سلام و خداقوت
دختر 21ساله ای هستم که در شهر رشت در رشته پزشکی تحصیل میکنم و ساکن تهران هستیم اما اصالت و اکثر بستگان ما گیلک می باشند.... از حدود 18 سالگی خواستگاران متعدد داشته و بنا به دلایلی هرکدام را رد نمودیم منتها از بدو ورود به دانشگاه و قبول شدن در رشته پزشکی تمایل اینجانب برای ازدواج بیشتر شده است از طرفی ملاک های بنده و پدرم با هم سنخیت نداشته و در بعضی موارد در تضاد شدید است خانواده ما خانواده مذهبی می باشد و بنده از کودکی تحت آموزه های دینی و ... رشد یافته ام و محجبه می باشم و فعالیت های اجتماعی زیادی از قبیل حضور در بسیج یا دیگر تشکل ها داشته ام و طبیعتا با پسرهای هم رشته و همفکر خودم آشنایی نسبی دارم مشکل اینجاست که پدر بنده میگوید که همسر تو حتما باید پزشک باشد و تنها در اینصورت است که شان تو و خانواده ما حفظ میشود و این در حالی است که ما نه خانواده متمکنی هستیم نه حتی یک نفر از خانواده ما قبلا پزشک بوده است نه بنده از زیبایی آنچنانی برخوردارم و ... هم اکنون یک خواستگار برایم پیدا شده است که هم اکنون که این نامه را برای شما می نویسم وی را ندیده ام اما ایشان 27 ساله مهندس مکانیک و دارای چندین اختراع هستند که یک اختراع ایشان هم مدال جهانی دارد اصالت ایشان همدان و 10سال است که ساکن رشت می باشند شغل ایشان فعلا متناسب با رشته شان نیست و در آمد بالایی ندارند اما قرار است که تحصیلاتشان را ادامه دهند اصلا گفته اند به این دلیل میخواهند با یک دانشجو ازدواج کنند که بتوانند هردو با هم درس بخوانند و ...طبق تحقیقاتمان هم از دیانت خوب رو به بالایی برخوردار هستند اما مشکل اینجاست که پدر من حتی اجازه نمیدهند آنها به خواستگاری بیایند... چون ایشان پزشک نیستند... یا حداکثر دلیلی که می آورند این است که تمکن مالی خوبی ندارند تا جایی که پدرم به من میگوید: اگر میخواهی سگ وار زندگی کنی برو با او ازدواج کن! واقعا خسته و عصبانی ام و بیشتر بحث هایم با پدرم به دعوا و تنش منجر میشود... تنفرم از پزشک و پزشکی به حدی است که احتمال میدهم همینطور پیش برود و پزشکی دینم را به خطر بیندازد حتما انصراف خواهم داد... از طرفی میگویند تو هنوز سنی نداری و اگر صبر کنی خواستگاران خوب زیادی خواهی داشت اما درک نمیکنند من اکنون به ازدواج نیاز دارم شاید شاید شاید سه یا چهار یا 10سال بعد ازدواج با یک پزشک متمکن در سرنوشت من باشد اما تا آن زمان من علاوه بر اینکه گناهان زیادی انجام خواهم داد و نمیتوانم آنچنان که شایسته است افکارم را از هجوم شیطان در امان نگاه دارم ، حتی توقعاتم هم بالا برود و هزاران مشکل دیگر پیدا شود من الان که جوان هستم میخواهم به زندگی ام سامان دهم آیا من حق ندارم خودم برای زندگی ام تصمیم بگیرم؟ اصلا آمدیم و خواستگار پزشک نیامد! من تا کی باید با افکار شیطانی که گاهی نمیتوانم کنترلشان کنم زندگی کنم؟ چرا اکنون که میتوانم ازدواج کنم به خاطر افکار متحجرانه ی پدرم باید صبر کنم؟ خواهش میکنم کمکم کنید... از پدرم متنفرم... او فقط میخواهد با رشته و شغل من و همسر خیالی پزشکم پز بدهد... من واقعا درمانده ام... خواهش میکنم یک راهکار به من بدهید میدانم اگر با این فرد هم ازدواج نکنم و خواستگارانی مثلا فوق لیسانس یا دکترای رشته های غیرپزشکی بیایند او همین بهانه ها را خواهد آورد... از طرف دیگر به واسطه رشته ام و شناختی که از مردان همردیفم دارم بشدت از ازدواج با یک پزشک بیم دارم و نمیتوانم تحملشان کنم...همیشه دوست داشته ام همسر یک مهندس باشم چرا که اگر من از زاویه دید حسیات با زندگی نگاه میکنم او از زاویه دید منطق و عقل به ماجرا نگاه میکند و اینگونه میتوانیم مکمل هم باشیم و ... نمیدانم چه زمانی به پرسش بنده جواب میدهید فقط امیدوارم به موقع باشد تا بتوانم به درستی تصمیم بگیرم
یا زهرا(س)

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پدران و مادران ايراني به ويژه پدران، به طور معمول دوست دارند در مورد ازدواج دخترشان نظر بدهند و دخالت در انتخاب همسر برايشان نوعي آرزو به شمار مي رود و اين كار برايشان لذت بخش است و با توجه به رنج هاي فراواني كه براي بزرگ كردن فرزندشان متحمل شده اند، براي خود در اين مساله نوعي حق قائلند.
