رابطه دین و سیاست؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
براي جواب اين پرسش به بيان اموري چند ميپردازيم.
1. معناي سياست
سياست در اصل، واژه اي عربي است و در لغت به معاني: پاسداشتن ملك، نگاه داشتن، حفاظت، نگاه داري، حراست، حكم راندن بر رعيت، رعيت داري، حكومت و رياست ...، تدبير، دور انديشي مي باشد.(1) ابوالبقاء مي گويد: سياست عبارت است از يافتن صلاح بندگان و راهنمايي آنان به راه نجات در حال و آينده » (2) جويري نيز سياست را به معناي اداره رعيت معنا نموده است.(3) بنا بر اين سياست عبارت است از تدبير امور كشور.
2- اقسام سياست
به يك اعتبار سياست را ميتوان به مشروع و غير مشروع تقسيم نمود. سياست غير مشروع، يعني خدعه، نيرنگ و فريب. متأسفانه غالب اوقات از واژه سياست همين معنا متبادر ميشود. امام خميني فرمود: وقتي كه ما در حبس بوديم...، رئيس امنيت آن وقت گفت: آقا، سياست عبارت است از دروغگويي، خدعه، فريب، پدرسوختگي!! اين را بگذاريد براي ما. من به او گفتم: اين سياست مال شما است.(4) سياست صحيح به معناي اين است كه جامعه را هدايت كند و به آن جايي كه صلاح جامعه و افراد است حركت بدهد. سياست به اين معنا در روايات براي پيامبر ( بالفظ سياست) ثابت شده است. (5) انبيا شغلشان سياست است و ديانت همان سياستي است كه مردم را حركت ميدهد و به تمام چيزهايي كه به صلاح ملت و مردم است هدايت كند.(6)
3- رابطه دين و سياست:
در خصوص رابطه دين و سياست دو ديدگاه عمده وجود دارد:
1) جدايي
برخي عقيده دارند كه دين با سياست ارتباط ندارد، زيرا دين آمده است كه پاسخگوي نيازهاي معنوي انسان باشد و در امور دنيا دخالت نميكند؛ اما سياست به امور دنيايي ميپردازد.
2) پيوستگي:
اكثر دانشمندان اسلامي عقيده دارند كه دين با سياست همگرايي دارد. طرفداران اين ديدگاه معتقدند كه دين به صورت مجموعه قوانين الهي، براساس نيازهاي دنيوي و اخروي انسان تشريع، و دين در تمام صحنههاي سياسي و اجتماعي و... حضور دارد. اگر دين نتواند نيازهاي دنيا و آخرت انسانها را تأمين كند، ناقص است. جملات مرحوم مدرس: «دين ما عين سياست ماست و سياست ما عين ديانت است»، ناظر به ديدگاه دوم است.
متأسفانه واژه سياست مانند برخي واژگان ديگر از معناي اصلي خود تحريف و به معناي خدعه و نيرنگ تفسير شده است، سياست بدين معنا است كه دين با آن تضاد دارد، اما سياست به معناي تدبير جامعه از ضروريات مي باشد ودين با آ ن رابطه دارد. شهيد مطهري فرمود: تنها در يك صورت است كه ميتوان مسأله حكومت را از دين در آيين اسلام جدا كرد و آن هنگامي است كه بتوان پيوند جسم را از روح آدمي گسست و با اين وصف او فردي زنده و منشأ اثر باشد.(7) البته استفاده از سياست مشروع مشكلاتي دارد، اما بزرگان دين هيچ گاه از سياست غير مشروع بهره نميگرفتند، چنانكه امام علي (ع) از سياست غير مشروع بهره نگرفت. از اين رو يكي از مشكلات حضرت، صداقت در سياست بود. (8) برخي از اصحاب به ايشان عرض نمودند كه: «در سياست اين قدر صداقت شرط نيست». امام فرمود: «آيا به من دستور ميدهيد كه براي پيروزي خود از ظلم در حق كساني كه بر آنها حكومت ميكنم، استمداد جويم؟! به خدا قسم! تا خورشيد طلوع ميكند و ستارهها در آسمان چشمك ميزنند چنين كاري نميكنم». (9)
با توجه به مطالب گذشته بايد گفت:
اسلام با سياست به معناي خدعه و نيرنگ رابطه ندارد و با آن موافق نيست، اما اسلام باسياست مشروع رابطه دارد.
پينوشتها:
1. لغتنامه دهخدا، ج 8، ص 12226.
2. باقر شريف قرشي، النظام السياسي، بيروت، دار التعارف 1398، ص 43 و 44.
3. جويري، صحاح اللغة، كلمه «سوس».
4. إمام خميني، صحيفه نور، ج13، ص 216 - 217، بي نام.
5. روزنامه جمهوري اسلامي، /5/10، 1373، ص 15.
6. امام خميني، همان، ص 432- 433.
7. مر تضي مطهري، امامت و رهبري، انتشارات صدرا، ص 32.
8. مرتضي مطهري، سيري در سيره ائمه اطهارعليهمالسلام، انتشارات صدرا، ص 28.
9. شيخ صدوق ، الامالي، ناشر: اعلمي، ص 176.
موفق باشید.