به نام خدا
با عرض معذرت به پيشگاه شما
چون اينجانب نتوانستم به هيچ عنوان با اكانت قبلي وارد سايت شوم مجبورم سوال و پاسخ آنرا دوباره يادآوري كنم سوال قبلي و پاسخ شما در اينجاست
http://www.pasokhgoo.ir/node/70845
و اما پرسشهاي ديگري كه از پاسخ شما براي اينجانب ايجاد شده و از شما عزيزان تقاضا ميكنم پاسخ دهيد:

1- در فرازي از پاسخ شما ميفرماييد:

(قرآن و دیگر کتب آسمانی کتاب تاریخ یا قصه و رمان و ... نیستند. بلکه کتاب هدایت اند و اگر هم فرازی از تاریخ یا فرازی از سرگذشت فرد مثبت یا منفی ای گفته می شود، هدایتگری نهفته در آن فراز منظور است از این رو در داستان های تاریخی قرآن می بینیم اصول تاریخ نگاری رعایت نمی شود و نام افراد و تاریخ واقعه و سیر تاریخی داستان رعایت نمی شود.)

اولا" تا آنجايي كه بنده ي حقير درك كرده ام تقريبا" 80 درصد قرآن از تاريخ گذشتگان و تاريخ معاصر آن زمان ميگويد. و اين كه چرا بيشتر روايات و سرگذشتها از قوم بني اسرائيل در قرآن گفته ميشود و نسبت به اديان ديگر سرگذشت آنها بيشتر گفته شده ؟ آيا به اين خاطر نيست كه آنها در صدر اسلام در كنار مسلمانان در مدينه زندگي ميكرده اند؟ و چون قدرتمند و ثروتمند بودند، اين شبهه پيش نميايد كه اين آيات فقط براي آن منطقه و جنگ اقتصادي و نظامي بين مسلمانان و يهوديان بوده . و اگر چنين است چرا قرآن و احاديث بسياري مدعي كامل بودن و جهان شمول بودن آن هستند. ما در قرآن اياتي داريم كه به هيچ وجه در جوامع ديگر غير از جامعه عرب و شبهه جزيره عرب قابل فهم نيست چون با آداب و رسوم گذشته ي آنها عجين است. مثلا" زنده به گور كردن دختران در پيش از اسلام مربوط به دوران جاهليت عرب است و ديگر جوامع اصلا" اين موضوع برايشان قابل فهم نيست . يا آيين همسر داري و چند همسري و يا مسائلي مانند خوابيدن با زني غير مسلمان كه اسير شده حتي اگر شوهر دار باشد و رفتاري مثل كالا داشتن با زن (به كنيزي گرفتن زنان ).همه مصداقي بر رعايت زمان و مكان و مربوط بودن قرآن به آن زمان و مكان نيست؟

دوما" شما در جواب سوال من ميفرماييد :

(قرآن همان کتاب های سابق است که اگر قرآن نبود از بین رفته بودند و تحریف شده بودند به اضافه افق بالاتری که در آن کتاب ها مطرح نشده است.)

خوب اگر فرض را بر اين بگيريم، پس دعوا بر سر چيست؟
انحراف از اديان؟ واين كه پيروان آن اديان از راه پيامبرانشان دور شده بودند. ؟
پس چرا اين دين در سرزميني پايه گذاري ميشود. كه بت پرست بودند. دين مردم در جزيره عربستان قبل از بت پرستي چه بوده؟ آيا آنها در دوران جاهليت يكتا پرست بودند؟ دينشان چه بوده؟
كلمه ي الله چرا در زمان قبل از اسلام هم استفاده ميشده ( عبد الله و ... )؟ و از جايي خواندم كه جمله (الله و اكبر) حتي در مراسم بت پرستي سالانه ي قبل از اسلام ( كه مانند حج برگزار ميشده ) به عنوان شعار به كار ميرفته است. آيا درست است؟
و از همه ي اينها مهمتر چرا پيامبر به جاي مبارزه و ريشه كن كردن بت پرستي كه از آشكارترين مظاهر شرك و كفر است. بيشتر از اديان توحيدي سخن ميگويد كه منحرف شده اند. و قبل از فتح مكه ابتدا آنها را سركوب و پاكسازي ميكند ؟ ( قوم بني قينقاح و قوم بني قريضه و ....)