از طرفي نگرانند كه نكند انتخاب فرزندشان به سبب غلبه احساسات و عواطف باشد و عاقلانه تصميم نگرفته باشد.
جالب است كه والدين در انتخاب رشته تحصيلي فرزندشان دخالت جدي نمي كنند و آن گونه كه براي ازدواج آنان حساسيت نشان مي دهند، در اين مساله حساسيت چنداني ندارند؛ چرا كه مي دانند فرزندشان در انتخاب رشته تحصيلي، محكوم به عواطف و احساسات خود نمي شود؛ در اين مساله به قدر كافي تعقل مي كند و از آراي مشاوران تحصيلي نيز به خوبي بهره مي برد. خوب است در مساله ازدواج، فرد مورد نظرتان، رضايت پدر و مادر خود را جلب كند؛ البته مقصود اين نيست كه حق انتخاب را به آنان بدهد. والدين فقط حق اقدام دارند و حق انتخاب با فرزند است.
جلب رضايت پدر و مادر از جانب همسرتان در ازدواج، افزون بر كاهش در صد خطا و ايجاد آرامش شما (با توجه به آموزه هاي ديني ما درباره جايگاه والدين)، در حقيقت كسب رضايت الاهي است. اين رضايت، توام با دعاي خير آنان، به طور قطع باعث بركات فراواني در زندگي و سرمايه بزرگي براي زندگي مشترك آينده شما خواهد بود و عدم رضايت آنان، افزون بر اضطراب شما، ممكن است خداي نخواسته توفيقاتي را در زندگي از شما سلب كند.
در مواردي هم والدين با خواستگار دخترشان يا كسي كه پسرشان به او علاقه مند است و شرايط مطلوب نسبي را هم دارد، بدون دليل موجه مخالفت مي كنند؛ براي مثال به اين دليل كه خوب احوال پرسي نكرد. گاهي به سبب حب و بغض ها است. پدر مي گويد: چون از نزديكان مادر است، و مادر مي گويد: چون با خانواده پدر ارتباط فاميلي دارد. گاهي به دليل تعصب هاي بيجا است؛ و گاهي سليقه شخصي خود را ملاك قرار مي دهند و مي گويند: چون رشته اش با رشته دختر من هماهنگ نيست و ممكن است تمام آرزوهاي من را به باد بدهد.
توجه داشته باشيد كه هيچ يك از اين علل، علل موجهي نيست و مخالفت والدين با ازدواج فرزندشان منطقي نخواهد بود.
لطفا در ادامه به نكات ذيل توجه فرمائيد:
1. توصيه هميشگي ما اين است كه: اگر انديشه ازدواج با كسى را در سر مى‏پرورانيد، قبل از ابراز علاقه به وى، درباره معيارهاى ازدواج و شرايط همسر ايده‏آل شناخت كافى پيدا كنيد. بدين منظور مى‏توانيد از راهنمايى‏هاى افراد با تجربه و خبره و مشاوران مورد اعتمادتان و يا از كتاب‏هاى زير كمك بگيريد: جوانان و انتخاب همسر، علي اكبر مظاهري، انتشارات پارسيان- انتخاب همسر، ابراهيم اميني- مشاوره قبل از ازدواج، حسن ملكي- چرا ازدواج موفق، چرا ازدواج ناموفق، گاتمن.
2. افرادي كه سعي مي كنند قبل از ازدواج درمورد همسرشان مطالعه نمايند و همسري بيابند كه از نظر روحي متناسب با خودشان باشد، بخشي از مشكلات بعد از ازدواج و تربيت فرزندانشان را حل كرده اند. در غير اينصورت مشكلاتي را كه مي توانستند قبلا حل كنند به بعد از ازدواج موكول كرده و آن مشكل را حفظ مي كنند.
