پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :
از پرخورى بپرهيزيد كه دل را سخت مى‏كند ، و اعضاى بدن را در اطاعت خدا تنبل مى‏سازد ، و همّتها را از شنيدن پند و اندرز كر مى‏كند . بحار الأنوار : 77 / 182 / 10 منتخب ميزان الحكمة : 22

پرسش 1:
ابوتراب يعني چه و چرا اين لقب به حضرت علي (ع) داده شده است؟

پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در وجه نامگذارى على(ع) به «ابوتراب» و زمان و مکان آن اختلاف نظر وجود دارد. از مجموع روايات استفاده مى شود در مکان‏ها و زمان‏هاى مختلف پيامبر(ص) به طور مکرّر على(ع) را با کنيه «ابوتراب» خطاب مي کرد و اين کنيه را پيامبر(ص) به على(ع) داده است.
در اين جا به دو مورد اشاره مى شود:
1- پيامبر با گروهى از يارانش در نيمه جمادى الاولى سال دوم هجرى به تعقيب کاروان قريش که به سرپرستى ابوسفيان عازم شام بود، تا نقطه‏اى به نام »عشيره« پيش رفتند، اما اثرى از کاروان قريش نيافتند. در يکى از روزها که در عشيره بودند، پيامبر بر بالين على(ع) و عمار آمد، ديد خوابيده‏اند و بر سر و صورت على خاک نشسته است.
حضرت آن دو را با مهربانى و ملاطفت بيدار کرد و خطاب به على فرمود: «اى ابوتراب (آغشته به خاک) برخيز! آيا نمى‏خواهى شقى‏ترين مردمان روى زمين را به تو خبر دهم! يکى به نام احمير (لقب قدار بن سالف) است که ناقه صالح پيامبر را پى کرد. ديگرى کسى است که شمشير بر فرق تو مى زند و محاسن تو را به خون سرت رنگين مى کند».(1) از آن پس على(ع) ميان مسلمانان به ابوتراب معروف گرديد. اين کنيه را حضرت بسيار دوست داشت، زيرا پيامبر او را به چنين کنيه‏اى خطاب کرده بود.(2)
2- عباية بن ربعى در وجه ديگر اين نامگذارى مى گويد: به ابن عباس گفتم: چرا رسول خدا على(ع) را »ابوتراب« ناميد؟ گفت: چون على صاحب زمين است و پس از پيامبر حجت خدا بر اهل زمين است و به وسيله او زمين و آرامش آن باقى است، از اين رو او را «ابوتراب» ناميد.
از رسول خدا شنيدم: «وقتى روز قيامت به پا مى شود، آن قدر ثواب و کرامت نصيب شيعيان على(ع) مى شود که کفار با ديدن اين صحنه مى گويند: اى کاش ما از خاک، يعنى از شيعيان على بن ابى طالب بوديم».(3)
پي نوشت ها:
1- کامل ابن اثير، ج 1، ص 522؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 133.
2- اصغر ناظم زاده، مظهر ولايت، ص 38.
3- همان، ص 38 - 39.