انسان مختار است برای زندگی خود تصمیم بگیرد. همچنین با توجه به آیه ی لا اکراه فی الدین انسان در انتخاب دین نیز مختار است. پس چرا کسی را که از ابتدا مسلمان به دنیا آمده ولی در سنین بالا تر به این نتیجه رسیده که دین دیگری برای رسیدن به سعادت به او مناسب تر است مرتد شناخته شده و مجازات میشود؟ تفاوت کافر ملی و کافرذمی چیست؟

به نظر می رسد که در ذهن شما بین دین قانونی و حقوقی با دین اعتقادی و حقیقی،تفکیک صورت نپذیرفته است .
از آن جا که انتخاب دین و اعتقاد یافتن به یک آیین و شریعت نیازمند رسیدن به درجه خاصی از رشد فکری و عقلی است، این کار مهم از کودکان نابالغ ساخته نیست، در نتیجه چون بسیاری از امور شرعی و قانونی و اجتماعی بر نوع دین یک فرد مبتنی است، باید معیار و میزانی برای تعیین حقوقی دین این دسته از افراد وجود داشته باشد.
در شریعت اسلام و همه اديان ديگر تبعیت از پدر و مادر معیار این امر است. مسلمان زادگان تا زمانی که به سن رشد و بلوغ فکری دست یابند، حکم مسلمان را دارند ، يعني از نظر فقهی بچه‏های پدر و مادر مسلمان به تبعیت از والدین‏شان مسلمان هستند. از نظر حقوقی مسلمان محسوب می‏شوند. از مزایای اجتماعی در جامعه به عنوان یک مسلمان برخوردار هستند.
اما این موضوع، غیر از اعتقاد به اسلام است. اعتقاد به اسلام نمی‏تواند سنتی و تقلیدی باشد؛ بنا بر این هر کسی وقتی به مرحله رشد عقلی و تکلیف رسید، پذیرش اسلام‏ باید به سبب دلیل باشد، نه از روی تبعیت. از این رو مراجع معظم تقلید در اول توضیح‏المسائل می‏نویسند: تقلید در اصول دین جایز نیست.
خداوند به صراحت در سوره بقره می فرماید: «لَا اِکرَاهَ فِی الدِّینِ ؛(1) در دین هیچ اجباری نیست.» این آیه نه تنها بیان می دارد که نباید در دین اجبار باشد، بلکه بالاتر از آن می گوید اجبار در دین شدنی نیست. این بیان بسیار دقیق است ؛ زیرا اصولاً دین و اعتقاد به عنوان یک امر درونی و قلبی، قابلیت اجبار کردن یا اجباری شدن را ندارد؛ پس به این معنا نیست که در دین و دینداری هیچ نوع اجباری وجود ندارد و یا می شد در دین اجبار باشد اما خدا آن را برداشته؛ دین و اعتقاد مربوط به قلب و درون انسان است .حوزه قلب و دل انسان اصلاً اجبار بردار نیست.
