اگه واقعا دین شیعه درسته پس چرا این همه شرک توشه؟زمان پیدایش شیعه وسنی کی بوده؟چرا تو اذان ما اسم امام علی هست اما تو سنی نیست؟سنی ها میگن چرا اذانو تحریف کردید آیا زمان پیامبر در اذان اسم علی نام برده می شده؟چرا عایشه رو میگن زن بدیه در حالیکه تو قران گفته زنان پیامبر مادران مومنانند؟تو دینم بدجور شک کردم.سنی ها میگن دین شما ساختگیه؟
با سلام و تشكر از ارتباط شما با مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني
در ابتدا باید گفت شک و تردید در موضوعات دینی هیچ اشکالی ندارد و می تواند بستر رسیدن به حقیقت و ایمانی عمیق تر شود، پس از اصل شک و تردید و ادعای ساختگی بودن مذهب شیعه نترسید، اما منصفانه و با تحقیق و بررسی برای یافتن حقیقت تلاش نمایید.
به نظر ما به خاطر وجود صدها دلیل قطعی قرآنی و روایی از منابع معتبر خود اهل سنت تردیدی در این نیست که شیعه بر حق است، در این باره دلایل بسیار وجود دارد که در ذیل تنها به بررسی برخی از دلایل که در آموزه های دینی آمده اشاره می شود:
دلایل شیعیان بر حقانیت مذهبشان و اینکه علی و یازده امام معصوم علیهم السلام امامان بر حقاند و اعتقاد بر امامت آن ها واجب است ،روایات فراوانی است که از رسول خدا نقل شده ، مثلاً ابن عباس از رسول خدا پرسید: امامان پس از شما چند نفرند؟فرمود: به عدد حواریان عیسی و اسباط موسی و برگزیدگان بنی اسرائیل، امامان پس از من دوازده نفرند. نخستین آنان علی ابن ابی طالب است. پس از او دو سبط من حسن و حسین. پس از وفات حسین فرزندش علی. پس از وفات علی، فرزندش محمد، پس از او فرزندش محمد، سپس جعفر، بعد موسی و پس از او فرزندش علی، پس از او فرزند محمد،سپس علی و پس از او فرزندش حسن و پس از او حجت.(1) در این باره یکی از عالمان بزرگ اهل سنت سخنی شنیدنی دارد:
احادیثی که دلالت میکند جانشینان پیامبر(ص) دوازده نفرند، از طریقهای مختلف نقل شده و به حد شهرت رسیده است. با گذشت زمان دانسته شد که مقصود رسول خدا(ص) از این سخن، امامان دوازدهگانه از اهل بیت و عترت اویند؛ زیرا نمیتوان این حدیث را بر جانشینان پس از او از اصحابش حمل کرد؛ چرا که تعداد آن ها از دوازده نفر کم تر است. همچنین نمیتوان آن را بر حکام اموی تطبیق کرد؛ چه این که آنان از دوازده نفر بیش ترند. غیر از عمر بن عبدالعزیز، همه آن ها مرتکب ظلم آشکار بودند. افرون بر این، آنان از بنیهاشم نیستند؛ در حالی که پیامبر(ص) فرمود: آنان همگی از بنی هاشم هستند، اما نمیتوان آن را به حکّام بنی عباس حمل نمود؛ زیرا تعداد آنان نیز از دوازده نفر بیش تر است. بنابراین، راهی جز این نیست که آن حدیث بر ائمه دوازدهگانه، یعنی اهل بیت حمل شود؛ به خصوص آن که آن ها داناترین، بزرگوارترین و با تقواترین مردم اهل زمان خود بودند. نَسَب آنان از همه برتر و نزد خدا گرامیتر بودند. (2)
اما برادران اهل سنت از قرآن و روایات، دلیل بر صحت باورهای شان ندارند. تنها به این مسئله تمسک میکنند که بر خلافت خلفا اجماع امت صورت گرفته است . مردم آن ها را به رهبری برگزیدهاند. این مهمترین دلیل آن هاست که یقینا قانع کننده برای افراد حقیقتجو نیست، زیرا از کجا معلوم امامت مثل نبوت و رسالت مقامی نباشد که باید از طرف خداوند تعیین گردد؟ چنان که این امر بدیهی به نظر می رسد چون امامت ادامه مسیر نبوت اس. امام با درک عقلی بشر قابل فهم و انتصاب نیست.
