟
پاسخ:
باعرض سلام و تشکر از ارتباط شما با اين مرکز.
پوشانيدن سر در هنگام دستشويي مستحب است . در فايده آن چنين نوشته اند:
با توجه به اينکه در دستشويي فضاي اکسيژن دار فوق العاده نسبت به فضاي بيرون کم تر است و داراي آلودگي بيش تر است ،موجودات ذره بيني در چنين محيطي بسيار بيش تر رشد مي کنند. علاوه بر اينکه در دستشويي غالبا گاز هاي ديگري نيز متصاعد مي شوند که مضر هستند . در چنين فضايي اگر سر برهنه باشد ،در حالي که رگ هاي ناقل خون انقباض و انبساطي نشان دهند وخون بيش تري به سمت احشاي دروني بدن ارسال مي شود که احتمالا براي بدن مضر است. لزوم پوشاندن سر روشن مي شود . زيرا سر مرطوب و چرب ،محل بسيار مساعد براي رشد ميکروب ها است. پوشاندن آن از از ورود ميکروب ها از طريق مو ها جلوگيري مي کند . براي اطلاع بيش تر به كتاب اولين دانشگاه وآخرين پيامبر ،اثر شهيد دکتر پاک نژاد ، ج 12 ، ص 80 به بعد مراجعه نماييد .
۱۳۸۹/۰۴/۱۴ ۱۴:۳۹ شناسه مطلب: 13944
چرا مردها در دین اسلام می توانند چندین زن اختیار کنند و فلسفه به وجود آمدن صیغه چه بوده است؟
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
تعدد زوجات از ابتکارات اسلام نيست، بلکه دين اسلام آن را در چارچوب ضرورتهاي زندگي انسان محدود ساخته و براي آن قيد و شرايط سنگين قرار داده است.
قوانين اسلام براساس نيازهاي واقعي بشراست، وقتي مصلحت تمام جامعه درنظر گرفته شود و احساسات را به کنار بگذاريم، فلسفه تعدد زوجات روشن ميشود. هيچ کس نميتواند انکار کند که مردان در حوادث گوناگون زندگي، بيش از زنان در خطر مرگ قرار دارند و در جنگها و حوادث ديگر، قربانيان اصلي را آنها تشکيل ميدهند.
نيز نميتوان انکار کرد که بقاي غريزه جنسي مردان از زنان طولانيتر است، زيرا زنان در سن معيني، آمادگي جنسي خود را از دست ميدهند، در حالي که در مردان چنين نيست.
همچنين زنان به هنگام عادت ماهانه و قسمتي از دوران حاملگي، عملاً ممنوعيت آميزش دارند، در حالي که در مردان اين ممنوعيت وجود ندارد.
از همه گذشته زناني هستند که به علل گوناگوني همسران خود را از دست ميدهند و اگر تعدد زوجات نباشد، آنها بايد براي هميشه بدون همسر باقي بمانند.
با درنظر گرفتن اين واقعيتها در اين گونه موارد (که تعادل ميان مرد و زن به هم ميخورد) ناچاريم يکي از سه راه ذيل را انتخاب کنيم.
أ) مردان تنها به يک همسر در همه موارد قناعت کنند و زنان بيوه تا پايان عمر بدون همسر باقي بمانند و تمام نيازهاي فطري و خواستههاي دروني و احساسي خود را سرکوب کنند.
ب) مردان فقط داراي يک همسر قانوني باشند، ولي روابط آزاد و نامشروع جنسي را با زناني که بي شوهر ماندهاند، به شکل معشوقه برقرار سازند.
ج) کساني که قدرت دارند بيش از يک همسر را اداره کنند و از نظر جسمي و مالي و اخلاقي مشکلي براي آنها ايجاد نميشود، نيز قدرت بر اجراي کامل عدالت ميان همسران و فرزندان دارند، به آنها اجازه داده شود که بيش از يک همسر انتخاب کنند.
حال اگر بخواهيم راه اول را انتخاب کنيم، بايد گذشته از مشکلات اجتماعي که به وجود ميآيد، با فطرت و غرائز و نيازهاي روحي و جسمي بشر به مبارزه برخيزيم. به فرض که اين طرح عملي بشود، جنبههاي غير انساني آن بر هيچ کس پوشيده نيست.
