با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
«قسمت» به معاني مختلفي به كار برده مي شود كه اعتقاد به برخي از آن ها، موجه است و به برخي ديگر ناموجه و بي دليل. قسمت به اين معنا كه: «يك رويداد، معلول يك سري عوامل است كه با تحقق آن عوامل، قطعاً آن رويداد به وقوع خواهد پيوست»، كاملاً منطقي و صحيح است؛ مثلاً اگر كسي هر روز ورزش كند، عضلاتش قوي خواهد شد و يا اگر در عبور از خيابان دقت نكند، تصادف رخ خواهد داد.
معني ديگر براي قسمت، آن است كه: «نقش فرد در حوادث كاملاً ناديده گرفته شده، همه چيز به مقدرات واگذار گردد». اين برداشت نادرست است. توجيه خوبي براي اهمال و ناتواني ها است و با آموزه هاي ديني در تضاد است. بنا بر اين مي توان گفت:
معناي صحيحي كه براي قسمت وجود دارد، قضا و قدر الهي است و اينكه اراده انسان در سرنوشت او مؤثر است. البته اراده انسان تنها عامل تعيين كننده رخدادهاي زندگي او نيست . بسياري از مردم در موارد زيادي از وقايع زندگي تعبير ميكنند كه «قسمتش چنين بود». از اين تعبير معمولاً معناي جبر برداشت ميشود، در حالي كه «قسمت» به معناي «جبر» و سرنوشت حتمي گريزناپذير، نيست ؛ تنها معناي مقبولي كه براي «قسمت» وجود دارد، قضا و قدر است كه با اراده و اختيار انسان منافاتي ندارد.
بر اين اساس اگر منظور از وجود قسمت و تقدير و سرنوشت در ازدواج، اين است كه در همسر گزيني، عقل و تدبير، تحقيق و مشورت، سپس گزينش همسر مطلوب، نقشي ندارد، بلكه به حكم جبر از ازل مقرر گشته كه فلان دختر بايد همسر فلان پسر شود، سخني نادرست است.
اما اگر منظور اين است كه براي هر فردي مقدراتي در امور مختلف از جمله در كيفيت و كميت و ويژگي هاي ازدواج متناسب با عملكردش رقم مي خورد، بايد گفت: بله همين گونه است ، اما اين به معناي عدم دخالت انسان در اين امور نيست و خود ما در نوع رقم خوردن اين قسمت و اين تقدير نقش بسيار مهمي را ايفا مي كنيم .
به عبارت روشن تر:
1. سرنوشت انسان متأثر از افكار و عقايد دروني و عملكردهاي خود، اطرافيان و جامعه است كه در آن زندگي ميكند. سرنوشت چيزي جز بازتابِ تراوش دروني و بروني افراد و جامعه نيست كه با ميل و اراده آن را انتخاب ميكند.
2. سرنوشت انسان تابع دو دسته عوامل تأثير گذار مادي و معنوي است كه فرد يا جامعه به آن عوامل رو آورده، از آنها بهره برده و زمينه تأثير گذاري آنها را در سرنوشت فراهم ساخته اند.
خداوند از يك سو، انسان را صاحب اراده آفريده، به او عقل و درايت و قوّه فهم و تشخيص عنايت كرده تا خود انتخابگر راه زندگي و تعيين كننده مسير سرنوشتش باشد، از ديگر سو، دو گونه عوامل مادي و معنوي را تعيين كننده سرنوشت انسان قرار داده؛ يعني انسان، فهيم و صاحب اراده است كه با اختيار خويش انواع عوامل مادي و معنوي را ميتواند به كار گيرد و سرنوشت خويش را بسازد.
حال به اختيار انسان است كه از كدام دسته از عوامل با چه ميزاني و در چه وضعيتي بهره مي برد و سرنوشت خود را با انتخابش - از جمله انتخاب همسر و ازدواج ، چگونه مي سازد.