3. متأسفانه معمولا در انتخاب همسر به خوب بودن عرفي اكتفا مي شود و به كفوء بودن دختر و پسر توجه كمتري مي كنند. در حالي كه محور معيارهاي انتخاب همسر، همين هم كفوء بودن است (هم كفوء بودن يعني: تناسب، هماهنگي، همتايي، همشأني، سنخيت، همطرازي بين دختر و پسر و به اصطلاح با هم جور در آمدن زن و شوهر).
4. همتايي فرهنگي: عشق تنها، رابطه را ماندگار نمي كند؛ بلكه رابطه به سازگاري فرهنگي هم نياز دارد. تفاوت فرهنگي فقط در مورد اينكه كجا به دنيا آمده ايم نيست، كه به آن اهميت ندهيم، فرهنگ در تمام صحنه هاي زندگي اثرگذار است. باورهاي معنوي، اجتماعي، روشن فكري، احساسات، ارزشها، چگونگي تربيت بچه ها، عادتها، همه به تفاوت فرهنگي وابستگي دارند. بسيار سخت است، كه با هم بنشينيد و در بعضي چيزها توافق كنيد و همان راه را برويد. قطعا موقع انتخاب راه، تفاوت فرهنگي آن را جهت دهي مي كند و در بهترين شرائط، موجب تنشهايي در رابطه شما خواهد شد. در رابطه با وجود يا عدم وجود همتايي فرهنگي ميان دو خانواده تحقيق بيشتري كنيد.ممكن است بدليل اينكه شما و خواستگار نامبرده(همداني) از دوشهر مختلف هستيد، بين شما اختلاف فرهنگي وجود داشته باشد.
5. همتايي طبقاتي: تفاوت تمكن مالي اگر زياد نباشد، اشكالي ندارد؛ اما اگر فاصله زياد باشد؛ به گونه اي كه از دو طبقه ثروتمند و كم بضاعت باشند، مشكلاتي را فراهم خواهد آورد. مثلا اگر پسر و خانواده اش ثروتمند باشند، دختر با ديدن نزديكان او احساس حقارت خواهد كرد. اين در صورتي است كه تحقير و سرزنشي در كار نباشد كه اگر چنين شود، رنج ها افزون تر خواهد شد. البته مطلوب اين است كه وضعيت مالي پسر بهتر باشد تا زندگي به كام دختر شيرين تر شود.
6. قطعا شما براي زندگي آينده خود حق تصميم گيري داريد، اما مراقب باشيد در عصبانيت و كلافگي شما موجب شتابزدگي و لجبازي در امر ازدواج نشود. كم نيستند افرادي كه به دلائل مشابه، يا دچار شتابزدگي شده و با ازدواج با فردي غير هم كفو، زندگي خود را خراب كرده اند و يا به دليل لجبازي، سالها از ازدواج امتناع كرده و در نهايت از سن ازدواج گذشته اند.
7. در مورد دليل علاقه شما در ازدواج با مهندس بايد بگوييم متاسفانه استدلال شما از نظر يك مشاور ازدواج ناصحيح است. به اعتقاد مشاورين ازدواج، دختر و پسر بايد در مقوله احساسات شبيه هم باشند. اين طور نيست كه شما فكر كنيد اگر با مهندس ازدواج كنيد او با توجه به نوع نگاهش، به حسيات شما جهت منطقي مي دهد و همه چيز به خوبي پيش مي رود. قطعا در ادامه زندگي اين مسئله مي تواند براي شما مشكل ساز شود. براي دريافت اطلاعات بيشتر، حتما با مشاورين دانشگاه تماس بگيريد.
در پايان از شما مي خواهيم كه با دورانديشي لازم و جدا نمودن نصايح دلسوزانه از نصايح خودخواهانه اطرافيان و همچنين دوري از هر گونه احساسات و عواطف زودگذر جواني، تصميم مناسبي اتخاذ كنيد.
اگر شرايط شما به گونه اي است كه اطمينان واقعي از امكان تشكيل زندگي داريد، مي توانيد با بهره گيري از راهكارهاي ذيل رضايت آنها را جلب كنيد:
1. صحبت همراه با احترام با والدين بدون اصرار و سماجت
2. استفاده از همكاري و ميانجي گري خيرانديشان و خويشاوندان نزديك و صاحب نفوذ بر روي آنان
3. اصرار و سماجت،‌آميخته به محبت و فرمانبري و دعا به درگاه حضرت حق
4. گاهي اوقات صبر و تحمل و گذر زمان، خود به عنوان يك عامل موثر مي تواند شما را در رسيدن به هدفتان ياري دهد. پس صبر و تحمل داشته باشيد و عجولانه عمل نكنيد؛ بلكه اجازه بدهيد مدتي بگذرد.

موفق و موید باشید