سوما" شما در جايي از پاسخ از لوح محفوظ و يا ام الكتاب سخن ميگوييد:

(كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبيرٍ (4) اين كتابى است كه آياتش استحكام يافته سپس تشريح شده و از نزد خداوند حكيم و آگاه (نازل گرديده) است! بنا بر این آیات قرآن حقیقتی است متعالی در لوح محفوظ که این حقیقت نازل شده و صورت لفظ و سوره و آیه به خود گرفته است و به صورت قرآن خواندنی بر بشر نازل شده است. پس خقیقت قرآن از ابد تا ازل در لوح محفوظ نزد خداست و این قرآن صورت نازله آن حقیقت است.)

آيا به نظر شما يك خواننده ي معمولي قرآن با مطالعه ي آن ، تمام آيات را ميتواند همان ام الكتاب بداند ؟ آياتي در قرآن داريم كه در مورد خاصي و در لحظه ي وقوع نازل شده و بنا به مقتضيات زمان و مكان و افراد گفته شده است. كه شايد بتوان درسي از آن آموخت( آن هم با تفسيرهاي متفاوت) ولي نميتوان تصور كرد كه اين همان لوح محفوظ است كه از ازل نزد خدا نگهداري ميشده است.
اگر تمام آيات براي راهنمايي و تفكر بشر و درس دادن به بشر آمده است . خب متون تاريخي و كلا تاريخ هم به بشر درس ميدهد. پس فرقشان چيست؟
در آخر يك سوال ديگر نيز دارم چرا اين لوح محفوظ و كتاب كامل(قرآن) در زمان خود پيامبر (ص) جمع آوري نشد و بصورت كتاب در نيامد؟ و آيا تدوين قرآن امروزي همان تدويني است كه خدا در لوح محفوظش از ازل داشته؟

از پاسخ هاي شما ممنون و سپاسگذارم. فقط اگر ممكن است سريعتر پاسخ بدهيد .
با تشكر

پرسش: ( چرا قرآن را كامل و جامع براي بشر ميدانيم2 )
به نام خدا
با عرض معذرت به پيشگاه شما
چون اينجانب نتوانستم به هيچ عنوان با اكانت قبلي وارد سايت شوم مجبورم سوال و پاسخ آنرا دوباره يادآوري كنم سوال قبلي و پاسخ شما در اينجاست
http://www.pasokhgoo.ir/node/70845
و اما پرسشهاي ديگري كه از پاسخ شما براي اينجانب ايجاد شده و از شما عزيزان تقاضا ميكنم پاسخ دهيد:

1- در فرازي از پاسخ شما ميفرماييد:

(قرآن و ديگر كتب آسماني كتاب تاريخ يا قصه و رمان و ... نيستند. بلكه كتاب هدايت اند و اگر هم فرازي از تاريخ يا فرازي از سرگذشت فرد مثبت يا منفي اي گفته مي شود، هدايتگري نهفته در آن فراز منظور است از اين رو در داستان هاي تاريخي قرآن مي بينيم اصول تاريخ نگاري رعايت نمي شود و نام افراد و تاريخ واقعه و سير تاريخي داستان رعايت نمي شود.)

