لطفا تاریخچه ساخت و بنای کعبه و تاریخچه ساخت بناهای اطراف آنرا بگویید

با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

دوست عزيز اين سوال قبلا پاسخ داده شده در صورت عدم دريافت مجددا ارسال مي شود.

در سوره آل‏عمران (3): آيه 96 آمده
إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمِينَ
نخستين خانه‏اى كه براى مردم (و نيايش خداوند) قرار داده شد در سرزمين مكه است كه پر بركت و مايه هدايت جهانيان است.
در آيه فوق قرآن مى‏گويد اگر كعبه بعنوان قبله مسلمانان انتخاب شده است، جاى تعجب نيست، زيرا اين نخستين خانه توحيد است، و باسابقه‏ترين معبدى است كه در روى زمين وجود دارد، هيچ مركزى پيش از آن مركز نيايش و پرستش پروردگار نبوده، خانه‏اى است كه براى مردم و بسود جامعه بشريت در نقطه‏اى كه مركز اجتماع و محلى پربركت است ساخته شده است.
تاريخ و منابع اسلامى هم به ما مى‏گويد كه خانه كعبه بدست آدم(ع) ساخته
شد و سپس در طوفان نوح آسيب ديد و به وسيله ابراهيم خليل تجديد بنا شد.
جالب توجه اينكه در اين آيه خانه كعبه كه نام ديگرش" بيت اللَّه" هست بعنوان خانه مردم معرفى شده، و اين تعبير بيان كننده اين حقيقت است كه آنچه بنام خدا و براى خدا است بايد در خدمت مردم و بندگان او باشد، و آنچه در خدمت مردم و بندگان خدا است براى خدا محسوب مى‏شود.
ضمنا از اين آيه اهميت سابقه داشتن در مسيرهاى الهى و سازنده، روشن مى‏شود، و لذا در آيه فوق نخستين فضيلتى كه براى خانه كعبه ذكر شده همان سابقه ممتد و طولانى آن است و از اينجا پاسخ ايرادى كه در مورد احترام" حجر الاسود" مى‏شود نيز روشن مى‏گردد، زيرا عده‏اى مى‏گويند يك قطعه سنگ چه ارزش و اهميتى دارد كه همه سال ميليونها مردم براى استلام آن (دست گذاشتن بر آن) بر يكديگر پيشى گيرند و بعنوان يك مستحبّ مؤكد در برنامه زائران خانه خدا گنجانيده شود؟
ولى توجه به تاريخچه اين سنگ مخصوص نشان مى‏دهد كه امتيازى در آن است كه در هيچ سنگ ديگرى در جهان نمي توان پيدا كرد و آن اين كه پرسابقه‏ترين چيزى است كه بعنوان مصالح ساختمان، در يك مركز عبادت و پرستش خداوند، بكار رفته، زيرا مى‏دانيم تمام معابد روى زمين و حتى كعبه كه نخستين پرستشگاه است بارها تجديد بنا شده و مصالحى كه در ساختمان آنها بكار رفته، تغيير يافته است تنها همين قطعه سنگ است كه با مرور هزاران سال هنوز بعنوان مصالح ثابت در اين معبد پر سابقه پا بر جا مانده است، بنا بر اين اهميت آن در واقع همان سابقه داشتن در مسير خدا و خدمت به مردم است.
بعلاوه اين سنگ تاريخ خاموشى از نسلهاى فراوان مؤمنان در قرون و اعصار مختلف است، اين سنگ زنده كننده خاطره استلام انبياى بزرگ و بندگان خاص خدا است كه در كنار آن به نيايش پروردگار برخاستند.
منظور از بكه چيست؟
" بكه" در اصل از ماده" بك" (بر وزن فك) به معنى ازدحام و اجتماع است، و اين كه به خانه كعبه، يا زمينى كه خانه كعبه در آن ساخته شده است" بكه" گفته‏اند به خاطر ازدحام و اجتماع مردم در آنجا است و بعيد نيست كه اين اسم از آغاز روى آن نبوده و پس از رسميت يافتن براى عبادت روى آن گذاشته شده باشد.
در روايتى از امام صادق(ع) نقل شده كه" مكه" نام مجموع شهر است و" بكه" نام محلى است كه خانه كعبه در آنجا بنا شده است.
بعضى از مفسران نيز احتمال داده‏اند كه بكه همان مكه بوده باشد كه" م" در آن تبديل به" ب" شده است نظير" لازم" و" لازب" كه هر دو در لغت عرب به- يك معنى است.