اگر راه دوم را انتخاب کنيم، بايد فحشا را به رسميت بشناسيم. تازه زناني که به عنوان معشوقه مورد بهره برداري جنسي قرار ميگيرند، نه تأمين دارند و نه آيندهاي. چنان که شخصيت آنها پايمال شده است. اينها اموري نيست که انسان آگاه آن را تجويز کند.
بنابراين تنها راه سوم ميماند که هم به خواستههاي فطري و نيازهاي غريزي زنان پاسخ مثبت داد و هم از عواقب شوم فحشا و نابساماني زندگي اين دسته از زنان برکنار ماند و جامعه را از گرداب گناه بيرون برد.
اما در خصوص فلسفه صيغه و عقد موقت:
اين موضوع را نمىتوان انكار كرد كه غريزه جنسى يكى از نيرومندترين غرائز انسانى است، تا آن جا كه پارهاى از روانكاوان آن را تنها غريزه اصيل انسان مىدانند و تمام غرائز ديگر را به آن باز مىگردانند.
اين يك قانون كلى و عمومى است كه اگر به غرائز طبيعى انسان به صورت صحيحى پاسخ گفته نشود ،براى اشباع آن ها متوجه طريق انحرافى خواهد شد، زيرا اين حقيقت قابل انكار نيست كه غرائز طبيعى را نمىتوان از بين برد، فرضا هم بتوانيم از بين ببريم، چنين اقدامى عاقلانه نيست زيرا اين كار يك نوع مبارزه با قانون آفرينش است.
بنابراين راه صحيح آن است كه آن ها را از طريق معقولى اشباع و از آن ها در مسير سازندگى بهرهبردارى كنيم. " ازدواج دائم" نه در گذشته و نه در امروز به تنهايى جوابگوى نيازمندىهاى جنسى همه طبقات مردم نبوده و نيست.
در بسيارى از شرائط و محيط ها، افراد فراوانى در سنين خاصى قادر به ازدواج دائم نيستند، يا افراد متاهل در مسافرتهاى طولانى و يا ماموريتها با مشكل عدم ارضاى غريزه جنسى روبرو مىشوند.با اين وضع چه بايد كرد؟
بر سر دو راهى قرار داريم يا بايد" فحشا" را مجاز بدانيم (همان طور كه دنياى مادى امروز عملا بر آن صحه گذارده و آن را به رسميت شناخته) و يا طرح ازدواج موقت را بپذيريم، معلوم نيست آن ها كه با ازدواج موقت و فحشا مخالفند ،چه جوابى براى اين سؤال فكر كردهاند؟!
طرح ازدواج موقت، نه شرائط سنگين ازدواج دائم را دارد كه با عدم تمكن مالى يا اشتغالات تحصيلى و مانند آن نسازد و نه زيان هاى فجايع جنسى و فحشا را در بر دارد. (1)
با توجه به اين نکات و ضرورت براي ازدواج موقت اسلام ازدواج موقت را مشروع و جايز دانسته است.
همان طور که در جواب اول اشاره شد اسلام راه چاره را مطرح کرده است.
پي نوشت:
1. تفسير نمونه ،ج3 ،ص341.
۱۳۸۹/۰۴/۱۴ ۱۴:۲۹ شناسه مطلب: 13943
با سلام دلایل حرام بودن ازدواج با خواهر خاله عمه و... در چه چیزی است همانگونه که می گویند خوک حیوان کثیف است و حرام است چون بخاطر میکرب است که دارد این دلیلی است قانع کننده دلیلی برای این سئوال چیست با تشکر
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
يكى از مسلّمات اسلامى اين است كه احكام شرعى تابع و برگرفته از مصالح و مفاسد واقعى است، يعنى هر امر شرعى به علت مصلحت ضرورى است و هر نهى شرعى ناشى از مفسدهاى است كه بايد ترك شود. خدا براى اين كه بشر را به يك سلسله مصالح واقعى كه سعادت او در آن است برساند، امورى را واجب يا مستحب كرده است . براى اين كه بشر از مفاسد دور بماند، او را از پارهاى كارها منع نموده است. اگر مصالح و مفاسد نبود، نه امرى بود و نه نهيى.
مصالح و مفاسد و به تعبير ديگر حكمتها به گونهاى است كه اگر عقل انسان به آنها آگاه گردد، عقل نيز همان حكم را مىكند كه شرع بيان كرده است.