اولا" تا آنجايي كه بنده ي حقير درك كرده ام تقريبا" 80 درصد قرآن از تاريخ گذشتگان و تاريخ معاصر آن زمان ميگويد. و اين كه چرا بيشتر روايات و سرگذشتها از قوم بني اسرائيل در قرآن گفته ميشود و نسبت به اديان ديگر سرگذشت آنها بيشتر گفته شده ؟ آيا به اين خاطر نيست كه آنها در صدر اسلام در كنار مسلمانان در مدينه زندگي ميكرده اند؟ و چون قدرتمند و ثروتمند بودند، اين شبهه پيش نميايد كه اين آيات فقط براي آن منطقه و جنگ اقتصادي و نظامي بين مسلمانان و يهوديان بوده . و اگر چنين است چرا قرآن و احاديث بسياري مدعي كامل بودن و جهان شمول بودن آن هستند. ما در قرآن اياتي داريم كه به هيچ وجه در جوامع ديگر غير از جامعه عرب و شبهه جزيره عرب قابل فهم نيست چون با آداب و رسوم گذشته ي آنها عجين است. مثلا" زنده به گور كردن دختران در پيش از اسلام مربوط به دوران جاهليت عرب است و ديگر جوامع اصلا" اين موضوع برايشان قابل فهم نيست . يا آيين همسر داري و چند همسري و يا مسائلي مانند خوابيدن با زني غير مسلمان كه اسير شده حتي اگر شوهر دار باشد و رفتاري مثل كالا داشتن با زن (به كنيزي گرفتن زنان ).همه مصداقي بر رعايت زمان و مكان و مربوط بودن قرآن به آن زمان و مكان نيست؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پاسخ: اول: شما ادعا كرده ايد 80 درصد قرآن راجع به تاريخ گذشتگان و تاريخ معاصر نزول مي باشد در حالي كه اين ادعايي كاملا نادرست است. تمام آياتي كه به نوعي به جنبه هاي تاريخي اشاره اي دارد از چند صد تجاوز نمي كند در حالي كه قرآن بيش از 6000 آيه دارد.
بعد هم مهم نيست كه چقدر به اين فرازها اشاره دارد. بلكه مهم اين است كه چرا به اين فراز ها اشاره كرده است؟ براي نقل تاريخ و سرگذشت بوده يا از جهت عبرت آموزي و درس دهندگي است؟ اگر براي عبرت آموزي و درس دهندگي باشد، براي همگان مفيد است و به قوم و منظقه اي اختصاص نخواهد داشت.
اما اين كه چرا اين همه به تاريخ بني اسرائيل پرداخته؟ زيرا در اين قوم پيامبران بزرگ مبعوث شدند كه يادآوري پيام هاي آنان و رفتار اين قوم با آنان بهترين درس براي آيندگان است.
پيام هايي كه از پيامبران بني اسرائيل (مانند حضرت ابراهيم، يعقوب، اسحاق، يوسف، سليمان، داوود، موسي ف عيسي و ... ) نقل شده و مواجهه اين قوم با آنها واقعا عبرت آموز و فرازماني و فرامكاني است و براي هدايت همه، آگاهي به آنها لازم و مفيد است.
در ضمن اين پيام ها و رفتارها، هيچ كدام درس اختصاصي براي صدر اسلام يا عرب و ... نيست و بودن گروه هايي از يهود در كنار مسلمانان گرچه تناسبي با نزول اين آيات دارد. ولي آنها را اختصاصي نمي كند و پيام اين آيات براي همه مخاطبان مفيد است.
اگر نمونه اي از آيات نازل در حق يهود توانستيد ارائه دهيد كه براي امروز بشر درس آموز نباشد، آن گاه مي توانيد جهاني بودن قرآن را زير سؤال ببريد. جالب اين كه امروز يهود مشكل اصلي بشريت است و شناخت اين قوم و روحيات آنها و تاريخ سراسر نفاق و خيانتشان براي بشريت لازم است.
نوشته ايد آياتي از قرآن هست كه براي بقيه بشر مفهوم نيست و به آيه دختر كشي عربها اشاره كرده ايد.
در اين مورد هم توجه نكرده ايد. اين آيه در صدد زدودون باورهاي غلط و رفتارهاي غلط تر با زنان و دختران است كه نمونه اين باورها و رفتارها در همه جامعه هاي جاهلي وجود داشته و دارد. در همه ملت ها زن را انسان نمي دانستند و براي او كرامتي قائل نبودند و حقوقي برايش به حساب نمي آوردند و اين رفتار عربها نمونه اي از آن ظلم ها است كه در اقوام ديگر به شكل هاي ديگر وجود داشته است.