براى نامگذارى خانه كعبه و محل آن به" بكه" وجه ديگرى نيز گفته‏اند و آن اين كه ماده مزبور به معنى از بين بردن نخوت و غرور آمده است، و چون در اين مركز بزرگ، همه تبعيضات برچيده مى‏شود و گردنكشان و مغروران همانند مردم عادى بايد به نيايش برخيزند و غرور آنها به اين وسيله درهم شكسته ميشود به آن بكه گفته شده(1)
توسعه كعبه و مسجد الحرام
اين معنا، متواتر و قطعى است كه، بانى كعبه (فعلي) ابراهيم خليل بوده و ساكنان اطراف كعبه بعد از بناى آن، تنها فرزندش اسماعيل و قومى از قبائل يمن بنام جرهم بوده‏اند. و كعبه تقريبا ساختمانى به صورت مربع بنا شده كه هر ضلع آن به سمت يكى از جهات چهارگانه: شمال، جنوب، مشرق و مغرب بوده و بدين جهت اينطور بنا شده كه بادها هر قدر هم كه شديد باشد، با رسيدن به آن شكسته شود و نتواند آن را خراب كند.
و اين بناى ابراهيم (ع) هم چنان پاى بر جا بود تا آنكه يك بار عمالقه آن را تجديد بنا كردند. و يك بار ديگر قوم جرهم (و يا اول جرهم بعد عمالقه، هم چنان كه در روايت وارده از امير المؤمنين اينطور آمده بود.)
و آن گاه، وقتى زمام امر كعبه به دست قصى بن كلاب، يكى از اجداد رسول خدا ص افتاد (يعنى قرن دوم قبل از هجرت) قصى آن را خراب كرد و از نو با استحكامى بيشتر بنا نمود و با چوب دوم (درختى شبيه به نخل) و كنده‏هاى نخل آن را پوشانيد، و در كنار آن بنائى ديگر نهاد به نام دار الندوة، كه در حقيقت مركز حكومت و شوراى با اصحابش بود. آن گاه جهات كعبه را بين طوائف قريش تقسيم نموده كه هر طايفه‏اى خانه‏هاى خود را بر لبه مطاف پيرامون كعبه بنا كردند و در خانه‏هاى خود را بطرف مطاف باز كردند.
بعضى گفته‏اند: پنج سال قبل از بعثت نيز يك بار ديگر كعبه به وسيله سيل منهدم شد، و طوائف قريش عمل ساختمان آن را در بين خود تقسيم كردند، و بنائى كه آن را مى‏ساخت مردى رومى بنام" ياقوم" بود و نجارى مصرى او را كمك مى‏كرد، و چون رسيدند به محلى كه بايد حجر الاسود را كار بگذارند، در بين خود نزاع كردند، كه اين شرافت نصيب كداميك از طوائف باشد؟ در آخر همگى بر آن توافق كردند كه محمد ص را كه در آن روز سى و پنج‏ساله بود بين خود حكم قرار دهند، چون به وفور عقل و سداد رأى او آگاهى داشتند.
آن جناب دستور داد تا ردائى بياورند و حجر الاسود را در آن نهاده و به قبائل دستور داد تا اطراف آن را گرفته و بلند كنند، و حجر را در محل نصب يعنى ركن شرقى بالا بياورند. آن گاه خودش سنگ را برداشت و در جايى كه مى‏بايست باشد، قرار داد.
و چون خرج بنائى آنان را به ستوه آورده بود، بلندى آن را به همين مقدار كه فعلا هست گرفتند. و يك مقدار از زمين زير بناى قبلى از طرف حجر اسماعيل خارج ماند و جزء حجر شد، چون بنا را كوچك‏تر از آنچه بود ساختند و اين بنا هم چنان بر جاى بود تا زمانى كه عبد اللَّه زبير در عهد يزيد بن معاويه مسلط بر حجاز شد و يزيد سردارى بنام حصين به سركوبيش فرستاد، و در اثر جنگ و سنگهاى بزرگى كه لشكر يزيد با منجنيق بطرف شهر مكه پرتاب مى‏كردند، كعبه خراب شد و آتش‏هايى كه باز با منجنيق به سوى شهر مى‏ريختند، پرده كعبه و قسمتى از چوبهايش را بسوزانيد، بعد از آنكه با مردن يزيد جنگ تمام شد، عبد اللَّه بن زبير به فكر افتاد، كعبه را خراب نموده بناى آن را تجديد كند، دستور داد گچى ممتاز از يمن آوردند، و آن را با گچ بنا نمود و حجر اسماعيل را جزء خانه كرد، و در كعبه را كه قبلا در بلندى قرار داشت، تا روى زمين پائين آورد. و در برابر در قديمى، درى ديگر كار گذاشت. تا مردم از يك در درآيند و از در ديگر خارج شوند و ارتفاع بيت را بيست و هفت ذراع (تقريبا سيزده متر و نيم) قرار داد و چون از بنايش فارغ شد، داخل و خارج آن را با مشك و عبير معطر كرد، و آن را با جامه‏اى از ابريشم پوشانيد، و در هفدهم رجب سال 64 هجرى از اين كار فارغ گرديد.