براين اساس، هيچ حکمي از احکام شرع بدون حکمت نيست هرچند ما نتوانيم به تمام حکمت هاي احکام آگاهي پيدا کنيم.
در مورد حرمت خوك نيز معلوم نيست كه دقيقاً حكمت آن همين چيزي باشد كه در سوال آورده ايد. چون كسي مي تواند بگويد ما مي توانيم با روش هاي علمي، ميكروب هاي آن را از بين مي بريم، حال آيا مي توان گفت در اين صورت حلال است؟ شايد علت حرمت آن به جهات ديگر باشد، مثلاً فرض كنيد، علاوه بر ضرر جسمي، در روحيه و اخلاق انسان نيز تأثير گذار باشد. امروزه تأثير برخي از غذاها بر روي روح و روان و اخلاق اثبات شده و شايد در آينده حقاق بسيار بيش تري نيز كشف شوند كه ما امروز از آن ها خبر نداريم.
با در نظر گرفتن اين مقدمه به بيان پاسخ سؤال شما مي پردازيم:
1- در مورد حرمت ازدواج با محارم نيز حکمت ها ي وجود دارد از جمله:
ا: ازدواج افراد همخون با يكديگريا ازدواج با محارم خطرات فراوانى دارد ،يعنى بيمارى نهفته و ارثى را آشكار و تشديد مىكند (نه اين كه خود آن توليد بيمارى كند) حتى بعضى، گذشته از محارم، ازدواج با اقوام نسبتاً دورتر را مانند عموزادهها را با يكديگر خوب نمىدانند و معتقدند خطرات بيمارىهاى ارثى را تشديد مىنمايد، ولى اين مسئله اگر در خويشاوندان دور مشكلى ايجاد نكند (همان طور كه غالباً نمىكند) در خويشان نزديك كه «همخونى» شديدتر است ،مسلماً توليد اشكال خواهد كرد.
ب: در ميان محارم جاذبه و كشش جنسى معمولًا وجود ندارد زيرا محارم غالباً باهم بزرگ مىشوند و براى يكديگر يك موجود عادى و معمولى هستند . موارد نادر و استثنائى نمىتواند مقياس قوانين عمومى و كلى گردد . مىدانيم كه جاذبه جنسى، شرط استحكام پيوند زناشوئى است، بنابراين اگر ازدواجى در ميان محارم صورت گيرد، ناپايدار و سست خواهد بود(1).
ج: ممکن است ازدواج با محارم مفسده هاي ديگري نيزداشته باشيد که هنوز براي ما روشن نشده باشد، مثلآً بعيد نيست كه با اخلاق انساني در تضاد باشند، يا با روحيات و روان انسان سازگار نباشند، همان طور كه در مورد بسياري از حيوانات وجود دارد كه با مادر خود به هيچ روي نزديكي نمي كنند.
پي نوشت:
1. آيت الله مکارم شيرازي، يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ ص 529.
۱۳۸۹/۰۴/۱۲ ۱۳:۵۹ شناسه مطلب: 13831
سلام. سوال اول: مگر حجاب برای زنان فقط در مقابل نامحرمان نیست؟ مگر فلسفه حجاب پوشش و مصون ماندن از نگاه ناپاک نیست. چه کسی محرم تر از خدا است به انسان ها؟ چرا زنان در نماز باید حجاب داشته باشند . باید چادر و مقنعه بپوشند. باید فقط گردی صورت و مچ و کف دست و پایشان بیرون باشد. ؟؟؟؟؟ سوال دوم : در وضو گردی صورت و روی پا و دست از آرنج تا نوک انگشتان شسته می شوند ، هنگام نماز هم گردی صورت و آن مقدار از پا که در وضو شسته شده است می تواند حجاب نداشته باشد . پس چرا دست از آرنج نمی تواند بی حجاب باشد و باید تا مچ پوشانده شود؟
پرسش 1:
جاب در نماز شرح مگر حجاب براي زنان فقط در مقابل نامحرمان نيست؟ مگر فلسفه حجاب پوشش و مصون ماندن از نگاه ناپاک نيست. چه کسي محرم تر از خدا است به انسان ها؟ چرا زنان در نماز بايد حجاب داشته باشند ؟ در وضو گردي صورت و روي پا و دست از آرنج تا نوک انگشتان شسته مي شوند ، هنگام نماز هم گردي صورت و آن مقدار از پا که در وضو شسته شده است مي تواند حجاب نداشته باشد . پس چرا دست از آرنج نمي تواند بي حجاب باشد و بايد تا مچ پوشانده شود؟
پاسخ:
@@پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
1- در مورد حجاب زنان در نماز، در روايات، به دليل و روايت خاصي که حکمت آن را بيان کند برخورد نكرده ايم، در حالي كه اصل وجوب پوشش زنان در آن ها بيان شده است. در عين حال كه ميدانيم و اطمينان داريم احكام دين اسلام بر اساس مصالح واقعي است كه خداوند عالَم به تمام اسرار آنها آگاهي داشته و بر بندگان مقرر و معين كرده تا به مصالح واقعي احكام دست يافته و به سعادت و كمال برسند.
