سلام ميخواستم بدانم يك سري از سوره هاي قرآن كه داستانهايي از اقوام گذشته را بيان كرده،در تمام اديان يكسان است و در كتاب آنها هم آمده.همچنين يك سري از سوره ها و آيات هم ماجراهاي صدر اسلام را بيان ميكند و مانند سفر نامه هستند. يك سري از آيات و سوره ها هم كه احكام و فرايض را بيان ميكنند كه باز هم از اديان ديگر و هم از دوران جاهليت عرب گرفته شده اند. قرآن بعنوان دين خاتم چه چيز جديدي ارائه كرده.( البته به غير از جهاد و ماجراي حضرت اسماعيل). و اينكه شنيده ام كل قرآن قبلا و در بدو خلقت آماده بوده و در زمان پيامبر نازل شده و نيز دليل خلقت انسان پيامبر و اهلبيت بوده درست است يا نه . اگر درست است منظور آن چيست؟  

وحی، کتاب آسمانی و دین برای بیان حقایقی است که بشر راهی جز وحی برای شناخت آنها ندارد:
كَما أَرْسَلْنا فيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ(1)
همان‏گونه که رسولى از خودتان در ميان شما فرستاديم تا آيات ما را بر شما بخواند و شما را پاك كند و به شما، كتاب و حكمت بياموزد و آنچه را نمى‏دانستيد، به شما ياد دهد.
وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ(2)
خداوند، كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و آنچه را نمى‏دانستى، به تو آموخت‏.
از این رو قرآن با کتاب های آسمانی دیگر از یک سنخ و مصدّق و مؤید آنها است. گر چه بر آنها هیمنه و برتری دارد و علاوه بر معارف و هدایت های موجود در آنها آنچه از هدایت که برای بشر تا قیامت لازم بوده و احیانا در آنها نیامده، در این کتاب آمده است دارد:
يا أَيُّهَا الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُم (3)
اى كسانى كه كتاب (خدا) به شما داده شده! به آنچه (بر پيامبر خود) نازل كرديم که تصدیق کننده کتاب نازل شده بر شما است، ايمان بياوريد.
وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ (4)
و اين كتاب [قرآن‏] را به حق بر تو نازل كرديم، در حالى كه كتب پيشين را تصديق مى‏كند، و مهیمن و مسلط بر آنهاست.
وقتی اسلام آخرین دین و قرآن آخرین وحی است:
ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّين‏(5)
محمّد (ص) پدر هيچ يك از مردان شما نبوده و نيست. ولى رسول خدا و ختم‏كننده و آخرين پيامبران است‏.
باید در قرآن هر چه برای هدایت و نجات بشر لازم است، آمده باشد از این رو می فرماید:
نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ء(6)
و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز است.
و پیامبر هم فرمود:
"والذي نفسي بيده ما تركت شيئا يقربكم من الجنة ويباعدكم عن النار إلا أمرتكم به وما تركت شيئا يقربكم من النار ويباعدكم عن الجنة إلا نهيتكم عنه"(7)
قسم به آن که جانم به دست اوست، چیزی که شما را به بهشت نزدیک کند و از جهنم دور نماید، وانگذاشتم مگر این که بدان امرتان کردم و چیزی که شما را به جهنم نزدیک و از بهشت دور کند، وانگذاردم مگر این که شما را از آن نهی کردم.
با توجه به توضیح بالا نباید انتظار داشت که تفاوت ماهوی بین قرآن و کتب آسمانی دیگر وجود داشته باشد.
معارف و اخلاقی که کتب آسمانی تبلیغ می کنند، یکی است و احکام با توجه به شرایط زمانی و مکانی و اقتضاها تفاوت دارد از این رو دین و کتاب جدید ناسخ احکام کتاب قبلی می شود.
شباهت در داستا نها هم طبیعی است.