و بعد از آنكه عبد الملك مروان متولى امر خلافت شد، حجاج بن يوسف به فرمانده لشكرش دستور داد تا به جنگ عبد اللَّه بن زبير برود كه لشكر حجاج بر عبد اللَّه غلبه كرد و او را شكست داده و در آخر كشت و خود داخل بيت شد و عبد الملك را بدآنچه ابن زبير كرده بود خبر داد. عبد الملك دستور داد، خانه‏اى را كه عبد اللَّه ساخته بود خراب نموده به شكل قبلى‏اش برگرداند. حجاج ديوار كعبه را از طرف شمال شش ذراع و يك وجب خراب نموده و به اساس قريش رسيد و بناى خود را از اين سمت بر آن اساس نهاد، و باب شرقى كعبه را كه ابن زبير پائين آورده بود در همان جاى قبليش (تقريبا يك متر و نيم يا دو متر بلندتر از كف) قرار داد و باب غربى را كه عبد اللَّه اضافه كرده بود مسدود كرد آن گاه زمين كعبه را با سنگهايى كه زياد آمده بود فرش كرد.
وضع كعبه بدين منوال باقى بود، تا آنكه سلطان سليمان عثمانى در سال نهصد و شصت روى كار آمد، سقف كعبه را تغيير داد. و چون در سال هزار و صد و بيست و يك هجرى احمد عثمانى متولى امر خلافت گرديد، مرمت‏هايى در كعبه انجام داد، و چون سيل عظيم سال هزار و سى و نه بعضى از ديوارهاى سمت شمال و شرق و غرب آن را خراب كرده بود، سلطان مراد چهارم، يكى از پادشاهان آل عثمان دستور داد آن را ترميم كردند و كعبه ديگر دستكارى نشد تا امروز كه سال هزار و سيصد و هفتاد و پنج هجرى قمرى و يا سال هزار و سيصد و سى و پنج هجرى شمسى است.(2)
در تفسير" عياشى" نقل شده كه در زمان منصور، خليفه عباسى، بر اثر كثرت حجاج مى‏خواستند مسجد الحرام را بار ديگر توسعه دهند، منصور مردمى را كه در اطراف مسجد خانه داشتند طلبيد، تا خانه آنها را خريدارى كند، ولى آنها به هيچ قيمتى حاضر به فروش نشدند، منصور در بن‏بست سختى قرار گرفته بود (زيرا از يك طرف نمى‏خواست با اعمال زور خانه‏هاى آنها را خراب كند. چون انعكاس خوبى نداشت و از طرف ديگر آنها هم حاضر به واگذارى خانه خود نبودند) در اين باره از امام صادق (ع) سؤال كرد، امام فرمود غمناك مباش در اين باره دليل روشنى است كه مى‏توانى با آن استدلال كنى، پرسيد كدام دليل؟ فرمود: به- كتاب خدا، پرسيد به كجاى كلام الهى؟ فرمود: به اين آيه:" إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً" زيرا خداوند مى‏گويد:" نخستين خانه‏اى كه براى مردمان ساخته شد، خانه كعبه بود" بنا بر اين اگر آنها پيش از بناى كعبه خانه ساخته بودند اطراف خانه كعبه مال آنها بود، ولى اگر خانه كعبه مقدم بوده، اين حريم (تا آنجا كه مورد نياز زائران خانه خداست) متعلق به كعبه است!.
منصور دستور داد آنها را حاضر ساختند و به همين سخن در برابر آنها استدلال كرد آنان در پاسخ فرو ماندند و گفتند: هر طور مايل باشى موافق خواهيم بود.
باز در همان تفسير نقل شده كه نظير اين حادثه در زمان مهدى عباسى تكرار شد، مهدى از فقهاى وقت سؤال كرد همه گفتند: اگر مالكان خانه‏ها راضى نباشند ملك غصبى را نمى‏توان داخل مسجد الحرام كرد، على بن يقطين اجازه خواست تا اين مسئله را از موسى بن جعفر (ع) سؤال كند، مهدى به والى مدينه نوشت تا حل اين مشكل را از امام موسى بن جعفر ع بخواهد حضرت فرمود:
بنويس" بسم اللَّه الرحمن الرحيم اگر خانه كعبه اول بنا شده و مردم سپس در كنار آن فرود آمده‏اند فضاى اطراف آن متعلق به خانه كعبه است، و اگر سكونت مردم در آنجا مقدم بر خانه كعبه بوده آنها سزاوارترند".
چون پاسخ به" مهدى عباسى" رسيد بقدرى خوشحال شد كه نامه را گرفت و بوسيد، سپس دستور داد خانه‏ها را خراب كردند، صاحبان خانه بخدمت امام- موسى بن جعفر ع رفتند و تقاضا كردند نامه‏اى در اين باب به مهدى بنويسد تا قيمت خانه‏هاى آنها را رد كند. حضرت در نامه نوشت: چيزى به آنان عطا كن. او هم آنها را راضى كرد.(3 )
براي آگاهي بيشتر به، كعبه و مسجد الحرام در گذر تاريخ - بعثه مقام معظم رهبري
newportal.hajj.ir/default.aspx?id=22&LibID=412
مراجعه نمائيد.
پي نوشت ها:
1. تفسير نمونه، ج‏3، ص 9 -13 .
2. ترجمه الميزان، ج‏3، ص 550 - 556 .
3. تفسير نمونه، همان؛ ترجمه الميزان، همان.
موفق باشید.