اما ارتداد اصلاً ارتباطی با حوزه اعتقاد فردی ندارد ، بلکه حقیقتی اجتماعی است. توضیح این مطلب آنکه :
از نظر جهان بینی اسلامی همه انسان‌ها از آزادی، اختیار و قدرت بر تصمیم گیری برخوردارند . خودشان سرنوشت خویش را رقم می‌زنند ؛ اسلام از راه‌های گوناگون می‌کوشد اندیشه بشر را از اسارت باطل برهاند . آدمی با دید باز و وسعت نظر بیاندیشد و داوری کند . دین و آیین حق را برگزیند.بر همین اساس اسلام به شدت مدافع تحقیق و بررسی و استدلال عقلی در مسیر یافتن حقیقت است ؛ این سخن قرآن است که می فرماید :«به بندگانی مژده باد که همه سخنان را می‌شنوند و بهترین را برمی گزینند». (2)
بالاتر از این، اسلام اساس تقلید از دین آبا و اجدادی را محکوم می کند. مسلم است این تقلید مذموم در خصوص فردی است که به سن رشد و قدرت درک عقلی لازم رسیده است: «و چون به ایشان گفته شود که از آن چه از سوی خدا فرود آمده است، پیروی کنید، گویند: نه، به همان راهی می‌رویم که پدران ما می‌رفتند. حتی اگر پدران شان بی خرد و گمراه بوده­اند!». (3)
معنای این کلام آن نیست که باید دینی غیر از دین پدران انتخاب نمود ، بلکه چه بسا راه و دین پدران حق باشد، اما در هر دو صورت باید با انتخاب و تحقیق خود انسان باشد. حال چه نتیجه این تحقیقات منصفانه و درست اسلام باشد یا هر دین دیگری مهم نیست ؛ مهم آن است که انسان به دور از پیش داوری و با انصاف و عقلانیت به دین و آیینی معتقد گردد که بتواند در قیامت بر گرویدن به آن در پیشگاه خداوند دلیل بیاورد .
پس مسلمان زاده نه تنها مي تواند. بلكه بايد دين حقيقي خود را انتخاب نمايد و حقيقت دين پدر و مادري خود يا هر دين ديگري را با تحقيق و بررسي و بررسي منصفانه و عالمانه به دست آورد و به آن پايبند باشد .
اما از نظر اجتماعی می بینیم ،همه جوامع بشري با تغيير بنيادهاي فكري خود، به مقابله برمي خيزند و تغيير دين را كه به نوعي نابسماني فكري در متن جامعه ايجاد مي نمايد، مذموم مي دانند. بر همين اساس، هر آییني برای حفظ وحدت اجتماعی و حمایت از باورهای پیروان خود و گسترش آن در جامعه، راهکارهایی را اندیشیده تا اين امر شكل اجتماعي به خود نگيرد . اگر فردي در تحقيق خود به حقانيت دين ديگري رسيد، مجال ابراز علني آن و تلاش براي تخريب باورهاي ديگران نيابد.
دليل اين امر هم مسئله اي كاملاً منطقي و عقلاني است؛ زيرا در جامعه‏ای که بر مبنای اعتقادات و باورهای دین معيني، قوانین، رفتارهای اجتماعی و فردی، امیال و آرزوهای انسان‏ها، ارزش‏های اخلاقی و اجتماعی و ... شکل گرفته، شخص حق ندارد در برابر دین و اعتقادات موضع‏گیری نموده و درصدد تخریب آن ها باشد؛ زیرا آثار نامطلوبی در زندگی فردی و اجتماعی ایجاد خواهد کرد . باعث تزلزل ارکان اجتماعی خواهد شد .
دليل روشن امر آن است كه بیش تر افراد جامعه قدرت تحليل و بررسي دقيق و درست در مورد حقيقت را ندارند. در صورتي كه باورهاي فطري و اجمالي آنان مورد ترديد و تشكيك قرار بگيرد و در مواجهه با سؤالات و شبهاتي در مورد حقانيت دين خود قرار گیرند، قدرت يافتن حقيقت را دست مي دهند؛ به عبارت روشن تر ، نه به عقيده جديد متمايل مي گردند و نه عقيده قبلي خود را همچون سابق مي توانند بپذيرند .
از نظر اسلام تغییر دین به عنوان امري شخصي و دروني، حقيقتي مورد تأييد و قابل قبول و غير قابل انكار است؛ اما از این جهت که افکار عمومی و ایمان مردم را متزلزل می‏کند، اظهار آن روا و شایسته نیست. به همین دلیل، اسلام با وجود یک سری شرایط، با شخص مرتد، یعنی فردي كه دين خود را تغيير داده و در برابر دين قبلي خویش موضع انکاری گرفته، برخورد می‏کند. در این حال، اگر فرد باور خود را رواج ندهد و به امنیت فکری و فرهنگی جامعه آسیبی وارد نکند، به او کاری ندارند و حکم ارتداد نداشته و عقیده‏اش نزد خودش محترم است.