اگر خلافت به انتخاب مردم است، پس چرا عمر از جانب ابوبکر و عثمان با انتخاب شورای شش نفره به خلافت رسید؟
البته جدای از این اصل کلی ، ده ها بلکه صدها دلیل دیگر از قرآن يا منابع اهل سنت داریم که به طور صریح یا غیر صریح بر امامت و برتری امام علی علیه السلام نسبت به دیگران گواهی می دهد . خلافت را متعلق به او دانسته ، صلاحیت هر فرد دیگر را در این زمینه نادرست قلمداد می نماید؛ در نتیجه وقتی مذهب اهل سنت از ابتدا از مسیر صحیح مورد نظر خدا و رسول خارج شده ، معارف و مفاهیم دینی آن هم از مجرایی غیر صحیح تدوین شده ،می توان به روشنی نتیجه گرفت که كاستي هاي بسیار عقیدتی و عملی در این تفکر وجود دارد. به یقین تفکر شیعی تفکر بر حق است . بنابراین، عنوان اهل سنت و مذهب سنی، بعدا پدید آمد؛ در حالی که شیعه قبل از سنی و در زمان پیامبر اسلام (ص) پایه گذاری شد.در این مورد نیز مطالعه کتاب های "حق جو و جق شناس، ترجمه کتاب المراجعات سید شرف الدین عاملی؛ و کتاب: آن گاه که هدایت شدم از دکتر تیجانی سماوی" توصیه می شود.
با توجه به مطلب یاد شده باید گفت: شیعه در میان مذاهب اسلا می کامل ترین نمودار توحید را دارد واز هر گونه آموزه شرک آلود منزه است اگر پرسش گر محترم بر اثر تلیغات وهابیان حق ستیز دچار شبهه ی در این باره شده به طور مشخص بیان کند تا پاسخ لازم اراء شود.
اما در باره موارد یاد شده در پرسش باید گفت:
1_ طبق اقرار بزرگانی از علمای اهل سنت شیعه در زمان خود پیامبر مطرح بوده، لذا جلال الدین سیوطی که از اعاظم علمای سنی است نقل کرده پیامبر(ص) در تفسیر آیه «اولئک هم خیر البریه» (3) خطاب به على (ع) فرمود: «انت و شیعتک یوم القیامه راضین مرضیین؛ (4) تو و شیعیان تو در روز قیامت از خدا خشنودند و خدا از آنان خشنود است».
نیز فرمود: «ان هذا و شیعته لهم الفائزون یوم القیامه؛ (5) على و شیعیانش در روز قیامت پیروز و سعادتمندند».
در زمان پیامبر برخی از صحابه، نظیر سلمان، ابوذر، مقداد و عمار یاسر به عنوان شیعه على شناخته مىشدند. (6) برخى از علما بسیارى از صحابه را نام بردهاند که اینها شیعه على بودند. (7) بعد از صحابه در میان تابعین (نسل بعد از صحابه) شیعیان به قدرى زیاد شدند که در میان تابعین تشیع به حدى افزون شده بود که اگر اینها نبودند، آثار پیامبر (ص) نابود شده بود. (8)
بنا براین می توان گفت اساس تشیع به زمان پیامبر(ص) برمی گردد که بعد از رحلت ان حضرت به عنوان یک مکتب اصیل بروز پیدا می کند . بعد از رحلت پیامبر(ص) به صورت نمایان وجدی دو تفکر در حوزه سیاست اسلامى در برابر یکدیگر قرار گرفت:
یکى تفکر خلافت است که در سقیفه بنى ساعده و با در دست گرفتن قدرت سیاسى توسط ابى بکر سر درآورد، دیگرى تفکر شیعى یا تفکر امامت است که در زمان حیات پیامبر بوده و با تمسک به حدیث ثقلین و غدیر به امامت امام على(ع) باور داشتند.
در تفکری که از سقیفه برخاسته بود، در آغاز به آن عنوان تسنن و مکتب اهل سنت داده نشده بود. عنوان اهل سنت و سنی بعداً و از دوره خلافت عثمان به بعد پدید آمد ؛ چرا که در شورای شش نفرهای که عمر برای جانشینی انتخاب نموده بود و ریاست آن را به عبد الرحمان بن عوف داده بود، در آن جا عبدالرحمان بن عوف نخست به امام علی (ع) رو کرد و گفت: می خواهم با تو بیعت کنم با این شرایط که به کتاب خدا قرآن و سنت پیامبر و به سنت دو خلیفه گذشته یعنی ابو بکر و عمر وفادار باشی.
حضرت در پاسخ فرمود: به دو شرط اول و دوم یعنی به قرآن و سنت پیامبر وفادارم و خودم را متعهد می دانم که به آن دو پایبند باشم. اما شرط سوم یعنی سنت ابوبکرو عمر را قبول ندارم ؛ بدین جهت عبدالرحمان بن عوف با امام علی (ع) بیعت نکرد.