همچنين به عنوان يك حكمت عام در احكام دين اسلام ميدانيم كه مقررات الهي سنجشي براي ميزان تعبد و تسليم انسان در مقابل پروردگار است كه چقدر اهميت و ارزش به رضاي الهي مينهد. اگر خواسته دل بر خلاف رضاي الهي باشد، چگونه عمل خواهد كرد و ميزان تعبد و تسليم او در مقابل آفريدگار جهان و عالِم به تمام اسرار هستي چگونه خواهد بود.
حكمت پوشش بدن و رعايت حجاب اسلامي بر زن در حال نماز پنهان كردن و مستور نمودن خود از خدا نيست؛ زيرا چيزي از علم خدا پنهان نيست و خداوند بر همه چيز در همه حالات آگاه است. لکن حکمت هاي ديگري در کار است که ممکن است موارد زير نيز از حکمت هاي حجاب در هنگام نماز باشد :
رعايت ادب:
يكي از حكمت هاي اين حكم رعايت ادب است، يعني بدون ستر عورت و پوشش لازم هنگام نماز خواندن نوعي بي احترامي به حساب ميآيد. اين مسئله در تمام اديان در هنگام عبادت وجود داشته و حفظ حجاب براي زنان داراي اهميت ويژه بوده است.
حضور قلب :
حكمت ديگر اين است كه رعايت حجا ب و آداب ديگر در نماز مانند پاك بودن بدن و لباس درتحصيل حضور قلب مؤثر است . رعايت اين برنامه ها شخص را از غياب به حضور ميرساند .پرده ها و حجاب هايي را كه ميان بنده و خدا ايجاد شده است كنار ميزند.
در دين اسلام براي نماز و ايستادن در مقابل پروردگار و راز و نياز با او، آداب و احكامي قرار داده شده تا انسان آمادگي لازم براي حضور در مقابل پروردگار را پيدا كند. مانند طهارت رعايت قبله و امثال اين امور، حجاب نيز يکي از آداب لازم براي نماز است که با رعايت و توجه به حجاب آمادگي لازم براي نماز خواندن را پيدا نمايد.
پي بردن به ارزش و اهميت حجاب:
حكمت ديگري براي پوشش در هنگام نماز تأكيد در موضوع پوشش و حجاب بانوان است، و اين كه حجاب و پوشيده بودن بدن زن پسنديده و محبوب خدا است . اين حكم به زنان مسلمان مي فهماند كه حجاب مطلوب خداوند است به گونه اي كه حتي در نماز از زن مسلمان خواسته با حفظ حجاب با خداوند سخن گويد چون او بنده اش را اين گونه مي پسندد . نيز مي تواند تمريني براي زنان با ايمان باشد كه در حفظ حجاب به هنگام برخورد با نامحرمان كوشا باشند. حفظ حجاب در ميان جامعه اهميت بسيار دارد.
چه بسا حكمتهاي ديگري نيز وجود داشته باشد كه از آنها آگاهي نداشته باشيم.
2- از آنچه در پاسخ سؤال اول شما بيان شد، پاسخ سؤال دوم نيز روشن مي شود، چون حکم خدا در مورد پوشش زن در مقابل نامحرم آن است که دست ها در برابر نامحرم از مچ به بالا بايد پوشيده باشد، در مسئله نماز نيز همان مسئله که در هنگام حضور در برابر نامحرم لازم است ،بايد رعايت گردد . اين مسئله که در وضو صورت شسته مي شود ،ولي پوشاندن آن از نامحرم لازم نيست، پس پوشاندن دست ها هم از آرنج به پايين واجب نباشد، قياس باطل است . ملاک حکم شرعي حکمت و مصلحت احکام است ،نه قياس کردن. اگر اين قياس صحيح باشد ،بايد بگوئيم که پوشاندن قسمت جلوي سر که مسح کشيده مي شود نيز واجب نباشد درحالي که پوشاندن موها براي زن در هرحال در برابر نامحرم و در نماز واجب مي باشد.
