چه دلایلی مبنی بر اثبات وجود آخرت هست؟
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
روشن است كه دلائل نقلي در اين زمينه بسيار است اما دلايل مختلفي براي اثبات عقلي معاد و عالم آخرت اقامه ميشود كه در اين باره به دو برهان حكمت و عدالت اشاره ميشود:
1. برهان حكمت
اندكي تأمل در جزئيات اين عالم و خط سيري كه انسان در زندگي خود در پيش ميگيرد، نشان ميدهد كه وجود عالمي ديگر در پس اين دنيا، لازمه حكيمانه بودن خلقت اين عالم و انسان است. اگر زندگى اين جهان را بدون جهان ديگر در نظر بگيريم، پوچ و بىمعنا خواهد بود؛ درست به اين مىماند كه زندگى دوران جنين را بدون زندگى اين دنيا فرض كنيم. اگر قانون خلقت اين بود كه تمام جنينها در لحظه تولد خفه مىشدند و مىمردند، چقدر دوران جنينى بىمفهوم جلوه مىكرد؟ همچنين اگر زندگى اين جهان بريده از جهان ديگر تصور شود، اين سر در گمى وجود خواهد داشت.
زيرا چه لزومى دارد كه ما هفتاد سال يا كمتر و بيشتر در اين دنيا در ميان مشكلات دست و پا زنيم، مدتى خام و بىتجربه باشيم، مدتى هم به دنبال تحصيل علم و دانش باشيم و هنگامى كه از نظر معلومات به جايى رسيديم، برف پيرى بر سر ما نشسته، تازه از خود ميپرسيم كه براى چه زندگى مىكنيم؟ خوردن مقدارى غذا و پوشيدن چند دست لباس و خوابيدن و بيدار شدنهاى مكرر و ادامه دادن اين برنامه خسته كننده تكرارى براي چيست؟ آيا بهراستى اين آسمان گسترده، اين زمين پهناور و اين همه مقدمات و مؤخرات و اين همه استادان و مربيان و اين همه كتابخانههاى بزرگ و اين ريزهكاريهايى كه در آفرينش ما و ساير موجودات به كار رفته، همه فقط براى همان خوردن و نوشيدن و پوشيدن و زندگى مادى است؟ آيا اين امر، با حكيم بودن خداوند و خالق اين مجموعه عظيم هماهنگي دارد؟ مسلماً، خير. حكمت خداوند ميطلبد كه حتماً در پس اين عالم، عالم ديگري باشد كه اعمال اين دنيا و قابليتهايي را كه انسان در پس يك عمر زندگي كسب ميكند، در آن سرا به كار بندد و لذت واقعي زندگي انساني را بچشد.
قرآن مجيد به همين نكته عقلي اشاره دارد كه مىگويد: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَينا لا تُرْجَعُونَ؛ (1) آيا گمان كرديد بيهوده آفريده شدهايد و به سوى ما باز نمىگرديد؟» با توجه به اينكه انسان داراي روح قابل بقا است و ميتواند داراي كمالات ابدي و جاوداني گردد، آن هم كمالاتي كه از نظر مرتبه و ارزش وجودي قابل مقايسه با كمالات مادي نيست، اگر حيات او منحصر به حيات دنيوي محدود باشد، با حكمت الهي سازگار نخواهد بود. (2)
با توجه به اينكه يكي از غرايز اصيل انسان، حبّ به بقا و جاودانگي است كه دست آفرينش الهي در فطرت او به وديعت نهاده و رفتارهايي نظير ترس انسانها از مرگ يا تلاش براي فرار از آن، بهترين شاهد بر وجود چنين ميل فطري در درون انسانها است، اين غريزه حُكم نيروي محرك فزايندهاي را دارد كه او را به سوي ابديت سوق ميدهد و همواره بر شتاب حركتش ميافزايد.
اكنون اگر فرض شود كه سرنوشت چنين متحركي جز اين نيست كه در اوج شتاب حركت به صخرهاي برخورد كند و متلاشي شود، آيا ايجاد آن نيروي فزاينده با چنين غايت و سرنوشتي متناسب خواهد بود؟ پس وجود چنين ميل فطري، هنگامي با حكمت الهي سازگار است كه زندگي ديگري جز اين زندگي محكوم به فنا و مرگ در انتظار او باشد.
با توجه به اين دو مطلب، به اين نتيجه ميرسيم كه ميبايد زندگي ديگري براي انسان وراي اين زندگي محدود دنيوي وجود داشته باشد تا مخالف حكمت الهي نباشد. ميتوان ميل فطري به جاودانگي را مقدمه ديگري قرار داد و به ضميمه حكمت الهي، آن را برهان ديگري به حساب آورد. (3)
2. برهان عدالت
دليل ديگر در اين باب، برهان عدالت است. در اين جهان انسانها در انتخاب و انجام كارهاي خوب و بد آزادند. از يك سو، كساني يافت ميشوند كه تمام عمر خود را صرف عبادت خدا و خدمت به بندگان او ميكنند. از سوي ديگر، تبهكاراني ديده ميشوند كه براي رسيدن به هوسهاي شيطاني خودشان، بدترين و زشتترين گناهان را مرتكب ميگردند.
اما ميبينيم كه در جهان، نيكوكاران و تبهكاران به پاداش و كيفري كه درخور اعمالشان باشد، نميرسند. چه بسا تبهكاراني كه از نعمتهاي بيشتري برخوردار بوده و هستند. زندگي دنيا، ظرفيت پاداش و كيفر بسياري از كارها را ندارد؛ مثلاً كسي كه هزاران شخص بيگناه را به قتل رسانيده است، نميتوان او را جز يك بار قصاص كرد و ساير جناياتش بيكيفر ميماند؛ در صورتي كه مقتضاي عدل الهي اين است كه هر كس كوچكترين كار خوب يا بدي انجام ميدهد، به نتيجه آن برسد.
پس همچنان كه جهان، سراي آزمايش و تكليف است، بايد جهان ديگر باشد كه سراي پاداش و كيفر و ظهور نتايج اعمال باشد؛ هر فردي به آنچه شايسته است، نايل گردد تا عدالت الهي تحقق عيني يابد. (4)
پينوشتها:
1. مؤمنون (23)، آيه 115.
2. ر.ك: آيت الله مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، دار الكتب الإسلاميه، تهران، 1374 ش، ج 18، ص 480.
3. ر.ك: محمد تقي مصباح، آموزش عقايد، نشر بين الملل، تهران، 1381ش، ص 364-365.
4. همان، ص 366.
موفق باشید.