برده گرفتن انسان ها و زنان شوهر دار و همبستر شدن با آنها و داشتن زنان و مردان برده و شوهر دادن كنيزان و ... عملي معمول در جامعه آن زمان از عرب و غير عرب بوده و اختصاص به عرب ها نداشته است.
دوم. اين كه اديان همه از يك سنخ و يك جوهرند، شكي نيست. ولي وقتي ديني كه توسط پيامبري آمده، تحريف مي شود و مطالب ناحقي در آن وارد مي گردد، خداوند براي زنده كردن دين حق، پيامبر جديدي مي فرستد تا حقايق تحريف شده و فراموش شده را دوباره به ياد بشر آورد.
در اينجا دعوا بر سر دين خداست كه تحريف شده است. وگرنه اگر تحريف نشده بود، كه دعوايي نبود. پيروان ادعايي كه راهي غير از راه پيامبران پيش گرفته اند و خود را به آنها منسوب مي كنند. پيامبر جديد مي آيد تا بگويد پيامبر قبلي اينها را گفته نه اينها كه شما به او نسبت مي دهيد. اين گونه بوده نه اين گونه كه شما ادعا مي كنيد.
طبيعي است كه هر پيامبري در سرزميني مبعوث مي شود كه خدا خواسته ولي پيام پيامبر كه پيامي انساني است اختصاص به مردم زمان او يا جامعه اي كه در آن مبعوث شده ندارد. پيام توحيد و يكتاپرستي و اخلاق انساني و اعمال صالح پيامي فرازماني و فرامكاني است.
علاوه اين كه عرب ها هم پيروان حضرت ابراهيم يعني پدر انبياي گذشته بودند و بر دين او سلوك مي كردند.
مراسم حج، مراسمي ابراهيمي است. البته آنها هم مثل ديگر اقوام تعاليم ابراهيم را با جعليات آميخته كردند.
پيامبر براي مبارزه با شرك آمده و يكي از شكل هاي شرك بت پرستي آشكار است و شكل ديگر آن بت پرستي پنهان بود كه يهود و نصارا داشتند و ارباب دين، را خداياني در كنار خدا گرفته بودند (1) و پيامبر با همه شكل هاي شرك مبارزه كرد.
اگر هم مبارزه با يهود قبل از فتح مكه شروع شده و به سامان مي رسد، به خاطر دشمني آنها است كه "ام الفساد" بودند و حتي محرك مشركان هم اينان بودند و جنگ را هم اينان شروع كردند نه پيامبر.
سوم. قرآن نازل شده است و نزول آياتي بعد از وقايع خاصي بوده كه قبل از آنها نازل نشده بود و كسي خبر نداشت. اين كاملا حق، ولي قرآن ماوراي اين الفاظ و آيات و سوره ها كه به تدريج نازل شده، خود حقيقتي يگانه در لوح محفوظ است كه آن حقيقت را اگر جامه لفظ بپوشانيم و نازل كنيم اين قرآن مي شود و اين قرآن صورت نازله آن حقيقت است.
البته درك اين مطالب كار آساني نيست و ما هم از كيفيت اين نزول و اين برگشت و حقيقت آن آگاهي نداريم و فوق درك و فهم ما است. اجمالا اين كه قرآن در لوح محفوظ از ابد تا ازل نزد خدا بوده و هست و اين حقيتي برتر از درك و فهم بشر عادي، در شب قدر بر قلب پيامبر نازل شده است.
فرق قرآن با كتب ديگر كه بشر براي هدايت نوشته، اين است كه كتب ديگر فهم بشر از خقايق است و قرآن بيان خدا است از اين رو همه حقايق از قرآن اخذ شده و شعاعي از نور قرآن است. كتاب هاي فراواني از بشر براي هدايت نوشته شده و هدايتگر هم هستند. ولي همه آنها پرتوي از نور قرآن است كه توسط نويسنده فهم و بيان شده است.
قرآن در زمان پيامبر در قلب ايشان و در قلب بسياري از مسلمانان حفظ شد و توسط نويسندگان در نوشت افزارهاي معمول آن زمان نوشته شد و مجموعه نوشته ها در همياني پشت منبر رسول خدا بود و چون در زمان پيامبر تا روزهاي نزديك به وفات، نزول ادامه داشت، طبيعي بود كه ارائه آن به صورت كتابي بين دو جلد ممكن نشد و بلافاصله بعد از وفات رسول خدا و قطع نزول وحي، همه آن كتاب كه در هميان مذكور و در قلوب مسلمانها و در مصحف هايي كه افراد براي خود نوشته بودند، وجود داشت در كتابي بين دو جلد طبق دستور هاي پيامبر تنظيم و حفظ شد.
قرآن در لوح محفوظ حقيقتي برتر از لفظ و آيه و سوره است و اينها صورت نازله آن حقيقت است.
پي نوشت ها:
1. آل عمران (3)، آيه 64.