ضمناً اجازه باز بودن گردي صورت به اندازه وضو به معناي آن نيست كه وضو علت براي اين حكم است تا بگوييم كه شستن دست هم مربوط به وضو است، پس آن هم باز باشد. اين اشتباه در تصور است، بلكه براي آن گفته شده تا مقدار باز بودن را مشخص كنند. يعني اصل باز بودن صورت حكم شرعي است، اما براي اينكه بدانيم چه مقدار باز باشد، گفته اند همان اندازه كه شسته مي شود.
۱۳۸۹/۰۴/۱۰ ۱۶:۲۳ شناسه مطلب: 13562
پرسش: علت مجازات اعدام، براي شخص مرتد چيست؟
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛ براي پي بردن به فلسفه اين حکم الهي بايد خاستگاه وضع اين حکم از ديدگاه قرآن بررسي شود. قرآن نقل مينمايد: «جمعي از اهل کتاب (يهود) گفتند (برويد ظاهراً) به آنچه بر مؤمنان نازل شده در آغاز روز ايمان بياوريد، و در پايان روز کافر شويد و (باز گرديد) شايد آنها (از دين خود) باز گردند».(1) دوازده نفر از دانشمندان يهود خيبر و نقاط ديگر، نقشهاي ماهرانه براي متزلزل ساختن باور و ايمان بعضي از مؤمنان طرح نموده و با يکديگر تباني کردند که صبحگاهان خدمت پيامبر اسلام(ص) برسند و ظاهراً ايمان بياورند، ولي در آخر روز از آيين برگردند. هنگامي که از علت کارشان سؤال شد بگويند: ما صفات محمّد را از نزديک مشاهده کرديم و هنگامي که به کتب ديني خود مراجعه نموده يا با دانشمندان ديني خود مشورت کرديم، ديديم صفات و روش او با آنچه در کتب ما است، تطبيق نميکند و از اين رو برگشتيم. اين موضوع سبب ميشود که عده اي بگويند اينها که به کتب آسماني از ما آگاه ترند، لابد آنچه را گفته اند راست ميگويند و به اين وسيله ايمان مسلمانان متزلزل ميگردد.(2) مکر و نيرنگ کفار به وسيله خداوند آشکار گرديد و خدا حدّ ارتداد را وضع نمود. بايد توجه داشت که اين ترفند مختص زمان رسول خدا نميباشد، بلکه در همه زمانها امکان اجراي آن وجود دارد. اسلام با وضع چنين حکمي جلوي مفاسد احتمالي (که برخي نيز به وقوع پيوسته) را گرفته است که در ذيل به نمونه هايي از اين مفاسد اشاره ميکنيم: 1- همه مسلمانان از نظر اعتقاد و ايمان دروني در سطح بالا نيستند، بلکه برخي افراد در ايمانشان سست هستند. اين گونه تبليغات افراد سست ايمان را تحت تأثير قرار ميدهد و آنها را از مسير حق باز ميدارد. حدّ و حکم شرعي ارتداد ميتواند افراد را از انحراف باز دارد. 2- اگر اسلام جلوي اين روند را نميگرفت، نوعي جنگ رواني عليه دين صورت ميگرفت و کفار با تبليغات شديد عليه اسلام، علاوه بر اين که مسلمانان را دلسرد ميکردند، باعث دلسرد شدن افرادي که گرايش به اسلام داشتند، ميشدند. 3- مهمترين مسئله ارتداد، پيامدهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي آن است. در جامعه اسلامي که اسلام و احکام و قوانين آن پايه براي رفتارهاي فردي و اجتماعي و روابط خانوادگي و تعيين کننده رفتار انسانها با يکديگر و ارزشهاي اخلاقي جامعه است، هر گونه اختلالي در ايمان و اعتقاد انسانها با توجه به همسنگ نبودن آگاهيها، در رفتارها تأثير گذاشته و التزام به احکام و قوانين ديني واجتماعي را سست ميکند و ارکان جامعه را مورد تهديد جدّي قرار ميدهد. همچنين گسترش افکار انحرافي در جامعه که از طرف افراد مرتد ايجاد ميشود، نيروي مسلمانان را از