اما نکته لازم به تذکر این است که قرآن و دیگر کتب آسمانی کتاب تاریخ یا قصه و رمان و ... نیستند. بلکه کتاب هدایت اند و اگر هم فرازی از تاریخ یا فرازی از سرگذشت فرد مثبت یا منفی ای گفته می شود، هدایتگری نهفته در آن فراز منظور است از این رو در داستان های تاریخی قرآن می بینیم اصول تاریخ نگاری رعایت نمی شود و نام افراد و تاریخ واقعه و سیر تاریخی داستان رعایت نمی شود. مثلا تاریخ بنی اسرائیل به عنوان یک قوم با رعایت سیر تاریخی نمی آید. بلکه در سوره های مختلف به اقتضای فضای سوره به فراز هایی از آن تاریخ اشاره می کند.
یا احکامی را از ادیان سابق یا زمان امضا می کند. چرا که آن احکام را برای زمان های بعد هم مناسب می داند.
قرآن همان کتاب های سابق است که اگر قرآن نبود از بین رفته بودند و تحریف شده بودند به اضافه افق بالاتری که در آن کتاب ها مطرح نشده است.
این که قرآن همرنگ و هم عطر کتاب های آسمانی سابق است، از امتیازات قرآن و نشانه وحیانیت آن است و عیب و نقص قرآن نیست. گر چه توحید ناب در تورات و انجیل و دیگر کتب آسمانی مطرح شده بود. ولی پیروان آن ادیان توحید را رها کرده و به تثلیث مسیحی رو آورده یا همچون یهود عزیر را پسر خدا می دانستند و ... و قرآن آمد و اینها را به دور ریخت و توحید ناب را مطرح کرد. دیگر معارف ناب وحیانی نیز سرگذشتی چون توحید داشتند که قرآن آن معارف ناب را دوباره به بشریت عرضه کرد.
معارف نابی که امروز در ادیان دیگر یافت می شود، در اثر احیای قرآن است و اگر قرآن نازل نشده بود، سرعت سرسام آور تحریف حقیقت نابی را باز نگذاشته بود.
البته بین داستان ها و معارف و احکام کتاب های موجود (تورات و انجیل کنونی) با قرآن تفاوت بسیار است.
داستان های پیامبران در کتاب های آسمانی موجود پر از تحریفاتی است که چهره پاک آن پیامبران را زشت ساخته است و معارف این کتاب ها با شرک آمیخته است و ...؛ ولی معارف قرآن توحید ناب است و داستان هایش همه حق و در همین راستا و تصویر کننده چهره پاک پیامبران می باشد.
برای نمونه داستان حضرت آدم در تورات را با این داستان در قرآن مقایسه کنید. درخت ممنوعه بنا بر تورات درخت معرفت بوده است. و باز بنا بر تورات مار و حوا از اسباب گمراهی آدم شمرده شده اند. و بنا بر تورات خدا جسم دارد و مانند آدمیان در بهشت قدم می زند و ... (8)
پی نوشت ها:
1. بقره(2)، آیه151.
2. نساء(4)، آیه113.
3. نساء (4)، آیه 47.
4. مائده (5)، آیه 48.
5. احزاب(33)، آیه40.
6. نحل(16)، آیه89.
7. تفسير آلوسي، ج 21، ص 79.
8. طباطبایی، ترجمه المیزان، موسوی همدانی، قم، انتشارات اسلامی، 1374 ش، ج 1، ص 213.

قرآن کلام خداست که در لوح محفوظ بوده و هست:
بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجيدٌ في‏ لَوْحٍ مَحْفُوظٍ (1)
(اين آيات، سحر و دروغ نيست،) بلكه قرآن با عظمت است كه در لوح محفوظ جاى دارد
وَ إِنَّهُ في‏ أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكيمٌ (2)
و آن در «أمّ الكتاب» [لوح محفوظ] نزد ما بلندپايه و استوار است!
