با عرض سلام و خسته نباشید. همانطور که می دانید طبق خطبه حضرت زهرا(س) در احتجاج با ابوبکر، استدلال ابوبکر این است که از پیامبر شنیدم که من ارث باقی نمی گذارم، حضرت زهرا(س) می فرمایند منظور از ارث، ارث در نبوّت و رسالت است، وگرنه قرآن به ارث بردن سلیمان داوود اشاره می کند.

پرسشی که من دارم بر سر همین است، آیا ارث انبیاء امری مادّی است؟ همین ارث سلیمان از داوود، آیا مادّی بوده است یا در معنویات بوده است؟

همچنین در اصول کافی هم از چهار طریق در روایتی که طبق اجتهاد کارشناسان نرم افزار درایة النور صحیح السند است، به نقل از حضرت رسول(ص) چنین می خوانیم: «...علما وارث پيامبرانند زيرا پيامبران درهم و دینار به ارث نگذارند بلكه دانش به ارث گذارند...»(الكافي ج1 ص34 «كِتَابُ فَضْلِ الْعِلْم‏» بَابُ ثَوَابِ الْعَالِمِ وَ الْمُتَعَلِّم‏؛ حدیث1)

اصول کافی همچنین در حدیث دیگری که البته ابی البختری غیر ثقه را در سلسله روّات دارد، از امام صادق(ع) نقل می کند: «...علما وارثان انبیاء هستند، زیرا انبیاء درهم و دیناری به ارث نمی گذارند، بلکه حدیثهایی از احادیثشان را به ارث می گذارند...»(اصول کافی، ج1، ص32)

پس از این روایات بر می آید که ارث انبیاء علم و حدیث است(و نه چیزهای مادّی مثل درهم و دینار).

با این توضیحات دو پرسش دارم:

1. چگونه فدک که چیزی مادّی است، می تواند ارث پیامبر باشد؟

2.آیا در منابع اهل سنّت نیز مؤیدی بر اینکه فدک ارث حضرت زهرا بوده است(به غیر از مواردی که خود حضرت خواهان ارث خویش هستند) وجود دارد؟