جهت کمّي و کيفي مورد تهديد قرار ميدهد، از اين جهت هر گونه برنامه ريزي بر اساس نيروهاي اسلامي در جامعه، غير ممکن خواهد بود. با توجه به موارد فوق کاملاً مشخّص ميشود که حکم ارتداد، يک حکم اجتماعي و سياسي است، هم چنين آنچه در روايات در مورد حکم ارتداد بيان شده، در زماني است که انکار دين اسلام از روی جحد باشد، يعني شخصي به رغم حقانيت دين اسلام به جهت انگيزههاي نادرست از دين اسلام خارج شده و در مقابل آن موضعگيري نمايد؛ بنابراين اگر کسي دين ديگري غير از اسلام را (آن هم پس از بررّسي و به دور از هر گونه حُبّ و بُغض و مشکلات ديگر) انتخاب نمايد، اين عقيده براي او محترم است، تا زماني که به صورت موضعگيري در مقابل اسلام و تهديد آن در نيايد. به همين خاطر، ارتداد تضادي با آزادي عقيده (که در اسلام محترم شمرده شده است) و انتخاب ندارد. البته احترام به آن، به معناي حقانيت و درستي هر عقيده اي نميباشد. حکم ارتداد در اديان آسماني ديگر نيز بيان شده و اختصاص به اسلام ندارد. طبيعي است که هر ديني براي محافظت از کيان خود، راهکارهايي را براي وحدت پيروان انديشيده باشد. در مورد اديان ديگر و از جمله مسيحيت بايد توجه داشت که: اين دين دقيقاً آن نيست که حضرت مسيح آورده باشد. آنچه به نام انجيل امروزه در دست مسيحيان قرار دارد، کتاب آسماني حضرت مسيح نيست. اين مطلب را مسيحيان نيز اذعان دارد. در انجيل موجود، جملاتي وجود دارد که به آمدن پيامبري پس از مسيح بشارت داده و به پيروي از او فرمان داده است. اگر کسي پس از تحقيق و بررسي به اين نتيجه برسد که پيامبر پس از مسيح، حضرت محمد است و به او ايمان آورد، به پيام انجيل و حضرت مسيح گوش فرا داده است و حتي از جهت دين آنها نبايد مرتد محسوب شود. اگر به فرض بپذيريم که هيچ گونه تحريفي در اين دين صورت نگرفته باشد، اما از آن جا که دين اسلام خود را تکميل کننده دين مسيحيت ميشناسد و به آن به عنوان ديني که در زمان خود صحيح بوده اما اکنون نسخ شده است، نگريسته ميشود، هم چنين چون دين اسلام آخرين پيام الهي است شخص مؤمن به خداوند بايد به آخرين پيام الهي گوش فرا دهد. مسيحي اگر به خدا ايمان داشته باشد، کاملاً معقول و منطقي است که به دين اسلام و کاملترين پيام آسماني اعتقاد داشته باشد. با وجود پيام کامل الهي، تبعيت از پيامي که زمان آن سپري شده و نسبت به آخرين پيام، کامل نيست، غير منطقي است. در موردحکم ارتداد و آزادي عقيده اضافه ميکنيم که دين اسلام فطري است. اگر فردي به اصول و فروع اسلام آشنا باشد و حالت انکار نداشته باشد، به صورت طبيعي و معمولي به آن ايمان مي آورد. قرآن ميگويد: «لا اکراه في الدين؛ در پذيرش عقيده اکراه نيست». اصولاً عقيده با اکراه سازگار نيست. اين سخن درستي است اما قرآن به دنبال سخن مذکور ميگويد: «قد تبيين الرشد من الغي؛ راه راست از راههاي انحرافي و نادرست روشن است».(3) يعني وقتي راه رشد و حقيقت آشکار است، دليلي براي اکراه و اجبار وجود ندارد، زيرا عقل سليم بدون داشتن انکار و عناد آن را پذيرا است. اما انسان حق ندارد از آزادي سوءاستفاده کند و به بهانه آزادي، اعتقادات جامعه را به باد مسخره بگيرد و امنيت فکري و فرهنگي اجتماع را متزلزل و مختل نمايد.