با سلام درباره اييني كه معروف به شش امامي هست و تا امام صادق (ع) را قبول دارند درباره نحوه اغاز و پيدايش و عقايد اين فرقه توضيح بدهيد و ايا اين فرقه معروف به شش امامي ها همان فرقه اسماعيليه هستند لطفا بطور كامل در باره فرقه شش امامي و اسماعيليه و نحوه پيدايش ان توضيح بدهيد با تشكر التماس دعا
اسماعیلیه یکی از فرقههای مهم و مشهور شیعه است که در گذشته در مناطق مهمی از جهان اسلام چون مصر و بخشی از ایران، دارای حکومتها و قدرتهای متعددی بودند.
اسماعیلیه تا امام ششم امام جعفر صادق(ع) را قبول دارند و بعد از آن حضرت فرزندش اسماعیل را امام میدانند . بعد از او به فرزند اسماعیل، محمد عقیده داشته، او را امام میدانند.(1)
اسماعیلیه در طول تاریخ، دارای عقاید و افکار بسیار متفاوت و مختلفی بودند، اسماعیلیان نخستین معتقد بودند که تاریخ مذهبی بشر از هفت دوره تشکیل میشده، هر دوره را یک پیامبر شارع، آغاز میکرده است، آنان پیامبران شارع را که هر یک آورندة شریعتی نو، در دورهای جدید بودهاند، ناطق مینامیدند. در حقیقت، شریعت هر دوره منعکس کنندة پیام ظاهری ناطق آن دوره بوده است، در شش دورة اول تاریخ «نُطَقا» بعنی پیامبران اولوا العزم، عبارت بودند از آدم، نوح ،ابراهیم ،موسى، عیسى و محمد (ع) هر یک از این شش نفر، برای تفسیر حقایق نهفته در باطن شریعت آن دوره، جانشینی داشتند که اسماعیلیه وی را، وصی، اساس، یا صامت، میخواندند.
اوصیای آن پیامبران، عبارت بودند از:
شیث، سام، اسماعیل، هارون(یوشع)، شمعون الصفا و علی بن أبی طالب، در هر دوره بعد از وصی آن دوره، هفت امام وجود داشت که «اَتِمّا» (جمع متَمّم) نیز نامیده میشدند، وظیفه اصلی آنان حراست از معانی ظاهری و باطنی شریعت آن دوره بوده است. هفتمین امام هر دوره به مقام ناطق دوره بعدی ارتقا مییافته که با آوردن شریعتی نو، شریعت ناطق دوره قبل را نسخ میکرده است.
این روش در دوره هفتم تاریخ یعنی آخرین دوره تاریخ تغییر میکند. اسماعیلیان نخست، هفتمین امام، در دوره حضرت محمد(ص) را، محمد فرزند اسماعیل بن جعفر بن محمد صادق، میدانند.
آنان معتقدند که محمد فرزند اسماعیل از دنیا نرفته و زنده است . او هفتمین و آخرین ناطق، و در ضمن اساس و وصی دوره خود نیز بوده که با رجعتش، به مقام آخرین ناطق در آخرین دوره تاریخ بشر رسیده است.
به عقیده آنان محمد بن اسماعیل گرچه شریعتی جدید نمیآورد. ولی شریعت دوره قبلی، یعنی دین اسلام را منسوخ میکند. چون وظیفه اصلی او به عنوان آخرین ناطق و اساس، بیان و وصف کامل معانی باطنی و حقایق مکتوم در تمام شریعتهای قبلی بوده است. در حقیقت، محمد بن اسماعیل، حقایق نهفته در شریعت اسلام و شرایع دیگر پیامبران اولوالعزم را بر همگان آشکار میکند.