در واقع عدم برخورد با چنین فردی یا از آن جهت است که اصولا در اسلام تفتیش عقاید وجود ندارد و حکومت عملا با کسی که اعتقاد درونی دیگری دارد اما ان را تبلیغ و ترویج نمی کند هیچ اصطکاک و برخوردی ندارد ؛ به علاوه اصولا برخی از فقها چنین فردی را به خودی خود مرتد تلقی نمی نمایند .(4)
ارتداد، از دیدگاه ادیان مختلف هم جرم است و مجازات آن نیز مرگ است. حتی در برخی از منابع ادیان موجود، حکم آن بسیار شدیدتر از اسلام است. در این جا به اختصار به ذکر دو منبع از کتاب مقدس عهد قدیم و جدید بسنده می کنیم :
«اگر برادرت یا پسر مادرت یا پسر و یا دختر تو یا زن هم آغوش تو و یا رفیق تو که مثل جان تو است، تو را اغوا نموده، بگوید که برویم تا خدایان غیری که تو و آبای تو ندانستید، عبادت نماییم... او را قبول مکن و او را گوش مده و چشم تو بر او رحمت ننماید و او را متحمل مشو و وی را پنهان مدار. البته او را به قتل رسان. اولاً دست تو به قتلش دراز شود و بعد دست تمامی قوم و او را با سنگ سنگسار نما تا بمیرد؛ به سبب این که جویای این بود که تو را از خداوند خدای تو که تو را از زمین مصر از خانه بندگی بیرون آورد، براند تا تمامی اسرائیلیان بشنوند و بترسند و بار دیگر چنین امر شنیع را در میان ما مرتکب نشوند...». (5)
«اگر کسی دانسته گناه بکند و گناهش هم این باشد که مسیح را که نجات دهنده او است، رد کند، آن هم بعد از این که با خبر شده که مسیح آمده است تا گناهان او را ببخشد، این گناه با خون مسیح پاک نمی شود و دیگر راه فراری از شر چنین گناهی نیست. بلی، راه دیگری جز این که انتظار مجازات وحشتناکی باشد که از خشم و غضب شدید خدا به او می رسد، همان خشم و غضبی است که تمام دشمنان خدا را می سوزاند و هلاک می کند. کسی که قوانین موسی را می شکست، اگر دو یا سه نفر به گناه او شهادت می دادند، آن شخص... جا به جا کشته می شد. حالا فکر می کنید چه مجازات وحشتناک تری در انتظار کسانی است که فرزند خدا را زیر پا لگدمال کرده اند و خون او را که برای رفع گناهان شان ریخته شد، دست کم گرفته و ناپاک به حساب آورده اند، و روح پاک خدا که درهای رحمت خدا را به روی عزیزان خدا باز می کند، بد گفته و بی حرمتی کرده اند؟!». (6)
از این دو قسمت از عهد قدیم و عهد جدید، به دست می آید که حکم ارتداد در دین یهود و مسیح مانند اسلام، مرگ است.
در نتیجه، اگر فردی با مطالعه و تحقیق تشخیص داد که دین قبلي اش بر حق نیست، می‏تواند، بلكه بايد دین دیگر را انتخاب کند. اين امر، هيچ اشكالي ندارد، به شرطي كه اين تغيير دين و كشف حقيقت، منصفانه و از روي عدم تعصب و پيش داوري و از مجراي صحيح و درست صورت پذيرفته باشد. به يقين، چنين فردي در برابر خداوند هم حجت شرعي براي اين كار دارد .
اما در عين حال، چنين فردي حق ندارد در برابر دین و اعتقادات عمومي جامعه موضع‏گیری نموده و در صدد تخریب آن ها باشد؛ زیرا آثار نامطلوبی در زندگی فردی و اجتماعی ایجاد خواهد کرد . موجب تزلزل ارکان اجتماعی خواهد شد. اين عمل، به يقين و به حكم عقل و همه اديان، مذموم و غير قابل قبول خواهد بود.