و حکم ارتداد نيز براي چنين موردي است. اين سخن نيز مورد پذيرش عقل و عرف است. حال اگر فردي در خانواده مسلمان تشخيص داد که دين اسلام بر حق نيست، ميتواند دين ديگر را انتخاب کند، اما در جامعه اي که براساس اعتقادات و باورهاي ديني، قوانين، رفتارهاي اجتماعي و فردي، اميال و آرزوهاي انسانها ارزشهاي اخلاقي شکل گرفته که هر يک از اين موارد کارکردهاي بسياري در زندگي فردي و اجتماعي دارد، حق ندارد در برابر دين و اعتقادات موضعگيري نموده و درصدد تخريب آنها باشد، زيرا آثار نامطلوب در زندگي فردي و ا جتماعي ايجاد خواهد کرد و باعث تزلزل ارکان اجتماعي خواهد شد، بنابراين ارتداد از اين جهت که افکار عمومي و ايمان مردم را متزلزل ميکند، اظهار آن روا و شايسته نيست، و با وجود يک سري شرايط اسلام با مرتد برخورد ميکند. اما اگر باور خود را رواج نداد و به امنيت فکري و فرهنگي جامعه آسيبي وارد نکرد، به او کاري ندارند و حکم ارتداد نداشته و عقيده اش نزد خودش محترم است. اين که خدا با او چگونه برخورد ميکند، تنها خدا ميداند که وي صداقت دارد يا از روي عناد و لجاجت به اين عقيده روي آورده است. خداوند فرداي قيامت بر پايه عدل و حکمت، با او رفتار خواهد کرد.
پينوشتها:
1. آل عمران (3) آيه 73.
2. تفسير نمونه، ج 2، ص 614.
3. بقره (2) آيه 256.
۱۳۸۹/۰۴/۰۹ ۱۹:۱۵ شناسه مطلب: 13518
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلّم: - وقتى به ايشان عرض شد : دوست دارم داناترين مردم باشم- : از خدا پروا داشته باش ، تا داناترين مردم باشى . كنز العمّال : 44154 منتخب ميزان الحكمة : 406
پرسش 1:
چرا مسلمانان در جنگ زنان را اسير مي کردند؟
پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اگر منظورتان اين است كه فقط مسلمانان در جنگ زنان را اسير مي كنند، اين طور نيست، زيرا در جنگ ها و خصوصاً در قديم مرسوم بوده كه زنان را علاوه بر مردان به اسارت مي گرفته اند و اختصاصي به اسلام ندارد.
فرض كنيد دولتي كافر به جامعه اسلامي حمله كرده و در نتيجه نبرد افرادي از سپاه دشمن به اسارت در آمدند ؛ مسلما در بين آنها اقشار گوناگوني از زن ومرد مي توانست حضور داشته باشد كه همه به عنوان مقابله با اسلام و كمك به سپاه كفر به حكومت اسلامي حمله كرده اند ؛ حال تكليف اين عده چيست و حكومت اسلامي چگونه بايد با آنها برخورد كند؟
جواب از چند مورد بيرون نيست ؛ يا بايد آنها را از دم تيغ بگذراند يا در زندان اسير كرده و يا آنها را آزاد نمايد ؛ اگر دقت كنيم همه اين موارد دچار مشكلات عديده اي است ؛زنداني كردن اسرا علاوه بر همه مفاسدي كه اصل قانون زندان در پي دارد، بار مالي سنگيني را بر دولت اسلامي تحميل مي كرد .جداي آن كه با نياز مالي بسيار مسلمانان در آن مقطع زماني وكمبودهاي فراوان و حجم زياد اسرا اين امر امكان پذير نبود . اصولاً در آن زمان چنين راهكاري وجود نداشت ، بلكه با تأمين مخارج زندگي بردگان ، از آنها استفاده كاري مي كردند.
كشتن همه اسرا هم نتايج مثبتي در پي نداشت زيرا بسياري از اين افراد شناخت كاملي از اسلام نداشتند .چه بسا با آشنايي درست به اسلام مي گرويدند . به علاوه كشتن بيشتر افراد آثار و نتايج سوء فرهنگي و رواني در پي داشت كه با فلسفه اسلام همخواني نداشت .