به عقیده آنان در آن عصر غائی تاریخ بشر دیگر هیچ گونه نیازی به احکام دینی وجود نخواهد داشت. محمد بن اسماعیل به عنوان قائم و آخرین ناطق، حکومت عدل را در پهنة جهان خواهد گسترد و سپس دنیای جسمانی برچیده خواهد شد.(2)
این دیدگاه نسبت به امامت، به تدریج تغییر کرد تا اینکه در زمان اسماعیلیان فاطمی، امامت را در اعقاب محمد بن اسماعیل، پذیرفته شد. اسماعیلیان فاطمی در مصر، نقشی برای محمد بن اسماعیل به عنوان قائم، قائل نشدند. بیش از هفت نفر را پذیرفتند و او را صرفاً به عنوان امام هفتم خود شناختند و امامت و سلسله امامت را در نسل او استمرار بخشیدند.(3)
البته گروهی از اسماعیلیه دیدگاه فاطمیان اسماعیلی را مردود شمرده و در مناطقی از ایران و عراق با ادعای دیگر، در انتظار ظهور محمد بن اسماعیل بودند و او را آخرین امام میدانستند.
برخی از رهبران این گروه چون داعی نسفی، فلسفه نوافلاطونی را با عقاید اسماعیلیه درهم آمیخت، نسفی معتقد بود که دوره اسلام، در زمان حیات محمد بن اسماعیل خاتمه یافته و دور آخر یا هفتم تاریخ بشر از آن زمان آغاز شده، او به اباحهگری معتقد بود و بسیاری از احکام شریعت را واجب الاجرا نمیدانست.(4)
به مرور زمان، در میان اسماعیلیه اختلاف های فراوانی به وجود آمد و آنان به فرقهها و گروهها و مذاهب گوناگون منقسم شدند.
در دولت فاطمی مصر که اسماعیلی بودند، احکام و تعالیم مذهبی اسماعیلی، آشکارا توسط فقهای اسماعیلی به مورد اجرا گذارده میشد. قاضی القضات غالباً سمت داعی الدعات یا ریاست اجرایی سازمان دعوت را نیز بر عهده داشت. اسماعیلیان دارای سازمانی به نام «دعوت» بودند، داعی الدعات مسئولیت انتخاب داعیان را به عهده داشت. این نمایندگان رسمی «دعوت هادیه» به تمام شهرهای مصر و دیگر بلاد فاطمی مانند دمشق، صور، عسقلان، عکا و... گسیل میشدند، در مورد انتخاب داعیان مناطق خارج از مرزهای حکومت فاطمینیان، نیز داعی الدعات نقش مهمی داشت.
داعیان دارای مراتبی بودند مانند «داعی بلاغ»، «داعی مطلق» و «داعی محدود». درباره وظایف گوناگون این داعیان، اطلاعات دقیقی در دست نیست، همچنین برای داعیان اسامی دیگر چون «جناح»، «حجت»، «نقیب»، «لاحق» و «ید» نیز ذکر کردهاند.
داعیان و علمای فاطمی اسماعیلی، در زمینههای علوم ظاهری و علوم باطنی و علم تألیف، آثاری دارند، آنان به روایات پیامبر(ص) و امامان پیش از خود به خصوص روایات نقل شده از امام صادق(ع) اهمیت میدادند.
قاضی نعمان، که در اصل بنیانگذار علم فقه اسماعیلی به حساب میآید، احادیث زیادی را در دو کتاب دعائم الاسلام و شرح الاخبار خود جمعآوری کرده است، کتاب دعائم الاسلام وی، هنوز هم مورد استفاده اسماعیلیان مستعلوی قرار دارد، فقه اسماعیلیه تشابهات بسیاری با فقه امامیه دارد.
فاطمیان در آغاز به دو فرقه مهم به نام «نزاری» و «مستعلوی» تقسیم شدند.نزاریه، در ایران فعالیت میکردند که از رهبران مهم آنان حسن صباح است و «مستعلویه» در یمن و شبه جزیره هندوستان فعالیت داشتند که فرقه «مستعلویه» نیز به دو گروه حافظی و طیبی تقسیم شد.
در فرقه «نزاریه» هم بعد از مرگ شمس الدین محمد، بیست و هشتمین امام نزاری در سال 710، اولین انشعاب رخداد مؤمن شاه و قاسم شاه دو فرزند شمسالدین هر کدام ادعای امامت کردند. در نتیجه به دو گروه «محمد شاهی» یا مؤمن شاهی و قاسم شاهی، منقسم گردیدند. در اوائل ،دوره قاجار، امام حسنعلی شاه، از فرقه قاسم شاهی از سوی فتحعلی شاه به لقب «آقاخان» ملقب شد، این لقب به صورت موروثی مورد استفاده جانشینان وی نیز قرار گرفت.