واژه" ام" در لغت به معنى اصل و اساس هر چيزى است و اينكه عرب به مادر" ام" مى‏گويد بخاطر آن است كه ريشه خانواده و پناهگاه فرزندان است، بنا بر اين" ام الكتاب" (كتاب مادر) به معنى كتابى است كه اصل و اساس همه كتب آسمانى مى‏باشد، و همان لوحى است كه نزد خداوند از هر گونه تغيير و تبديل و تحريفى محفوظ است، اين همان كتاب" علم پروردگار" است كه نزد او است و همه حقايق عالم و همه حوادث آينده و گذشته و همه كتب آسمانى در آن درج است و هيچ كس به آن راه ندارد جز آنچه را كه خدا بخواهد افشا كند.(3)
كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبيرٍ (4)
اين كتابى است كه آياتش استحكام يافته سپس تشريح شده و از نزد خداوند حكيم و آگاه (نازل گرديده) است!
بنا بر این آیات قرآن حقیقتی است متعالی در لوح محفوظ که این حقیقت نازل شده و صورت لفظ و سوره و آیه به خود گرفته است و به صورت قرآن خواندنی بر بشر نازل شده است. پس خقیقت قرآن از ابد تا ازل در لوح محفوظ نزد خداست و این قرآن صورت نازله آن حقیقت است.
پی نوشت ها:
1. بروج (85)، آیه 21-22.
2. زخرف (43)، آیه 4.
3. تفسیر نمونه، ج21، ص9 .
4. فصلت (41)، آیه 1.

در روایت قدسی خطاب به پیامبر آمده :
خلقت الأشياء لأجلك وخلقتك لأجلي (1)
همه چیز را برای تو و تو را برای خودم آفریدم.
و خطاب به اهل بیت آمده:
ما خلقت سماء مبنية ولا أرضا مدحية ... إلا لأجلكم ومحبتكم (2)
من آسمان رفیع و زمین گسترده و ... را جز به خاطر شما و محبت شما نیافریدم.
برای این که معنای این حدیث روشن شود، به دلیل خلقت انسان از نگاه قرآن توجه می کنیم. خداوند به هنگام خلقت انسان، خطاب به ملائکه که اشرف موجودات بودند، فرمود:
إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَة (3)
من در روى زمين، جانشينى [نماياننده‏ و مظهر و آیتى‏] قرار خواهم داد.
پس هدف از خلقت انسان، رسیدن به مقام خلافت و نمایانندگی خدا و آیت و مظهر خدا شدن است. انسان به عنوان یک نوع برای این هدف آفریده شده که بالاترین هدف و غایت است و هیچ مخلوقی از موجودات زمینی و آسمانی برای این چنین غایت متعالی ای آفریده نشده است.
با توجه به این که غایت آفرینش انسان برترین و بالاترین غایت است و غایت آفرینش بقیه موجودات در مراتب پایین تر است، صحیح است که خداوند بفرماید همه موجودات را برای تو ای انسان خلق کردم. از این رو در حدیث قدسی آمده :
يا بن ادم خلقت الأشياء لأجلك وخلقتك لأجلي (4)
ای فرزند آدم همه چیز را برای تو و تو را برای خودم خلق کردم.
طبیعی است که خدا جهان را برای آن فرزندانی از آدم خلق کرده که در مسیر تحقق خلافت اللهی و تخلق به اسماء الله هستند نه آنان که بندگی شیطان و هوا و هوس را پیشه کرده اند. پیامبر و امامان کسانی هستند که این هدف خلقت به کمال در آنها محقق شده و بقیه انسان های مؤمن زیر مجموعه آنها و جیره خوار خوان کرم آنان و در راه آنان هستند از این رو است که گفته می شود خلایق برای رسول خدا و اهل بیت او آفریده شده یعنی آنان و شیعیان و پیروان آنان تحقق بخش هدف خلقت هستند.
پی نوشت ها:
1. شیخ حر عاملی، جواهر السنیه، نجف، نعمان، 1384 ق، ص 361.
2. مولی صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1421 ق، ج 4، ص 232، پاورقی.
3. بقره (2)، آیه 30.
4. مولی هادی سبزواری، شرح اسماء الله الحسنی، نجف، نعمان، 1384، ج 2، ص 67.