آن چه بين مردم به خصوص در مساله ازدواج معروف است، قسمت به معناي عدم تأثير فرد در سرنوشت خود و تعيين همسر از قبل و سلب اختيار از انسان ميباشد ، كه از نظر اسلام مردود است، چون خداوند به آدمي، اختيار و اراده داده است . در همه امور از جمله ازدواج، حق انتخاب و گزينش محفوظ ميباشد. شاهد آن روايات زيادي است كه همگان را به دقت در انتخاب همسر فراخوانده و ضوابطي را در اين امر منظور داشتهاند. امام صادق(ع) ميفرمايد:
«زن همچون گردنبندي است كه شخص آن را بر گردن خود آويزان ميكند، پس بنگر چه چيزي را بر گردن آويختهاي!». (1)
از رسول اكرم (ص) نقل شده: «فردي مناسب براي ازدواج را در نظر بگيريد و انتخاب كنيد، زيرا زنان تان فرزنداني شبيه خواهران و برادران خود متولد ميكنند». (2) اگر انسان اعم از زن و مرد در انتخاب همسر خود نقشي نداشته باشد، اين روايات معني ندارد.
ازدواج مانند امور ديگر، در قلمرو علم الهي است، يعني خداوند ميداند فلان شخص با چه كسي ازدواج خواهد كرد، ولي علم پرودگار اختيار را از او نميگيرد، زيرا علم الهي به عمل اختياري انسان تعلق گرفته است.
البته به يقين در همه امور عالم علل ناشناخته اي هم وجود دارد كه بر ما پوشيده است و اراده خاص خداوند در موارد عديده اي هم جريان دارد ، اما اين به معناي حتميت و قطعيت در همه اين امور نيست . جدي ترين تقديرات هم با تلاش هاي مختلف خود انسان دگرگون مي شود . تلاش ها مي تواند تلاش هاي معنوي يا مادي و ظاهري باشد .
كسي كه هنوز ازدواج نكرده ، يقينا سرنوشت و قسمت او تاكنون همين بوده ؛ يعني عوامل مقدمه ساز رقم خوردن ازدواج براي او فراهم نشده و به احتمال زياد خود او هم در اين قسمت تاثير گذار بوده است . چه بسا اگر به گونه ديگري رفتار مي نموده ، قسمتش اين نمي شد مثلا اگر در برابر انتخاب خواستگاران معيار ديگري داشت، يا اگر وضعيت خانواده او به گونه ديگري مي بود يا حتي نوع فرهنگ حاكم بر جامعه متفاوت از اين مي بود، چه بسا قسمت او تاهل و ازدواج بود .
همچنين اگر خود فرد يا خانوداه او در آينده به شكل و گونه اي ديگر رفتار نمايند ، قسمتش نيز به شكل ديگري رقم مي خورد. اين حقيقت اختيار انسان در همه امور زندگي است ؛ در نتيجه به هيچ وجه نبايد از عوامل مقدمه ساز و تاثير گذار در امر ازدواج غافل شد . بر اين اساس به دليل بركات و ثمرات ازدواج و تناسبي كه با وضعيت طبيعي زندگي بشري دارد لازم است كه هر فردي با تلاش و پي گيري صحيح و معقول و بالا بردن توانمندي ها و مهارت هاي فردي و نشان دادن مشروع و معقول قابليت ها و جذابيت هاي خود در فضاهاي مناسب ، زمينه انتخاب شدن براي زندگي مشترك را براي خود فراهم آورد .
هرچند اگر به هر دليل اين امر مهيا نشد ، نمي توان آن را نقص و مانعي در مسير سعادت و رستگاري و زندگي شاد و موفق در دنيا و آخرت به حساب آورد و بايد بر اساس همان شرايط براي زندگي خود برنامه ريزي نمود و هيچگاه از بهبود وضعيت به سمت سعادت بيشتر غافل و مايوس نشد .
پينوشتها:
1. محمدي ري شهري، ميزانالحكمه، ج 2، ص 1182، انتشارات دارالحديث، 1416 ق.
2. همان، ص 1183.
موفق باشید.
۱۳۹۱/۰۸/۲۷ ۱۸:۰۸
شناسه مطلب: 80474