سلام خسته نباشيد سوالي داشتم در مورد مسئله حجاب كه تا كنون جوابي براي سوالم پيدا نكردم .

سوال اول)چرا حجاب بايد درايران اجباري باشد؟ حال آنكه در دين اجباري نيست؟

سوال دوم)با توجه به اينكه حد و مجازاتي براي فرد بيحجاب در دين اسلام وجود ندارد آيا اين مسئله فردي بودن حجاب رو نميرسونه؟

سوال سوم)چرا به عنوان يك مسلمان نبايد اختيار انتخاب حجاب رو نداشته باشم؟ و حال آنكه در احاديث و روايات يك مورد از برخورد (مجازات) پيامبر اسلام با فرد بي حجاب وجود ندارد؟

در پايان خواستم بگم به عنوان يك دختر مسلمان 23 ساله اجبار حجاب رو مخالف اسلام يافتم و به نظرم اگر حجاب آزاد بود برخي از دختران به جاي لجبازي كردن حجاب رو به آساني ميپذيرفتن ممنون ميشم اگر بفرماييد عقايد بنده صحيح است يا نه؟

آنچه كه در رابطه با عدم اجبار در دين در قران مطرح شده است و سخني است مطابق فطرت و عقل، عدم اجبار در اصل دين است. يعني در اين كه كسي اسلام يا هر عقيده ديگر را بپذيرد و آن را به عنوان محتواي فكري و رفتاري خود بپذيرد اجباري وجود ندارد و بلكه اجباري هم نمي تواند باشد. چرا كه دين و عقيده امري اجباري نيست. ممكن نيست كسي بدون اختيار خودش و بدون تحقيق و تفكر لازم حتي به وحدانيت خدا اعتقاد پيدا كند و اگر هم با اجبار به او بقبولانند كه خدا يكي است باز در درون خود آن را به عنوان يك مساله ثابت عقيدتي نخواهد پذيرفت. عقيده داشتن مثل دوست داشتن است كه به اجبار و تهديد نمي توان كسي را دوست داشت و نمي توان نسبت به چيزي عقيده پيدا كرد. (1)
اما وقتي با اختيار و حكم عقل و فطرت دين اسلام حق شناخته شد و از طرف قلب و عقل به عنوان دين الهي و حق پذيرفته شد، ديگر بايد به لوازم اين عقيده پايبند بود. بنابراين اگر در قرآن و يا روايات پيامبر و ائمه عليهم السلام مطلبي به عنوان واجب اسلامي معرفي شد، ديگر نمي توان گفت كه من در عمل كردن يا نكردن نسبت به آن مختارم و هيچ عقابي در ترك آن براي من نبايد باشد. وقتي شخصي گفت من مسلمانم. يعني اگر خدا از طريق پيامبر و امامان دين به من گفت نماز بخوان بايد بگويم چشم، اگر گفت روزه بگير بايد بگويم چشم، اگر گفت حجاب داشته باش بايد بگويم چشم و ... . چرا كه معناي مسلماني همين است. همانطور كه هر فردي كشوري را براي زندگي انتخاب كرد ديگر در مقابل قوانين آن اختيار ندارد. بلكه بايد آنها را رعايت كند.
اما در مورد معناي اجبار حجاب ، ابتدا بايد مفهوم اجبار روشن شود:
اگر منظور از اجبار در حوزه قوانين الهي باشد كه بايد گفت بدون ترديد مسئله «حجاب» يكي از اساسي ترين مسائل واجبات ديني و الهي به شمار مي رود كه مورد تاكيد و دستور شارع مقدس اسلام قرار گرفته است و به عنوان يكي از ضروريات دين به حساب مي آيد.
با رجوع به منبع وحي يعني قرآن، مي توان وجوب حجاب و الزام آن را براي زن مسلمان به روشني دريافت كرد:
«و به زنان با ايمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند و دامان خويش را (از بى عفتى) حفظ كنند و زينت خود را ـ جز آن مقدار از آنان كه نمايان است ـ آشكار ننمايند و (اطراف) روسرى هاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود)، و زينت خود را آشكار نسازند مگر براى شوهرانشان، يا پدرانشان، يا پدران شوهرانشان، يا پسرانشان، يا پسران همسرانشان، يا برادرانشان، يا پسران برادرانشان، يا پسران خواهرانشان، يا زنان هم كيششان، يا بردگانشان يا مردان سفيه وابسته (به آنها) كه تمايلى به زن ندارند يا كودكانى كه از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نيستند و (به زنان با ايمان بگو: هنگام راه رفتن) پاهاى خود را به زمين نزنند تا زينتِ پنهانيشان دانسته شود (و صداى خلخال كه برپا دارند به گوش رسد) و اى مؤمنان همگى به سوى خدا بازگرديد، تا رستگار شويد.» (2)
با توجه به آيه بالا و آيات مشابه در خصوص «حجاب» بايد گفت كه اين مسئله يكي از اوامر الهي است و ترك آن عقوبت پروردگار را در پي دارد اما پذيرفتن و يا نپذيرفتن آن از سوي مسلمانان مانند ساير احكام الهي امري است كه اجبار و اصرار در پذيرش آن طرد شده است. آن هنگام كه ميخواهيم «حجاب» را به عنوان امري ايماني يا عقلايي و به عنوان يك فكر و انديشه به فردي معرفي نماييم. استفاده از ابزار اجبار چه در انديشه و فكر و چه در قبول ايمان امري نادرست و بي اساس است.