او سپس به عثمان پیشنهاد کرد و عثمان پذیرفت. با این پذیرش سنت ابوبکر و به ویژه سنت عمر در زمره مصادر اسلام شناسی قرار گرفت. کم کم به آنانی که پذیرای این کار بودند، سنی اطلاق شد؛ بنا بر این اهل سنت و مذهب سنی بدان مناسبت و بعدا پدید آمد.(9)
2_ در مورد شرک باید نمونه ها را مطرح نمایید تا پاسخ داده شود اما در باره مسأله اذان باید گفت : به طور کلی در خصوص این که شهادت سوم يعني"اشهد ان عليا ولي الله" جزء اذان نیست باید گفت : هيچ يك از مراجع تقليد آن را جزء اذان نمي دانند. گرچه گفتن آن را به قصد رجاء و قربت بی اشکال می دانند. (10) آن چنان كه لفظ "جَلّ جلالُه "بعد اسم الله و "صَلّی الله عَلیه و آلِه" بعد از نام مبارک پیامبر(ص) اگر چه جزء اجزاء اصلي اذان و اقامه نبوده، اما در عين حال معمولا در اذان و اقامه گفته می شود.
اما در عین حال ما معتقدیم که ذکراستحبابی این شهادت در اذان مانعی نداشته و بدعت محسوب نمی گردد زیرا در زمان پیامبر اسلام نیز به نوعی در بین خواص اضافه نمودن این بخش خاص اتفاق افتاده و حضرت مانع آن نشدند و این امر حتی حتي از برخی علماء اهل سنت نیز نقل شده است.
آنچنانكه از عبدالله مراغي مصري ،يكي از علماي اهل سنت، در كتابي به نام «السلافْ في امر الخلافْ» نقل شده است كه: مردي خدمت پيامبر اكرم(ص) رسيد و گفت: يا رسول الله چيزي شنيدم كه قبلاً نشنيده بودم، پيامبر فرمود: چه چيزي شنيدي؟ گفت: سلمان در اذان بعد از شهادت به رسالت، به ولايت علي(ع) شهادت ميداد - ميگفت اشهد ان علياً ولي الله -، پيامبر فرمود: «سَمِعتُم خَيراً» چيز خوبي شنيدهايد. از كتاب مذكور روايت ديگري به همين مضمون نيز درباره اباذر نقل شده است.(11)
به علاوه آنكه نفس اقرار و شهادت به ولایت امام علی (ع) به طور کلی امری ممدوح بوده و اين امر در زمان ائمه (ع) نيز رائج بوده و آنها حداقل مخالفتي با اين امر نداشته اند. آنچنان كه از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود"...فَإِذَا قَالَ أَحَدُكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ فَلْيَقُلْ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِين"(12) هر وقت كسي از شما جمله «لااِلهَاِلّاالله، مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله» را بگويد حتماً پس از آن «عليٌ اَميرُ المُؤمِنينَ وَلِيَّ الله» را بگويد" لذا اين روايت و امثال آن به طور عام دلالت بر استحباب گفتن نام حضرت علي (ع) بعد نام پيغمبر(ص) از جمله در اذان و اقامه دارند.
3_ در باره عایشه باید گفت بد بودن عایشه منافاتی با آنچه در قران در باره زنان پیامبر آمده ندارد چون عایشه بدلیل این که با امیر مومنان که لا اقل از نظر سنی ها نیز خلیفه چهارم محسوب می شود جنگیده از این رو از نظر شیعیان فردی نا صالح است ولی در عین حال شیعیان به حکم مادر بودن او برای همه مومنین ملتزم اند و ازدواج با او را حرام می دانند ، اما در خود قرآن مکررا از رفتارهایز برخی از زنان پیامبر نکوهش شده و حتی به شدت ایشان را تهدید نموده است ؛ در صورت تمایل در نوبت های بعد به طور مبسوط در این زمینه بحث خواهیم نمود .
پی نوشت ها:
1. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار،نشر دار الاحیاء لتراث العربی، بیروت، 1403ق. ج 36، ص 286،حدیث 107.
2. حافظ سلیمان قندوزی، ینابیع المودةنشر مطبعة العلمیة، قم، بی تا، ص328.
3. بینه (98) آیه 7.
4. جلال الدین سیوطى، تفسیر الدر المنثور، نشر دار الفکر بیروت 1403 ق ج 8، ص 538. ذیل سوره بینه (98) آیه 7.
5. همان.
6. سید محسن امین، اعیان الشیعه،بیروت ، دار التعارف للمطبوعات ، 1418 ه ق ، تحقیق سید حسن امین . ج 1، ص 20.
7. همان، ص 29.
8. ر،ک :همان .ج 1، ص 30.
9. عبد الله مبلغی ، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، انتشارات منطق ( سینا)، قم، 1373، چاپ سوم، ج 3. ص 1185 - 1197.
10. ر. ك.بني هاشمي، سيد محمد حسن، توضیح المسائل مراجع، دفتر انتشارات اسلامي، قم 1386 ه ش ،ج 1، ص 519.
11. ر.ك.مرعشی،اسماعیل،تحقیقی پیرامون اهمیت اذان و اقامه و سومین شهادت، چ مسجد مقدس جمکران، بهمن، 1386.
12. طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، چ مرتضى، مشهد، 1403 ه ق، ج 1، ص 158.