پرسش: دوما"
شما در جواب سوال من ميفرماييد :

(قرآن همان كتاب هاي سابق است كه اگر قرآن نبود از بين رفته بودند و تحريف شده بودند به اضافه افق بالاتري كه در آن كتاب ها مطرح نشده است.)

خوب اگر فرض را بر اين بگيريم، پس دعوا بر سر چيست؟
انحراف از اديان؟ واين كه پيروان آن اديان از راه پيامبرانشان دور شده بودند. ؟
پس چرا اين دين در سرزميني پايه گذاري ميشود. كه بت پرست بودند. دين مردم در جزيره عربستان قبل از بت پرستي چه بوده؟ آيا آنها در دوران جاهليت يكتا پرست بودند؟ دينشان چه بوده؟
كلمه ي الله چرا در زمان قبل از اسلام هم استفاده ميشده ( عبد الله و ... )؟ و از جايي خواندم كه جمله (الله و اكبر) حتي در مراسم بت پرستي سالانه ي قبل از اسلام ( كه مانند حج برگزار ميشده ) به عنوان شعار به كار ميرفته است. آيا درست است؟
و از همه ي اينها مهمتر چرا پيامبر به جاي مبارزه و ريشه كن كردن بت پرستي كه از آشكارترين مظاهر شرك و كفر است. بيشتر از اديان توحيدي سخن ميگويد كه منحرف شده اند. و قبل از فتح مكه ابتدا آنها را سركوب و پاكسازي ميكند ؟ ( قوم بني قينقاح و قوم بني قريضه و ....)

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پاسخ: اين كه اديان همه از يك سنخ و يك جوهرند، شكي نيست. ولي وقتي ديني كه توسط پيامبري آمده، تحريف مي شود و مطالب ناحقي در آن وارد مي گردد، خداوند براي زنده كردن دين حق، پيامبر جديدي مي فرستد تا حقايق تحريف شده و فراموش شده را دوباره به ياد بشر آورد.
در اينجا دعوا بر سر دين خداست كه تحريف شده است. وگرنه اگر تحريف نشده بود، كه دعوايي نبود. پيروان ادعايي كه راهي غير از راه پيامبران پيش گرفته اند و خود را به آنها منسوب مي كنند. پيامبر جديد مي آيد تا بگويد پيامبر قبلي اينها را گفته نه اينها كه شما به او نسبت مي دهيد. اين گونه بوده نه اين گونه كه شما ادعا مي كنيد.
طبيعي است كه هر پيامبري در سرزميني مبعوث مي شود كه خدا خواسته ولي پيام پيامبر كه پيامي انساني است اختصاص به مردم زمان او يا جامعه اي كه در آن مبعوث شده ندارد. پيام توحيد و يكتاپرستي و اخلاق انساني و اعمال صالح پيامي فرازماني و فرامكاني است.
علاوه اين كه عرب ها هم پيروان حضرت ابراهيم يعني پدر انبياي گذشته بودند و بر دين او سلوك مي كردند.
مراسم حج، مراسمي ابراهيمي است. البته آنها هم مثل ديگر اقوام تعاليم ابراهيم را با جعليات آميخته كردند.
پيامبر براي مبارزه با شرك آمده و يكي از شكل هاي شرك بت پرستي آشكار است و شكل ديگر آن بت پرستي پنهان بود كه يهود و نصارا داشتند و ارباب دين، را خداياني در كنار خدا گرفته بودند و پيامبر با همه شكل هاي شرك مبارزه كرد.
اگر هم مبارزه با يهود قبل از فتح مكه شروع شده و به سامان مي رسد، به خاطر دشمني آنها است كه "ام الفساد" بودند و حتي محرك مشركان هم اينان بودند و جنگ را هم اينان شروع كردند نه پيامبر.