از طرف ديگر آزادي همه اسرا هم كاري بسيار نامعقول بود زيرا اين افراد كساني بودند كه با اسلام و مسلمانان به جنگ برخاسته ،حتي برخي از آنان را كشته بودند . به علاوه آزادي آنها همان و بازگشت به آغوش كفار و آمادگي براي شركت در نبرد بعدي همان ؛ پس ناچار لازم بود بدون آن كه نگهداري آنها هزينه و فشاري بر جامعه اسلامي وارد كند، اين افراد در متن جامعه به نوعي وارد شوند كه هم آثار مثبت اقتصادي و رفاهي براي جامعه در پي داشته باشند و هم زمينه آشنايي آنها با حقايق اسلام و بستر ميل وگرايش به اسلام در آنها فراهم گردد و اين همان قانون برده داري مورد امضا وتجويز اسلام بود كه اعمال شد .
هرچند علاوه بر همه اينها نبايد از ياد برد كه اين نوع برده ها در نهايت ندرت بودند ،زيرا چنان كه در تاريخ ذكر شده، بسياري از اسرا با تبادل با اسراي مسلمان يا با دادن فديه و يا با تعليم خواندن و نوشتن به مسلمانان آزادي خود را به دست مي آوردند ، به علاوه اكثر اين افراد اسير خود بردگان و كنيزاني در جامعه كفر بودند ، يعني قبل از اسارت نيز خود برده و كنيز محسوب مي شدند و در حقيقت كساني بودند كه توسط دلالان و تجار برده از مناطق ديگر اسير مي شدند و در مناطق مختلف دنيا به فروش مي رسيدند .
در مورد به اسارت گرفتن زنان مي توان اضافه كرد :
گاهي اوقات نيز فقط مردان به جنگ مي رفتند مانند جنگ بدر که دراين صورت زنان اسير نمي شدند . گاهي كه زنان به صورت مستقيم و غير مستقيم در جنگ حضور داشتند ، اسير مي شدند. نيز ممكن بود كه در يك قبيله تمام مردان در جنگ باشند كه يا كشته و يا اسير شوند، در اين صورت زنان نيز به اسارت در مي آمدند و اين موضوع در آن عصر ، امري متعارف و معمولي بلکه تا حدي ضروري به حساب ميآمد، زيرا بعد از کشته شدن مردان جنگجوي سپاه دشمن يا يک طايفه، اگر زنان و کودکان به عنوان اسارت برده نميشدند و از آنان مراقبت و نگهداري نميشد و هزينه زندگي آنان تأمين نميگرديد،مشکلات زيادي براي خود آنها به وجود ميآمد، چون زنان نميتوانستند امور زندگي خود و نيازهاي خانواده را تأمين کنند، بنابر اين ضرورت اجتماعي آن زمان چنين اقتضا ميکرد که زنان و کودکان به اسارت گرفته شوند تا هم از نظر معيشت تأمين گردند، هم از نظر اخلاقي و فرهنگي و تربيت داراي سرپرستي باشند که به آنان رسيدگي نمايد و هم در جامعه اسلامي رشد كرده و با فرهنگ اسلامي آشنا شوند.
آن عصر زنان کاملاً وابسته به مردان بودند و به شدت نياز به سرپرست داشتند . سرپرستي هم بايد توسط مردان انجام ميشد، همچنين اگر زنان و کودکان را رها ميکردند، مورد حمله و تجاوز طايفهها و گروهها و افراد قدرتمند ديگر قرار ميگرفتند.
البته اسلام بعد از به اسارت گرفتن زنان و کودکان و افراد ديگر زمينههاي زيادي براي آزادي تدريجي آنان فراهم کرده که در کتابهاي فقهي آمده است.
براي آگاهي بيشتر به کتابهايي مانند:
1) نگاهي به بردگي، از محمدعلي گرامي؛ 2) اسلام و مسأله آزادي بردگي،از موسوي زنجاني؛ 3) بردگي در اسلام، از صادق ايرجي، مراجعه نماييد.
۱۳۸۹/۰۴/۰۵ ۲۰:۲۴ شناسه مطلب: 13244
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
به چنين کراهتي( انداختن انگشتر به انگشت شست)دست نيافتيم . آنچه زياد تأکيد شده ، انگشتر را به دست راست نمودن است؛ انگشتر به دست چپ کردن نيز تنها در صورت استنجا و طهارت اگر اسماي متبرکه داشته باشد، نهي شده است.(1)
درارتباط هاي بعدي نام مرجع خود را ذکر کنيد.
پي نوشت:
1.حليه المتقين،ص 31.