بنابراين خواه حكومت «اسلامي» باشد يا نباشد، زنان مسلمان بايد حدود الهي را رعايت نمايند و اگر اهل رعايت نيز نيستند، سرپيچي خود را آشكار نكرده و نافرماني از خداوند را ترويج ننمايند. چنانچه روزه خواري علني، ترك علني نماز، شرابخواري علني و علني نمودن هر معصيت ديگر، گناه بزرگتر و مضاعفي است.
اما اگر منظور از اجبار در رعايت «حجاب» در حوزه قوانين اجتماعي باشد، دو پرسش اساسي پيش ميآيد. پرسش نخست، آن است كه آيا «حجاب» مسئله اي در حوزه حريم خصوصي است يا در حوزه حريم عمومي؟ دوم آنكه آيا در جامعه‌ اسلامي الزام به رعايت «حجاب» بايد به صورت «قانون» وضع گردد يا خير؟
برخي بر اين باورند كه «حجاب» و چگونگي رعايت آن در محدودهي حريم خصوصي است و مي تواند آزادانه نوع پوشش خود را انتخاب كند؛ بنابراين، اين مسئله يك تكليف شخصي محض است نه يك مسئله اجتماعي و قانونگذار نمي تواند براي آن قانون وضع كند.
نگرش عميق و بيغرضانه به آيه هاي حجاب و سوره هايي كه اين آيه ها در آنجا آمده است نيز، به روشني مي نماياند كه حجاب، افزون بر اينكه تكليف شخصي بانوان مسلمان است، حق جامعهي ديني نيز مي باشد. آيت الله جوادي آملي در اين خصوص مي فرمايد: «حجاب زن تنها مربوط به خود او نيست تا بگويد من از حق خودم صرف نظر كردم، مربوط به مرد هم نيست تا مرد بگويد راضيم ... حجاب زن حقي است الهي؛ حرمت و حيثيت زن به عنوان «حق الله» مطرح است...»(3)
پوشش بيروني زنان و حتي مردان در محيط اجتماعي در حيطهي امنيت اجتماعي نيز تأثيرات محسوسي بر جاي مي گذارد، چه بسيار پوشش هاي نادرست و تحريك آميز كه بسياري از مخاطرات و ناهنجاري هاي اجتماعي را پديد آورده است.
روانشناسان «چشم چراني» را يك نوع انحراف رواني قلمداد مي كنند. فرد چشم چران هرگز با چند ساعت چشم چراني در روز قانع نمي شود و با ادامه اين روند به بيماري رواني ديگر به نام (vojeurisme) مبتلا خواهد. شد. پوشش هاي نادرست افراد جامعه مي تواند مفاهيم «عفت»، «حيا»، «خانواده» و... را كه در چارچوب «اخلاق اجتماعي» مي گنجد، دچار تغييرات جدّي كرده و جامعه را به سراشيبي سقوط اخلاقي بكشاند. اين نكات كه به اختصار ذكر شد نشان مي دهد كه مسئلهي پوشش حقي شخصي نيست كه بتوان آن را در حوزهي حريم خصوصي جاي داد. بلكه «حق الناس» است و درست رعايت نكردن آن تجاوز به حقوق ديگران محسوب مي گردد.
مسائلي در حوزهي حريم خصوصي جاي مي گيرند كه با منافع اجتماعي ارتباط نداشته و قبول يا رد آن مسئله به منافع و مضر ديگر افراد جامعه آسيب نرساند. بنابراين هر رفتاري كه به منافع ديگران خدشه وارد نمايد ميتواند مشمول مقررات اجتماعي شود. حال با توجه به نتيجهي بحث به سؤال دوم مبني بر اينكه آيا در جامعهي اسلامي الزام به رعايت «حجاب» بايد به صورت «قانون» وضع گردد يا خير؟ مي توان به آساني پاسخ داد. در حقيقت قانونگذار جامعهي اسلامي با توجه به نكات ذكر شده براي اثبات عمومي بودن موضوع «حجاب» و بسياري ديگر از نكاتي كه مجال طرح آن در اين نوشتار نبود، اقدام به وضع قانون براي رعايت آن در جامعه نموده است.
بر اساس قانون پذيربودن حجاب، حكومت و حاكم مي تواند از باب نهي از منكر و صيانت از اخلاق و معنويت جامعه، حجاب را الزامي كند و براي آن مجازات تعيين نمايد. بي حجابي از محرمات الهي محسوب مي گردد و طبق قاعده هر فعل حرامي كه حدي بر آن تعيين نشده باشد قابل تعزير است. و تعزير نيز با نظرِ حاكم است،(4) يعني از ديدگاه فقهي حاكم شرع مي تواند براي جلوگيري از گسترش محرمات الهي و بالخصوص بي حجابي، مجازات وضع كند.
براي مطالعه بيشتر در اين رابطه مي توانيد به كتاب « مساله حجاب » نوشته شهيد مطهري مراجعه فرمائيد.
پي نوشت :
1. البته معناي اين سخن اين نيست كه فرد حق دارد هر عقيده اي را چه حق باشد و چه باطل انتخاب كند. بلكه بايد سعي كند به حكم عقل و فطرت، راه حق را انتخاب كند و اگر با وجود شناخت حق راه باطل و دين باطل را انتخاب كرد مورد بازخواست خداي متعال قرار خواهد گرفت. بله در دنيا كسي او را مجبور به قبول حق نمي كند. اما در آخرت بايد پاسخگوي انتخاب هاي خود باشد.
2. نور(24) آيه 31.
3. آيت الله جوادي آملي، عبدالله، «زن در آيينه جمال و جلال»، قم، نشر اسراء، بيتا، ص 423.
4. السيد مير عبد الفتاح الحسيني المراغي، العناوين الفقهية، قم ، موسسه نشر اسلامي، 1417 هـ.ق، ج‏۲، ص ۶۲۷، قاعدة كل ما لم يرد فيه حد من الشرع في المعاصي، ففيه التعزير.

موفق و موید باشید