با تشکّر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در مورد سوال شما بايد گفت كه حضرت فاطمه زهرا(س) در مقام احتجاج با ابوبكر در قضيه فدك دو امر را در نظر داشته و خواهان اثبات دو مساله بودند: 1. اثبات ادعاي خود در تملك فدك. 2. رد استدلال خصم كه بر پايه حديث جعلي(1) «نحنُ معاشرَ الانبياء لا نُورَثْ؛ ما جماعت پيغمبران ارث نمي‎ گذاريم.»مي گفتند پيامبر از خود ارثي باقي نگذاشته است كه به حضرت برسد.
توضيح بيشتر آنكه حاكميت براى آنكه ملكيت حضرت را زير سؤال ببرند. مطرح كردند كه فدك ارث پيامبر (ص) است كه به حضرت فاطمه (س) رسيده است. حضرت در ابتدا استدلال مي كنند كه فدك نه ارث ايشان بلكه هديه پيامبر بوده و در زمان حيات خود اين منطقه را به ملكيت حضرت زهرا (س) در آورده اند. ابوبكر براي حرف خود از حضرت شاهد خواستند كه حضرت ام ايمن و حضرت امير (ع) را به عنوان شاهد ارائه كردند و استدلال نمودند كه فدك از چهار سال پيش نزد ايشان بوده و وي در اين زمين تصرف مالكانه انجام مي داده اند. ابوبكر در اين مورد مجاب شد و ملك را با نامه اي به ايشان بازگرداند كه عمر در برابر اين كار مقاومت كرده و قباله را پاره كرد. در ادامه حضرت علي(ع) وارد ميدان استدلال شد كه استدلال ايشان را از كتاب احتجاج نقل مي كنيم:
« پس از آن حضرت علىّ(ع) به مسجد آمد و خطاب به أبوبكر- كه ميان جماعت مهاجر و انصار بود- فرمود: براى چه فاطمه را از ميراث پدرى او محروم ساختى حال اينكه او در زمان حيات رسول خدا مالك آن شده بود؟! أبو بكر گفت: اين فى‏ء (مال همه) مسلمين است، اگر شهودى را بياورد كه رسول خدا در زمان حياتش به او بخشيده قبول است و گرنه او هيچ حقّى در فدك ندارد.
حضرت امير(ع) فرمود: اى أبو بكر، آيا در باره ما خلاف دستور خداوند در باره مسلمانان حكم مى‏كنى؟ گفت: نه اين طور نيست، فرمود: اگر در دست يكى از مسلمانان چيزى باشد و من ادّعا كنم كه مالك آن هستم، تو از كداميك از ما درخواست شهود مى‏نمائى؟
گفت: معلوم است كه فقط از تو طلب شاهد مى‏كنم، فرمود: پس چرا از فاطمه طلب شاهد مى‏كنى؛ با اينكه او فدك را از زمان رسول خدا تصاحب كرده و تا بعد از وفات او نيز مالك آن بوده، حال اينكه از مسلمانان ديگر- كه مدّعى هستند- درخواست شاهدى نمى‏كنى؟ أبو بكر ساكت شده و مجاب گشت. »(2) اما متاسفانه باز هم عمر مقاومت كرده و با وجود اقامه شاهد باز هم فدك را به حضرت زهرا(س) باز نگرداند.
بر فرض ارث بودن فدك نيز حضرت فاطمه (س) در مقام غلبه بر خصم، اين حديث و ادعا را با قرآن تطبيق مي دهند و با ذكر مواردي مغرضانه بودن و جعلي بودن آن را نشان مي دهند. (3)
اما اينكه رواياتي به اين مضمون در كتب حديثي ما وجود دارد بايد گفت درست است. اما بين اين دو دسته از روايات تفاوتي هست. توجه كنيد كه فرق است بين اين‌كه انبياء براي مردم چه ارثي به جا گذاشتند و بين اينكه از اموال خودشان چه ارثي براي وارثانشان به جا گذاشتند.
يك وقت انبياء را به عنوان شخصيت حقوقي‌شان را در نظر مي‌گيريم، در اين صورت انبياء در مقابل امت مطرح مي‌شوند. اين‌جا مي‌توان سؤال كرد كه پيغمبر براي امتش چه ارثي مي‌گذارد؟ كه در جواب مي‌فرمايد: پيغمبر براي امتش مالي به ارث نمي‌گذارد؛ بلكه علم، معرفت و دين را براي آنها به ارث مي‌گذارد. اما وقتي شخص حقيقي پيغمبر به عنوان محمد بن عبدالله (ص) مطرح است، سؤال مي‌شود براي زن و بچه‌اش چه ارثي گذاشته است. اين دو، دو مسأله جدا هستند.
نبي به اعتبار نبي بودن براي امت مالي به ارث نمي‌گذارد و اين مطلب صحيحي است؛ ولي اين با اين جهت كه ايشان يك فرد تابع احكام اسلام است منافات ندارد. پيغمبر اسلام هم از آن جهت كه بايد احكام اسلام را عمل كند و حقوق اسلامي به او تعلق مي‌گيرد مثل ساير مسلمانهاست. او هم مثل ساير مسلمانها بايد نماز بخواند، روزه بگيرد، حلال و حرام خدا را رعايت كند و أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ شاملش مي‌شود و بايد در معامله وفادار باشد و ... . آيات صريحي در قرآن هست كه انبياء براي فرزندانشان ارث مي‌گذارند مانند: «وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُد؛ و سليمان وارث داوود شد.(4) حضرت زكريا از خدا فرزندي خواست كه از او ارث ببرد «يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ؛ كه وارث من و دودمان يعقوب باشد.»(5) در اين آيات مقصود اين نيست كه چون نبي و پيامبر هستند ارث گذاشته‌اند؛ بلكه مقصود اين است كه چون مسلماني تابع احكام خدا هستند از مورّث ارث مي‌برند و براي وارثانشان ارث مي‌گذارند. (6)
و اما كتب معتبرة اهل تسنن كه متعرض قضية غصب فدك گرديده‎اند بسيارند و اگر كسي خواسته باشد به آنها مراجعه كند به كتاب شريف الغدير، تأليف علامه اميني (رحمه الله عليه) مراجعه كند و مع ذلك ما در اينجا به چند كتاب اشاره مي‎كنيم:
فتوح البلدان، البلاذري ص38ـ صواعق، لإبن حجر ص22ـ شرح نهج البلاغه لإبن ابي الحديد المعتزلي، ج4 ص78 تا 106،ـ صحيح بخاري، كتاب فرائض ج4 ص101 و كتاب الجهاد، ج1 ص115 و ج3 ص40 سيرة حلبي، ج3، ص 390، صحيح بخاري، ج3، ص40، چاپ مصر، سال 1304 ه.ق.
پي نوشت ها:
1. براي مطالعه بيشتر در زمينه جعلي بودن اين حديث ر.ك: رسالة حول الحديث نحن معاشر الأنبياء لانورث نوشته شيخ مفيد (ره)
2. طبرسي، احمد بن علي، الاحتجاج، ترجمه بهراد جعفرى، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1381ش، ج‏1، ص 217.
3. مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، موسسه الوفاء، بيروت، 1404ق، ج29، ص229.
4. نمل(27) آية 15.
5. مريم(19) آية 6.
6. سخنراني آيت الله مصباح يزدي، شرح خطبه فدكيه، جلسه چهارم، منبع سايت مكتب http://almaktab.ir
موفق باشید.