در پایان لازم به ذکر است که حكم مرتد حقيقي تنها در برخي مواردِ خاص بسيار سخت بوده و اعدام است ، اما نه هر انکار و تشکیکی در دین اسلام ارتداد محسوب می شود و نه هر فردی به صرف تغییر دین و اعلان آن ،خونش مباح شده ،اعدام می شود ؛ به عبارت روشن تر این حکم در مورد مردانی است مرتد فطری هستند یعنی با وجود سابقه اسلام در والدین خود و بعد از اظهار اسلام بعد از بلوغ از اسلام برگشتند . (7)
اما حكم زنان مرتد فطری و همچنين كساني كه ابتدا مسلمان نبوده و بعد مسلمان شده اند كه مرتد ملي ناميده مي شوند اعدام نيست .
در نتيجه از چهار قسم مرتد ملی و فطری (كساني كه مسلمان زاده اند ) از زنان و مردان ، تنها مرتد فطری مرد به اتفاق بسیاری از فقها ، آن هم در شرایط خاص و با حصول شرايط متعدد مستحق مرگ است . در خصوص دیگر گروه ها رفتار و برخوردهای متفاوت دیگری اعمال می شود (8) .
البته خارج از بحث افراد مرتد یعنی مسلمانانی که از اسلام برگشتند ، دو گروه متصور هستند مومنان یا مسلمانان و کافران ؛ که کافران خود دارای انواع و اقسامی هستند ؛ یکی ازاقسام کفار ، کافر ذمی است و مراد از آن اهل کتاب (یعنی مسیحی ها و یهودی ها و زردشتی ها ) ای است که در کشور اسلامی و در پناه اسلام زندگی می کنند و با مسلمانان همزيستى مسالمت‏آميز دارند و بر علیه مسلمانان اقدامی خصمانه انجام نمی دهند .
جان و مال و ناموس اين دسته از كفّار، محفوظ است و مسلمانان موظّفند آن را محترم بشمارند. آنها هم در مقابل، مالیاتى به عنوان جزیه به كشور اسلامى ارائه مى‏كنند . (9)

در این خصوص منابع زیر قابل استفاده خوهد بود :
- احکام مرتد از دیدگاه اسلام و حقوق بشر، تالیف سیف الله صرامی، انتشارات مرکز تحقیقات استراتژیک، تهران، 1376 ش
- ارتداد و آزادی، حسین هاشمی، نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران، 1384 ش
- ارتداد در اسلام، تالیف عیسی ولائی، نشر نی، تهران، 1380 ش
- ارتداد، بازگشت به تاریکی، نگرش به موضوع ارتداد از نگاه قرآن کریم، تالیف سید جعفر صادقی ...، نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم 1388 ش5.

پی نوشت ها :
1. بقره (2) آیه 256.
2. زمر (39) آیه 18.
3. مائده(5) آیه 104.
4. موسوی اردبیلی، عبدالکریم، ارتداد و نگاهی دوباره، مجله حکومت اسلامی، ش 14، ص 79
5. سفر توریة مثنی، فصل 13، (مشتمل بر 18 آیه)، کتاب المقدس، ترجمه ولیم گلن، دار السلطنه لندن، 1856میلادی.
6. نامه ای به مسیحیان یهودی نژاد عبرانیان، بند 10، جمله 26-32. (انجیل عیسی مسیح، ترجمه تفسیری عهد جدید، سازمان ترجمه تفسیری کتاب مقدس، تهران، 1357،ص 305-306).
7. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج 1، ص 118.
8. عبد الکریم موسوی اردبیلی، فقه الحدود و التعزیرات، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1413 ق، ص 840.
9. جمعی از پژوهشگران ، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ، موسسه دائره المعارف فقه اسلامی ، قم ، ج 1 ص 732 .