پرسش: سوما"
شما در جايي از پاسخ از لوح محفوظ و يا ام الكتاب سخن ميگوييد:

(كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبيرٍ (4) اين كتابى است كه آياتش استحكام يافته سپس تشريح شده و از نزد خداوند حكيم و آگاه (نازل گرديده) است! بنا بر اين آيات قرآن حقيقتي است متعالي در لوح محفوظ كه اين حقيقت نازل شده و صورت لفظ و سوره و آيه به خود گرفته است و به صورت قرآن خواندني بر بشر نازل شده است. پس خقيقت قرآن از ابد تا ازل در لوح محفوظ نزد خداست و اين قرآن صورت نازله آن حقيقت است.)

آيا به نظر شما يك خواننده ي معمولي قرآن با مطالعه ي آن ، تمام آيات را ميتواند همان ام الكتاب بداند ؟ آياتي در قرآن داريم كه در مورد خاصي و در لحظه ي وقوع نازل شده و بنا به مقتضيات زمان و مكان و افراد گفته شده است. كه شايد بتوان درسي از آن آموخت( آن هم با تفسيرهاي متفاوت) ولي نميتوان تصور كرد كه اين همان لوح محفوظ است كه از ازل نزد خدا نگهداري ميشده است.
اگر تمام آيات براي راهنمايي و تفكر بشر و درس دادن به بشر آمده است . خب متون تاريخي و كلا تاريخ هم به بشر درس ميدهد. پس فرقشان چيست؟
در آخر يك سوال ديگر نيز دارم چرا اين لوح محفوظ و كتاب كامل(قرآن) در زمان خود پيامبر (ص) جمع آوري نشد و بصورت كتاب در نيامد؟ و آيا تدوين قرآن امروزي همان تدويني است كه خدا در لوح محفوظش از ازل داشته؟

از پاسخ هاي شما ممنون و سپاسگذارم. فقط اگر ممكن است سريعتر پاسخ بدهيد .
با تشكر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پاسخ: قرآن نازل شده است و نزول آياتي بعد از وقايع خاصي بوده كه قبل از آنها نازل نشده بود و كسي خبر نداشت. اين كاملا حق، ولي قرآن ماوراي اين الفاظ و آيات و سوره ها كه به تدريج نازل شده، خود حقيقتي يگانه در لوح محفوظ است كه آن حقيقت را اگر جامه لفظ بپوشانيم و نازل كنيم اين قرآن مي شود و اين قرآن صورت نازله آن حقيقت است.
البته درك اين مطالب كار آساني نيست و ما هم از كيفيت اين نزول و اين برگشت و حقيقت آن آگاهي نداريم و فوق درك و فهم ما است. اجمالا اين كه قرآن در لوح محفوظ از ابد تا ازل نزد خدا بوده و هست و اين حقيتي برتر از درك و فهم بشر عادي، در شب قدر بر قلب پيامبر نازل شده است.
فرق قرآن با كتب ديگر كه بشر براي هدايت نوشته، اين است كه كتب ديگر فهم بشر از خقايق است و قرآن بيان خدا است از اين رو همه حقايق از قرآن اخذ شده و شعاعي از نور قرآن است. كتاب هاي فراواني از بشر براي هدايت نوشته شده و هدايتگر هم هستند. ولي همه آنها پرتوي از نور قرآن است كه توسط نويسنده فهم و بيان شده است.
قرآن در زمان پيامبر در قلب ايشان و در قلب بسياري از مسلمانان حفظ شد و توسط نويسندگان در نوشت افزارهاي معمول آن زمان نوشته شد و مجموعه نوشته ها در همياني پشت منبر رسول خدا بود و چون در زمان پيامبر تا روزهاي نزديك به وفات، نزول ادامه داشت، طبيعي بود كه ارائه آن به صورت كتابي بين دو جلد ممكن نشد و بلافاصله بعد از وفات رسول خدا و قطع نزول وحي، همه آن كتاب كه در هميان مذكور و در قلوب مسلمانها و در مصحف هايي كه افراد براي خود نوشته بودند، وجود داشت در كتابي بين دو جلد طبق دستور هاي پيامبر تنظيم و حفظ شد.
قرآن در لوح محفوظ حقيقتي برتر از لفظ و آيه و سوره است و اينها صورت نازله آن حقيقت است.
پي نوشت ها:
1. آل عمران (3)، آيه 64.

موفق و موید باشید