اکنون جماعت چند میلیونی اسماعیلیان نزاری ـ قاسم شاهی، در کشورهای آسیایی مانند هند، پاکستان، بنگلادش، افغانستان، ایران، سوریه، تاجیکستان و در کشورهای افریقایی خاصه کینیا و تانزانیا زندگی میکنند. از حدود سال 1970، گروهی از اسماعیلیان قاسم شاهی به امریکا و انگلستان مهاجرت کردند و در آن جاها به ترویج مسلک خود پرداختند.(5)
گروهی از فرقه «مستعلویه» اسماعیلی، که به آنان «بُهْرَه» نیز گفته میشود، نیز در هند میباشند.(6)
آقاخان سوم محمد شاه، رئیس فرقه اسماعیلیه «آقاخانیه» قاسم شاهی، در سال 1957 در سن هشتاد سالگی درگذشت . جنازه او را در «اسوان مصر» دفن کردند، پس از وی نوهاش پرنس «کریم خان» فرزند «علیخان، متولد 1315 شمسی بنا به وصیت جدش، به امامت فرقه اسماعیلیه رسید.(7) که همچنان ریاست ،اسماعیلیه قاسم شاهی ، اقا خانیه،با اوست.
فرقههای اسماعیلیه، به جهت اختلافهای زیادی که داشتهاند و به علت روحیه پنهانکاری و تأویل بردن احکام ظاهری دین، دارای افکار و عقاید و احکام پراکنده غیر منسجم و حتى متضاد میباشند، به صورتی که گروهی از آنان معتقد بودند که از دوره شریعت به دوره قیامت رسیدهاند. در نتیجه لازم نیست احکام شرعی و فرایض دینی را انجام دهند و همانند قیامت که دوران تکلیف سپری شده، الان ما تکلیفی نداریم، ولی گروه دیگر از آنان با این عقیده مخالفند و میگویند باید احکام شریعت را دقیقاً اجرا کرد و ما در دوران شریعت هستیم و دوره قیامت فرا نرسیده است.(8)
بنابر این اظهار نظر قطعی درباره احکام عبادی آنان مانند نماز و غیره مشکل است؛ چون گروهی از آنان به تأویل آیات قرآن میپردازند و برای کشف معانی باطنی قرآن، از حروف و معانی رمزی استفاده میکردند، اینان تصور میکردند که هدف از نمازهای پنجگانه ظواهر آنها نیست بلکه نماز صبح، دلیل است بر عقل کل و نور سپیده دم که بیانگر خلقت آدم است .چهار نماز دیگر اشاره به چهار اصل دین است که دو اصل روحانی و دو اصل جسمانی است. منظور از دو اصل روحانی، عقل اولی و نفس اول و منظور از دو اصل جسمانی، ناطق «پیامبر» و اساس «وحی» است.(9)
در اسماعیلیه عقاید و افکار منحرف خلاف عقل و منطق و شریعت اسلام و قرآن، فراوان دیده میشود. روش و راه آنان بر خلاف مکتب اهل بیت (ع) است.دراین خصوص به منابع زیر مراجعه فر مایید:
- فرهنگ فرق اسلامی، محمد جواد مشکور.
- فرق و مذاهب کلامی، علی ربانی گلپایگانگی.
- شیعه در اسلام، علامه طباطبائی.
پینوشتها:
1. عبدالله مبلغی، تاریخ ادیان و مذاهب، ناشر انتشارات منطق، سال چاپ 1373، ج 3، ص 1233.
2.سید محمد کاظم بجنوردی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 8، ص 687 ـ 688، واژه اسماعیلیه .
3. همان، ص 688.
4. همان، ص 689.
5. همان، ص 694 ـ 701.
6. تاریخ ادیان و مذاهب، همان، ص 1245.
7. همان، ص 1249.
8. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، همان، ص 699.
9. تاریخ ادیان و مذاهب، همان، ص 1235.